"گفتگوی رادیو نینا"

نینا: اخیرا در جناحی از ناسیونالیسم کرد به نام مرکز همکاری احزاب کردستانی که از حزب دمکرات کردستان ایران، حزب دمکرات، و دو جناح زحمتکشان عبدالله مهتدی و عمر ایلخانیزاده مطرح شده است و می گویند که باید یک نیروی مشترک نظامی و یا سپاه ملی تشکیل شود. قبل از این که به این موضوع مشخص بپردازیم بعنوان سوال اول میخواهم بپرسم که از نظر شما موقعیت کنونی احزاب ناسیونالیست کرد و جناح بندی هایشان چگونه است؟

مظفر محمدی: احزاب ناسیونالیست در کردستان ایران امروز دو جناح رقیب همدیگر را تشکیل داده اند. و هر جناح به یکی از کمپ  و قطب های دول منطقه وابسته اند.

جناح اول احزابی هستند که در یک تشکیلات به نام "مرکز همکاری احزاب کردستانی"  جمع شده اند. این ها عبارتند از حزب دمکرات کردستان ایران، حزب دمکرات کردستان و دو سازمان زحمتکشان یکی متعلق به عبدالله مهتدی و دیگری عمر ایلخانیزاده. این جناح احزاب کردی، به کمپ امریکا، عربستان و جناح بارزانی دولت اقلیم وابسته اند.

جناح دوم وابستگان به حزب کارگران کردستان ترکیه پ ک ک است که به نام پژاک و کودار و کنفدرالیسم جوامع کردستان ک ج ک هستند که توانسته اند حمایت و همکاری کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران را بطرف خود جلب کنند. این جناح هم در قطب و کمپ جمهوری اسلامی و جناح اتحادیه میهنی کردستان عراق قرار دارند.

هر دو بخش یا جناح های احزاب کردی پروسه ی پیچیده و سردرگمی آشکاری را تا کنون طی کرده اند. هر دو جناح استراتژی و افق روشن و مستقلی برای فعالیت خود یا آینده کردستان ایران ندارند. تحولات منطقه و پیچ و خم سیاستهای سیاست در منطقه تعیین می کند که این ها کجا بایستند و ابزار کدام سیاست و کدام دولت منطقه باشند. 

برای مثال، در دوره ای که تهدیدهای نظامی امریکا و اسراییل علیه ایران و مساله رژیم چنج مطرح بود، احزاب کردی بعنوان ابزار اجرای این سیاست در خدمت ان قرار گرفتند و در مقابل کمک های مالی و تسلیحاتی قابل توجهی از امریکا گرفتند. این پروژه شکست خورد و ترامپ روی کار آمد و تغییر رژیم را از دستور خارج کرد. در این دوره هم احزاب کردی  به بخشی از ابزار فشار امریکا و دول منطقه علیه جمهوری اسلامی تبدیل شدند. از جمله ی این کارها یکی این بود که حزب دمکرات کردستان ایران در یک معامله با عربستان سعودی برای فشار بر جمهوری اسلامی در تخاصمات منطقه ای این دو دولت، شروع جنگ مسلحانه را به نام  "راسان" اعلام کرد و یک سلسله عملیات های نظامی ایذایی علیه جمهوری اسلامی در کردستان سازمان داد. این پروژه هم شکست خورد و عملا راسان منتفی شد.

همزمان با راسان حزب دمکرات کردستان ایران، اعضای دیگر مرکز همکاری یعنی حزب دمکرات به رهبری خالد عزیزی و دو سازمان زحمتکشان عبداله و عمر در ادامه مذاکرات پشت پرده مکرر در کنسولگری جمهوری اسلامی این بار از طریق یک واسطه از دستگاه اطلاعات دولت نروژ مذاکرات با نمایندگان اطلاعات رژیم را علنا شروع کردند. کاری که تا کنون نتیجه نداده و هنوز مهتدی و خالد عزیزی می گویند چاوه روانین "منتظریم".

خوب الان برای هر انسانی ولو با احساسات کردایتی این سوال مطرح میشود که اعلام جنگ تان با جمهوری اسلامی برای چیست؟ مذاکره تان با جمهوری اسلامی بر سر چیست؟ آن ها ظاهرا یک جواب دارند و میگویند: "ما بر سرحق ملت کرد جنگ و مذاکره می کنیم"

وقتی بپرسی این حق چیست؟ می گویند کردها خودشان بر خودشان حکومت کنند. و منظورشان از کردها هم احزاب خودشان است که حکومت کنند چه در شراکت با جمهوری اسلامی و چه بعد از آن.

باز اگر بپرسی خوب شما با جنگ مسلحانه و راسان و عملیات ایذایی می توانید این خودمختاری را بگیرید؟ آیا جمهوری اسلامی در مذاکره حاضر شده به شما خودمختاری بدهد؟ جواب هردو منفی است.

اما جواب آنها هر چه باشد برای هر شهروند کردستان مثل روز روشن است که سیاست مذاکره-جنگ وباز هم مذاکره بر سر این است که جمهوری اسلامی این احزاب را بعنوان بخشی از حاکمیت خود در کردستان بپذیرد. بپذیرد این ها بیایند و در کردستان بجای سپاه و بسیج این احزاب ژاندارم کردستان بشوند و سیاستهای رژیم را پاسداری کنند. یعنی در بهترین حالت ارزو و رویای احزاب ناسیونالیست مرکز همکاری شرکتشان در قدرت و ثروت در کردستان است. بنا بر این حق مردم در این میان یک شعار پوچ و فریبنده و بی معنی است. خالد عزیزی آشکارا گفته است بگذار کردها در کردستان حکومت کنند و کرد به دست حکومت خودش اعدام شود! از این صریح تر و بی پرده تر و البته بی شرم و حیاتر نمی توان هدف این احزاب را تعریف کرد که خودشان می کنند.

جناح دوم ناسیونالیسم کرد یعنی طیف پ ک ک و پژاک درکمپ جمهوری اسلامی قرار دارد. در پلاتفرم کودار آمده است که هدف ما حمایت از جمهوری اسلامی برای حل بحران هایش است. حضور نظامی پژاک- پ ک ک در کردستان هم قرار است به این سیاست خدمت کند. سیاستی که به پژاک اجازه می دهد در کردستان و بخصوص در مناطق مرزی از زحمتکشان و کولبران باج بگیرد و اگر کسی مخالفت کرد ترورش کنند. و این اعمال جلو چشمان نیروهای محلی رژیم انجام شده و از آنها چشم پوشی می شود.

