گفتگوی رادیو نینا با خسرو سایه عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری کردستان
" اوضاع و بحرانهای امروز کردستان عراق و نقشه راه حزب کمونیست کارگری کردستان"
وریا نقشبندی: اوضاع و بحرانهای امروز کردستان عراق و نقشه راه حزب کمونیست کارگری کردستان موضوعاتی است که امروز با خسرو سایه در میان میگذاریم. از شما میخواهم که در مورد اوضاع امروز کردستان عراق به صورت اجمالی توضیحاتی را ارائه دهید. همچنان که خودتان مطلع هستید سطح نارضایتی و اعتراض به وضع موجود در جامعه به اوج خود رسیده، ما شاهد اعتصابات و تجمعات اعتراضی در خیابانها هستیم، خدمات اجتماعی از بین رفته است ، مزد و حقوق قطع شده است. این وضعیت را شما چگونه ارزیابی میکنید؟
خسرو سایه: طبعا آن نارضایتی های که شما بدان اشاره می کنید در شهرهای کردستان روی مسائلی مانند حقوق و شغل یابی و نیز خدمات عمومی است که همزمان با آن علیه حملات دولتهای ترکیه و ایران به خیابان می آیند و تجمع می کنند و باید بگویم که طومارهای اعتراضی حتی با مشارکت کارمندان و ماموران دستگاههای حکومتی ماموران پلیس راه و کارمندان راهنما رانندگی تا کارمندان و پزشکان بیمارستانها و بخش بهداشت تا برسد بازاریان و دستفروشان و کارگران به انواع مختلف امضا کرده و نارضایتی در جریان است.
در مقابل ، ما نوعی از سیاست ورزی و کارنامه ی دولت اقلیم را می بینیم که اقدام به قطع حقوق ها کرده و نیز سعی کرده بویژه در اربیل نیروی زیادی ( سرکوب) را در میادین شهرها گسیل کند و می بینیم که سران حکومت روزانه مشغول فریب و تظاهر و سواستفاده از فضای کرونایی، تحت عنوان قانون منع آمد و رفت ،مردم را در خانه حبس می کنند .
پیداست کرونا تهدیدی جدی علیه جامعه است و با انتشار موج گسترده ی آن در این روزها قربانی زیادی گرفته است اما بدون اینکه حکومت کمترین مسئولیتی در برابر گذران و معیشت مردم به عهده بگیرد ،مردم را ناچار کرده اند که در خانه بنشینند که این قابل تحمل و پذیرش هیچ کسی نیست.
زیرا که مردم از میان گرسنگی، گرانی و فشار صاحبخانه و مخارج روزانه و تهدیدهای کرونا ، ناچار می شوند به خیابان و سرکار بروند و قرنطینه را رعایت نکنند. بدین معنا می توانم بگویم که نقض قرنطینه و شکست این سیاست در واقع از طرف خود حکومتی هاست .
همه اینها از میان بغرنجی چندجانبه و کشمکش احزاب پوچ و میان تهی و بی مایه و نیز کشمکش با دولت عراق تا برسد به آنچه که تقریبا تمام سیستم حکومتی در اقلیم کردستان دچار بن بست و ایستایی شده است. بدین معنا می توانم بگویم که این بن بست و ایستایی حکومت که نمی تواند جامعه را اداره کند و نمی تواند جوابگوی زندگی و معیشت و نیازمندیهای مردم باشد و نه می تواند همزمان دوره ایی از سرمایه گذاری و راهگشایی اقتصاد و بازار را آغاز کند و حتی نمی تواند در صفوف خودش متحد باشد و در برابر این، براستی مردم دیگر هیچ اعتمادی بدین حکومت ندارند.
به عبارت دیگر می توانم بگویم مردم خودشان دیگر این حکومت را نمی خواهند و دیگر نمی توانند این حاکمیت را مانند گذشته که به هر علتی به آن گردن گذاشته و در زیر سایه ی آن زندگی کرده اند بپذیرند.
این نشان می دهد که یک بحران ساختاری و همه جانبه ریشه ای در سیستم کنونی حکومت وجود دارد .این سیستم اگرچه سابقه ای 30 ساله دارد ولی دیگر نه از دید طبقه ی بورژوا و بخشهای خود حکومت قابل قبول است و نه از منظر پایین جامعه توانایی دارد.
