اعتراضات کارگری و توده ای در کردستان عراق علیه فقر و بیکاری و فساد و غارت داراییهای جامعه، بیش از یک دهه را پشت سر گذاشته است. در این زمینه عوامل متعددی دخیل هستند. از جمله:
احزاب در قدرت و اپوزیسیون
در دوره های قبل و از ۲۰۱۱ به بعد برای مدتی حزب "گوران" یا "تغییر"، که خود یکی از احزاب قدرت و سهیم در ثروت کردستان است تلاش کرد تا در نقش اپوزیسیون وانمود کند که در کنار خواستهای مردم ایستاده است. این حزب با این بازی فریبکارانه توانست رای مردمان زیادی را خریده و در قدرت و حاکمیت شریک شود.
پس از آن جریان دیگری به نام "نه وه ی نوی" یا "نسل جدید"، این نقش ریاکارانه را برعهده گرفت. این جریان هم در قدرت شریک شد و امروز برای سهم بیشتر باز سرو کله اش در میان اعتراضات توده ای پیدا شده و خواستار رفرم و اصلاحات است.
احزاب و جریانات اسلامی از جمله، "کومه له ی اسلامی"، "یه کگرتوو" و غیره هم هر کدام در شکاف نیروهای اصلی قدرت یعنی اتحادیه میهنی و حزب دمکرات بارزانی در قدرت و ثروت در کردستان سهیم شده اند. جریانات اسلامی سهیم در قدرت بعلاوه نقش زیادی در اشاعه خرافات مذهبی و ضدیت با زن و هر گونه ترقیخواهی دارند. مذهب یک ستون بازدارنده در خدمت منفعت ناسیونالیسم کرد و بورژوازی کردستان است.
حزب شیوعی کردستان هم همیشه دنبالچه ی یکی از احزاب قدرت بوده و در حاشیه آن ها زندگی کرده و سهم ناچیزی گرفته است. سیاست این حزب ملقمه ای از ارتجاع مذهبی و ناسیونالیسم کرد است و نقشی در تحولات جامعه کردستان ندارد.
همه ی این جریانات در نزدیک به سه دهه اخیر در تحمیل فقر و فلاکت و بیکاری و عدم امکانات رفاهی و بهداشت و آموزش و پرورش و سرکوب آزادیهای فردی و اجتماعی، بیحقوقی زنان و...، نقش داشته اند. کارگران و زحمتکشان و مزدبگیران و فقرا و گرسنگان و بیکاران امروز خیابان های شهرهای کردستان هیچ منفعتی در شراکت و همراهی هیچ یک از احزاب حاکم کنونی کردستان ندارند. آن بخشی که به نام "نه وه ی نوی" یا ملاهایی که با خواندن حدیث در خیابان ها، می خواهند حاکمیت بورژوازی کرد و احزابش را اصلاح کنند، دروغگویان و ریاکارانی بیش نیستند. مردم کردستان از این دروغگویان و مفسدین و دزدان نان سفره شان سلب اعتماد کرده اند.
میلیشیای احزاب
یکی از شعارهای تظاهر کنندگان این دوره این است: "این ها با اسلحه آمدند و باید با اسلحه بروند". و این یک حقیقت است. اما اسلحه امروز دست میلیشیای احزاب در قدرت است. میلیشیایی که خود قربانی است.
میلیشیای احزاب در تداوم حاکمیت احزاب ناسیونالیست نقش مهمی بازی کرده است. پیشمرگان سابق و میلیشیای امروز، قربانی سیاست و جنگ بورژوازی کرد برای کسب قدرت و ثروت بوده و هست. پیشمرگ سابق سینه اش را سپر گلوله ی نظامیان صدام کرد تا دیگر تحت ستم و تحقیر نباشد. اما این انسان های مبارز با تفکر و عقایدی پرورش یافتند که "کردایتی" نام داشت و تجربه نشان داد که کردایتی برای پیشمرگ فقط یک احساس موهوم و تخیل باطلی بود. امروز این میلیشیا با چشمان خود می بیند، چیزی که به نام کردایتی برایش جنگید، منفعت بورژوازی شهری و عشایر روستایی کرد و احزابشان بود.
کردایتی به معنای کسب قدرت و حاکمیت بورژوازی و عشایر کرد پیروز شد و آرمان های انسانی و آزادی و رفاه و خوشبختی بازنده ی این جنبش فریب کار گردید. پیشمرگ فاتح کردایتی این بار میلیشیا و نیروی مسلح همان طبقه و احزاب برای دفاع از کارخانه ها و معادن و منابع و تجارت و چاه های نفت و مالیات های میلیاردی صادارات و واردات در مرزها شد.