در نتیجه این وضعیت نشان می دهد که احزاب ناسیونالیست در چه موقعیتی قرار دارند. این احزاب برای اهداف شوم خود نه به نیروی اجتماعی مردم کردستان متکی هستند و نه منفعتی از این مردم را نمایندگی می کنند. سیاست زندگی در شکاف دولت ها و زدو بند و معامله هایشان نشان می دهد که جریاناتی بی افق، سرگردان هستند. ابزار سیاستهای دولت ها و ازجمله جمهوری اسلامی و به شدت مستاصلند.

در یک کلام و بنا به این تعاریف روشن و واقعی، ناسیونالیسم کرد و سیاستهایشان و استیصال و بی افقی شان، آن ها را به عامل نا امنی و مخاطرات بر سر راه مبارزه عدالتخواهانه و برابری طلبانه ی مردم کردستان تبدیل کرده است.

نینا: بر می گردم به همان موضوع مطرح شده از طرف احزاب مرکز همکاری یعنی تشکیل نیروی مشترک نظامی یا سپاه ملی، در شرابط کنونی کردستان هدف ازاین کار چیست؟

مظفر محمدی: بدوا اجازه بدهید بگویم که طرح سپاه ملی رویای عبدالله مهتدی است و بقیه احزاب مرکز همکاری بیشتر از نیروی مشترک نظامی و همکاری های بیشتر حرف می زنند. اما هر چه هست این پروژه هم در دل سیاستهای تا کنونی احزاب ناسیونالیست قابل توضیح است. یعنی وقتی تغییر رژیم از جانب ترامپ رده شده است. وقتی مذاکره جمهوری اسلامی با این احزاب فقط به یک انتظار و خیال شیرین برایشان تبدیل شده است، وقتی می بینند مبارزه مردم کردستان جزئی از مبارزه سراسری برای سرنگونی جمهوری اسلامی است و کردایتی در مقابل منافع مشترک کارگران و زحمتکشان سراسر ایران که مساله فقر و فلاکت و گرسنگی و بیکاری است، حنایی کم رنگ شده است... همه ی این فاکتورها را کنار هم بگذاریم، احزاب کردی را به این صرافت انداخته است که فیلی هوا کرده و استیصال خود را پرده پوشی کنند. اما این پروژه جدید هم مثل بقیه کارهایشان بی سرانجام است و شروع نشده شکست خورده است.

علاوه برفاکتورهایی که گفتم، نفس این پروژه تخیلی به دلایل روشن دیگر قابل تحقق نیست:

اولا- خود این احزاب چهارگانه (حدکا و حدک و دو زحمتکشان) تمام زورشان را زده اند تا تشکیلاتی به نام مرکز همکاری درست کنند. حتی در تشکیل یک جبهه که سالها است از آن حرف می زنند ناموفق مانده اند. حداکثر همکاری این احزاب هم نوشتن اطلاعیه های مشترک توخالی است و بس. در نتیجه، تشکیلاتی با این شکل و قواره و کیفیت نمی تواند سپاه ملی تولید کند. سپاه ملی به درجه  بالایی از اتحاد این احزاب تا حد یک جبهه واحد نیاز دارد که وجود ندارد.

دوما - حزب دمکرات کردستان ایران در مرکز همکاری، نیروی برتر و رهبری و هژمونی دارد. این حزب که چند دهه است خود را صاحب و رهبر جنبش خلق کرد می نامد، چرا باید با سه جریان حاشیه ای دیگر سپاه ملی درست کند؟ حاضر نیست جبهه درست کند حالا می آید و سپاه واحد تشکیل می دهد؟  آیا این حزب با این ادعاها حاضر است در چند جریان حاشیه ای ادغام شود. در نتیجه من فکر می کنم مساله سپاه ملی یک رویای ممنوعه برای مهتدی باقی می ماند. او باید بپذیرد و کلاهش را به هوا بیندازد که حدکا او را به بازی گرفته است. کلاه مدعی و رفتار برابر حدکا با جریانات حاشیه ای مثل زحمتکشان ها بر سرشان گشاد است.

سوما- پژاک و پ ک ک هم مدعی سهم قدرت در کردستان است. رییس پژاک مدعی شده است که کسی نمی تواند بدون پژاک در کردستان قدمی بردارد. صرفنظر از این ادعای پوچ، اما برای شعبه ها و جناح های مختلف ناسیونالیسم کرد نادیده گرفتن همدیگر ممکن نیست. آیا سپاه ملی مهتدی به فرض محال تشکیل شدن از همان ضرب اول پژاک را خلع سلاح می کند؟ یا می خواهد نیروی نظامی پژاک هم به سپاه آنها بپیوندد. این هم موضوعی است که در  نهایت جنگ داخلی شعبات احزاب ناسیونالیست را در دورنمای خود دارد. احزاب کردی در کردستان عراق با وجود 25 سال حاکمیت هنوز  نتوانسته اند یک ارتش یا سپاه ملی از نوع ادعای مهتدی تشکیل دهند.

نهایتا به نظر من این پروژه در سطح همان رویا برای زحمتکشان مهتدی باقی می ماند.

نینا: چطور و چرا برای این احزاب در این اوضاع، نظامی گری برایشان اینقدر با اهمیت شده است که یکی شان گفته است: "پیشمرگ تاج سر مردم کردستان است". آیا این ها پیشمرگ یا نیروی نظامی را ناجی مردم کردستان می دانند؟ آیا پیشمرگ از نظر این احزاب نیروی سرنگون کردن جمهوری اسلامی است؟ از نظر شما اساسا در تحولات کنونی و آینده ی کردستان اسلحه و نیروی نظامی چه جایگاهی دارد؟

مظفر محمدی: سوال خوبی است. ببینید. برای مدتی جنبش مقاومت و انقلابی کردستان با مبارزه مسلحانه شناخته می شد و این حداقل در یک دهه اول بر مبارزات کارگری و توده ای علیه جمهوری اسلامی سایه انداخته بود. اما خیلی زود و بعد از عقب نشینی مبارزه مسلحانه اتفاقات دیگری افتاد و تصویر دیگری از کردستان در تاریخ این دوره  ثبت شده است. از جمله:

 اعتصابات کارگری و اعتراضات اجتماعی در کردستان شروع شده و مدام گسترش یافته است.