بنابراین می توانم بگویم به عنوان انعکاس در این بحران ساختاری و همه جانبه که بعدا به آن می پردازیم و در مورد آن صحبت میکنیم که چه ویژگی هایی دارد.
پیداست که جامعه ی کردستان، جامعه ای طبقاتی و سرمایه داری است و بخشی از دنیای سرمایه داری امروز است که دچار بحران شده است.بویژه این بحران جهانی پس از بحران کرونا سخت تر شده و متاثر از وضع اقتصاد و سیاست و روابط طبقات است و در اقلیم کردستان ،سیاست دچار تغییر شده است.جامعه ی کردستان را به سوی یک انفجار اجتماعی سوق داده است.
این اعتراضات که در شهرهای کردستان بطور زنجیره ای آغاز شده است که اینجا و آنجا می بینیم امواج سرآغاز آن انفجار اجتماعی است.یعنی احتمال دارد که جامعه مواجه با یک خیزش مردمی شود که پیداست که می شود که از منظر گروههای اجتماعی و احزاب سیاسی ،استنتاجات روشنتری از آن داشت.
این وضعیتی که پیش آمده در نتیجه ی بحران ساختاری حاکمیتی است که به موضوع کشمکش بین دو طبقه ی اصلی که همان کارگر و سرمایه دار یا حاکمیت و اکثریت جامعه است، تبدیل شده است.
خلأيي درست شده است که باید پر شود و نیروهای اجتماعی، احزاب سیاسی و نویسندگان هر کدام به نوبه ی خود تلاش می کنند این خلا را پر کنند و اعتراضات این دوره نشانگر این است که می خواهند جهش و حرکتی از خود نشان دهند و به نوعی تحت عنوان مطالبات خود مانند مطالبه ی خدمات عمومی ، کار و حقوق، بتوانند این خلا را پر کنند.به باور من این دوره ای است که در جامعه ی کردستان بویژه طبقه ی کارگر و کمونیستها باید سریعا اقدام کنند و به سود خود آن را یکسره کنند. در این باره حزب کمونیست کارگری کردستان نقشه راهی دارد.
وریا نقشبندی: حتما به این مسئله هم خواهیم رسید ولی دوست داشتم با توجه به صحبتهای خودتان،ین اعتراضات و این درجه از نارضایتی مردم که علنا امروز در مقابل دوربین رسانه از این صحبت میکنند که این حکومت باید برود، حکومت باید برود، چه تفاوتی با 17 شوباتها یا اعتراضات گذشته با این دوره دارد؟ آیا امکان دارد مسئله ویروس کرونا به عنوان یکی از عوامل اصلی بر این اعتراضات تاثیر گذاشته باشد؟
خسرو سایه: مطمئنا مسئله ی اپیدمی کرونا و بحران جهانی که بدان اشاره کردم تاثیر جدی بر اوضاع کردستان دارد.
زیرا که کردستان جامعه ای سرمایه داری است و روابط اقتصادی و سرازیر شدن سرمایه و کالا و نیروی کار ،همه ی اینها مانند هر جامعه ی سرمایه داری دیگر در حرکت است .وقتی که بازار جهانی دچار بحران ساختاری و چند جانبه می شود و بعلت همه گیری کرونا،همه ی توانایی و قدرت در پروسه ی تولید و تجارت متوقف می شود ، پیداست که بر روی کردستان نیز اثر می گذارد.
نباید فراموش کرد که کردستان نیز به عنوان بخشی از حوزه ی سرمایه داری و صنعتی خاورمیانه بویژه با بازار عراق پیوند زده شده است و هر چه کارکرد و نتایج این بحران روی خاورمیانه بطور عمومی و عراق بطور اخص بیشتر باشد بطور مستقیم به کردستان نیز منتقل می شو و تاثیرات سیاسی و اقتصادی در عراق مستقیما بر روابط احزاب و حتی در شرایط نرمال هم بر روی همه ی اینها موثر است و نباید فراموش کنیم که اقتصاد سرمایه داری در اقلیم کردستان نیز بخشی از رشد اقتصادی در عراق است و اساسا بورژوازی کرد در چارچوب رشد بورژوازی عرب شکل گرفته است و توانسته است فرصت بازار کار داشته باشد.
