عادل الیاسی از رهبران کومه له و حزب کمونیست ایران، در یک برنامه تلویزیون حزبشان، مدعی شده است که شکست شوراها در کردستان عراق در بهار ۱۹۹۱ میلادی برعهده کمونیست ها است که صحنه را رها کرده و رفتند، "آش بتال" کردند ... (آشبتال عبارت لمپنی و تحقیر امیز علیه کسانی بود که صفوف نیروی مسلح احزاب را ترک می کردند.)

من به عنوان یکی از فعالین و شاهدان شوراهای کارگری و مردمی شهرهای کردستان عراق و کادر حزب کمونیست ایران و کومه له ی ان دوران، ادعای عادل الیاسی را علیه کمونیست ها و فعالین شورایی یک پروپاگاند ضد کمونیستی و یک دروغ مصلحتی و در خدمت به احزاب حاکم دولت اقلیم می دانم. اگر حتی عادل الیاسی از سر نادانی و بی خبری از تحولات آن زمان این ادعا را کرده باشد، باز عذر بدتر از گناه است.

من در  کتاب۳۰۰ صفحه ای جنبش شورایی در کردستان عراق "بزوتنه وه ی شورایی له کوردستانی عیراق" به زبان کردی که از جانب حزب کمونیست کارگری عراق منتشر شده است به تفصیل در باره شکل گیری شوراها و اسناد مصوبشان نوشته ام. و در یک جزوه جداگانه هم تحت عنوان " یک قیام، یک پیروزی و یک شکست" به زبان فارسی منتشر  کرده ام که روز شمار فعالیتهای شوراها از ۱۶ اسفند (۷ مارس) تا  ۱۵فروردین "۴ آوریل را منعکس می کند.

در ادامه این یادداشت بریده های کوچکی از جنبش شورایی آن دوره را  از کتاب روزشمار این جنبش بازگو می کنم. تجارب جنبش شورایی سال ۹۱ در کردستان عراق برای این دوره خیزش ها و مبارزات مردم علیه احزاب میلیشیایی بسیار ضروری و حیاتی است.

از عادل الیاسی و همکارانش می خواهم که کتاب ها و مستندات  تحولات آن دوره جنبش شورایی در کردستان عراق را که نام بردم و در کتابخانه های سلیمانیه و آرشیو حزب کمونیست کارگری کردستان عراق هستند را مطالعه کند و  از کمونیست های عراق و کادرهای دست اندر کار این جنبش و آن دوره ی حزب کمونیست ایران و کومه له و خوانندگان نامطلع خود، رسما عذرخواهی کند. چرا که تحریف تاریخ چه از سر ناآگاهی و چه مصلحت حقیر سازمانی در حالی که سازندگان این تاریخ هم هنوز زنده اند، شرم آور است!

داستان رفتن و هزیمت و "آش بتال" بارها در ادبیات رهبران کومه له علیه کمونیست های عراق وایران شنیده شده است. صرفنظر از ضدیت این جریان با کمونیسم و کمونیست های معاصر این منطقه، دلیل دیگر این افاضات ضد کمونیستی، تقدیس اردوگاه داری به شیوه ی ناسیونالیسم کرد است. ازنظر این جریان قندیل و زرگویز مرکز سیاست و محرک جنبش مردم است نه کارگران و زحمتکشان کردستان متشکل در سندیکاها و جنبش های اجتماعی زنان و دفاع از حقوق کودک و محیط زیست و اول مه ها و هشت مارس ها در کردستان ایران و نه مردمی که روزمره با دشمنان خود در حال مبارزه ی سیاسی و اقتصادی و برای ازادی و برابری هستند.  بعلاوه تکرار ادبیات "آشبتال" و تحریف تاریخ کمونیسم و جنبش های وابسته به آن، توجیه همزیستی کومه له با جنبش کردایتی در کردستان ایران از کنگره ملی تا اتحاد عمل با پژاک وابسته به پ ک ک و خه بات اسلامی و سکوت در مقابل جنایات احزاب حاکم در کردستان عراق است. سیاست به جای خود و پیشکش، اما به لحاظ اخلاقی هم عاقلانه است عادل الیاسی ها و همکارانش که سه دهه است در اردوگاه ها ناخنهایشان را می جوند، حرمت کمونیست های عراق و ایران را نگه دارند و لقمه ی گنده تر از دهان  بر ندارند! و فراموش نکنند که دروغ و تحریف فقط چند روزی می تواند دوام بیاورد و جز بی اعتباری برای گویندگانش را در بر ندارد.

