رفقا! در این اولین اجلاس با حضور و پیوستن اعضای بیشتری از کادرها و  شخصیتهای حزب به دفتر کردستان میخواهم مقدمتا چرایی بزرگ شدن دفتر کردستان را در چند کلام بیان کنم.

کردستان توسط احزاب ناسیونالیست و قومی و مذهبی و سیاستهای ملی گرایی و نقش نیابتی دول مرتجع منطقه محاصره شده است. نیروی مسلح، مدیا و اردوگاه های این احزاب و جریانات قومی، نه تنها منشا خیرو منفعتی برای کارگران و مردم زحمتکش کردستان نیستند بلکه عامل مخاطرات جدی  برای ازادی و امنیت و دخالت و اراده ی مستقیم مردم کردستان در تعیین سرنوشت خود هستند.

در پاسخ به اوضاع خطیر جامعه ایران و تغییر توازن قوا بین مردم و دولت پس از خیزش میلیونی ابان 98 و قدرت گیری بیشتر جنبش سرنگوی از طرفی و در مقابل تمرکز نیروهای ناسیونالیستی و عملکردهای مخرب آن بخصوص در این دوره حساس و بحرانی جامعه ما  به تمرکز قوی تر در کردستان نیاز داریم. این باعث شد که رفقای بیشتری به دفتر کردستان دعوت شوند.

در اینجا میخواهم مساله ای را یادآوری و تاکید کنم که دفتر کردستان، کمیته رهبری عملی و محلی اعتراضات و مبارزات مردم نیست. در سالهای اخیر، کمونیسم ما در کردستان خلا تاریخی رهبری کمونیستی متشکل و متحزب عملی و در محل مبارزه ی طبقاتی و اعتراضات اجتماعی را پر کرده است. جنبش ما رهبران عملی و محلی سازمانیافته ی خود را در میان کارگران و بخش های دیگر جامعه دارد. دفتر کردستان بعنوان بخشی از کل حزب و بخش علنی آن یک توپخانه ی سیاسی و تبلیغاتی علیه جمهوری اسلامی و دشمنان رنگارنگ مردم در کردستان است. ما در ابعاد ماکرو مبلغ افق سیاسی روشن و پشتوانه ی سیاسی - فکری جنبش خود در کردستان و حضور و ارتباط اجتماعی وسیع با مردم و در کنارشان هستیم.

در ادامه می خواهم به فاکتورهای معین در رابطه با کردستان، بپردازم.

 

اول- کردستان بعد از آبان 98

کردستان بخشی از خیزش سراسری ابان 98 بود. کردستان در دی ماه 96 این هماهنگی و همبستگی سراسری را نداشت. همراهی سراسری در آبان و همزمانی اعتراض در کردستان از جنبه های مختلف اهمیت دارد:

 

1 - کردستان بخاطر دو دهه مقاومت در مقابل جمهوری اسلامی جایگاه مهمی در جنبش سراسری علیه جمهوری اسلامی دارد. کردستان بیشتر از هر جای دیگر چپ متشکل و متحزب دارد. صرفنظر از تفاوتهای چپ اما همین بخودی خود در قطبی کردن و پولاریزه کردن کردستان به چپ و راست و کمونیسم و ناسیونالیسم نقش داشته و دارد. وقتی کردستان در ابان دنبال  ناسیونالیسم نمیرود و سکوت نمی کند، چپ بودن جامعه را نشان میدهد.

کردستان در جنبش سرنگونی نقش و جایگاه مهمی دارد به شرطی که هژمونی چپ را داشته باشه. به این برمی گردم.

 

2 - همراهی و هماهنگی کردستان با جبنش سراسری ابان باعث شد که ناسیونالیسم و مساله ملی گرایی و قوم پرستی نامربوط به جامعه و حاشیه ای شود. با وجود تلاش ناسیونالیست ها برای جدا کردن کردستان از دیگر بخش های جامعه اما مردم نشان دادند که سرنوشتشان را به سرنوشت جنبش سراسری فرودستان جامعه ایران گره زده اند نه به جنبش ناسیونالیسم و کوردایتی....

 

3 - ناسیونالیسم کرد، نه به دلایل سابقه و سنتش در کردستان، حتی نه به دلیل ورشکستگی دولت اقلیم کردستان عراق، بلکه به دلیل سیاستهای مخربش از جمله جنگ نیابتی و مذاکره با جمهوری اسلامی  از دیدگاه جامعه ی کردستان موقعیت شکننده ای دارد.  در حالیکه مردم کردستان بخش مهمی از جنبش سرنگونی ایران است، مصطفی هجری در مصاحبه ای با تلویزیون NRT کردستان عراق در پاسخ مجری تلویزیون که می پرسد ماجرای مذاکره شما با جمهوری اسلامی به کجا رسید؟ جواب می دهد "ئیمه چاوه روانین" (ما منتظریم). این بخودی خود مردم آسیب دیده از جمهوری اسلامی را ازار می دهد. بجز بخش بسیار ناآگاه جامعه کسی نمیتواند به این دهن کجی به اعتراض و شورش مردم علیه رژیم بی تفاوت باشد.

