"مادر جونز" تاریخ معاصر مبارزه جویی طبقه کارگر در ایران
تاریخ جنبش کارگری امریکا از اوایل قرن بیستم تا سالهای ۱۳۹۰متعلق به سالهای پرشکوه جنبش کارگری در جهان است. در دل بحران عمیق اقتصادی و بیکاری عظیم و در مقابله با بورژوازی بشدت سازمان یافته و دولت گانگستر منش امریکا، در گستره بلامنازع ترس معاش که همه چیز و همه جا را با رنگ و طعم تلخ بدبینی و تفرقه و فردگرایی همراه میساخت، یک جنبش عظیم حول شوراها و اتحادیه های کارگری علیه بیکاری سر بر آورد. تاریخ این سه دهه از جمله با نام Marry Harris Jones و با شهرت جهانی "مادر جونز" گره خورده است. شباهت های خیره کننده ای میان زندگی آّباجی و مری جونز را میشود سراغ گرفت.
هر چند نوشته های متعدد از داخل و خارج کشور، از زبان فعالین کارگری و کمونیستی در معرفی آباجی حق مطلب را ادا میکنند اما هنوز باید آباجی را در قامت و از زاویه مبارزه طبقاتی که خود را با آن تداعی میکرد، شناخت و شناساند. این دقیقا همان روشی است که جنبش کارگری امریکا از محبوب ترین چهره های صفوف خود، برای تقویت آرمانهای گرانقدر طبقاتی خویش مایه میگذارد.
مادر جونز ملبس به دامن بلند و کلاه سیاه رنگ تجسم یک مبارز نترس در پیشاپیش صف حق طلبی امریکا بود که سالها با عنوان خطرناک ترین زن در امریکا از جانب دفتر پلیس Attorney یه جرم سازماندهی اعتصاب معدنچیان تحت تعقیب قرار داشت. قد بلند، صدای پر حرارت، شور و تعلق به حقوق کارگران حضور او را با تقویت آشکار صفوف اعتصابیون همراه میساخت: من بارها در زندان بوده ام، اگر کسی از شما در مبارزه خود تردید دارد، من از بازگشت به زندان ابایی ندارم و در سنگر این مبارزه میمانم.
مشخصه مادر جونز فقط به خاطر شجاعت او نبود. او از اولین فعالین کارگری امریکا بود که پای کارگران افریقایی- امریکایی و مهاجران را به اعتصابات کارگری باز کرد. او مبتکر سازمان دادن زنان معدنچیان اعتصابی در ایجاد باریکاردهای حفاظتی از کارگران اعتصابی بود. مادر جونز صف رژه کودکان معدنچی در محلات کارگری را سازمان داد که با پرچم " مدرسه و کلاسهای درس جای ما است و نه کار در معادن" افکار عمومی را در حمایت از کارگران بسیج میکرد.
مادر جونز پس از مهاجرت از فقر و گرسنگی در ایرلند به امریکای شمالی به کارگری یک کارگاه لباس دوزی درآمد. در بیست سالگی به شیکاگو رفت و در آنجا در اپیدمی تب همسر و چهار فرزند خود را از دست داد. فاجعه بعدی در آتش سوزی بزرگ سال ۱۸۷۱ شیکاگو محل کار و دار و ندار وی را به یغما برد و پس از آن سفر طولانی از شهری به شهر دیگر را در پیش گرفت.
مادر جونز در سفر خود هر چه بیشتر با مبارزات کارگری آشنا شد و مشخصا در شهر کانزاس با اعتراض و راه پیمایی یک گروه از کارگران بیکار فعالانه همراهی نمود. به همین جرم او شش ماه در زندان به سر برد. در سال ۱۸۹۷او به عنوان سخنگوی اتحادیه راه آهن انتخاب شد و سال بعد با فراخوان اعتصاب سراسری نه هزار کارگر اتحادیه لقب "مادر" برای مری جونز تثبیت گردید. مادر جونز یک ماشین پرکار و موفق تقویت سازماندهی اتحادیه ای کارگران در مناطق پنسیلونیا، ویرجینیا بود. او بیش از هر رهبر و فعال کارگری معاصر خویش در تعداد بزرگی از زندانهای ایالتهای مختلف امریکا سر در آورد.