 اتحادیه ها و شوراهای کارگری مدت زمان طولانی تری دوام یافتند. شورای کارگران شاهو و نقش این شورا در مبارزات کارگران  در برگزاری اول مه با حضور رهبران برجسته کارگران و شورایشان چون جمال چراغویسی مثل ستاره ای در جنبش کارگران در کردستان می درخشد.

 اول مه های کارگری در تمام این 4 دهه با وجود افت و خیزهایش ادامه یافته است

تجمعات زنان برابری طلب به مناسبت 8 مارس روز جهانی زن هم یک سنت برجسته اجتماعی در کردستان است که سیاست آپارتاید جنسی جمهوری اسلامی را مدام به چالش کشیده است.

 آکسیون های اجتماعی و نهادهای مدنی و سیاسی برای دفاع از حقوق کودکان، دفاع از طبیعت و محیط زیست تشکیل شده  اند

اعتصابات عمومی علیه اعدام ها و جنایات جمهوری اسلامی در کردستان انجام شده است.

برای حمایت و دفاع از مبارزه مردم کوبانی و علیه داعش تجمعات بزرگ برپاشد.

و ده ها و صدها اعتراض و مبارزه توده ای و اجتماعی علیه جمهوری اسلامی در جریان بوده است.

این ها سنت ها و روش های مبارزه طبقاتی و اجتماعی وسیاسی و انساندوستانه کارگران و زحمتکشان و مردم آزادیخواه کردستان بوده است. این مبارزات در غیاب مبارزه مسلحانه تا کنون ادامه داشته و مردم کردستان به این باور رسیده اند که سنت پیشمرگایه تی ناسیونالیسم کرد جواب شرایط امروز کردستان نیست. اگر زمانی نیاز به اسلحه باشد، مردم در محل کار و زندگی خود می توانند برای دفاع از خود و مبارزاتشان مسلح شوند.

تجارب تاریخی در کردستان ترکیه و عراق هم نشان می دهند، نیروی پیشمرگ در کوه ها یا اردوگاه های همجوارهیچ وقت نتوانسته نه تنها ناجی باشد بلکه در سنت ناسیونالیسم کرد حتی یک مانع هم بوده است. زمانی نیروی نظامی احزاب اتحادیه میهنی و حزب دمکرات بارزانی با فروپاشی حکومت صدام بر اثر حمله امریکا به  عراق به شهرهای کردستان برگشتند، شوراهای کارگران و محلات شهرها را سرکوب و از بین بردند و حاکمیت میلیشیایی احزاب دوگانه را برقرار کردند که تاکنون هم ادامه دارد.

ما در شرایط سال های اول بعد از انقلاب، برای دفاع از دستاوردهای انقلاب و در مقابل حمله نظامی رژیم به کردستان ده سال مبارزه مسلحانه کردیم. چه آن زمان و چه امروز سوال این است که اسلحه دست کیست؟  و برای چه هدفی از آن استفاده می کند و در خدمت کدام سیاست است؟

 بعد از قیام 22 بهمن 57 اسلحه دست جنبش ملی اسلامی افتاد و تعداد زیادی مردم فقیر و گرسنه را مسلح کردند و برای سرکوب انقلاب و انحلال شوراهای کارگری و کشتار جمعی مخالفین خود مورد استفاده قرار دادند. اگر همین سلاح دست مردم بود و نگهش می داشتند جامعه ایران و نتیجه ی انقلاب می توانست حاکمیت شوراهای کارگران و مردم باشد، نه جمهوری اسلامی.

برای احزاب کردی هم مساله همین است. احزاب ناسیونالیست می دانند که با "راسان" و عملیات های ایذایی نمی شود جمهوری اسلامی را انداخت. ولی تکیه به اسلحه و شعار "پیشمرگه تا ج سر مردم است" و یا سپاه ملی برای انها، همانطوری که گفتم ،  امروز وسیله ی فشار بر جمهوری اسلامی است که انها را بپذیرد و در قدرت شریک کند و یا با سرنگونی جمهوری اسلامی اسلحه در دست آنها برای برقراری حاکمیت احزاب شان است. مثل همان کاری که اتحادیه میهنی و حزب دمکرات بارزانی در کردستان عراق کردند.

یکی از نمایندگان زحمتکشان در میزگردی در مورد سپاه ملی گفت: مردم کردستان از این پروژه استقبال می کنند. معلوم نیست این همه پرسی را کی و کجا انجام دادند؟ بر خلاف این ادعای پوچ و برعکس مردم کردستان حق دارند نسبت به  اسلحه در دست احزاب ناسیونالیست کرد بدبین باشند و احساس خطر کنند. احزاب ناسیونالیست مسلح علاوه بر اینکه امروز با جنگهای نیابتی شان مایه ی نا امن کردن فضای کردستان و باز گذاشتن دست جمهوری اسلامی برای سرکوب بیشتراند، در آینده هم  اسلحه ابزار رقابت شعبات قومی و جنگ و جدال شان  بر سر تقسیم قدرت و ثروت در کردستان است. این سناریو هم در منطقه تجربه شده است.

سلاح باید در دست مردم، در دست شوراهای کارگری و مردمی باشد بعنوان قدرت دفاع از خود مردم.  این تنها راه جلوگیری ازفجایع قابل پیش بینی کنونی و آتی در کردستان است. مردم حق دارند مسلح شوند و مسلح بمانند. برای دفاع از آزادیهای سیاسی و دمکراتیک، دفاع از شوراهای کارگری و مردمی در محل های کار و زندگی، خنثی کردن  تعرض و زورگویی میلیشیای احزاب کردی، هیچ راه و چاره ای جزنیروی مسلح مردم برای دفاع از خود، وجود ندارد! . این قدرت را باید کمونیسم با تکیه بر کارگران و زحمتکشان در کردستان سازمان دهد و رهبری کند.

