"گفتگوی ریبوار احمد درباره انتشار کتاب خاطرات ملا بختیار و عواقب آن"
بو پیشه وه: کتاب جدید ملا بختیار (له بری بیره وه ری) گوشه ای دیگر از جرایم و کارنامه ی جنبش کردایتی و شخصیتهای سیاسی آن را آشکار میکند. بطور کلی این کارنامه و تاریخی که مورد بحث است را چگونه ارزیابی می کنید؟
ریبوار احمد: انتشار اسناد و کارنامه سیاه و کثیف جنبش کردایتی، احزاب و شخصیت هایش که در آن کتاب آمده است، تنها مشتی از خروار است. خود ملابختیار می گوید آنچه او تاکنون بیان کرده است ٢٠ درصد آن جنایاتی است که می داتد و مطلع بوده است! غیر از این کتاب ، اگر به هر کدام از کتابها ی که توسط شخصیتهای دخیل در آن تاریخ نوشته شده، توجه کنیم، دریایی از اسناد پلید این جنبش به چشم می خورد. این تازه صفحات درخشان زمان انقلابیگری آنهاست که موجب افتخار این جنبش و احزاب و سرکردگانش است. وقتی درباره کارنامه ی سیاه سی سال گذشته حکمرانی شان، یقه شان گرفته می شود، آن تاریخ را به عنوان گواه مشروعیت انقلابی آن امروزشان نشان می دهند تا صفحات سیاه حکمرانی شان را توجیه کنند.
اما روزی که نفرت و خشم توده ای کارگر و زحمتکش و آزادیخواه ، با افق روشن ، سازماندهی و رهبری کارآمد و انقلابی ، بتواند حاکمیت این جنبش ارتجاعی و جنایتکار را به زیر بکشد و گوش سران و رهبرانش را گرفته و به دادگاه عدالت بسپارد، فقط آن زمان روشن خواهد شد که آنچه که تاکنون گفته شده، یک قطره از دریا است.
جنبش ناسیونالیسم کرد به عنوان جنبش طبقه ی بورژوازی کرد برای این که به گوشه ای از قدرت دست یابد، از هیچ جنایت و کهنه پرستی و مزدوری ابایی نداشته و ندارد. دقیقا با منطق " هدف، وسیله را توجیه می کند"، تمام تبلیغاتی که درباره ی مبارزه برای رفع ستم ملی، مردم را شستشوی مغزی داده اند، در بطن خود چیزی جز در خدمت شراکت در قدرت و ثروت و دسترنج توده ی کارگر و زحمتکش چیز دیگری نبوده و نیست. وقتی که در سال ١٩٩١ در نتیجه اوضاع این منطقه، قدرت از آسمان به آغوش اینها افتاد، به مانند جنبشی "تشنه " ی حاکمیت و ثروت ، از هیچ ستمکاری دریغ نکرده و نان و آب و خدمات و درآمد منابع روی زمین و زیرزمینی و آسمان این جامعه را به خدمت یک زندگی شاهانه برای خودشان و تحمیل نداری و فقر به توده ی ستمدیده بکار گرفتند.