 

دوم- رهبری و هژمونی سیاسی در کردستان

مساله ویژه ای که در کردستان ما با آن روبروییم این است که هر اتفاقی در بعد سراسری بیفتد، احزاب ناسیونالیست مسلح و متحد که در کمین نشسته، به قصد تصرف کردستان وارد میدان می شوند. کردستان عراق قبل از اینکه احزاب مسلح  از کوه و آنطرف مرزها برسند قیام کرد و شوراها برپاشدند. اما در برابر نیروی قدرتمند احزاب ناسیونالیست و پیشمرگ خوشنام تاب مقاومت نداشتند. مردم کردستان به حافظه خود برنگشتند و بگویند طالبانی دست صدام را بوسید یا بارزانی خیانت کرد و از این حرفها. روی حافظه مردم نمیشود حساب و سرمایه گذاری کرد.

امروز مصطفی هجری میگوید منتظریم جمهوری اسلامی ما را به مذاکره طلب کند، دیروز جنگ نیابتی راه انداخت، با کمونیست ها جنگید، رهبر کارگر کوره را ترور کرد...  با وجود همه ی اینها اگر هژمونی و دست بالای چپ نباشد توده های بدون رهبری دنبال قدرت دم دست می روند و تمکین می کنند. اگر این قدرت احزاب ناسیونالیست باشد با آن مشکلی نخواهند داشت ولو تا امروز منتظر مذاکره  با جمهوری اسلامی اند. آبروباختگی، معامله و بندو بست و وابستگی احزاب کوردی به دولتها فقط یک روی سکه است و روی دیگر فراموشکاری یا فریب توده های مردم  با تغییر چهره و لباس این احزاب است.

پيدايش يک رهبرى در جنبش عمومى براى سرنگونى، تابعى از دست بالا پيدا کردن يک افق است. و آن زمانی است که  توده وسيع مردم انتخاب سياسى خود را کرده اند. اين انتخاب بدوا يک انتخاب حزبى نيست. مردم در خطوط کلى ميان راست و چپ انتخاب ميکنند. آيا افق آلترناتيو در برابر رژيم اسلامى در خطوط کلى از نظر مردم يک افق و راه حل چپ است يا راست؟ مردم کدام را انتخاب می کنند؟  آيا مردم در جنبش سرنگونی و انداختن جمهورى اسلامى، به بالا، به امریکا و دولتهای غربی و دخالتهای منطقه ای اميد ميبندند يا به نيروى خود؟ مردم چپ را ميخواهند يا راست را؟

اين سوال هنوز در بعد سراسری ايران باز است. اين انتخاب هنوز صورت نگرفته است. اما جنبش را از روی شعارها و خواستهایش باید شناخت. شعار جنبش سرنگونی "نان ، کار، آزادی، اداره شورایی" شعار و خواستی چپ است. مردم به جناح های حکومتی و یا دخالت دول خارجی  امید نبسته اند. این شانس چپ را برای ایفای نقش پیشرو و کسب هژمونی در جنبش بسیار بالا برده است.

جامعه ی  کردستان بدلیل چند دهه حضور احزاب و جنبش های سیاسی و مسلحانه ی چپ و ناسیونالیسم  علیه جمهوری اسلامی، جامعه ای قطبی و پلاریزه  و این انتخاب به درجه زیادی شده است. مردم کردستان بین چپ و راست و کمونیسم و ناسیونالیسم تقسیم شده اند. چپ در کردستان با احزاب و جریانات معینی تداعی می شود. همانطوریکه راست وناسیونالیسم کرد احزاب و جریانات خود را دارد.  در این توازن قوا بخشی از جامعه ناسیونالیسم و بخشی کمونیسم و چپ را ابزار مبارزه خود  قرار می دهند. اگر افق چپ و انقلابى در سرنگونی جمهوری اسلامی دست بالا پیدا کند، آنوقت شخصيتها و احزاب عمده ی اردوى چپ در موقعيت رهبرى قرار ميگيرند. رهبرى تابعى از انتخاب سياسى مردم ميان يک راه انقلابى و يا غير انقلابى براى سرنگونى حکومت اسلامى است.