نینا: با توجه به صف بندی و جناح بندی های ناسیونالیست های کرد که شما گفتید و تاکید شان بر نیروی نظامی، آیا با سرنگونی جمهوری اسلامی ما شاهد حکومت احزاب کردی شبیه دولت میلیشیایی احزاب دولت اقلیم کردستان عراق در کردستان ایران خواهیم بود؟  یا مردم کردستان راه دیگری را خواهند رفت؟

مظفر محمدی:  در پاسخ به سوالات قبلی گفتم هدف فوری و امروز این طرح، اعلام آمادگی ظاهرا از موضع قدرت برای مذاکره با جمهوری اسلامی اما اساسا از سر استیصال است. آنها از این طریق به رژیم این پیام را میرسانند که ما آماده ایم تا بعنوان یک نیروی نظامی و پلیس ملی بجای نیروهای منفور سپاه و بسیج و اطلاعات،  کردستان را برایتان کنترل کنیم.

اما در شرایطی که جمهوری اسلامی سرنگون شود، دیگر موضوع کاملا فرق می کند. آن وقت دیگر این سناریو نمی تواند الگوی مشابه تشکیل دولت اقلیم کردستان عراق باشد. مهتدی و همراهانش دورنمای تشکیل دولت اقلیم کردستان عراق برای کردستان ایران را تاریک می بینند. دولت کردی در کردستان عراق بدنبال جنگ خلیج و حمله ی امریکا و متحدینش به عراق و در نتیجه ی یک سناریوی سیاه در عراق تشکیل شد. اما این سناریو در ایران و کردستان مطلقا قابل اجرا نیست. جمهوری اسلامی را یک نیروی خارجی مثل امریکا نمی تواند سرنگون کند یا اساسا نمی خواهند این اتفاق بیفتد.

اما سپاه ملی عبدالله مهتدی می تواند مدل ارتش آزاد سوریه باشد که از جانب دولت اردوغان و متحدینش سازمان داده شده است.

مهتدی از حالا به امریکا و دولتهای مرتجع منطقه پیام می فرستد که برای تشکیل یک نیروی نظامی نیابتی در کردستان ایران آمادگی دارد. این ارتش رویایی مهتدی بدون وابستگی و دخالت مستقیم و پول و تسلیحات و امکانات لجستیک دولتهای منطقه و یا امریکا ممکن نیست.

حتی اپوزیسیون بورژوایی و قومی دیگر ایران هم شانسی برای خود نمی بینند، خواستار حفظ ارتش و سپاه برای سرکوب انقلاب از پایین مردم ایران هستند. مجاهدین هم رویای احیای ارتش ازادیبخش اش را در سر می پروراند. نیروی نظامی ای که با استفاده از تانک های ارتش عراق در تابستان 68 در عملیاتی به نام فروغ  جاویدان قرار بود 48 ساعته به تهران برسد. و امروز عبدالله مهتدی همین سناریوی رسوا و شکست خورده را برای ناسیونالیست ها و قوم پرستان کردستان پیشنهاد می کند.

سنگ بنای این سناریوی نیابتی را حزب دمکرات کردستان ایران با برنامه ی "راسان" گذاشت که ناکام ماند. عبدالله مهتدی و همکارانش در " مرکز همکاری احزاب کردستانی" که همه راه های از قبیل دریوزگی در کنسولگری جمهوری اسلامی در اربیل تا پستوهای سازمان اطلاعات و امنیت امریکا " سیا" را پیموده اند، اکنون رویای تشکیل ارتش آزاد نوع سوریه توسط دولتهای ترکیه و عربستان و با چراغ سبز امریکا را در سر دارند. این ها  تخیلات ذهن بیمارشان را بجای واقعیت های کردستان ایران می گذارند. کردستان ایران محل اقوام و عشایر و سکت های قومی و مذهبی نیست.

ما کمونیست ها نه از زاویه رقابت با حدکا یا هر جریان ناسیونالیست و قوم پرست دیگر، بلکه از زاویه منفعت طبقاتی و منفعت آزادی و برابری و حرمت انسان و برابری زن و مرد و امنیت جامعه...، با جمع شدن اسلحه و پول دول منطقه در دست بورژوازی ناسیونالیست کرد مخالفیم. و توده های کارگر و زحمتکش را به خطرات و مضرات آن آگاه می کنیم. این سلاح برای کسب ازادی و رفاه مردم نیست.

 از این منظر سیاسی و انسانی اگر نگاه کنیم ولو با هر گونه تعلق و سمپاتی و امید مردم به قدرت نظامی و نقش اسلحه در کردستان، مبارزه مسلحانه احزاب ناسیونالیست در کردستان ایران شایسته هیچگونه حمایتی نیست.

اسلحه در دست بورژوازی و ناسیونالیسم در کردستان صرفنظر از اینکه در چه زمان و مکانی آن را بکار می برد، در خدمت منافع طبقاتی بورژوازی و طبقات دارا است. کاربرد اسلحه برای احزاب بورژوایی و ناسیونالیست از جمله حزب دمکرات کردستان ایران ربطی به مساله ستم ملی و یا تلاش برای رفع آن ندارد. این ستم شامل بورژوازی کرد نه به لحاظ سیاسی و نه اقتصادی، نمیشود. بورژوازی کرد در بورژوازی سراسری ادغام شده است. نمایندگانش را با لباس کردی در پارلمان دارد و زبان کردی در دانشگاه ها و مدارس تدریس می شود... سرمایه بورژواهای کرد از مهاباد و سنندج تا تهران و دوبی و چین در تحرک و سوداندوزی است. پرده ریاکاری عوامفریبانه ی احزاب ناسیونالیست در کردستان را اگر کنار بزنیم، چیزی جز استفاده از اسلحه بعنوان ابزاری برای کسب امتیاز از حکومت مرکزی و شریک شدن در قدرت و ثروت نیست.

کردستان ایران سنت های مبارزاتی و انقلابی و کمونیستی  قدرتمندی دارد. جامعه کردستان نه توسط ارتش و پلیس نیابتی مهتدی ها، بلکه با شوراهای کارگری و مردمی اداره خواهد شد. جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه ی کارگران و زحمتکشان و جوانان  و زنان و روشنفکران انقلابی کردستان، نه نسخه ی دولت اقلیم کردستان عراق را می پذیرد و نه ارتش آزاد نوع سوریه و ساخته ی دولتهای مرتجع منطقه. ارتش رویایی مهتدی اگر تشکیل هم شود، موی دماغ کمونیسم و ازادیخواهی و برابری طلبی در کردستان خواهد شد. سناریوی سیاه و رویایی ارتش ملی مهتدی  و متحدینش در "مرکز همکاری" شاید بتواند در چند روستا و تپه کردستان عرض اندام کند و به مناطق مسکونی و خانه های مردم توپ و خمپاره بفرستد، اما دولت کردی به ضرب نیروی نظامی و زور اسلحه  در کردستان ایران رویایی ممنوع است. غیرممکن است.