در این میدان و در نتیجه، فرزندان زحمتکشان کردستان دو بار قربانی شده و هزینه ی جانی و مالی داده اند. یک بار قربانی احساسات موهوم قومی و کردایتی در جنگ علیه صدام و یک بار قربانی منفعت و قدرت سرمایه داران و زورمندان طبقات دارای کردستان.
در این سناریوی ضدمردمی، بورژوازی کرد با هزینه ی جانی و مالی و خدشه دار کردن وجدان و آرمان زحمتکشان مسلح و غیر مسلح، صاحب قدرت و همه ی داراییهای جامعه شدند. اما پیشمرگ سابق و میلیشیای امروز ، بعنوان سربازان جنبش کردایتی و در جنگ و صلح احزاب بورژوایی صاحب هیچی نشده اند. نه ازادی و حرمت انسانی برابر دارند و نه رفاه و خوشبختی و هر آنچه که لازمه ی یک زندگی مرفه و شاد است. هیچی ندارند.
انحلال میلیشیای احزاب به دست مردم و خود میلیشا، امروز یکی از شرط های رهایی کارگران و زحمتکشان کردستان عراق است. اگر میلیشیا و سلاحش به خانواده ی طبقاتی خود یعنی کارگران و زحمتکشان و دستفروشان و معلمان و حقوق بگیران جزء که همگی اسرای حاکمیت کردایتی اند، بپیوندد، پیروزی مبارزه مردم و جامعه ی کردستان با کم ترین درد و کم ترین هزینه حاصل خواهد شد. میلیشیای احزاب کردی ارتش شکم سیر و نیروی مخصوص "قوات خاصه" ی مرفه رژیم صدام نیست که بخاطر حقوق و رفاه شان از صدام دفاع کنند. خیل فقرا و گرسنگانی هستند که پیشمرگایتی یا اسلحه به دوشی در حاکمیت احزاب کردی شغل دوم و سوم شان است تا بتوانند نان سفره خانواده هایشان را تامین کنند. بعلاوه همین پیشمرگان یا میلیشیا نبود که سران حزب اتحادیه میهنی در توافقی ننگین آنها را در سنگر تنها گذاشتند و تانک های حشد شعبی از روی جنازه شان گذشتند. این میلیشیا آیا انگیزه ای و دل خوشی برای دفاع از این سیستم دارد! انحلال میلیشیای احزاب بورژوایی زمینه های خلع سلاح بورژوازی از قدرت و خلع یدشان از ثروت را فراهم می کند. احزاب کردی بدون میلیشیا حتی پنج شخصیت اجتماعی و خوشنام ولو با میلیون ها دلار ثروت اما عرضه ی اداره ی یک روستا و تامین اب و برق و بهداشت آن را ندارند. نه این که بلد نیستند یا نمی توانند، نمی خواهند. از جنس و اهل این کار نیستند.
اصلاحات "چاکسازی"
شعار اصلاحات "چاکسازی" شعاری است که از زبان خود حاکمان و پارلمانتارها و نمایندگان و سخنگویان احزاب قومی و مذهبی و مدیای گسترده ی آن ها شنیده می شود. اما، رفرم در منطقه ای که مردم از ابتدایی ترین نیازهای زندگی از جمله آب و برق و خدمات بهداشتی و حمل و نقل و درمان و آموزش و پرورش محرومند، یک شعار بی معنی و پوچ است. رفرم به معنی زیاده خواهی است. سهم بیشتر از تولید و نعمات و داراییهای جامعه است. بیشتر و بیشتر شدن امکانات معیشتی و رفاه و خوشبختی و امنیت و آزادی است. در جایی که حقوق و دستمزد کارگر و معلم و کارمند و غیره داده نمی شود، صحبت از رفرم خنده دار است. در جایی که حتی در شرایط اپیدمی کرونا حقوق پزشکان و پرستاران پرداخت نمی شود، دیگر رفرم بی معنی است.
رفرم "چاکسازی" شعار فریبنده و دروغ بیشرمانه ای است که بورژوازی بکار می برد تا توده های کارگر و زحمتکش و فرودستان را در انتظار و به امید بهبود سطح معیشت نگه دارد. حاکمیت احزاب میلیشیا و همراهانشان اصلاح پذیر نیست.
انتقال قدرت به مردم !