اما در رابطه با آن بخش سوالتان که آیا اعتراضات کنونی چه فرقی با اعتراضات 17 شباط دارد(توضیح : در روز ۱۷ فوریه 2011 حکومت اقلیم کردستان به تجمعات مردمی که علیه فقر، گرانی و کمبود خدمات عمومی از قبیل آب و برق به مدت 61 روز در جریان بود،یورش برد و بسیاری را کشت و زخمی و دستگیر کرد و آن جنبش را سرکوب کرد که البته حزب گوران یا تغییر بر آن موج سواری میکرد)
دو نکته ی خیلی مهم را باید اشاره کنم.یکم اینکه در آن دوران اعتراضاتی روی داد که جامعه کردستان برخلاف دوره ی کنونی در شرایط رونق اقتصادی بود.رشد بازار و انتقال پول به شهرها و میزان انتظارات مردم در سطح بالاتری بود.یعنی فقر و فلاکت و نداری و بیکاری به درجه ی کنونی نبودبرعکس، مردم توقعاتی داشتند و یا موج رشد اقتصادی در حد انتظار زندگی اروپایی شده بود.
میتوانم بگویم هزاران نفر از اروپا برگشته بودند و فرهنگ زندگی اروپایی را به کردستان آورده بودند.
از سوی دیگر بر اساس ملزومات آن دوره ی جامعه ، بورژوازی کرد ناچار بود که امتیازاتی به مردم بدهد .این مسیله بود که می توانم بگویم که اعتراضات مردمی در میدانها دز 17 شباط و به صحنه آمدن مردم در نتیجه ی هوشیاری طبقاتی در میان بخش زیادی از طبقات زحمتکش و کارگر که تفاوتهایی را با حاکمیت می دید، بود.جدا از این زندگی بهتری نسبت به وضع کنونی داشتند.مشکل حقوق، آب و برق ، بیکاری به درجات کنونی نبود.
از طرف دیگر 17 شوبات متاثر از بهار عربی بود. موجی بود پس از انقلاب تونس و سرنگونی حکومتهای تونس و مصر که به آنها حکومتهای دیکتاتوری گفته می شود و سالهای زیادی عمر داشتند.این حرکت و انقلابی گری مشوق و باعث حرکتهای مردمی در کردستان شد که دیگر مردم چنین حکومتی را قبول کنند. برای اولین بار در مقابل حکومت خودی قرار می ایستند.
قبلا در جامعه ی کردستان، هر چه که ما کمونیستها تلاش و مبارزه می کردیم، آنها می گفتند که شما مقابل آزمون و تجربه حکومت و ناسیونالیسم کردی و خودی ایستاده اید.ما شهید و قربانی داده ایم. اما وقتی که انقلابات دنیای عرب را دیدند که یکی پس از دیگری ، سمبل های دیکتاتوری را سرنگون کردند، متوجه شدند که براستی حاکمیت دو حزب خانوادگی و عشیره ای ( دمکرات و اتحادیه میهنی) که کردستان را به دو منطقه ی سبز و زرد ( رنگ پرچمهای حزبی شان) تقسیم کرده و خود تمام امکانات جامعه را قرق کرده اند و نابرابری ها را دیدند در نتیجه گفتند دیگر بس است و این نمی شود .
منظورم این است که آن نارضایتی ها بطور مستقیم در نتیجه ی این دو عامل بود.یکی روند رشد قطبی شدن طبقات و نمایان شدن تضاد طبقاتی روشن بین طبقه ی فرمانروا که ناسیونالیسم کرد نماینده ی آن بود و سرمایه داری کردستان را به دست داشته اند و دیگری از پایین و اکثریت جامعه یعنی کارگر و زحمتکش.