مادر جونز بعنوان یکی از نامدارترین چهره های مبارزه علیه کار کودکان و مبارزه برای حقوق برابر زنان در کل جهان شناخته میشود. او در طی اعتصاب بسیار بزرگ که در طی آن صد هزار کارگر ابریشم بافی و از جمله ۱۶۰۰۰کودک برای کاهش کار دست به اعتصاب زدند، ابتکار عمل یک راه پیمایی متشکل از صد کودک کار را بدست گرفت که از فیلادلفیا تا محل اقامت رئیس جمهور امریکا را شامل میگشت.
مادر جونز در دهه هشتاد در شهر واشنگتن ساکن شد، در سال ۱۹۲۴ دل حالیکه به سختی یک قلم را در میان انگشتان خویش میگرفت از اعتصاب لباس دوزان حمایت کرد که صدها نفر در اعتصاب چهار ماهه خویش دستگیر شدند.
مادر جونز در شهر سیلور استرینگ در سن (حدس زده میشود) صد سالگی در گذشت.
امروز برای ما که آباجی را از نزدیک میشناختیم، او سمبل و تجسم مبارزه و تسلیم ناپذیری در متن زندگی بود، شجاعت قبل از هر چیز در آرمانخواهی و پافشاری بر حق طلبی کارگری تجلی داشت. با او انتخاب ساده بود، انتخابی در کار نبود، با آباجی فصل مشترک ما در صدها جلسه و چه باید کردهایی خلاصه میشود که با لبخند و حضور و نگاههای دلگرم کننده او همه چیز شدنی بنظر میرسید. فاصله مادر جونز و عذرا آدمی دره ای به عمق یک قرن است، نه از مری جونز و نه از عذرا آدمی نوشته و یا مقاله ای در دسترس نیست، اما زندگی هر دو در سنگفرشهای شیکاگو تا سنندج در تاکید نیروی متحد کارگران حک شده است که زندگی نو از همین امروز، آرمانهای ما در اعتصابات و تشکلهای همین امروز ما تجلی مییابد. عذرای سنندجی و مری ایرلندی هر دو در لیست خطرناک ترین زنان در تلاش برای گسترش اتحاد کارگری جا داشتند، این یک افتخار برای انها و برای همسنگران آنها بود، اما افتخار بزرگتر عذرا و مری آنجاست که از این موقعیت استثنایی و خود ساخته هرگز اجازه سوء استفاده در راه پرچمهای حقیر ناسیونالیستی را ندادند.
صد سال بعدتر در نقطه مقابل کره زمین، در ایران، از تهران تا سنندج، از هفت تپه تا بانه طبقه کارگر، پنجه در پنجه شرایط بطرز اعجاب آوری مشابه تبار یک صد سال قبل امریکایی خود در حسرت مادر جونزهای خود میسوزد، همه قدرت و جادو و افسون مری جونز در عطف توجه به جوهره ساده امر مبارزه طبقاتی خلاصه میشد که چرا باید کودکان کارگران در کارگاهها بسوزند و بسازند؟ چرا باید کودکان کارگران در فقدان شیر خشک بیخوابی بکشند در حالیکه شب و روز والدین آنها در کارخانه محله شیر خشک میلیونها کودک را بسته بندی و در قفسه فروشگاهها از دسترس جگرگوشگان خود دور و دورتر میسازند؟ با حضور مری جونز اجلاس اتحادیه و تشکل کارگری صدور قطعنامه ها را به کنار نهاده و به سادگی به سوالات زمینی معطوف شوند چگونه همسایه ها را از دست ناتوانی در پرداخت اجاره نجات داد، چگونه پای پلیس را در دست درازی به صف کارگران قلم کرد... عذرا آدمی از شجره این بدیهیات ساده کارگری، صدایی در پاسخ به چرا و چگونه باید متحد شویم بود.
عذرا آدمی نیم قرن زندگی خود را در نیم قرن تلاش و کوشش کمونیسم و طبقه کارگر برای اتحاد و مبارزه جویی و زندگی شایسته در هم آمیخت. عذرا آدمی چراغ امید و دلگرمی همه ما در دل این سالها بود. با آباجی دستاوردها شیرین تر و زیباتر؛ و با آباجی نیروی ما در مقابله با ناملایمات دو چندان مینمود. با فقدان او همه اتحادیه ها،همه چاره جویی های کارگری یک فعال و عضو ندیده و ناشناخته خود؛ در فقدان او همه کودکان و زنان قربانیان استثمار و توحش سرمایه یک پارتیزان شجاع صفوف مدافع خود را از دست داد.
یاد و خاطره عزیز مادر عذرا و قلب بزرگ او همیشه با ما است.
مصطفی اسدپور – اردیبهشت ۹۹