 

گزیده و بریده هایی خلاصه از یادداشت روزانه در باره جنبش شورایی در کردستان عراق سال ۱۹۹۱:

دسته های قیام

در حالی که احزاب مسلح با هم جبهه ای متحد درست کرده اند و هنوز به شهرها نرسیده اند، در شهرهای کردستان در کنار تظاهرات های پراکنده جوانان زمزمه ی تشکیل دسته های مسلح قیام وجود دارد. در آن مدت من در سلیمانیه هستم. (اینجا لازم است بگویم که در شرایط بحرانی آن دوره خروج از اردوگاه کومه له و رفت و آمد به شهرهای کردستان عراق بدلایل امنیتی ممنوع بود. آن دوره رفیقی که مسوول نظامی اردوگاه بود و ماشین لندکروزری در اختیار داشت،  از او خواهش کردم بدون اطلاع بالا، من را به شهر ببرد و هر وقت هم لازم شد بیاید و مرا به اردوگاه برساند. چند قبضه سلاح سبک و مهماتش را هم از انبار اردوگاه برداریم. او قبول کرد و به این ترتیب رفت و آمد من به شهر ممکن شد. اگر چه بیشتر در شهر می موندم)

در سلیمانیه با رفقایی از جناح چپ و کمونیست، دسته ای تشکیل و به قیام کنندگان پیوستیم. در حالی که نیروهای امنیتی رژیم خود را برای کشتار تظاهر کنندگان آماده می کردند، اولین ساعات صبح هفتم مارس اولین دسته های مسلح از دو محله شمال و شرق بطرف خیابان های اصلی شهر راه افتادند. اولین تیراندازی افراد مسلح رژیم با تیراندازی متقابل دسته های مسلح جواب داده شد. آنها غافلگیر شدند. و به این ترتیب ابتدا در رانیه و بعد در سلیمانیه خیزش و قیام شروع  و بقایای نیروهای دولتی کشته، فرار و یا دستگیر شدند. انبارهای دولتی مصادره شدند. مردم شهر فریاد می زدند ما از هیچ همه چیز شدیم و پاکت های سیگار مصادره شده دخانیات را به همدیگر می دادند.

 

در حالی که شهر در تب و تاب آزادی و پیروزی است، بهمراه تعدادی از کمونیست ها و چپ های شناخته شده  با رفقایی چون خسرو سایه ، سامان کریم و رفقای بیشتری هسته اولیه ای تشکیل دادیم و مساله شورا را در دستور کار گذاشتیم.  بجز تعدادی در میان دسته های پیشرو و بخصوص در جامعه، تصویر روشنی از شورا نیست. شورا چیست؟ چگونه تشکیل می شود؟ چرا لازم است؟ آینده و دورنمای شورا چه خواهد بود؟ حکومت شورایی چه حکومتی است؟ جامعه چطور  اداره می شود؟ و ده ها سوال دیگر. بعلاوه مساله برخورد به احزاب مسلح که به زودی برمی گشتند موضوع جدی ما است.

ابتدا ایده شورایی وسیعا در شهر پخش شد و فعالین شورایی سازماندهی شوراها را  شروع کردند. اولین بیانیه تشکیل شورا و  خواستهایش در چند بند منتشر شد. از قبیل شورا  وسیله حاکمیت کارگران و مردم است، همه نهادهای دولت سابق منحل می شوند، ازادیهای سیاسی برای همگان، جدایی دین از دولت، برابری زن و مرد و ...

۲۰ اسفند- ۱۱ مارس       

شوراهای چند محله سلیمانیه تشکیل شده، فعالین شورایی راضی اند. ساعت 8 شب به همراه یکی از دوستان به طرف منزل کارگری از دخانیات راه میافتیم. در آنجا محفل کوچکی از کارگران دخانیات با خانواده هایشان هستند. خیلی زود برای ایجاد شورای کارگران دخانیات بین کارگران حاضر توافق شد. کارگران صبح می بایست می رفتند و کارخانه را تصرف و  به سنگر شورا تبدیل کنند و در صورت امکان با مواد اولیه موجود آن را راه بیندازند.

در محلات بنکه های فعالین شورایی که از کارگران و جوانان بودند، تشکیل می شد. جنبش شورایی به یک مرکزیت نیاز داشت و با این هدف هیات نمایندگی پیشبرد شوراها " دسته ی به ره و پیش بردنی بزوتنه وه ی شورایی"  از فعالین برجسته کارگری و چپ و کمونیست تشکیل  و در یکی از ساختمان های دولتی مستقر شد.