نینا: ناسیونالیسم کرد در کردستان ایران یک جنبش اجتماعی و حزب سیاسی خود را دارد با توجه به همه ی این اوضاع و فاکتورهایی که مطرح کردید، آیا امکان همکاری و توافقاتی بین احزاب چپ و کمونیست و احزاب ناسیونالیست کرد در شرایط کنونی علیه جمهوری اسلامی وجود دارد؟ همچنین دورنمای رابطه چپ و راست و کمونیسم وناسیونالیسم و نیروهای اجتماعی این دو قطب در کردستان را پس از سرنگونی چگونه می بینید؟

مظفر محمدی: این سوال به تنهایی میتواند موضوع یک بحث باشد. اما در فرصتی که هست من به جنبه هایی از آن می پردازم.

بطور کلی رابطه ی احزاب بر مبنای اهداف و سیاست و تاکتیک هایشان تعیین می شود. شما هر چقدر تلاش کنید و حسن نیت داشته باشید نمی توانید بین سیاست ها و عملکرد متضاد و مخالف همدیگر آشتی برقرار کنید. ما حتی اگر بپذیریم که احزاب ناسیونالیست کرد خواهان رفع ستم ملی هستند، که خود این هم قابل بحث است، اما به فرض چنین مساله ای، اما راه های رسیدن به آن می تواند از جانب احزاب گوناگون یکی نباشد.

در دو دهه اول جنبش انقلابی در کردستان دو نیروی اصلی یکی کومه له ی کمونیستی آن دوران و دیگری حدکا بودند. آن زمان نه شعبات زحمتکشان وجود داشت و نه پژاک و غیره.

تجارب رابطه آن زمان کومه له کمونیستی با حدکا  خصلت نما است و تا به امروز ماهیت آن تغییر نکرده است . من به بخشی از مثال و فاکت های تاریخی این مساله اشاره می کنم: 

1-  حدکا در رفراندوم جمهوری اسلامی آره یا نه، به خمینی لبیک گفت و این حکومت را برسمیت شناخت ولی ما کومه له ی آن زمان و کمونیست ها آن را نپذیرفتیم و بهمراه اکثریت مردم کردستان به جمهوری اسلامی جواب رد دادیم.

2- در اوایل کار هیات نمایندگی خلق کرد متشکل از کومه له و دمکرات و عزالدین حسینی و لیبرال ها برای مذاکره با دولت جدید تشکیل شد و پیشنهاد و طرح خودمختاری را به دولت دادند. این طرح از جانب دولت جدید پذیرفته نشد، اما همزمان دیدیم حدکا پشت پرده ی هیات نمایندگی مستقلا با نمایندگان جمهوری اسلامی وارد مذاکره شد. این عهد شکنی حدکا به نتیجه نرسید. اما این عمل بخودی خود نشان داد که این حزب حتی پرنسیپ های توافق و همکاری در هیات نمایندگی را زیر پا گذاشت. فرض کنید جمهوری اسلامی حدکا را بعنوان بخشی از حاکمیت خود در کردستان پذیرفته بود، آنوقت معلوم بود که حدکا بجای جمهوری اسلامی به نیروی سرکوب مردم کردستان و مجبور کردنشان به قبول رژیم جدید تبدیل می شد و این می توانست فاجعه جنگ داخلی بین ما و بخشی از مردم کردستان از طرفی و حدکا و نیروهایش از طرف دیگر بوجود بیاورد. مردم کردستان شانس آوردند که رژیم همکاری حدکا را با خودش نپذیرفت و این فاجعه رخ نداد.

3- در آن زمان مالکین و اربابان زمین در روستاهای کردستان سر راست کردند و با استفاده از فتوای خمینی  که اصلاحات ارضی را غیر شرعی نامیده بود خواهان باز پس گرفتن زمین هایشان از رعیت های سابق و دهقانان صاحب زمین ان روز شدند. کومه له به دفاع از دهقانان برخاست و از تصرف مجدد زمین ها توسط اربابان جلوگیری کرد. حدکا از مالکین دفاع کرد ولی دیگر برای بازگشت فئودال ها دیر شده بود. اگر چه اربابان سابق از این فرصت استفاده کرده و در مناطقی که حدکا بیشتر نفوذ داشت مراتع عمومی و چراگاه دام های روستاییان را به زمین های زیر کشت تبدیل کرد و صاحب مستقیم زمین های زیادی در روستاها شد.

4- آن زمان کوره های آجرپزی زیادی در کردستان وجود داشت که هزاران کارگر و خانواده هایشان در آنجا کار می کردند. کارگران کوره پزخانه ها  خواستار دستمزد بیشتر که اغلب کار کنتراتی بود شدند، در اینجا هم حدکا به حمایت از صاحبان کوره برخاست و حتی در یک مورد در اطراف بوکان یکی از فعالین کارگری کمونیست کوره پزخانه را ترور کرد.

5- در دهه ی اول پس از قیام بهمن،  کردستان تنها جای ایران بود که شرایط دمکراتیک و ازادیهای سیاسی برقرار بود. علاوه بر احزاب سیاسی در کردستان سازمان ها و جریانات دیگر سراسری که اکثرا چپ و  کمونیست بودند و  تحت فشار سرکوب جمهوری اسلامی قرار داشتند به کردستان آمدند و دفاتر و مقرات خود را برپا ساختند. حدکا در مخالفت با این جریانات در یک حمله به یکی از مقرات سازمان پیکار در بوکان تعدادی از کمونیست های اعضای این سازمان را به جرم انتقاد از حدکا کشت.

6- حدکا علاوه بر اینکه در مناطق تحت نفوذ خود، آزادیهای سیاسی را محدود می کرد، بطور کلی با هر گونه انتقاد از این حزب از جانب مردم و احزاب سیاسی از جمله کومله که نیروی اصلی چپ و کمونیستی در کردستان بود مخالفت می کرد. ما حدکا را حزب بورژوازی و طبقات دارای کردستان می دانستیم و هنوزم همین است. ولی حدکا از ما کومه له آن دوران و مردم می خواست او را بعنوان حزبی انقلابی و رهبر جنبش کردستان و خلق کرد بپذیریم.  ما نپذیرفتیم. حدکا طبقاتی بودن جامعه کردستان را نمی پذیرفت و هنوز این حزب و همه شعبات دیگر ناسیونالیسم چپ و راست این واقعیت اجتماعی را نمی پذیرند.  