از سوی دیگر مردم کارگر در نتیجه ی انتقال موج انقلابات خاورمیانه که به سوی منطقه ما آمده بود، به میدان آمدند.اما حالا برعکس .کنار زدن این حاکمیت تبدیل به خواست گسترده ی تمام قشرهای جامعه شده است.در نتیجه یک بحران همه جانبه ی ساختاری کنونی ، فروپاشی ،ناکامی و بن بست حاکمیت و پیدایش کشمکش میان خود طبقه ی حاکم است و آنچه که در اقتصاد و سیاست با دولت عراق دچار آن شده است. به نظر من اینها تفاوتها با آن نوع اعتراضات است.
وریا نقشبندی: اگر ما بحث از بحرانها، یعنی بحرانهای درون حاکمیت و بحرانهای که در جامعه هستند که در این دوره در تقابل با هم قرار گرفته اند داشته باشیم ، اما اینجا از شما میخواهم که در مورد بحرانهای درون حکومتی صحبت کنید، به عنوان مثال جنبش تغییر( حزب گوران) را داریم ، حزب اتحادیه میهنی و حزب پارتی از طرف دیگر، دچار اختلاف و چند دستگی شده اند، اما اساسا همه اینها در یک مورد با هم متحد هستند که بحرانی که امروز گریبانشان را گرفته از سر گذرانند. همچنین آیا میتواند به بهانه اینکه دولت مرکزی بغداد برایشان پول نمی فرستد را به عنوان دلیل اصلی این بحرانها نام برد؟
خسرو سایه : ابتدا اگر در مورد بحران حکومت کردستان بحث کنم آن است که هم ریشه ی کنونی و هم تاریخی دارد.
من در صحبت های قبلی گفتم که این حاکمیت در نتیجه ی جنگ خلیج (منظور حمله به عراق پس از اشغال کویت توسط صدام ) درست شد. درنتیجه ظهور جامعه پس از جنگ است. در کردستان عراق شورشی رخ می دهد و آن شورش این فرصت را به احزاب ناسیونالیستی کرد می دهد که در کنار آمریکا در جنگ علیه صدام حسین قرار گیرند و در یک پروسه توانستند به پشتیبانی آمریکا مناطقی را تصرف کنند( با توجه به منطقه پرواز ممنوع مدار 45 درجه)
از سال 90 تا 2003 که حکومت عراق سرنگون می شود و پس از آن دولت فدرال درست شد و کردها و ناسیونالیسم کرد به عنوان بخشی از آن تحت عنوان دموکراسی و پلورالیسم سیاسی و فدرالیسم امتیازاتی می گیرند.
در آن مقطع ناسیونالیسم کرد از بورژوازی عراقی به انحا مختلف جلوتر بود .نیروی مسلح داشت،منطقه ای را گرفته بود و نفت کرکوک را تصرف کرده بود و بخشی از مناطقی که سالهای زیادی زیر دست بورژوازی عراقی بود دیگر بدست اینها بود.
منظورم این است که حکومتی در نتیجه ی انقلاب مردمی نبود بلکه در نتیجه ی آن جنگ و پشتیبانی بود.می توانم بگویم که ناسیونالیسم کرد به خیر و برکت توپ و تانک آمریکایی توانستند آنجا را بگیرند ، آنها نیروی مسلح و ملیشیایی خود را مستقر و فورا حکومتی را تاسیس کردند.اما این حاکمیت علیرغم اینکه جامعه ی کردستان یک جامعه مدنی ،شهرنشینی با توقع بالای مردم در اثر امتزاج با فرهنگ اروپایی و استفاده از اینترنت و فرهنگ و ترانه و موسیقی و این دست موارد بود ولی بورژوازی کرد تلاش میکرد با استفاده از احزاب مسلح منطقه ای که دستش بود ، بتواند قوانین عقب مانده تحمیل کند تا بتواند نیروی کار ارزان برای شرکتها آماده کند.
خیلی طولی نکشید که تمام احزاب تبدیل به شرکت شدند.تمام بخش خدمات عمومی را نیز به بخش خصوصی واگذار کردند.
می توانم بگویم این در دوره ای کاربرد دارد.دیگر نه تنها در کردستان بلکه در تمام خاورمیانه ، سرمایه داری، آن سرمایه داری نیست که بتواند از راه قانونی و حتی مدرن و آنچه که در اروپاست خود را تطبیق دهد و نوعی از عدالت و دموکراسی در آن جوامع درست کند که معنا دار باشد.