کمونیسم و جنبش ما مصمم است که اين رهبرى را تامين کند.  شاخص پيشروى چپ در برابر راست و کمونیسم در برابر ناسیونالیسم کرد در جنبش اعتراضى عليه رژيم اسلامى، بالا رفتن انتظارات مردم و نپذيرفتن افق و سیاست ناسیونالیستی، قوم پرستانه و نوسان ان ها بین جمهوری اسلامی از طرفی و اتکا به دخالت دول خارجی و ارتجاع منطقه از طرف دیگر است. مردم کردستان جنگ نیابتی حزب دمکرات را نپذیرفتند و مذاکره و بند وبست  مخفی و آشکار احزاب کردایتی با جمهوری اسلامی را مذموم و ضد منافع جنبش خود می دانند. اما هنوز جنبش ناسیونالیسم کرد سیاست ها و اقدامات مخرب دیگر را در آستین دارد. از جمله زمانی که سازشهایشان شکست بخورد و در شرایط یک برآمد توده ای و نزدیک شدن سرنگونی جمهوری اسلامی، ناسیونالیسم کرد نقشه ی حاکمیت احزاب و میلیشای خود از بالای سر مردم را در دستور دارد تا قدرت خود را  بعنوان پیروزی مردم جا بزند. اينها را بايد یک به يک منزوى کرد.

 

تا امروز از نظر عینی روند اوضاع  به نفع چپ و کمونیسم است. چرا که با پیشروی جنبش سرنگونی هر گونه دورنمای سازش ناسیونالیسم کرد و جمهوری اسلامی تاریک و تاریک تر شده است. بی افقی ناسیونالیسم کرد با نوساناتش بین جمهوری اسلامی ازطرفی و حیات در شکاف دولت ها و عدم تعلق به جنبش سرنگونی سراسری، صلاحیت و مشروعیت کسب رهبری و هژمونی جنبش را ندارد. ناسیونالیسم کرد، تنها به نیروی نظامی و پول و وابستگی به دولت ها امکان تحمیل خود به جامعه و کسب قدرت از بالای سر مردم را دارد. با عروج مردم به صحنه و اعمال اراده ی توده ای وسیع خود این شانس از احزاب مسلح گرفته می شود.

جنگ چپ و کمونیسم با ناسیونالیسم کرد، جنگ احزاب نیست. یک جنگ سیاسی طبقاتی، اجتماعی و آگاهگرانه بدون تخفیف و بدون وقفه است. بدون این، کسب رهبری و هژمونی سیاسی ودست بالا پیدا کردن ممکن نیست. . حتی اگر احزاب مسلح ناسیونالیست کرد زمانی وسوسه شوند تا با قدرت اسلحه و پول و حامیان منطقه ایشان، خود را به جامعه تحمیل کنند، کمونیسم و چپ کردستان، با نیروی اجتماعی و توده ای وسیع که در آستانه ی پیروزی جنبش سرنگونی تسلیح عمومی می شود، می تواند آنها را پشیمان کند و سرجایشان بنشاند.

 

سوم- چند مساله در رابطه با تقویت و تحکیم اردوی چپ در کردستان

1-  گفتم رهبرى محصول هژمونى سياسى است. کسب رهبری در جنبش عمومى براى سرنگونى تنها از طریق دست بالا پيدا کردن يک افق حاصل می شود. افق چپ و راست در این جنبش یکی نیست. بخشی از چپ کردستان این واقعیت را درتئوری و حرف قبول دارد اما درعمل وسیاست و تاکتیک به آن وفادار نیست و اساسا به کسب رهبری و هژمونی چپ در جنبش فکر نمی کند و تا کنون سهم خود را در توافق و سازش و معامله و معدل گيرى ميان جنبشها و يا قرار و مدار درکنگره های ملی و غیره جستجو کرده است.  اما  این  سیاست هیچ سهمی را در توافق با راست کسب نمی کند. نوسان این چپ میان شعبه های ظاهرا جدای از هم ناسیونالیسم کرد چه در "مرکزهمکاری احزاب کردستانی" و چه "شاخه های پ ک ک " در کردستان ایران، علاوه بر این که برای ناسیونالیسم کرد مقبولیت می خرد و خاک به چشم مردم می پاشد، برای این بخش چپ هم خودکشی سیاسی است.

در مقابل این وضعیت،  شفافیت سیاسی، حفظ استقلال طبقاتی و اجتماعی در کردستان، دفاع از جامعه در مقابل مخاطرات قومگرایی و فدرالیسم و دیگر سیاستهای مخرب ناسیونالیسم کرد وحفظ هماهنگی و همبستگی مبارزاتی مردم کردستان با جنبش سراسری برای سرنگونی جمهوری اسلامی، اساس یک سیاست کمونیستی و کارگری است.