معمولا وقتی صحبت از انتقال قدرت از حاکمان و طبقات دارا به مردم و طبقات پایین است، طبیعی است این انتقال از جانب حاکمان و داوطلبانه صورت نمی گیرد. کارگران و اکثریت مردم زحمتکش هم شانسی در کسب قدرت از طریق انتخابات و پارلمان ندارند. تا کنون و در هیچ کشور سرمایه داری طبقه کارگر و مردم زحمتکش نتوانسته اند از این طریق اعمال قدرت کنند. انتخابات و پارلمان تنها به دست به دست شدن قدرت در میان بالایی ها و سرمایه داران و صاحبان زر و زور منجر می شود. در نتیجه تنها یک راه پیش پای اکثریت کارگران و زحمتکشان و محرومان باقی می ماند و آن هم قیام و انقلاب برای خلع ید طبقات دارا از قدرت است.
اما انقلاب یک عمل ارادی و یک برنامه و نقشه ی روی کاغذ نیست. یک سلسله زورآزمایی و اعمال فشار و طرح مطالبات اقتصادی و سیاسی معین از جانب اکثریت مردم است. اکثریتی شامل کارگران، زحمتکشان، حقوق بگیران جزء، زنان، جوانان تحصیلکرده و بیکار و حتی سربازان و در کردستان بطور مشخص میلیشیای ناراضی احزاب، که در اشکال اعتصابات کارگری و عمومی، تجمعات، نارضایتی ها، اعتراض، تظاهرات خیابانی و... زمینه های تغییرتوازن قوا و ایجاد تغییر بنیادی به نفع اکثریت مرد در جامعه را فراهم می کند.
معمولا دراعتراضات عمومی و بخصوص در تجمعات و تظاهرات خیابانی مردم ناراضی که از حاکمیت سلب اعتماد کرده اند، علاوه بر طرح مطالبات مشخص، خواست سرنگونی و رفتن حکام و دولت ها مطرح می شود. اما نفس طرح این موضوع هنوز تا کسب توانایی برای انجام آن فاصله ی زیادی دارد. صرف طرح خواست رفتن حکام به معنای شرایط انقلابی و قیام نیست. حتی در مواردی ممکن است فشارهای اجتماعی دولتی را ساقط کند، نمونه ی لبنان امروز. ولی می بینیم همین مردمان خواستار رفتن دولت، نمی توانند خلا قدرت را پر کنند. و این خلا را خیلی زود، بخش های دیگر بورژوازی و طبقات دارا پر می کنند و یا آلترناتیوهای دیگری وارد می شوند مثل دخالت امریکا و دیگر کشورهای اروپایی و منطقه و مملکت را به سناریوی مورد نظر خود می کشانند. نمونه های پیشین لیبی و سوریه و عراق... یا نمونه لبنان امروز و ادعای دولت مکرون فرانسه برای پر کردن خلا قدرت با سناریوی خودش.
در کردستان عراق کمابیش این سناریو در جریان است. در اینجا هم از هر شرکت کننده در تجمعات اعتراضی بزرگ و کوچک بپرسی که چه می خواهی؟ می گوید، "احزاب کردی باید بروند". حتی می گویند انقلاب. همچنان که در لبنان هم کم نبودند ونیستند معترضینی که می گویند انقلاب می خواهیم.
اما انقلاب فقط خواستن نیست. توانستن هم هست. در کردستان مردم معترض و بجان آمده و گرسنه پایان حاکمیت احزاب میلیشیایی کرد را می خواهند .اما بطور واقعی، جنبش اعتراضی توده های مردم گرسنه ی کردستان عراق علیرغم خواست برحق سرنگونی، در توازن قوای کنونی توان پایین کشیدن عملی و فوری این احزاب به شیوه انقلابی را ندارند.
توازن قوا چگونه است؟
بطور واقعی می بینیم که در برابر اعتراضات عمومی مردم کردستان، احزاب حاکم و لشکرهایی از نیروی مسلح و میلیشیا از طرفی و نیروهای مسلح دولت مرکزی که نصف کردستان را در اشغال خود دارد از طرف دیگر و دخالت جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی اش از حشد شعبی تا جناحی از اتحادیه میهنی و حتی حضور نظامی دولت اردوغان، ایستاده و قرار دارند. بعلاوه حاکمیت در کردستان الگوی یک دولت متعارف و معمول دنیای امروز نیست. هم احزاب حاکم و هم نیروهای دیگر مقابل مردم، بطور عینی و واقعی ظرفیت بالایی در فروپاشی شیرازه جامعه دارند.
در نتیجه باید به راه میانه ای فکر کرد تا بتوان توازن قوا را برای هدف نهایی کسب قدرت تغییر داد.