این الگو در کردستان بوجود نیامده است.حتی نه تنها کارگران و زحمتکشان بلکه کسانی را که صاحبان مشاغل خرد و مستقل هستند را نیز نگران کرده است.
شما اگر در کردستان عراق با کمترین سرمایه بخواهید شروع کنید باید با یکی از اینها شریک باشید.هیچگونه استقلالی برای سرمایه گذاری در این بخش نمانده و در این 20 یا 30 سال که کار خود را کرده ، دیگر از نگاه مردم سرمایه داری هم به درد نمی خورد و باید به آن پایان داد و سیستمی دیگر سرکار بیاید.
این بحران حکومتی بخشی از این است.بخش دیگرش مشکلات کنونی است.وقتی که این بحرانها دچار بن بست می شوند، اینها جوابی ندارند و راه حل مشکل اقتصادی کردستان در درون کردستان نیست.
مسئله آن نیست که از دید گرایش مارکسیستی که گفته می شود، نرخ نزولی سود در بازار داخلی نیست.
همانطور که گفتم در کردستان تحت تاثیر شرایط اقتصاد و بازار جهانی و خاورمیانه قرار دارد تا زمانی که این درست نشود،امواج رشد و توسعه در کردستان به وقوع نمی پیوندد .زیرا که اقتصاد کردستان تحت تاثیر استخراج و صادرات اقتصاد نفت و گاز و نیز اقلامی از قبیل گچ و سیمان است.
در شرایط کنونی همه ی اینها متوقف شده و اگر در گذشته مشکل بین اقلیم کردستان و بغداد بر سر توافق نفت بود ولی حالا خود حکومت مرکزی عراق نمی تواند نفت خود را در بازار جهانی بفروشد و آن مقداری هم که میفروشند ، قیمتش آنقدر پایین است که مبلغ چندان زیادی نمی شود.
می خواهم بگویم که یک طرف این بحران حکومتی این مسئله است و طرف دیگر به میدان آمدن مردم است.خواست براندازی تا امکان دارد افزایش می یابد.این فاکتوری است برای درز انداختن در صفوف هیئت حاکمه.
آن احزابی که پیشتر تصمیم گرفته بودند و متعهد شده بودند که حکومتی متحد و یکسان درست کنند و در یک دوره ای قول می دادند که در اولین ماه شروع به کار 1280 پروژه ی اقتصادی با مشارکت سرمایه گذاران داخلی و خارجی را آغاز کنند، اما همه ی اینها متوقف شدند و البته همه ی این احزاب بر سر عبور از بحران متفق القول هستند.
مشکل اینها ، انفجار مشکل در روابط بین اتحادیه میهنی و حزب دمکرات و نیز جنبش تغییر ( گوران) با دمکرات یا اتحادیه میهنی با گوران و شکافی که در بین آنها رخ داده است.راست است که اختلافاتشان روی امتیازات است و هر کدام تلاش میکند که جایگاه خود را تثبیت کند اما مشکل پایه ای آنها روی این است که هر کدام می گوید با استراتژی و سیاست ما بدون اینکه با خیزش مردمی و شرایط انقلابی مواجه شویم ، از این شرایط عبور کنیم.
بعنوان مثال اتحادیه میهنی می گوید من به تنهایی و نه به مرکزیت ( منظور بدون رجوع به مرکز یعنی حکومت اقلیم و رجوع انفرادی به بغداد) جامعه را را از این شرایط عبور دهم و بودجه را تامین کنم.گوران( جنبش تغییر) میگوید با اصلاحات این کار را میکنم.حزب دمکرات(پارتی) می گوید ، نه خیر، با حکومتی قدرتمند می توانیم این کار را بکنیم.
این شرایط بحران حکومتی ، آلترناتیوهای گوناگون درست کرده است، که در اساس در نتیجه ی اعتراض طبقه ی کارگر و مردم زحمتکش که خواست برکناری حکومت به خواست اصلی آنها تبدیل شده است.
