اخیرا رادیو دیالوگ مصاحبه ای تحت عنوان "کردستان، خاورمیانه و تحولات سیاسی" با رحمان حسین زاده داشته است. البته فقط بیست دقیقه اول این مصاحبه دو ساعت و اندی به بررسی اوضاع خاورمیانه و ایران اختصاص پیدا کرده است. یکساعت و نیم بقیه بر بررسی "ناکامی های" نیروهای چپ و کمونیست و بطور مشخص کمونیسم کارگری متمرکز میشود.
این مصاحبه برخلاف عنوان پرطمطراق خود، در اصل محاکمه کمونیسم کارگری و تلاش در اثبات "خیانت" این جنبش و تئوریسین آن منصور حکمت به "جنبش کردستان" و کومه له است. آنهم درست در شرایطی که بحران درون حزب کمونیست ایران و کومه له و اعلام هژمونی ناسیونالیسم کرد در کومه له حتی از طرف بخشی از رهبری و اساسا از طرف بدنه این حزب علنی شده است. درایت و تشخیص زیادی لازم نیست تا هر فعال سیاسی با درجه کمی از تشخیص، هدف از مصاحبه را تشخیص ندهد و به دام مصاحبه شونده نیفتد.
اما رحمان حسین زاده به سوالات جانبدارانه و معنا دار مجری رادیو که کمونیسم کارگری و حکمت را بر صندلی اتهام گذاشته است با زبان الکن به دفاع می پردازد. بحث من در مورد رادیو دیالوگ نیست و صاحبانش می توانند جانبدار باشند که هستند و این بخودی خود ایرادی ندارد. بحث بر سر ظرفیت سیاسی مصاحبه شونده در دفاع از کمونیسم، ظرفیت شخصی در به بازی گرفته نشدن و قدرت تشخیص وی است بخصوص که مصاحبه شونده از رهبری یک جریان مدعی کمونیسم و شخصا ادعای کمونیستی همیشه محق با انتخابهای سیاسی درست را دارد.
بخشی از سوالات را نقل به معنی در اینجا می آورم که اساسا سوال نیستند بلکه احکامی هستند از پیشی صادر و مجری قضاوتش را کرده است. مصاحبه شونده ی "بادرایت" ما هم ناشیانه به دام این احکام افتاده و مدام سعی می کند با مدارک و اسناد و نقل قول "صادقانه" به دفاع بپردازد.
بخشی از سوالات (نقل به معنی)
- بحث سیاسی و قطعنامه و اسناد بجای خود، اما شما ضربه کشنده ای به خودتان و کومه له زدید و افق عجیبی نشان ندادید.
- شما گفتید با ١٠ کمونیست انقلاب کارگری و چه وچه می کنید. چرا نکردید؟
- شما کارگری شدید؟ در میان کارگران کم ترین نفوذ دارید. در انگلیس فقط ده نفر می توانید جمع می کنید!
- شما در رابطه با مردم کردستان گفتمان ناسیونالیسم ایرانی دارید. آیا ناسیونالیست نامیدن دیگران بهانه گیری نیست؟
- بعد از ٢٠ و چند سال جدایی از کومه له هنوز مشکل اصلی شما کومه له است. شما از تضعیف کومه له چه نفعی می برید؟
- چرا شما یک جانبه حرف می زنید. اتفاقا شما از اهرم تشکیلاتی استفاده کردید و دیگران را خلع مسوولیت کردید...
رحمان حسین زاده در پاسخ به احکام فوق، سبدی از اسناد و مصوبات و نقل قول از حکمت در جیب دارد که رونمایی کرده و قرائت می کند. دفاعیه ای که "والله ما نبودیم و آنها بودند!". رحمان حسین زاده بجای بحث سیاسی، به جای جواب دادن به این تعرض سیاسی و پرونده سازی های اخلاقی و عقب مانده علیه "تقدس کومه له"، به داستانسرایی تشکیلاتی می پردازد و اساسا محتوای سیاسی جدایی و علت سر راست کردن ناسیونالیسم در کومه له را نه در نتیجه عروج ناسیونالیسم کرد در کردستان عراق به کمک بوش در جریان جنگ خلیج و حمله امریکا به عراق و ویرانی کامل آن جامعه و کشتار وسیع مردم، و سر بلند کردن ناسیونالیسم کرد در درون کومه له و سخنگو پیدا کردن و بحث یافتن بیشتر دوستان در اتحادیه میهنی برای حال و آینده از زبان عبدالله مهتدی، بلکه از بد ذاتی و بدرفتاری کسانی چون عمر ایلخانیزاده می داند که گویا در مقر بغداد چنین و چنان گفته و یا از بدرفتاری کمیته رهبری کومه له حرف می زند. گویا مشکل آن دوره، تشکیلاتی و بدعنقی این و آن بوده است. موضوعی که محور گفتگویی را تشکیل می دهد که از قبل بر سر آن توافق کرده اند.