راه یا راه های میانی کدام است؟
بعنوان یک واقعیت برای مردم کردستان پذیرفته شده است که اولا این حاکمیت اصلاح پذیر نیست و ثانیا مطالباتی هم که مردم دارند از قبیل باز پس گرفتن حقوق ها ی پرداخت نشده، تامین نیازهای مبرم جامعه مثل اب و برق و خدمات بهداشت و درمان و اموزش و پرورش در حقیقت اصلاحات یا زیاده خواهی مردم از حاکمیت نیست. حتی همین خواستهای حیاتی و ضروری و ابتدایی هم از جانب احزاب میلیشیای حاکم پذیرفته شده نیست. از طرف دیگر قیام و انقلاب هم برای پایین کشیدن بلاواسطه و فوری این احزاب از قدرت در توازن قوای کنونی بین مردم و دشمنانشان که دربالا نام بردم، موضوعی دلبخواهی نیست.
اما راه های میانی و گوناگون رسیدن به این هدف وجود دارد و این را باید به نقشه مبارزات امروز مردم کردستان تبدیل کرد.
گفتم احزاب میلیشیا در کردستان عراق یک دولت شبه متعارف جهان امروز را ندارند. حاکمیت میلیشیا و عشایر و قبایل با کت و شلوار و کراوات و بهمراه اسلامیونی است که خرافات مذهب را درخدمت آنها قرار داده است.
این نوع قدرت و حاکمیت دلبخواهی احزاب حاکم، فاقد عرف و قوانین مدنی و دمکراتیک رابطه ی مردم و دولت و حتی بدون قبول مسوولیت ابتدایی ترین نیازهای جامعه از قبیل تامین آب و برق و بهداشت و درمان است و حتی تمایلی به پرداختن حقوق کارکنان جامعه ندارد. این وضعیت یک وظیفه فوری در دستور جامعه و فعالین و رهبران وشخصیت ها و کمونیست هایش قرار می دهد که به موازات این شرایط بی بند و بار و جامعه ی بی صاحب، دخالت در اداره امور جامعه را سازمان دهند.
نیرویی از پایین و از دل اعتراضات توده ای و اجتماعی می تواند به میدان بیاید و بطور دوفاکتو حضورش و وجودش را با اتکا به پایه اجتماعی میلیونی مردم ناراضی و در خیابان، به احزاب میلیشیایی تحمیل کند. اعلام موجودیت چنین نیرویی بعنوان دخالتگران و مدیران جدید جامعه، طرف حساب مردم با احزاب حاکم است. بعنوان اولویت و فوریت مطالبات و حقوق های معوقه را طلب و بگیرد. لازم بود مذاکره کند این کار را هم بکند. نیرویی که پشتوانه اجتماعیش در شهر و محلات و کارخانه ها و در میان معلمان و حقوق بگیران و معترضین در خیابان و حتی در میان پیشمرگان "میلیشیا" ی ناراضی است.
در اعتراضات و اعتصابات کارگری کنونی در ایران، اعتصاب کارگران شرکت نیشکر 7 تپه، الگویی از این نوع اعلام موجودیت کارگر بعنوان بخشی از جامعه است که هم حقوق معوقه اش را می خواهد و هم می خواهد بر اداره کارخانه نظارت کند. برای این کار هم، نمایندگانش سر میز مذاکره با نهادهای قضایی و مجلس و دولت می نشیند و در میدیای دولتی و اجتماعی هم حضور پیدا می کند. این نیرو ولو فقط در یک کارخانه، همان راه حل میانه است برای ایجاد آلترناتیوی که بطور دوفاکتو به کارفرمای خصوصی یا دولتی تحمیل می کند. نیرویی به موازات کارفرما و حامیان دولتی اش برای گرفتن حقوق و مطالبات و برای نظارت بر امور کارخانه.
این کار در ابعاد وسیع اجتماعی و در همه شهرهای کردستان عراق عملی و قابل حصول است. نیرویی که به موازات احزاب حاکم که نه قانونی و نه برنامه و نقشه ای برای اداره جامعه دارند، می آید و می گوید برای اداره جامعه برنامه و نقشه دارد. می خواهد بر کارکردهای جامعه از اقتصاد تا سیاست و فرهنگ نظارت کند. این اقدام، قیام، انقلاب یا اجرای یک برنامه و نقشه سوسیالیستی نیست. اما قوانین مترقی و پروژه های رفاهی و الگویی از مدیریت جامعه و بدیلی است در مقابل احزاب حاکمی که هیچ الگو و راه حل معین و متعارفی برای اداره جامعه ندارند.
جامعه کردستان با سال ۱۹۹۱ و دوره ای که کارگران در کارخانه های سیگار، سیمان، البسه، مرغداری ها و بخش های خدمات شهری و کار فصلی و ساختمانی و غیره در محل های کار و در محلات کارگری تجمع می کردند و شوراهای کارگری برپا ساختند و زحمتکشان در محلات شوراهای محلات برپا کردند، فاصله زیادی ندارد. نسل آن دوره هنوز زنده است.