تقویت و تحکیم این سیاست باعث می شود که چپ سنتی کردستان هم در درون سازمان خود و هم در جامعه و هم در رابطه با جریانات ناسیونالیستی "مرکز همکاری احزاب کردستانی" و "شعبات پ ک ک" و کنگره هایشان، تحت فشار قرار گیرد و مجبور به تجدید نظر و عدم وابستگی خود به احزاب قومی و مذهبی شده و فاصله بگیرد.

علاوه بر فشار جنبش سرنگونی سراسری و شعارهای چپ و همبستگی طبقاتی و غیر قومی و غیر مذهبی اش، نقش کمونیسم و جنبش ما  در گذاشتن این فشار بسیار حائز اهمیت و تعیین کننده است. این امری است که باید تداوم یافته و گسترش یابد.

2- در پرتو سیاست کمونیستی و کارگری و اجتماعی و دفاع پیگیر و بی اما و اگر از منفعت کارگران و توده های زحمتکش و محروم، ما شاهد هژمونی چپ بخصوص در بخش های مهمی در کردستان بویژه در جنوب و سنندج بعنوان بزرگ ترین و پر جمعیت ترین شهرکردستان هستیم. توازن قوایی که باید در کردستان سراسری شده و بخشهای بیشتر آلوده به ناسیونالیسم کرد را هم تحت پوشش قرار دهد.

3-  کمونیسم و جنبش ما در کردستان تلاش کرده است تا  عامل اتحاد گرایشات مختلف چپ در میان کارگران و فعالین کمونیست و ازادیخواهان و برابری طلبان باشد. ما در این عرصه پیشرویهایی داشتیم. بجز بخشهای فرقه ای و سنتی جان سخت، نیروها و گرایشات گوناگون چپ به این نیاز و ضرورت پی برده و همکاری و همراهی های خوبی شروع شده است. اتحاد کارگران کمونیست و فعالین کارگری و سیاسی و مدنی چپ در کردستان نیروی قدرتمندی در هدایت اعتراضات و مبارزات مردم در جنبش است. بعلاوه من شخصا اجماع و همکاری چپ در کردستان حول پلاتفرمی سیاسی چون منشور سرنگونی جمهوری اسلامی و  با حفظ استقلال سازمانی و نقد صریح  از همدیگر برای  ایجاد صفی قدرتمند تر در جنبش سرنگونی و کسب هژمونی و مقابله با مخاطرات ناسیونالیسم و قوم گرایی را امری مهم و جدی می دانم.

کمونیسم و جنبش ما باید عامل  و بانی  تشکیل صفی از کمونیست ها، چپ ها و ازادیخواهان در جامعه حول نقشه معین کار و سازمان و تاکتیک و شیوه های مبارزاتی باشد. ایجاد کمیته های کمونیستی، کمیته های انقلابی از ازادیخوان و روشنفکران انقلابی، صفی از زنان و دختران چپ و سوسیالیست خواهان برابری کامل زن و مرد... باشد.

4- در کردستان جنبش شورایی و شوراهای شهر و محله و حتی روستا به سرعت و زودتر از هر جای دیگر ایران می توانند تشکیل شوند. شوراها آلترناتیو مردمی برای کسب قدرت در مقابل احزابی هستند که سودای دولت حزبی و میلیشیایی خود را  در سر دارند. چپ در کردستان باید قدرت دفاع از خود مردم و  تدارک تسلیح توده ای را به داده ی بخش وسیع مردم در مقابل احزاب مسلح تبدیل کند.

دفتر کردستان و کادرهای کمونیست متشکل در آن باید به پیروزی این افق و سیاست ها در بعد طبقاتی و اجتماعی ، کمک کند. ما باید به مردم کردستان این احساس اطمینان را بدهیم که با حضور کمونیسم ما و کمونیستها و آزادیخواهان صفوف مردم، از جمهوری اسلامی بدوا آسیب کم تری دیده و از احزاب و جریانات ناسیونالیست  و سیاستهای مخربشان آسیب نمی بینند و مجبور به تسلیم و تمکین نمی شوند. مردم آزادیخواه کردستان باید این قدرت را را باور کنند. شکی نیست  نیروی اساسی تضمین کننده ی این مساله حزب در داخل کردستان است.

***

اسامی اعضای دفتر کردستان: محمد فتاحی، محمد راستی، سهند حسینی، وریا نقشبندی، جمیل خوانچه زر، قادر محمدپور، جمال پیرخضری، آرام خوانچه زر و مظفر محمدی.           

 (دی ماه 98 ( ژانویه 2020)