این کتاب و اسنادی که در آن آمده است، اسناد غیر قابل انکار حقایقی است که ما کمونیستها دهها سال است درباره ی خصلت ارتجاعی و ضدانسانی جنبش کردایتی و احزابش تاکید کرده ایم. به همین دلیل مورد حمله مسلحانه قرار گرفتیم و رفقایمان ترور شدند و فعالیتمان ممنوع شد. این کتاب سندی است از زبان خودشان که نشان می دهد این جنبش با احزاب و رهبرانش، مرتجع، قاتل، تروریست، فریبکار، نیرنگ باز، دزد و راهزن، دروغگو، مردسالار و زن کش، ضد آزادی و سرکوبگر و بی بهره از هر نوع پرنسیپ و اصول سیاسی هستند. دست دوستی به طرفت دراز میکنند اما نقشه ی قتلت را می کشند. به نام مذاکره، هیئت مذاکره کننده را دستگیر میکنند و برای تحمیل اغراض کثیفشان به گروگان می گیرند. اینها اسیرکش و فاشیست هستند. حاضرند برای دستیابی به اهداف حقیرانه شان کشتار جمعی کنند. اگر انفال جمعی کودک و جوان و پیر مردم کردستان، کشتار دسته جمعی و فاشیزم است، نقشه عملیات انفجار سد دربندیخان و کشتار کودک و جوان و پیر عرب زبان نیز به همان صورت کشتار دسته جمعی و فاشیزم است. (ملا بختیار اعتراف کرده است که اتحادیه میهنی به دستور نوشیروان مصطفی و با مدیریت محمود سنگاوی، چندین تن مواد منفجره در سد دربندیخان در جنوب شرق عراق کار گذاشتند ولی چون تمامی سد منهدم نشده بود، خسارت جانی ببار نیاورد. گفته می شود اگر عمل میکرد حدود چهارصد هزار شهروند عراقی کشته می شدند.)
این کتاب سند اعترافی است که شخصیت ها و رهبران این جنبش و مشخصا نوشیروان که میدیای ریاکار او را به عنوان فرشته و پدر فقرا به جامعه نشان می دهند، سمبل برجسته ی جنایتهای سرسام آور این جنبش و فاشیزم کردایتی است نه افسانه. این کتاب سندی است که نشان می دهد این احزاب نه تنها شایسته ی مدیریت جامعه نیستند بلکه دستیابی به ذره ای از بهبود زندگی و رعایت حقوق ابتدایی مردم، در گرو درهم کوبیدن حاکمیت این احزاب است. جامعه ای که قانون و دادگاه و حرمت و حقوق انسان رعایت می شود، سران و مسئولان این احزاب می بایست تسلیم دادگاه و بخاطر جرایم شان مجازات شوند.
بو پیشه وه: کتاب اسناد زیادی را درباره ی اتحادیه ی میهنی و احزاب جنبش ناسیونالیسم کرد رو می کند که به غیر از جنگ قدرت، در درون خود نیز به تصفیه های مکرر دست زده اند و مخالفین سیاسی درون احزاب خود را ترور سیاسی و شخصیتی و حتی فیزیکی کرده اند. این کار نشان چیست؟؟
ریبوار احمد: این نرم سیاسی برجسته ی جنبش کردایتی است. تنها مختص اتحادیه میهنی و رقبایش محدود نمیشود. از حزب دمکرات کردستان عراق گرفته تا اتحادیه میهنی کردستان و از پ ک ک تا احزاب ناسیونالیست کردستان ایران، همگی غرق در این فرهنگ بسیار زشت هستند. داستان تخریب و شکنجه و هتک حرمت کردنشان که در این کتاب با جزئیات بیان شده است. از جمله: داستان جنگ ملایی و جلالی ( ملامصطفی بارزانی و جلال طالبانی) که در نتیجه نظرات سیاسی متفاوت آن دو جناح، تعداد زیادی از مردم را قربانی کرد، حمله ی مسلحانه به منظور از بین بردن جناحی که در حزب دمکرات کردستان ایران به نام "رهبری انقلابی" جدا شد. اعدام کسانی که صفوف پ ک ک را ترک می کردند و سرانجام نقشه ی باند سازمان زحمتکشان کردستان ایران به رهبری عبدالله مهتدی برای قتل عام رفقای هم حزبی خودشان در کومله (سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) .... تنها چند نمونه بارز عملکرد سنت جنبش ناسیونالیسم کرد است. در فرهنگ سیاسی این جنبش اختلاف نظر و عقیده را حتی از رفیق حزبی و همسنگر خود هم قبول نمی کنند و با جنگ و خشونت، اقدام به تصفیه فیزیکی و فکری می کنند، اما ریاکارانه در جامعه از دموکراسی و آزادی دم می زنند و خود را استاد تبلیغ و تحلیل مراحل دموکراسی جا میزنند.