اما در میان اسناد و دفاعیه های حسین زاده یک ورق هست که می توان گفت برگ آس او در مقابل مجری رادیو دیالوگ است.
برگی که قرار است خودشیرینی او و نشان دادن "صداقت" وی در قضاوت و در اصل امیتاز دادن به نه فقط مجری رادیو، بلکه به راست آندوره در کومله، که در جناح چپ هم " آدم های بدی" داشتیم و با نام بردن و اسم و رسم از او، دل مجری سمج را به دست آورد.
او در مقابل فشار مجری با دستپاچگی برگی از معایب چپ در جریان جدایی جریان کمونیسم کارگری از حکا و کومه له را از آستین در می آورد تا شاید فضا را آرام کند. او می گوید جناح چپ هم معایبی داشت و ما این معایب را برطرف کردیم. از جمله مظفر را بخاطر برخورد بد به جناح راست بر اساس شکایت ما نزد منصور حکمت، توبیخ کردیم. او حتی پا را فراتر گذاشته و جزئیات مستندش را اینطور بیان می کند: "وقتی توبیخ مظفر را به منصور حکمت خبر دادیم، ایشان گفتند هنوز به او ارفاق کردید!"
رحمان حسین زاده از افشای این "جرم"، اهداف حقیری هم دارد و می خواهد با این تیر چند نشان را بزند. اما همزمان یک واقعیت را در مورد ظرفیت شخصی خود نشان می دهد.
یکی- خود را در مخمصه ای که در آن گیر افتاده رها کند و با خودشیرینی امتیازی به مجری بدهد.
دوم - عضو رهبری یک حزب که حسین زاده با آن مخالف است را فرصت طلبانه بعنوان "آدم بده ی" آن دوران معرفی کند و داستان را یک بر هیچ به نفع حزبش تمام کند.
و بالاخره این "افشاگری" به طور زمختی جونیوریسم و ظرفیت پائین حسین زاده را در به بازی گرفته شدن توسط مجری "سینیور"، در سوء استفاده از "تاریخ" و "خاطره" در حمله به مخالف سیاسی امروز خود نشان میدهد. نام بردن از من بعنوان "مظفر" و همزمان نام بردن از دیگران بعنوان "کاک سید برایم"، "کاک عمر"، "کاک شعیب"، "کاک عبدالله" و... هم بیشتر از هر چیزی وزن و جایگاه امروز این "کاک" ها بعنوان رهبران سیاسی قابل احترام، البته از نوع کردانه و فئودالی آن، را در ذهن شخصی و سیاسی حسین زاده نشان میدهد. وزنی که حسین زاده و حزبش را به تعظیم در درگاه کومه له و "کاک هایش" و کولی دادن به آن بعنوان یک جریان چپ و کمونیست، کشاند.
رحمان حسین زاده احتمالا نامه توبیخ را هم در جیب داشت و وقت نکرد آن را قرائت کند. حقیقتش هم نمیدانم موازین و مسئولیت حقوقی، انسانی، اخلاقی و امنیتی نشر اسناد داخلی آن دوره حکا و کومه له را چه کسی برعهده دارد. ظاهرا هر کسی برای خود یک سبد آرشیو سند و نامه و جزئیات امور آن دوره را مصادره و در اختیار دارد. آرشیو منازعات تشکیلاتی که در مقابل تحولات سیاسی ان دوره فاقد وجهه و ارزش است. بحث من مطلقا مباحثات سیاسی آن دوره نیست، خواندن این مباحثات حق نسل امروز است که از آن استفاده کند و در دسترس همگان باشد و به همین دلیل اسناد این مباحث در سایت حزب ما موجود است. اما در دل یک اتفاق بزرگ، در دوره حمله امریکا به عراق و عروج نظم نوین جهانی که چهره جهان را عوض کرد، در دل به قدرت رسیدن ناسیونالیستهای کرد در کردستان عراق توسط امریکا، در دل تحولات بزرگ جهانی آن دوره و شکست قطب شرق و اعلام پایان کمونیسم توسط قطب پیروز و سر بلند کردن انواع شاخه های ناسیونالیسم در کشورهای شوروی سابق، و در دل انشقاق در بزرگترین حزب کمونیستی آن دوره، عضو رهبری یک حزب، توبیخ من را به عنوان پدیده ای مهم در آن جدال بزرگ که دهها کتاب در موردش نوشته شده را بیرون میکشد، این ماجرا مستقل از اینکه دامنه دید محدود و دنیای کوچک گوینده را نشان میدهد، همزمان موقعیت بشدت حقیر خود حسین زداه را به نمایش میگذارد.