همین مردم با چشمان خود دیدند که چگونه احزاب کردایتی با فریب احساسات قومی، با احساس خوبی که مردم نسبت به اسم و رسم پیشمرگ داشتند، به نام پیروزی کردایتی آمدند، شوراها را برچیدند و حاکمیت از بالای احزاب میلیشیایی خودشان را برقرار کردند و تا امروز حکومت می کنند.
امروز این احزاب حاکم، قهرمانان خوشنام کوه ها و پیشمرگان زحمتکش و فداکار سابق نیستند. این احزاب امروز آشکارا و بدون تعارف، غاصب و صاحب جان و مال مردم و همه ی داراییهای جامعه از راه زور شده اند. دارایی هایی که این احزاب و سرمایه داران حواشی شان به نام خود ثبت کرده اند و جزو اموال خصوصی آنها شده است اگر دست شوراهای آن دوران می بود، هیچ فردی و هیچ خانواده ای بدون مسکن نمی ماند. بهر خانواده یک آپارتمان می رسید. بیمارستان ها و مراکز بهداشت و درمان درخدمت سودجویی سرمایه داران و سران احزاب نبود. این خدمات در اختیار مردم و بطور رایگان در خدمت جامعه قرار می گرفت. کسی بیکار نبود، کسی فقیر و گرسنه نبود. کسی ترور نمی شد. کسی تحقیر نمی شد. زنی کشته نمی شد. جوانی برای امرار معاش فرار نمی کرد و خودش را به دریا و مرگ نمی سپرد. خوشبختی و عزت و احترام و برابری و رفاه و آزادی برای همه بود.
امروز کردستان عراق نیرویی می خواهد در آن عروج کند که بیاید و بگوید همه ی آن چیزهایی که از جامعه گرفته شده به مردم برگردد و جزو اموال عمومی جامعه است. روشن است که این داراییها ضرب الاجل و فوری و داوطلبانه از جانب احزاب حاکم به جامعه بر نمی گردد. اما اولویت و فوریت هایی هست که قابل تعویق انداختن نیست. برای مثال بعنوان یک فوریت همه ی حقوق های معوقه پرداخت شود و به بی قانونی و لاقیدی و زورگویی و عدم احساس مسوولیت احزاب مدعی حاکمیت پایان داده شود. شرایط دمکراتیکی فراهم شود تا مردم و نهادهای توده ی و سازمان های رهبری کننده شان بتوانند بر اقتصاد و درآمدهای نفت و گاز و منابع طبیعی و کشاورزی و صادرات و واردات و گمرکات مرزی و غیره نظارت کنند.
شیوه ی نظارت و راه های کنترل داراییهای منقول و غیر منقول جامعه، اختصاص بخشهایی از این دارایی ها به کارگران و حقوق بگیران و تامین آب و برق و بهداشت و درمان و خدمات شهری را تعیین کنند. شرایطی فراهم شود تا سازمان ها و نمایندگان مردم بر اولین تا آخرین دینار ارزش های نقدی و مالی و منقول و غیرمنقول جامعه نظارت داشته و هیچ چیزی از چشمان مردم مخفی نماند. شرایطی که در آن امکان نظارت و دخالت اکثریت کارگرو زحمتکش و حقوق بگیر بر سرنوشت جامعه بطور شفاف و علنی و روشن فراهم شود.
کردستان، صنعت عظیم ساختمان سازی و شهرک های بزرگ مسکونی دارد. کردستان زمین های کشاروزی وسیع و حاصل خیز دارد، کردستان منابع نفت و گاز بسیار گسترده ای دارد. کردستان درآمدهای کلان گمرکات مرزها را دارد... نیرویی بیاید و به نام مردم و به نمایندگی معترضین شهر و محلات و خیابان و مدرسه و کارخانه بگوید اداره ی این داراییها را به صاحبان واقعی اش یعنی مردم برگردانید آنوقت ما نمی گذاریم کسی بی مسکن باشد، بهداشت و درمان و حمل و نقل مجانی می شود. کسی بیکار نیست. ازادیهای بی قید و شرط سیاسی و برابری زن و مرد به قانون جامعه تبدیل می شود. در یک کلام آزادی و رفاه و خوشبختی و عزت و احترام برای همه است.
مردم کردستان امروز به چنین نیرویی برآمده از میان خود نیاز دارند. هر کسی ولو برای چند ثانیه به میکروفونی دست پیدا می کند بگوید، من عضوی از این نیروهستم. برای عروج این نیرونیازی به انتخابات و رای گرفتن از مردم نیست. مردم مثل نان شب به این سازمان رهبری عملی و واقعی در میدان نیاز دارند. اگر این رهبری بالا بیاید، همه دورش را می گیرند. کارگران دورش جمع می شوند. زحمتکشان و دستفروشان و رانندگان تاکسی و معلمان و کارمندان و زنان و جوانان دورش جمع می شوند. این نیرو شانس زیادی دارد که حتی پیشمرگان سابق و میلیشیای امروز احزاب به آن بپیوندد و اعلام حمایت کند.