حدکا برای اثبات این ادعا هیچ منطق و استدلال و حتی واقعیت عینی جامعه را قبول نداشت و در عوض به زور متوسل شد و جنگی را به ما کمونیست های کومله  و مردم زحمتکش کردستان تحمیل کرد که به جان باختن صدها انسان انجامید.

ما ضمن تاکید بر بورژوایی و ناسیونالیست بودن حدکا و ضمن پافشاری بر آزادی بی قید و شرط سیاسی و ازادی بیان و عقاید برای احزاب و همه ی مردم کردستان،  اما خواهان  جنگ با حدکا نبودیم. حتی زمانی که حدکا جنگی را به ما تحمیل کرد و در این جنگ شکست خورد، ما  یک طرفه آتش بس کردیم. حاضر بودیم وارد مذاکره بشویم و موازینی برای روابط خود با این حزب بورژوایی تعیین کردیم.

حدکا هنوز هم نپذیرفته است که جامعه کردستان مثل هر جامعه ای در دنیای امروز، طبقاتی است و از طبقات با منافع متفاوتی تشکیل شده است. درکردستان ده ها هزار کارگر در شرکت ها و کارخانجات کوچک و بزرگ و معادن و کار فصلی و ساختمانی و در بخش خدمات و شهرداری ها و خدمات پزشکی و حمل و نقل و غیره وجود دارند. به همان اندازه هم کارگر بیکار هست. دستفروشان و کودکان کار و زنان و دختران در قالیبافی ها و دهقانان کم زمین و فقیر روستاها و کسبه ی جزء شهرها و همه ی این ها بهمراه معلمان و کارمندان جزء و بازنشستگان با خانواده هایشان اکثریت عظیم و میلیونی ساکنین کردستان را تشکیل می دهند. در مقابل این ها اقلیت سرمایه دار و کارخانه دار شهری و زمین دار بزرگ در روستاها و تجار و بانکداران در کردستان هستند. حدکا منفعت این بخش اقلیت دارا و ثروتمند کردستان را نمایندگی می کند. اما حدکا و دیگر جناح های ناسیونالیست کرد این واقعیت را انکار می کنند. این دو طبقه نمی توانند یک حزب واحد، یک رهبری واحد و یک منفعت واحد داشته باشند. تلاش حدکا برای یک کاسه کردن این دو طبقه متخاصم در چیزی به نام خلق کرد، در حقیقت انکار حقوق و منافع کارگران و زحمتکشان و محرومان کردستان است. خالد عزیز حکومت کردی می خواهد و ارزو میکند کرد به دست حکومت کردی اعدام شود.

7- در این سالهای اخیر که حدکا دو شاخه شد. و در بخش اول صحبتم گفتم که زمانی که حدکا جنگ نیابتی عربستان را به نام راسان اعلام کرد، شاخه دیگرش به نام حزب دمکرات کردستان مشغول مذاکره با جمهوری اسلامی بود که هنوز هم منتظر جواب اند. بقیه ی جریانات ناسیونالیست و مذهبی مثل شعبات زحمتکشان و پژاک و خه بات و پاک و غیره هم اساسا جریاناتی فالانژ و مذهبی و قوم پرست اند که نهایتا جز تمکین به حزب اصلی ناسیونالیست کرد راه دیگری ندارند. پژاک تنها جریانی است که بر اساسا سیاست ها ی پ ک ک امروز در کنار جمهوری اسلامی و فردا جناح رقیب حدکا و وابستگانش خواهند بود.

حالا شما تصور کنید، با این خصوصیاتی که احزاب ناسیونالیست و قوم پرست و  مذهبی کرد دارند، در شرایط کنونی و مبارزه مردم و ما علیه جمهوری اسلامی یک نقطه و موضوع مشترک برای همکاری ما کمونیست ها و کارگران و مردم زحمتکش با احزاب ناسیونالیست کرد می بینید؟ نه.  هیچ راه و منفذی باقی نگذاشته اند.

مردم کردستان تنها با جمهوری اسلامی و فقر و تنگدستی و بیکاری و گرسنگی و سرکوب مواجه نیستند. فشار احزاب قومی هم اضافه شده. از قندیل تا اورامانات از مردم باج می گیرند. از کولبر باج می گیرند. مخالفین خودرا تهدید و ترور می کنند. اگر از صفوفشان جدا شوی تهدید و ترور می شوید. کودکان را می برند مسلح می کنند. ناسیونالیست ها و قوم پرستان مرکز همکاری احزاب کردستانی از طرفی با جمهوری اسلامی مذاکره می کنند و از طرف دیگر جنگ نیابتی راه می اندازند.

همین سیاست و اهداف پس از سرنگونی رژیم هم ادامه خواهد داشت. حتی امروز که این احزاب قدرتی ندارند و حاکمیتی ندارند باز دیالوگ کردن با آن ها و انتقاد کردن از آنها کار آسانی نیست. این ها فاقد یک فرهنگ سیاسی مدرن و متمدن هستند. احزاب مسلح شان که جای خود دارد که اگر انتقاد کنی، عملکردهایشان را محکوم کنی و از ترور و باجگیری و ناامن کردن جامعه برحذرشان بداری لوله ی سلاح هایشان را رو به سینه ی مردم می گیرند. حتی در بعد اجتماعی هم این فرهنگ را در میان هوادارانشان رواج داده اند که با هر مخالفتی با آنها رگ گردنشان بالا آمده و هیچ پرنسیپ و منطقی نمی شناسند.

نینا: بعنوان سوال آخر. با  توجه به صحبت هایتان به نظر می رسد تحت هیچ شرایطی ممکن نیست  رابطه سیاسی و وضعیت مسالمت آمیزی را به احزاب ناسیونالیست در کردستان قبولاند. درست است؟

مظفر محمدی:  نه. الزاما اینطور نیست.  از نظر من ایجاد شرایط و روابط سیاسی و متمدنانه ممکن است. چطور؟

ببینید، ما کمونیست ها و کارگران و زحمتکشان کردستان از حدکا و دیگر جناح های ناسیونالیسم  و قوم گرای کرد انتظار نداریم طرفدار جامعه ی آزاد و برابر و انقلاب کارگری شوند . طرفدار لغو کار مزدی و برقراری جامعه سوسیالیستی شوند. سرنوشت انقلاب کارگری در کردستان تعیین نمی شود. این کار یک طبقه عظیم اجتماعی بوسعت سراسر ایران است که شاهرگ حیات سرمایه داران و امر تولید نعمات جامعه را در دست دارند.  می توانند تولید را بخوابانند و گلوی نظام سرمایه را بفشارند...