امروز در کردستان اگر بخواهی حقوق پرداخت شود یا اگر اصلاحاتی در زندگی مردم روی دهد یا وضعیت کار بهبود یابد ، مستقیما باید مبارزه ای صورت گیرد که این حکومت را براندازد. این بدین معناست که مسئله قدرت تبدیل به محور تعارضات و کشمکش های طبقاتی میان نیروهای اصلی جامعه است که از طریق احزاب پیش برده می شود. این منشا اصلی بحرانی است که در کردستان پدید آمده است.
وریا نقشبندی: شما از بحرانها، بدیل و آلترناتیوهای که احزاب درون حکومتی هر کدام به نوعی می خواهند از این بحران عبور کنند، از یک طرف، و از طرف دیگر نقشه راه حزب برای پاسخ به این وضعیت و آلترناتیو است. آیا احزابی بیرون از حاکمیت هستند که به این نقشه راه نزدیک یا از آن حمایت کنند؟
خسرو سایه: مشخص است که هر کدام از اینها دارای آلترناتیوی هستند و نگرانی دارند. چه احزابی که در پارلمان حضور دارند و چه احزابی که خود را اپوزیسیون قانونی می دانند. اما همه ی اینها روی دو چیز متفق القول هستند.میتوانم بگویم که استراتژی همه ی این احزاب که بطور کلی با سنت گوناگون طبقه ی بورژوازی کرد را نمایندگی می کنند روی دو پایه استوار است.
یکی از آنها این است که می خواهند اصلاحات را مطرح کنند و دیگری از راه توافق با حکومت مرکزی عراق می خواهد این دوران را بگذرانند..این دو پایه را دارد.
این از کجا سرچشمه میگیرد؟ به باور من از آن سرچشمه میگیرد که همه ی این احزاب این سیستمی که 30 سال است مردم را استثمار می کند و زن کشتن در آن رایج است و نیز به دخالت دولتها اجازه می دهد .این سیستمی که ترور می کند، بیکاری، فقر و فلاکت و نیز بین مردم زحمتکش و کارگر شکاف ایجاد کرده و همه ی این ها را تحت عنوان کردایتی و ملت کرد به مردم معرفی می کنند و آن را بعنوان چیزی مقدس جلوه می دهند.
همه ی این احزاب هم می خواهند در برابر بغداد یک منطقه ی مستقل بمانند و هم می خواهند از طرف مردم علیه انها انقلابی صورت نگیرد. همگی توافق دارند که این تجربه حکومت داری را حفظ کنند. این برنامه ای است که همگی به هر شیوه ای برایش کار می کنند. اما آیا در شرایط کنونی امکان دارد در کردستان اصلاحاتی بشود ، به نظر من نه.
برای مثال شما به کشورهایی مانند آمریکا یا بریتانیا نگاه کنید. اصلاحات به نوعی معنا دارد. دو حزب برنامه دارند و در قالب انتخابات رقابت می کنند و بهر حال یکی از آنها با برنامه ی اصلاحات پیروز می شده و دیگری شکست می خورد اما به حزب بازنده اجازه می دهند و این حق برایش محفوظ است که اهداف خود را تعقیب کند. سرمایه گذاری خود را بکند و هرچه دوست دارد انجام دهد و حزب برنده هم می گوید تا 4 سال دیگر برنامه ام را اجرا می کنم.
اما در کردستان اینها نیستند.در کردستان نه پارلمان معنایی دارد و نه انتخابات و نه حکومت به آن معنایی که اگر بخشی از حکومت نباشی می توانی کاری بکنی.چندبار در اقلیم کردستان، انتخابات برگزار شده است. حزب دمکرات و اتحادیه میهنی یا اکثریت بوده اند یا اول و دوم یا هر دو برده اند .کس دیگری نمیتواند ببرد.اینجوری نبوده که به آن خطی که ادعای اصلاحات دارد (منظور جنبش تغییر) فرصتی بدان داده شود که از راه انتخابات مشکل را یکسره کند.
نقل قولی از ملا بختیار(رئیس دفتر سیاسی سابق اتحادیه میهنی) هست که خیلی مشهور است.او می گوید: " اتحادیه میهنی اگر یک کرسی هم داشته باشد باز حاکم است". او درست می گوید. زیرا که دستگاههای امنیتی و ضد ترور و نیروی مسلح نزدیک 250 هزار نفری دارد. چگونه می توان این را با انتخابات کنار زد؟! .برای اصلاحات باید قدرت اجرایی و پشتیبانی قانونی داشت تا بتوان اصلاحات انجام دهد، به همین دلیل این یک بن بست می باشد و اصلاحات امکان ناپذیر است.