جالب است که رحمان حسین زاده در همه ی این ماجراها سعی می کند مجری را قانع کند که او میانجی و آدم عاقله بوده و پیام آور و پیام بر منصور حکمت. می گوید، "من به او زنگ می زدم و او می گفت چنین و چنان کنید". در این ماموریت حسین زاده با کشف کلید اختلافات سیاسی و تشکیلاتی ان دوره یکی در دست عمر ایلخانیزاده در جناح راست و دیگری در دست مظفر در جناح چپ و با دو توبیخ ، بالانس حفظ شد و حق به حق دار رسید! این تبیین از یک صفبندی سیاسی و تشکیلاتی در حزب کمونیست ایران و کومله برمتن یک اتفاق مهم و تاریخی در جنبش کمونیستی ایران، در دل جدال میان کمونیسم و ناسیونالیسم، آنهم از طرف کسی است که خود را "کمونیست، مارکسیست و حکمتیست ارتدکس" قلمداد میکند. این همه درایت و ذکاوت سیاسی مدال می خواهد!
رحمان حسین زاده اما در اثبات "صداقت" و "پاکی" خود و کمونیسم کارگری، بدون این که مجری از او بپرسد، "سنگ تمام" میگذارد و قسم می خورد که دزدی نشده و همه پول و حساب ها به کومه له برگردانده شده است. ظاهرا با این پایان مظلومانه باید رحمان حسین زاده از این دیالوگ، قصر در رفته و سربلند بیرون آمده باشد!
موضوع آخری که می خواهم اشاره کنم، تحریف موضوع اختلافات در حزب حکمتیست و خروج "هیئت دائم" از این حزب توسط رحمان حسین زاده در این مصاحبه است. حسین زاده می گوید اختلاف ما با دیگر اعضای رهبری حزب حکمتیست این بود که آن ها جمهوری اسلامی را رژیم متعارف می نامیدند.
واقعیت این است که در ادعای رحمان حسین زاده نمیتوان یک سر سوزن امانتداری و تعهد به حقیقت پیدا کرد. هیچ سندی در این حزب و یا بحث و جدلی بر سر متعارف بودن و نبودن به عنوان یک محور بحث و اختلاف در هیچ جلسه رسمی نداشته ایم. اسناد مباحث و محورهای اختلاف در حزب در سایت ما قابل دسترسی است و خواننده کنجکاو میتواند به آنها مراجعه کند.
در ضمن بحث متعارف بودن یا نبودن جمهوری اسلامی یک بحث تحلیلی است و درهیچ حزب سیاسی عاقلی بر سر تحلیل انشعاب نمی شود. گیریم چنین باشد. آیا نتیجه اش این بود که پس رژیم متعارف را نمی شود سرنگون کرد؟ یا برعکس، چون غیر متعارف است پس باید سرنگون شود! از این ابلهانه تر تحلیل و توجیه، وجود ندارد. من همین امروز هم رژیم جمهوری اسلامی ایران را رژیم متعارف و بورژوایی ایران می دانم. مثل خیلی از رژیم های خاورمیانه و حزب من این را نمی گوید. و با این وصف استراتژی و تاکتیک های ما برای سرنگونی این رژیم متعارف یا غیر متعارف با یک قیام انقلابی و از پایین یکی است. پس بحث متعارف بودن و نبودن بخودی خود هیچ ایرادی ندارد. رحمان حسین زاده با این ادعا در اصل نزدیکی و خویشاوندی خود به هم جبهه ای های خود در "شورای همکاری" که گویا رژیم متعارف بورژوایی پدیده ای متفاوت، مثبت و ظاهرا قابل دفاع است، را نشان میدهد.