شعار خیابانی که می گوید، "این احزاب با اسلحه امدند و با اسلحه می روند"، ولو حقیقتی در آن هست، که اگر میلیشیا را از این احزاب بگیری دیگر هیچی نیستند، اما در شرایط کنونی با هر میزان نیرو، اعلان جنگ به این احزاب، نه ممکن است و نه درست. میلیشیای این احزاب را با اسلحه و میلیشیای دیگر نمی توان از میدان بدر کرد.
اگر از مسوولان و صاحب منصبان این احزاب بگذریم، آن بخش از مردم که بعنوان اعضای این احزاب هستند جزو گرسنگان اند. میلیشیای این احزاب هم جزو گرسنگان اند. این مردم مسلح و غیر مسلح گرسنه ولی وابسته به این می توانند به جنبش و نیروی خود و خانواده هایشان برگردند. بسیار محتمل است که با عروج نیرویی اجتماعی و سیاسی موازی با احزاب حاکم، زمینه های شکاف در نیروی نظامی و میلیشیای احزاب بوجود آید و زمینه های انحلال میلیشیا فراهم شود. این بهترین و کم دردترین راه خنثی کردن نیروی سرکوب احزاب حاکم است. با پیوستن میلیشیا ولو بخشی از آن به مردم، خون از دماغ کسی نمی آید. سلاح میلیشیا در اختیار مردم و نمایندگانشان برای دفاع از امنیت و سلامت جامعه است. ادامه ی حکومت احزاب بورژوایی در کردستان بدون میلیشیا غیر ممکن است.
آیا شکل و سازمان اتحاد مردم شورا است؟
شکی نیست شکل شورایی و برپایی شوراها و یک جنبش شورایی از طبقات و اقشار زحمتکش و گرسنه ی جامعه بهترین شکل اتحاد و سازمان اجتماعی است. اما اگر تصور شود که با برافراشتن شعار "شوراهای کارگری و مردمی تشکیل دهید"، این سازمان بخودی خود ایجاد می شود تصور باطلی است. هر جنبشی آدم ها و فعالین و نیروی اجتماعی اولیه ای لازم دارد. جنبش شورایی هم همین است. اما یا شورا و یا هیچ، سیاست درستی نیست. آرزوی من هم یک جنبش شورایی و برقراری حاکمیت شوراهای کارگران و مردم است.
اما حرف من بر سر تشکیل و عروج نیروی اجتماعی و دوفاکتو به موازات حاکمیت احزاب میلیشیایی است. تا رسیدن به شوراها باید و می توان کارهای زیاد دیگری کرد. در کردستان عراق انجمن های محلی زمانی وجود داشته اند. سازمان ها و جنبش هایی وجود داشته اند. نیرویی متمرکز و مدعی صاحب اعتراض جامعه، ممکن است از دل شوراهای کارگران و محلات شهرها در نیامده باشد. این نیرو و جنبش با هر نام و شکل سازمانی و ارگان رهبری که داشته باشد، به معنای این است دیگر تجمعات و اعتراضات خیابان و شهر و محل کار و محلات زندگی بدون چتر و بدون صاحب و بدون رهبر نیست.
یک وقتی کنگره آزادی عراق در سراسر کشور وجود داشت که در صورت ادامه کاری می توانست نتایج خوبی به نفع مردم عراق در مقابل حاکمیت قومی- مذهبی بغداد باشد. زمانی جنبش ازادی و استقلال کردستان معنی داشت که به دلیل ناپیگیری فعالینش به ثمر نرسید. الان مساله استقلال کردستان نسبت به ان زمان بسیار تاریک و دور از دسترش شده است. امروز عملا دولت اقلیم کردستان بی معنی شده است. بخشی از کردستان فدرال در اشغال نیروهای حکومت مرکزی است. بخشی در اشغال دولت ترکیه است و در درون خود احزاب میلیشیا هم وابستگی و سرسپردگی به دولتهای ایران وترکیه علنی و عینی است. در نتیجه جنبش استقلال کردستان با موانع بسیار جدی و مخاطره امیز مواجه بوده و دور از دسترس شده است.
در شرایط کنونی، صرفنظر از اهمیت و ضرورت اتحاد مردم در شوراهای محل کار و زندگی و محلات شهرها، اما اگر نیروی معینی پا پیش بگذارد و اعتراضات رادیکال مردم را نمایندگی کند، سریعا می تواند به موازات حاکمیت پوشالی و بدون قانون و بدون برنامه برای اداره امور کردستان، مقبولیت توده ای عظیمی پیدا کند.