تا آنجا که به بغداد بر می گردد، اینها سرنوشت مردم را به بغداد گره زده اند در حالی که خود بغداد در بحران است. جدا از تعارضات شیعه و سنی، کرد و شیعه ، هم اکنون در بین خود شیعه ها چنددستگی درست شده و تقسیم شده اند. بخشی از اینها می خواهند از طریق نزدیکی و پشتیبانی آمریکا، مشکل عراق را حل کنند و بخش دیگر آن می خواهد از طریق ایران و نزدیکی به چین و روسیه مشکل را حل کند. اینها یکدست نیستند. حکومت عراق خودش درگیر نارضایتی و اعتراضات است که حتی در چند ماه گذشته ، چندین بار شکست خورده و نتوانسته خودش را تثبیت کند و دچار بحران سیاسی و حکومتی شده است. بنابراین مشکل برگشت به سوی بورژوازی است و بخشی از آن بورژوازی کورد است . در دوره ای مسعود بارزانی بحث اقتصاد مستقل و استقلال را می کرد و حالا حاضر شده است تسلیم حکومت عراق شود.برای اینکه می خواهد از تقصیرهای خود شانه خالی کند و آن را به گردن بغداد بیاندازد.
اما حکومت عراق خودش داری ضعف و نقص است و با بحران حاکمیتی روبرو، و صادرات نفت کاهش یافته است. اینها باعث می شود که نتواند پاسخگوی مشکلاتی همچون تامین بودجه باشد یا حقوق ها را پرداخت کند.
منظورم این است که این بحران در عراق کمر استراتژی کرد را شکسته است که بتواند از آن راه مشکلات خود را چاره کند. آن چیزی که می ماند که می تواند خلا را پر کند، طبقه ی کارگر و کمونیستها هستند و به نظر من فرصتی بدست داده تا اگر بشود حال که خواست کنار زدن این حاکمیت به خواست مردم زحمتکش و کارگر تبدیل شده، این می تواند به حرکتی عملی برای سرنگونی طلبی تبدیل شود و حالا مرحله آغازین آن شروع شده است. باید خیزشی آغاز شود که معنای آن خیزش این باشد که این سیستم از دم منحل شود. حکومت منحل شود، پارلمان منحل شود، دادگاه منحل شود. قانون و دادگاه و تمام دستگاههای سرکوبگر و نیروی میلیشایی منحل گشته و مردم خودشان اداره ی جامعه را بدست گیرند.
اینجا یک چیز متفاوتی است به عنوان مثال جنبش سرنگونی طلبی در ایران معنا دارد. خواست براندازی رژیم واقعی است. در ایران که دارای دولت تثبیت شده ی متمرکزی است از پایین جامعه برای برکناری آن مبارزه می شود .در کردستان عراق چنین نیست. در اینجا در هر منطقه ای حزبی حاکم است و بدان شیوه که در ایران است، نیست. بنابراین باید در مقابل حاکمیت، تاکتیک و روشی آگاهانه ای بکار برد که کمترین قربانی داده شود.
بویژه اینکه ما می دانیم که حزب دمکرات و اتحادیه میهنی هر کدام 250 هزار مسلح دارند.آن خیزش باید به طوری باشد که از پایین دست حاکمیت را بگیرد و خود را از کشته و سرکوب شدن دور سازد.
باور من این است که از هم اکنون باید هر حرکتی که برای خیزش اقدام می کند از پایین حکومت شورایی را ایجاد کند.
در کارگاهها و محلات، شوراها و کمیته ی قیام، کمیته ی اعتصاب، کمیته های نظارت ایجاد شود.