اما اختلاف در رهبری حزب حکمتیست چه بود؟
صرفنظر از اختلافی که در تحلیل و ارزیابی اوضاع سیاسی ایران داشتیم که رحمان حسین زاده و همفکرانش در ددفتر سیاسی حزب معتقد بودند پس از لیبی و سوریه و مصر نوبت ایران است و انقلاب در پیچ بعدی است. قطعنامه پیشنهادی رحمان حسین زاده، مورد حمایت فاتح شیخ، حسین مردابیگی و عبدالله دارابی، به پلنوم بیست و یک کمیته مرکزی حزب روی همین تحلیل سوار بود و به تصویب نرسید. (لینک قطعنامه در سایت حزب موجود است.) ما اکثریت اعضا کمیته مرکزی با تحلیل و استنتاجات سیاسی آن مخالف بودیم و حتی مخاطرات طرح چنین موضوعی را خاطر نشان می کردیم. اما این هم هنوز دلیل انشقاق نبود و نمی توانست باشد. شخص فاتح شیخ در مصاحبه ای با رادیویی در یوتبوری در همان زمان اعلام میکرد که بعد از مصر در ایران تحولاتی صورت میگیرد و حتی تاریخ هم برای آن تعریف میکرد و گفت تا اول مه "اتفاقی" خواهد افتاد. همانطور که اشاره کردم ما اکثریت کمیته مرکزی موافق این ارزیابی نبودیم اما و همچنانکه گفتم این هم دلیل انشعاب نبود.
آن زمان رفقایی از طیف همراهان رحمان حسین زاده مرتب اینکه هیئت دبیران بدلیل اختلافات کارش پیش نمیرود، اینکه رحمان، بعنوان دبیر کمیته مرکزی، در اقلیت است را طرح میکردند. پس از پلنوم ۲۲ حزب و پس از تغییر آرایش رهبری حزب، در جلسه دفتر سیاسی اعضای سابق هیئت دبیران که از طیف مخالف جناح رحمان و رفقایش بودند کاندید عضویت در هیئت دائم نشده تا یک رهبری یکدست حزب را رهبری کند. بعد از این اتفاق هیئت دائم به سنت شناخته شده کومه له علاوه بر اقدامات تشکیلاتی برای تسخیر ارگانها، بیانیه ای رو به بیرون منتشر کردند که مضمون آن این بود که حزب تا امروز روی خط منصور حکمت نیست و باید تغییر ریل بدهد. این بیانیه بدون هیچ بحث مقدماتی، هیچ بحث سیاسی در هیچ ارگانی از کنگره تا پلنومهای مختلف کمیته مرکزی و حتی بدون طرح آن در دفتر سیاسی، رو به بیرون منتشر شد. این سند نه تنها علیه کل تاریخ و مصوبات حزب حکمتیست بود که بعلاوه علیه آخرین کنگره حزب بود که مصوبات تا آن زمان و خط و سیاست حزب را هم طی قراری تائید دوباره گذاشت.
تعدادی از اعضا دفتر سیاسی و کمیته مرکزی تلاش کردیم این رفقا را متوجه خطای سیاسی و تشکیلاتی خود کنیم که بی نتیجه بود. در اولین جلسه دفتر سیاسی بعد از بیانیه ، من و تعداد دیگری از رفقای دفتر سیاسی مجددا تلاش کردیم رفقا را متوجه عواقب ناگوار و حتی تشکیلاتی این اقدام کنیم. گفتیم شما عملا نه تنها کمیته مرکزی و دفتر سیاسی بلکه کنگره را هم دور زده اید. گفتیم نمیتوانید پرچم حزب را عوض کنید، گذشته آنرا تخطئه کنید و بگوئید "ما هیئت دبیران هستیم و حق داریم!. حتی یکی از رفقا (خالد حاج محمدی) در جلسه گفت شما با این کارتان عملا یک کودتای سیاسی را علیه حزب حکمتیست و همه مصوبات رسمی آن کرده اید و این قابل قبول نیست. رحمان و هیئت دبیران سند را پس نگرفتند و جدایی اساسا و انشقاق عملا از اینجا شروع شد. مباحثات این جلسه دفتر سیاسی نزد فاتح شیخ، رئیس دفتر سیاسی وقت است. اگر ذره ای تعهد به حقیقت در این جمع وجود داشته باشد این اسناد را علنا منتشر میکردند که دنیا بداند حقیقت چه بوده است. این اساس و مبنای اختلاف بود. تصور کنید شما عضو رهبری یک حزب سیاسی هستید و بدون هیچ مقدمه و پیش زمینه ای ناگهان عده ای بیایند و بگویند حزب باید تغییر ریل بدهد. این برای شخص من هم مایه ی تعجب و هم به بازی کودکانه شباهت داشت. ما اقلیت ۵ نفره دفتر سیاسی دلیل این تغییر ریل را پرسیدیم و گفتیم چطور شما که یک کلمه از این ریل جدید صحبت نکردید از ما می خواهید تغییر ریل نامعلومی را امضا کنیم؟ تازه تغییر ریل حزب نه کار هیئت دائم و نه حتی کمیته مرکزی بلکه کار کنگره است. قطعنامه تان را به کنگره بیاورید و تا آنوقت هم برای ما و کل حزب توضیح دهید که منظورتان از تغییر ریل چیست و حزب را می خواهید به کجا ببرید!