در واقع در سنت جنبش کردایتی از یک طرف فقیر کش هستند و از طرف دیگر جبون در برابر ظالمان و قدرتمندان . اگر در مقابل مردم و حتی در صفوف خودشان به خاطر داشتین نظر و عقاید متفاوت سیاسی، فرهنگ سرکوب و تودهنی زدن و تخریب و هتک حرمت جاری است، اما در مقابل دولتها و قدرتمندان، کرنش و تعظیم می کنند و سر فرود می آورند و تسلیم می شوند تا بلکه امتیازی نصیبشان گردد. دست بوسی شاه ایران، عزاداری بر مقبره خمینی، ستایش تورگوت اوزال( رئیس جمهور اسبق ترکیه) و بوسیدن شانه های صدام زمانی که بعد از کشتار دسته جمعی، میلیونها نفر از مردم کردستان به کوهستان ها و کشورهای همسایه آواره شده بودند، تنها چند نمونه از این حقایق هستند.
بو پیشه وه: کتاب ملا بختیار،عکسالعمل بسیار تندی از سوی جنبش تغییر"گوران" و کادر های آن را در پی داشته است که پر از بی احترامی و فحش و تهمت و ... است. علت این نوع حملات هیستریک چیست؟
ریبوار احمد: اگر چنین نبود جای شگفتی می بود. کمپین شکستن حرمت و ترور شخصیتی و تهمت زدن و نیز پرونده سازی علیه منتقدین و مخالفین چه در سطح جامعه و چه در درون صفوف خودشان از برجسته ترین و ساده ترین سنتهای جنبش کردایتی هستند. عکس العمل جنبش گوران( تغییر) به این علت است که نمی توانند به شیوه ی متمدنانه و سیاسی و منطقی پاسخ اینگونه اسنادی را بدهند که در این کتاب جرایم بیشمار رهبر کاریزماتیک آنها را افشا می کند. عکس العملشان نیز در همان سنت و منطبق با آن چیزی است که درباره ی نوشیروان مصطفی رهبر متوفی جنبش تغییر، گفته شده است. آنچه گفته شده ، تحلیل یا انتشار تهمت بی سند نیست، بلکه مجموعه ای از فاکت و رویداد و کردار جنبش کردایتی و بطور مشخص نوشیروان مصطفی است. حتی بخش زیادی آنچه در مورد نوشیروان گفته شده چیز تازه ای نیست بلکه از پیش به میزان فراوانی شنیده و گفته شده است. اما در کتاب با جزئیات و مستندتر از طرف کسی گفته می شود که خود در درون رویدادهای آن تاریخ زیسته است.
عکس العمل زشت و غیر سیاسی جنبش تغییر دقیقا در نتیجه ی نبود هر گونه منطق و استناد سیاسی برای دفاع از نوشیروان و جنایات بی شمارش است. بخش زیادی از رهبری و کادر و فعالین صفوف مقدم جنبش تغییر به اندازه ی ملا بختیار، از جرائم نوشیروان مطلعند و می دانند که تمام آن چیزهایی که در کتاب در مورد کارنامه ی شخصی نوشیروان گفته شده است تماما واقعی است و اگر کم نباشند، زیاد نیستند. اما چون خود تعلیم دیده مکتب فاشیزم نوشیروان هستند، خودشان همانند او فکر می کنند. امروز اگر بتوانند نه تنها با مخالفانشان بلکه با کسانی که مانند آنها فکر نمی کنند به همان شیوه ای نوشیروان رفتار می کنند. کسانی هم خارج از جنبش گوران از نوشیروان دفاع می کنند، در واقع کسانی اند که حقایق را نمی دانند و شستشوی مغزی داده شده اند و فکر می کنند که براستی نوشیروان افسانه و فرشته و پدر فقرا بوده است. این ها هم قربانی هستند.
به نظر من این شیوه ی جبونانه، غیرسیاسی و غیر متمدنامه ای که جنبش تغییر به عنوان عکس العمل علیه ملا بختیار بکار گرفته، باید از طرف افکار عمومی و همه ی شخصیتها و روشنفکران و آزادی خواهان محکوم شود. نباید اجازه داد که فضای فکری و سیاسی جامعه با این نوع رفتار کثیف و مشمئز کننده، آلوده شود.