ما کمونیست ها در رابطه خود و مردم با احزاب ناسیونالیست در کردستان خواستار رعایت موازین دمکراتیک و حداقلی از ازادیهای سیاسی هستیم. اگر احزاب ناسیونالیست نه همه شان. از همه شان نمیشه این  انتظار را داشت. مثلا از زحمتکشان و خه با ت و پژآک و پاک و این ها این انتظار نمیره . اما حدکا بیشتر منظورمه، اگر این حزب به حداقلی ار موازین دمکراتیک یک جامعه مدنی و متمدن و آزاد پایبند بشه، امکان روابط سیاسی و مبارزه سیاسی متمدنانه ممکنه.

جامعه ما چه حالا که جنبش های طبقاتی و اجتماعی علیه جمهوری اسلامی وبرای سرنگونی بر پا است و چه بعد از سرنگونی به شرایطی نیاز دارد که مردم بتوانند آزادانه در تعیین سرنوشت سیاسی و حاکمیت دخالت کنند و  انتخاب کنند.

ما تلاش می کنیم موازین و شرایطی را به  کمک نیروی اجتماعی کارگران و مردم از زن و مرد و جوان و روشنفکر و زحمتکش به احزاب ناسیونالیست در کردستان بقبولانیم. ما  تلاش می کنیم احزاب ناسیونالیست کرد آزادیها و حقوق انسانی مردم رابه رسمیت بشناسند و به آن احترام بگذارند. بعنوان مثال چند نمونه را می گویم:

احزاب سیاسی درکردستان بپذیرند که:

آزادی بیان و عقیده، حق بی قید و شرط هر انسانی است. سلب آزادی و تعرض به ازادی های بی قید و شرط سیاسی بهر بهانه ای جرم است. تفتیش عقاید وتحمیل عقاید ممنوع است. احزاب نمی توانند و اجازه ندارند برای به کرسی نشاندن باورها و راه حل ها و منفعت هایشان به زور و تهدید و ترور متوسل شوند.

ترور، اعدام و تهدید شهروندان بهر بهانه ای نفی و هتک حرمت انسان و جرم است.

اخاذی از مردم تحت عنوان گمرکات، دست درازی به اموال مردم و باجگیری و زروگویی است و جرم است.

مسلح کردن کودکان و نوجوانان ممنوع وجرم است.

دست بردن به اسلحه در رقابتهای حزبی وسیاسی ممنوع و جرم است.

پیوستن به احزاب و یا ترک صفوف احزاب، جزء ازادیهای سیاس  و حق طبیعی هر انسانی است. تعرض به این آزادی ممنوع  است.

احزاب سیاسی مافوق مردم نیستند. مردم کردستان حق دارند در مقابل تعدی و دست درازی و تعرض به حقوق انسانی و ازادیهایشان از طرف باند ها و دستجات قومی و مذهبی، از خود دفاع کنند. مسلح شدن مردم حقی طبیعی و بی برو برگرد و غیر قابل انکار است.

پنهانکاری احزاب و مذاکره پشت پرده و مخفیانه و بنام حقوق مردم جرم است.

احزاب ناسیونالیست  بپذیرند که حق ندارند نیروی مسلح خود را وارد محل های کار و زندگی مردم کنند. دخالت از پایین مردم برای تعیین سرنوشت خود را بپذیرند. بجای حاکمیت زور و اسلحه ی احزاب، شوراهای کارگری و مردمی تشکیل شوند. برابری زن و مرد را بپذیرند. 

این ها موازینی هستند که می توان بر اساس آن ها جامعه ای ازاد و سالم داشت.

این ها بدیهی ترین و طبیعی ترین نیاز یک جامعه متمدن و مدرن و انسانی است. احزاب بورژوایی بطور کلی و احزاب ناسیونالیست کرد بویژه برای این آزادی ها کلی شرط و شروط دارند.

برای مثال خالد عزیزی می گوید مردم کردستان مذهبی اند. معنای عملی این ادعا یعنی این که فردا سلفی های بیایند و مخالفین خود را به جرم این که کسی بگوید بالای چشم اسلام ابرو است سرببرند. زنانشان را به اسارت خدمت امیر فرقه ببرند و خرید و فروش کنند. معنی عملیش اینه که فردا دراویش قادری با شمشیرهایشان به جان مردم بیافتند و علیه مخالفین خود اعلام جهاد کنند. فردا صوفی های نقشبندی سهم بخواهند. فردا ملاهای سنی شریعت را مبنای قانون رابطه زن و مرد و خانواده قرار بدهند و پلیس ملی مهتدی  و خالد عزیزی مجری این قوانین بشوند. ناسیونالیست ها مذهب را در خدمت منافع خود میخواهند. قومگرایی را در خدمت منافع خود می خواهند. خالد عزیزی می گوید بگذار حکومت کردی بر پا شود و کرد به دست کرد اعدام شود. خوب با این آدم و با این حزب و جریان نمیشه از قوانین دمکراتیک یک جامعه متمدن و مدرن حرف زد! میخواهم بگویم که قوم پرستان و فاشیستها و فالانژهای مثل خالد عزیزی و مهتدی و پژاک و خه بات و این ها را نمیشه به موازین دمکراتیک و مدنی و متمدنانه متعهد کرد . این ها باید حاشیه ای بشوند و طرد بشوند و در میان مردم جایی نداشته باشند. این ها که خود برای چوپانی یک گله هم صلاحیت ندارند،  روی عقب مانده ترین بخش مردم و خرافات قومی و مذهبی حساب باز کرده اند . پژاک شان کنار پرچم کردستان و عکس اوجلان پوستر امام علی می چسپانند. حدک خالد عزیزی روی سنی گری و مذهب و سلفی گری و وهابیگری و شیخ ها و ملاهای کردستان حساب می کند، مهتدی روی لمپن ها و فاشیست های قومی حساب می کند....  بهر حال میخام بگم که حساب این ها جدا است.