این نیرو تحت هر نامی، انجمن، هیات نمایندگی، جنبش، کنگره؛ کمیته و غیره، برآمده از جنبش اعتراضی توده های مردمی است که اگر چه امروز تمام قدرت را نخواهد یا نتواند اساسا مدعی آن باشد، اما یک نیروی موازی برای دخالت در اداره امور جامعه می تواند باشد. نیرویی که در حال حاضر با احزاب میلیشیایی وارد جنگ نظامی نمی تواند شود ولی می تواند با اتکا به توان و ظرفیت جنبش عمومی اعتراض به وضع موجود ، بطور دو فاکتو خود را تحمیل کند.
یک موضوع روشن است و آن یک قدم جلوتر رفتن جنبش خیابان امروز شهر و شهرک های کردستان عراق است. درصورت موفقیت گام اول، امکان تبدیل شدن به آلترناتیو در شهر و شهرک های معینی را خواهد داشت.
همه به یاد دارند که در جریان خیزش مردم در شهرهای کردستان در دسامبر ۲۰۱۷، گاها یک شهر یا شهرک برای مدتی از نیروهای احزاب پاک شدند. مثل رانیه و پیره مگرون و غیره. ولی این شهرها بعد از چند روز در خلا قدرت جدید مردمی، دوباره با حضور احزاب و نهادهای محلی اش، به شکل سابق برگشت. درحالی که اگر در روزهای خلا قدرت در این شهرها، شهرداران جدید مردمی و اداره کنندگان امور شهر پا به میدان می گذاشتند، حتی اگر احزاب مسلحانه بر می گشتند و مانع ادامه مدیریت مردمی جدید شهر می شدند، اما گام مهمی به جلو بود و تجربه ای برای امروز. این ها اتفاقاتی است که از همین حالا نمی توان پیش بینی کرد. اما می توان در هر جا که ممکن است اولین خشت های دخالت مردم در اداره امور جامعه گذاشته شود.
اگر روند روشن باشد و افق معلوم باشد، گاهی ممکن است اشکال سازمانی و تاکتیک های گوناگون، پراگماتیستی جلوه کند. و این بخودی خود ایرادی ندارد. مهم این است این موضوع به میان مردم برده شود. تجربه رهبران 7 تپه در ایران و نقش رهبران در اتکا به مجامع عمومی و تصمیم گیری و گزارشدهی و هدایت مبارزه برای امروز نه تنها ایران بلکه کردستان عراق هم بسیار گرانبها است.
این تجربه و الگو برای معترضین شهرو شهرک های کردستان عراق صدق می کند. فعالین و پیشروان نباید بگذارند هیچ تجمعی بدون نتیجه و تصمیم گیری و پیشنهادات تعطیل شود. هیچ تجمعی بدون تعیین گام بعدی به خانه نرود. هیچ تجمعی بدون آشکار شدن و پاپیش گذاشتن فعالینی پراکنده نشود. معمولا فعالین سیاسی و اجتماعی و یا کارگران و زحمتکشان منفرد می ایند و اعلام موضع می کنند، یا افشاگری می کنند و در افشاگری هم سنگ تمام می گذارند. و نهایتا در چه باید کرد می گویند، "این حکومت باید برود". این را می گویند و می روند.
معلوم نیست مخاطب این ادعا کیست؟ راه این اقدام کدام است! اگر تجمعات رهبر و پیشرو نداشته باشد به آکسیون خالی کردن عقده ها تبدیل می شود. درست است در تجمعات صدها و هزاران نفر شرکت می کنند ولی وقتی پراکنده می شوند باز تنها هستند. خود را جزو یک بدنه معین و یک ساختمان و زیر یک چتر نمی بینند. خشت های این ساختمان و چترهای این تجمعات رهبران و فعالینی هستند که به شرط قبول مسوولیت و نشان دادن ظرفیت رهبری کننده و قدرت اقناع و سیاست و تاکتیک درست و عملی، نیازی به انتخاب شدن و رای گرفتن ندارند. امروز روی سکو می روند و ابراز وجود می کنند و فردا هم همین ها رهبر اند. رهبری اینطور شکل می گیرد نه در بیانیه و پلاتفرم های عریض و طویل ولو خیلی رادیکال.