بو پیشه وه: ملا بختیار در مراسم رونمایی از کتابش، میگوید، من تنها فردی بودم که مخالفت ترور 5 کادر حزب کمونیست کارگری بودم در حالی که در سال ۲۰۰۱ در جلسه ای در استکهلم در پاسخ به سوالی در مورد حمله به حزب کمونیست کارگری می گوید کمونیست ها را کشتیم چون" نان چوپان " را می خوردند همچنین در پاسخ سوال رادیو جوانان در یوتوبوری (سوئد) می گوید :"باندی جوان نادان بودند، ما یک واحد مسلح را فرستادیم و عاقل شان کردیم" در این درباره چه میگویید؟
ریبوار احمد:به نظر من اینکه که امروز ملا بختیار می گوید، زمان خودش من تنها فرد از رهبری اتحادیه میهنی کردستان بودم که مخالف کشتار کمونیستها بودم، در صورتی که در سطح جامعه چیزی دیگری گفته است دیگر حرفش برای کسی مثل من هیچ ارزشی ندارد .از نظر من تا به امروز هم که ملابختیار این حرفها رو میزند هنوز هم مانند همه اعضای دیگر رهبری اتحادیه میهنی در این جنایت شریک است.ما و جامعه نمیدانیم که در آن زمان ملا بختیار در بین خودشان چه گفته است و چه موضع گیری کرده است اما میدانیم که ملا بختیار تنها عضو رهبری اتحادیه میهنی بوده است که در چندین مناسبت، نه تنها این جنایت دفاع کرده است بلکه به مانند شریک هم در آن جنایت حرف زده است. او زمانی در رادیو به طور آشکار می گفت که ما یک واحد مسلح مان را فرستادیم تا عاقلشان کنند.دیگر چگونه می تواند از این جنایت شانه خالی کند؟
یا حرفایی که در یک جلسه در شهر استکهلم زده، نشان داده است که در حقیقت او هم همان منطق نوشیروانی و نوشیروانیزم را دارد. ما این حقیقت واقفیم که حمله مسلحانه به حزب ما و کشتار رفقایمان، به سرپرستی و نقشه و اجرای خود نوشیروان بود. نوشیروان به منطق فاشیستی و بازاری خودش این حقایق را برای هیئت مذاکره کننده حزب مان بیان کرده بود. این ها برای ما روشن است و هیچ شک و گمان نداریم. اما نوشیروان بنا بر سیاست اتحادیه میهنی و با فشنگ و پیشمرگه ی اتحادیه میهنی و به نام اتحادیه ی میهنی این جنایت را انجام داد. بنابراین همه اعضای رهبری اتحادیه میهنی از جمله جلال طالبانی و ملا بختیار در قبال این جنایت مسئولند. ملا بختیار و طالبانی بنا بر جایگاهی که در رهبری اتحادیه میهنی در تمام سیاستها و کردار آن داشتند، مسئولند. ملا بختیار نمی تواند بعد از 20 سال به عنوان اپوزیسیون آن زمان خود را نشان دهد.