ما در این باره به همراه افرادی اعم از آزادیخواهان مستقل، کمونیست ها و سوسیالیست ها و کارگران در شبکه ی پشتیبانی اجتماعی مردمی از پایین اقدام کرده ایم که در رابطه با مسئله ی کرونا بتوانیم مردم را متحد کنیم و در محل کار و زندگی تلاش کنیم ، قدم به قدم که ما را یک سطحی از حاکمیت حساب کنند و مردم سطح پایین، خودشان بتوانند جامعه را اداره کنند و حتی به نوعی باید خودشان در کنترل و اداره ی کارگاهها و دانشگاهها و اداره ی جامعه مشارکت کنند. این را قدم به قدم تا بتوان در مرحله ی توازن قوا در مقابل حاکمیت بوجود می آید و باید نیروی مسلح و میلیشیای حزب دمکرات و اتحادیه میهنی کردستان منحل شود و از آن نیروی مسلح درخواست شود که آنها هم کارگر و زحمتکش هستند و تفنگهایشان را رو به سینه ی مردم ناراضی نگیرند.
در چنین شرایطی اگر بتوان با نیروی طبقات پایین جامعه آلترناتیوی ساخت که بتواند شرایط آزادانه ی رشد سیاسی جامعه کردستان و عبور از شرایط کنونی را مهیا و برای شیوه ی حکمرانی آینده آماده کند.
همزمان هم آن حکومت بتواند به مسائل بیکاری، زندگی و معیشت مردم بپردازد. حقوق ها را بپردازد و تمام منابع درآمدی را تصرف کرده و کاری کند که هرچه درآمد که در بانکهای جهانی تاکنون خوابانده اند را به یک صندوق برگردانده شود و از طریق ایجاد بانک مرکزی با نظارت مردم که بتواند همه ی درآمدها چه درآمد نفت و چه درآمد گمرکات از دروازه های مرزی و چه تجارت داخلی بدان منتقل شده و بطور عادلانه ای بین مردم توزیع شود و در اختیارشان قرار گیرد و مردم را از این گرسنگی و بیکاری نجات دهد.
مردم می توانند با ایجاد شوراهای محلات و در محیط کار و کارگاهها برای اداره ی جامعه خود نمایندگان را انتخاب کنند و شوراهای خود را تاسیس کنند و این می تواند بطور آزمایشی 6 ماهه، مشکلات کردستان را برطرف کند و هم میتوانند رفراندومی در تمام اقلیم برگزار کنند.یعنی در مورد قانونی که آیا نظام و اقتصاد سوسیالیستی یا نظام لیبرالی و پارلمانی را می خواهند در آن مطرح شود و مردم رای دهند.
این آن سناریویی است که ما در این شرایط برای عبور مردم کردستان از آن بطور عمومی اعلام کرده ایم. در کردستان خیلی از احزاب در خارج حاکمیت وجود دارند که در بین آنها اسلامیستها و لیبرالها هستند. مسئله این است که احزابی که در حکومت هستند چه موضعی در مقابل خیزش مردمی میگیرند.
حالا هر حزبی حتی احزاب حکومتی ، به عنوان مثال حکومت که زیر فشار قرار دارد و در زیر فشار مبارزات مردمی و پیدایش شوراهای شهرها و نیروی مسلح مردمی از حکومت بریده و به صفوف خلق بپیوندد و باور به این داشته باشد که این حکومت سرتاپا منحل شود و باور به این داشته باشد که خیزش مردمی به معنای تحولات انقلابی در وضع کردستان باشد نه اینکه اصلاحات شود و نه اینکه برود با بغداد توافق کند.
حالا اگر این حزب گوران( جنبش تغییر ) بود و به عنوان مثال به تغییرات انقلابی و نمایندگی مردم باور داشته باشد ، معنای آن این نیست که از پروسه ی سیاسی اخراج شود و باید این حق را به آن داد که از صف خودش و حاکمیت به صفوف تغییر مردمی و انقلاب بیایید که به سود مردم است. احزاب دیگر هم همینطور می توانند همین پروسه را طی کنند.
منظورم این است که دوری و نزدیکی احزاب در کردستان بستگی به حمایت از این خیزش دارد که تغییرات انقلابی به بار می آورد. برای حاکمیتی که در آن مردم دخالت گر و تصمیم گیرنده ی اصلی آن هستند.
***
(ترجمه از کردی به فارسی: علی زیدونی )