ما گفتیم از آغاز تا امروز در یک قطار نشستیم و راهی توافق شده را طی می کنیم. چطور می شود سر قطار را بدون هیچ دلیل و توضیح و توجیهی به طرف دیگری برگردانیم که معلوم نیست کجا است؟ یا همه با هم در این قطار راه توافق شده را ادامه می دهیم یا اگر شما می خواهید تغییر ریل بدهید و دلیلش را حتی خودتان هم نمی دانید باید از قطاری که راهش را می رود پیاده شده و قطار دیگری را سوار شوید. ما صاحب این قطار و صاحب این حزب هستیم و اکثریت بودن شما آنهم در هیئت دائم یا دفتر سیاسی، هیچ حقانیت سیاسی به شما نمی دهد!
این کل داستان است. صاحبان قطعنامه ی کذایی رفتند و باز نام همان حزبی را بر خود گذاشتند که سیاست ها و مصوباتش را قبول نداشتند و تغییر ریل آنرا ضروری میدانستند. بعدا در طول زمان کم کم معلوم شد معنای تغییر ریل شان چه بوده است.
جالب است رحمان حسین زاده می گوید "الان آن ها هم مثل ما فکر می کنند". یعنی چه؟ یعنی ما هم نگفته و ندانسته تغییر ریل دادیم؟ در این جا مجال پرداختن به این ادعای مضحک نیست. دنیای سیاست امروز در ایران و خاورمیانه چیز دیگری می گوید، بروید بپرسید. آیا رحمان حسین زاده واقعا سیاست ما در قبال نیروهای چپ غیر کارگری، در قبال نیروهای ناسیونالیست کرد، بویژه کومه له، در قبال بحران خاورمیانه و نقش قدرتهای ارتجاعی منطقه ای و جهانی، در قبال اوضاع سیاسی در ایران، در قبال چپ غیر کارگری، پرو خاتمی و پرو سبز که امروز با حزب حسین زاده "آلترناتوی سوسیالیستی" تشکیل داده اند، وده ها نمونه دیگر را یکی میبیند ؟ به ایشان و حزبشان باید گفت از طرفی سمپاشی علیه ما و همزمان "همه ما حکمتیست هستیم" کلاه گشادی است که شما سالها است تلاش میکنید سر فعالین کمونیست بگذارید. و موق نشده اید.
شاید رحمان حسین زاده از نظر خودش، با عقده گشایی و تعرض شخصی به مخالف سیاسی امروز خود، بعنوان "نقطه ضعف چپ" در حزب کمونیست ایران و با جعل تاریخ و سمپاشی علیه حزب ما، پیروز از این مصاحبه و محاکمه بیرون آمد است. اما او در این مصاحبه بیشتر از هر چیزی دنیای کوچک خود و ظرفیت پائین سیاسی اش در روبرو شدن با مخالفی که زیرکانه جنبشی که حسین زاده خود را متعلق به آن میداند، کمونیسم کارگری، را به محاکمه میکشد و در دفاع از آنرا در همه ابعاد سیاسی، تئوریک، فرهنگی، هوشیاری، درایت، قدرت تشخیص ...، نشان داده است.
شهریور ٩٩- سپتامبر ٢٠٢٠