عضویت در ارگان رهبری حزبی به معنای به عهده گرفتن همه نتایج سیاست ها و تصمیمات آن ارگان است. اما بیشتر از آن حرفهای ملا بختیار در سطح عمومی جامعه، مبتنی و بر پایه منطق نوشیروان برای دفاع از آن جنایت بوده است. مسئولیت ملا بختیار به نسبت دیگر سران اتحادیه میهنی که هیچی نگفته اند، خیلی بیشتر است. در واقع تا آنجا که من مطلع هستم او تنها فردی از سران اتحادیه میهنی بود که در سطح عمومی اینچنین آشکارا و با منطق نوشیروانیستی آن جنایت را توجیه می کرد. به این در دنیای سیاست اپورتونیسم گفته می شود که بنا بر وضعیت و منافع روز درباره ی یک رخداد یا مسئله ای، موضع گیری متفاوت از گذشته داشت. روزگاری که بر کرسی و در ناز و نعمت حاکمیت نشسته بود، می گوید: "یک واحد مسلح مان را فرستادیم عاقلشان کردیم" و به آن جنایت تروریستی افتخار می کند. امروز هم که وضعیت تغییر کرده، در نهایت فرصت طلبی ظاهر شده و سیمای دمکرات به خود میگیرد و آن جنایت را به عنوان جنایت شخصی نوشیروان نام می برد. اگر امروز ملابختیار میگوید مخالف کشتار آن پنج کمونیست مبارز بوده، می بایست خواهان دادگاهی کردن همه ی رهبران سازمان اتحادیه ی میهنی از جمله خودش باشد. جرم قتل پنج انسان بی گناه و آزادیخواه با نوشتن دو جمله و آن هم پس از 20 سال، پاک نمی شود. مسببان این جنایت به مانند هر قتل دیگری باید دادگاهی شوند و به سزای گناهان خود برسند.
او که به این جنایت اعتراف کرده است به معنای آن است که رهبری اتحادیه میهنی در دادگاهی علنی مردمی ، مسئولیت اعمالشان را بر عهده بگیرند. نوشتن کتاب خاطرات و صحبت درباره ی این مسئله هیچ چیزی از این واقعیت را تغییر نمی دهد.
بنابراین من به عنوان دبیر آن زمان حزب کمونیست کارگری عراق و هشت سال پس از حزب کمونیست کارگری می گویم خارج از اراده ما، ملا بختیار بنا بر اظهارات خود در آن تاریخ به عنوان شریک آن جنایت ، نامش در کنار نام نوشیروان ثبت شده و اگر میخواهداین حساب را تسویه کند، باید در دادگاه حاضر شود و درباره این کیس که هنوز در دادگاه مفتوح است، اظهار کند و شهادت خود را بدهد و نتیجه دادگاه را هم بپذیرد. ملا بختیار می گوید، وجدانا چشم پوشی از جنایت، همسان با خود جنایت است و سزای قانونی دارد. بنابراین مسئول است که به دادگاه برود و و حقایق را بگوید. میخواهم تاکید کنم که حتی رهبری کنونی اتحادیه میهنی به عنوان میراث دار رهبری پیشین تا آن زمانی که موضع گیری متفاوت نشان ندهد و جنایتکاران را تسلیم دادگاه نکند، نسبت به آن جنایت مسئولند. این پرونده پیش ما نه تمام شده ونه می شود.
بو پیشه وه: رقابت های سیاسی میان احزاب جنبش کردایتی و حتی در درگیریهای فیما بین شخصیت های این جنبش بر فضای سیاسی و آزادی جامعه تاثیر گذاشته و حتی مخاطره آمیز است. مردم کردستان باید چگونه با این سنت رفتار کنند؟
ریبوار احمد: سرچشمه این ها خود عرف و سنت و هنجارهای جنبش کردایتی و احزاب مافوق مردم است. همانطور که در پاسخ به سوالات پیشین گفتم، در این فرهنگ چیزی به نام آزادی بیان و عقیده و انتقاد و پرنسیپ سیاسی متمدنانه وجود ندارد. حتی تحمل یک کلمه که با افکار خودشان ناسازگار باشد را ندارند. جنگ داخلی بین احزاب این جنبش، تصفیه فکری و فیزیکی در بین صفوف خودشان هم گواه این واقعیت است. از نگاه این سنت، افشای حقایق که بر خلاف خواست و منافع آنها باشد، کاری ممنوع و حرام است. نوشتن کتاب و نشریه انتقادی که در آن حقایق تاریخی را بیان کند، جرم است. در این سنت ، کتاب را با کتاب، بحث را با بحث، نقد را با نقد، جواب نمیدهند .در این فرهنگ تا زمانی که اقدام مسلحانه ممکن باشد، اولین اقدام است.،اما اگر به هر دلیلی توان اقدام مسلحانه نداشته باشند، اقدام به شیوههای حقیرانه میکنند و از بی احترامی و شکستن کرامت انسانی و ترور شخصیت و نیز بر هم زدن فضای سیاسی و ایجاد درگیری و بحران اجتماعی ابایی ندارند. حالا هم کسی مانع جنبش تغییر "گوران" را نگرفته است که بروند در پاسخ کتاب ملا بختیار و ثبت بخشی از آن جنایت ها ی رهبری و سمبل شان که از او فرشته ساخته اند و در دفاع از شخصیت نوشیروان بنویسند. اما این که این کار را نمی کنند و بجای آن، به برهم زدن فضای سیاسی و عکس العمل های زشت و رسوا و هو و جنجال دست می زنند..می خواهند بدین شیوه گردوخاکی برپا کنند تا حقایق را از جلوی چشم مردم پنهان کنند.