 

حدکا هم  با وجود این که مدعی رهبری و حاکمیت در کردستان است و معلوم نیست این رهبری و حکومت حزبش را از کدام رفراندوم یا انتخابات آزاد بدست آورده است. اما با وجود این  متعهد شدن این حزب به یک سری قوانین و موازین دمکراتیک امکان دارد و محتمل است.  که گفتم با این جناح ناسیونالیسم کرد وجود دارد.

ما کمونیست ها و مردم کردستان باید با نیروی اجتماعی عظیمی در مقابل زورگویی و تهدید و خرافات احزاب ناسیونالیست کرد سد ببندیم. وگرنه  بنا به سنت و سیاست های  قوم پرستان و  در غیاب آزادی بی قید و شرط بیان و عقاید و تجمع و تحزب، جامعه به جنگلی برای  جولان وحوشی تبدیل می شود که از مدنیت و ازادی و انسانیت بویی نبرده اند.

 

در آخر میخام به یک نکته اشاره کنم و آن این است که وقتی میگوییم جامعه کردستان تحزب یافته است و احزاب کمونیست و ناسیونالیست پایه های اجتماعی دارند، به این معنا نیست که  پس مردم کردستان و جامعه کردستان هم به مردمان ناسیونالیست و کمونیست و چپ و غیره تقسیم شده اند. من مردم کردستان را به ناسیونالیست و غیر ناسیونالیست تقسیم نمی کنم. مردم را میگم نه احزاب را.

ناسیونالیست ها مردم کردستان را از دارا و ندارد و سرمایه دار و زمین دار و کارگر در جعبه ای به نام خلق کرد می گذارند که گویا منافع شان یکی است و ان هم  هویت قومی و کرد بودن و کردایتی است.  جامعه طبقاتی کردستان را با هویت قومی و زبان کردی و مذهب سنی و غیره تعریف می کنند. و از این راه ناسیونالیسم و کردایتی خود را توجیه می نمایند.

در نتیجه از نظر آنها حکومت باید کردی باشد. حکومت کردی کرد را  اعدام کند اشکالی نداره. حکومت فارس ها اعدام نکنند. و می گویند مردم کردستان مذهبی اند البته از  نوع سنی اش در نتیجه قوانین مذهبی و شریعت مبنای زندگی و روابط اجتماعی انسان ها و خانواده ها باید باشد...

اما در دنیای واقعی کارگر و زن و بازنشسته و بیکار و دستفروش و معلم و پرستار و مردم زحمتکش کردستان با هر عقیده و مرام سیاسی و حتی مذهبی منافع مشترک دیگری دارند.  آن هم آزادی و رفاه و عدالت و خوشبختی است.  این را هر کارگری خواه  کمونیست  باشد یا  با احساسات ملی و کردایتی، این را می فهمد.

احزاب ناسیونالیست کرد می آیند و آرم و مهر قومی بر پیشانی مردم می زنند و خودشان را وکیل و وصی مردم می نامند تا بیایند با سپاه شان و حزب شان حکومت درست کنند. این را در کردستان عراق دیدیم.

در نتیجه بازهم تاکید و تکرار می کنم که جامعه کردستان طبقاتی است. چیزی به نام خلق کرد واژه ای فریبکارانه است در دست ناسیونالیست های کرد. اکثریت 90 درصدی مردم کردستان را زنان و مردان کارگر و زحمتکش و خیل بیکاران و فقرار و محرومان تشکیل می دهند. این بخش با ده درصد ثروتمندان متوسط و سرمایه داران، در صندوقی به نام خلق کرد جای نمی گیرند. منافع مشترکی ندارند. حتی برای رفع ستم ملی هم پاسخ و راه مشترکی ندارند. رفع  ستم ملی از نظر بورژوازی کرد یعنی تشکیل حکومت کردی سرمایه داران و احزابشان.

رفع ستم ملی از نظر کارگران و زحمتکشان کردستان یعنی در شرایطی که یک حکومت ازاد و دمکراتیک در ایران سر کار باشد مردم کردستان حق دارند در یک رفراندوم بگویند در چهار چوب ایران باقی می مانند یا جدا می شوند. اگر یک حکومت کارگری و مردمی در ایران سر کار باشد چرا باید مردم کردستان جدا شوند. نمی شوند. ولی این حق تصمیم گیری را دارند. کردستانی که جدا هم می شود کردستان تحت حاکمیت بورژواها و طبقات دارا و احزاب شان نیست. کردستان تحت حاکمیت شوراهای کارگری و مردمی و از پایین است.

این ها عرصه های جدال ما کمونیست ها و کارگران و مردم زحمتکش کردستان با احزاب بورژوایی و ناسیونالیست در کردستان است. جدال سختی است. اما مردم زحمتکش کردستان در این جدال تنها نیستند. کردستان بخشی از جنبش سراسری برای سرنگونی جمهوری اسلامی است. تا حالا ندیدیم در هیچ کدام از جنبش های اجتماعی چه در بعد سراسری مثل دیماه 96 و ابان 98 و اعتصابات کارگری و معلمان و غیره و چه در جنبش های معین در کردستان ، مردم  با هویت و آرم و پرچم قومی کردی و سنی گری به میدان بیایند و شرکت کنند. مثلا مردم تهران یا خوزستان بگویند اها خوب شد کردها هم آمدند. یا در دیماه و آبان ماه صف کردها  و ترک ها و عرب ها و بلوچ ها و فارس ها جدا از هم تشکیل شده باشد. اینجور نبوده و نیست.

کارگران و مردم زحمتکش و آگاه  کردستان در جهان متمدن و گلوبالیزه و یکی شده  امروز، عار دارند کسی آن ها را با هویت قومی و سنی گری معرفی کند. جامعه متمدن و مدرن و آگاه کردستان اجازه نمی دهند  ناسیونالیست های کرد مهر قومی و نژادی و مذهبی را بر پیشانی حتی بخش کوچکی از مردم ناآگاه  بزنند و سربازان حاکمیت بورژوایی و حزبی خود را به نام پیشمرگ یا سپاه ملی و غیره  از میان شان تربیت کنند.

 شعار "نه قومی ، نه مذهبی، زنده باد هویت انسانی"، برازنده و شایسته کارگران و مردم زحمتکش کردستان از زن و مرد و پیر و جوان است!