نهایتا می خواهم بگویم جنبش اعتراضی توده های مردم زحمتکش کردستان به چتری و رهبرانی نیاز دارد که از میان مردم بر می خیزند. به جنبش توده های ناراضی و معترض عینیت و شکل و فرم می دهند. این شکل انجمن است یا کنگره یا شورا یا کمیته و...، مهم نیست. مهم این است مردم احساس کنند چتری بر بالای سر دارند. وقتی فعالین و رهبرانی پا پیش گذاشتند می توانند مرکزیتی درست کنند . محلی برای خود تعیین کنند خواه یک ساختمان دولتی یا شخصی یا حتی لوکالی در ردیف مغازه های شهر یا حتی یک چادر در میدانی یا گوشه ای از شهر ...
کارگر ان و زحمتکشان و حقوق بگیران کردستان عراق دست رد به سینه ی احزاب بورژوایی و ناسیونالیست در حاکمیت و در اپوزیسیون زده اند، به شعار و ادعای ریاکارانه ی رفرم "چاکسازی" بطور کامل بی اعتمادند، خواستار انحلال میلیشای احزاب هستند... و به این معنا نصف راه را رفته اند. بقیه راه در گرو عروج بدیلی موازی حاکمیت احزاب میلیشیایی برای گرفتن مطالبات فوری مردم و دخالت در اداره ی امور جامعه است.
پیشروان کارگران و زحمتکشان و روشنفکران کردستان در این مقطع تاریخی کردستان نقش بسیار مهم و حیاتی دارند. حزب کمونیست کارگری کردستان می تواند لولای این اتحاد مردمی باشد.
خلاصه
جریانات و یا شخصیت هایی که رادیکالیسم شان را از پلاتفرم های تخیلی یا از شعارهای خیابان می گیرند و توازن قوای اجتماعی را درست نمی شناسند، پتانسیل تشکیل و تامین رهبری جنبش های اعتراضی و اجتماعی و مطالباتی و یا سرنگونی طلبانه را ندارند.
توان و ظرفیت واقعی جنبش اعتراضی مردم کردستان عراق علیه گرسنگی و برای آزادی و حدود و ثغورش را نه پلاتفرم و برنامه های حداکثری و نهایی و نه شعارهای خیابانی تعیین می کند. میزان سازمانیافتگی، ظرفیت فعالین و پیشروان و رهبران و مطالبات معین و منطبق بر توازن قوای اجتماعی و کسب پیروزی و پیشرویهای معین در جریان مبارزه تعیین می کند.
در این جدال و بعنوان باز کردن راهی از تونل تاریک به روشنایی و برون رفت از اوضاع نابسامان و سرگردان و بلاتکلیفی جامعه ی کردستان عراق آنچه که ضروری و فوری و حیاتی است عبارتند از:
- ایجاد فوری یک نهاد رهبری کننده از رهبران عملی کارگران و مردم با هر شکل سازمانی وهر اسمی مانند انجمن، هیات نمایندگی، کمیته، شورا، کنگره...، . رهبران و سخنگویانی که هر روز بر سکوی تجمعات می ایستند و سمت و سوی مبارزه را تعیین می کنند. از جمله بعنوان یک امر ضرب الاجلی پرداخت تمامی معوقه های حقوق کارگران و کارمندان و پرستاران و پزشکان را خواستارند. و اعلام می کنند تا تحقق این مطالبه حتی اگر چند ماه لازم باشد در خیابان و در تجمعات محلی و محل های کار و در سطح شهر می مانند.
- با پرداخت معوقه ها هنوز میلیون ها انسان بیکار و گرسنه معیشت شان تامین نیست. تامین معیشت با سوبسیدهای معین از بیمه ی بیکاری تا سبدهای معیشتی را از خزانه و بانک های پر احزاب در قدرت را خواستارند.
- خواستاراعلام شفاف داراییهای کردستان از صنایع، معادن، نفت، گاز، گمرکات، سهمیه ی کردستان از دولت مرکزی و خزانه ی ذخایر ارزی...، به جامعه هستند.
- خواست و اعلام پاسداری ازادیهای بی قید و شرط سیاسی وممنوعیت هر گونه تعرض به ازادی های فردی و اجتماعی، تعرض به حقوق برابر زن و مرد. در یک شرایط دمکراتیک، احزاب بدون میلیشیا همانند هر فرد و نهاد اجتماعی و سیاسی حق برخورداری از ازادیهای سیاسی و ایفای نقش در فعل و انفعالات اجتماعی را خواهند داشت.
این راه و بدیل اجتماعی و سیاسی برای عبوربا کم ترین دردسر و ضرر است. کانالی برای عبور دادن کردستان عراق از یک تونل تاریک به روشنایی ای در انتهای این تونل است. . سرنوشت نهایی سیاسی جامعه در دل یک جدال اجتماعی پیچیده تر و توازن قوای معین تعیین می شود.
۲۹ مرداد ۹۹(۱۹اوت ۲۰۲۰)