به نظر من باید مردم هوشیار و آزادیخواه به این شیوه و سنت و فرهنگ پاسخ تند به این شیوه بدهند. باید این فرهنگ عقب مانده و کثیف جنبش کردایتی را زیر پا گذاشت. باید همه را به پایبندی به جدل سیاسی و فکری متمدنانه ناچار کرد. جامعه باید از این جنبش و احزاب و سنت هایش عبور کنند. باید افکار عمومی را از این شیوه ها و مخاطرات آن آگاه کرد. باید فضایی خلاف این سنت ایجاد کرد و به عنوان یک جامعه متمدن و امروزی، نقد با نقد، کتاب با کتاب و بحث با بحث پاسخ داده شود. باید همه را به یک سنت سیاسی مدرن پایبند کرد و فضایی ایجاد شود که هیچکس و هیچ جریانی نتواند از پرنسیپ های سیاسی و متمدنانه عبور و خط قرمز را رد کند. امروز این فضاسازی زشت در برابر ملا بختیار است و اگر جلو آن گرفته نشده و رسوا نگردد، فردا امکان دارد در برابر هر فرد دیگری در جامعه تکرار شود.
اما سرانجام کنار نهادن و عبور از فرهنگ و سنت های جنبش کردایتی، در گرو پایان دادن به حاکمیت سیاسی شان است. تا زمانی که آنها حاکم هستند، فرهنگ و سنت و عملکردهایشان نیز بر جامعه مسلط است. ما جامعه ای می خواهیم که تمدن، قانون، دادگاه و حفظ حقوق انسان در آن جریان دارد. جامعه ای که استبداد و کهنه پرستی و حاکمیت عشیره ای در جریان نباشد و شکستن حرمت انسان و ترور فکری و اتهام زدن و تهمت به مخالفین سیاسی جرم اعلام شود و تحت پیگرد قانونی قرار گیرد، چه رسد به ترور فیزیکی و قتل مخالفین . در حاکمیت احزاب ناسیونالیست و قومی و مذهبی فضای سیاسی و سلامت و امنیت جامعه تحت تاثیر کشمکشهای آن ها قرار گرفته است. این شرایط ، امنیت و حرمت و کرامت انسان و فضای سیاسی جامعه را برهم زده است و اوضاع مخاطره آمیزی را بوجود آورده است.
اگر حکومت کارگری سر کار باشد و اگر حداقل حکومتی مدنی و دموکراتیک و آزادیخواه سر کار باشد، علی القاعده احزاب مسلح خلع سلاح می شوند. در یک جامعه آزاد و برابر، تمام جریانات و اشخاصی که دست به ترور و جنایت زده اند به دادگاه های مردمی سپرده و محاکمه می شوند. لازمه ی تغییر این وضعیت نا امن و سرکوبگری عریان و از هم پاشیدن شیرازه جامعه، پایان دادن به قلدری و زورگویی احزاب حاکم و برقراری جامعه ای آزاد و برابر است.
مهر ماه 99 – سپتامبر 2020
ترجمه از کردی به فارسی: علی زیدونی