۲۴ اسفند ۱۵ مارس

برای حضور در یک جلسه شورا راه می افتیم. در محله ای با حضور حدود هزار نفر که در مسجد و حیاط و جاده های اطراف جمع شده اند، در باره شورا گفتار کوتاهی داشتیم. تعدادی برای نمایندگی شورا داوطلب شدند.  امکان رای گیری با ان جمعیت زیاد نبود و اصلا لازم هم نشد. چون کسی اعتراضی نداشت.

بعد از این تجمع، ساعت ۷ شب به طرف محله کارگران قند و شکر راه افتادیم در مسیر تجمعی را دیدیم. پرسیدیم گفتند جلسه تشکیل شورای کارگران خیاطی (البسه) است که همه شان زن بودند. تجمع شلوغ و بی نظمی بود. بیشتر بی نظمی از طرف حواشی تماشاچی کارگران خیاط بود. از فعالین شورایی خواهش کردیم حواشی را مرخص کنند و درب سالن را ببندند  و حرفهایشان را بزنند. (زنان و دختران جوان از حضور تماشاچیانی در اطراف راحت نبودند).

از آنجا به محله کارگران قند و شکر و بعد از آن به محله کارگران دخانیات رفتیم. ساعت ده شب بود شش نفر کارگر و از فعالین شورا حضور داشتند. بحث در باره شورا تا ۱۲ شب طول کشید. شام را نان و چای شیرین خوردیم. ان روزها کم تر چیزی برای خوردن پیدا می شد.  به طرف مقر هیات نمایندگی راه افتادیم و در آنجا  در مورد سازماندهی توزیع نیازهای مردم، تشکیل صندوق، درخواست کمک از ثروتمندان، مسکن برای بی مسکن ها و ... حرف زدیم و تقسیم کار شد تا هر کسی به شوراهای کارگری و محلات برود و کار را شروع کنند.

۲۵ اسفند- ۱۶ مارس

شهر هنوز در گیجی و ابهام روزهای آشفته و خلا قدرت بسر می برد. جنگ در کرکوک و خطر اشغال اربیل توسط نظامیان صدام پیروزی را برای مردم نامطمئن کرده است. امروز قرار است میتینگی به مناسبت سالروز بمباران شیمیایی حلبجه در شهر سلیمانیه برگزار شود. من بهمراه دو نفر از رفقای کمونیست عراقی به طرف اربیل راه افتادیم. ساعت ۵ بعد از ظهر به منزل دوستی رفتیم و بعد از  توقف کوتاهی به محله کارگران دخانیات اربیل وارد شدیم. قبلا هماهنگ شده بود که تعدادی از کارگران را در منزل یکیشان ملاقات کنیم. یک کارگر که سابقه مبارزاتی داشته و شرکت انگلیسی دخانیات تلاش کرده بود او را بخرد اما موفق نشده، در جمع ما  است. کارگران دوستش دارند و او هم چیزهای زیادی سرش می شود. در آنجا بیست نفری جمع شدند و بحث شورا مطرح شد. کارگران زیادی دلشان می خواست از مشکلاتشان بگویند مثلا کارگری می گفت این روزها بازنشسته می شود و شرکت از او خواسته خانه دولتی اجاره ای را ترک کند. ساعات کار طولانی، دستمزد کم، اعزام کارگرانی به شمال شرقی در مرز سوریه برای کار در یک کارخانه مواد شیمیایی و غیره. کارگری می گفت ما به تنهایی قادر به اداره شرکت نیستیم روشنفکران باسواد می خواهیم... ولی خیلی زود ایده شورایی و  دخالت کارگران در اداره شرکت به توافق همگانی رسید و کارگران با اعتماد به نفس گفتند. همین ۲۰ نفر برای قانع کردن کارگران کافی است.

۲۶ اسفند - ۱۷ مارس

امروز  صبح در یک بنکه فعالین شورایی در محله ای از اربیل جوانانی را دیدیم که مصمم بودند در سطح شهر بنکه ها را دایر کنند... ساعت ۱۱ صبح به طرف رانیه و از آنجا به سلیمانیه برگشتیم.

میتینگ بزرگ روز قبل در سلیمانیه در دست شورا و فعالین جنبش شورایی بوده. نمایندگان شوراهای کارگری و محلات سخنرانی کرده بودند. از طرف هیات مرکزی شوراها بیانیه ای در باب حقوق زحمتکشان قرائت و به تصویب حاضرین رسیده بود.

همزمان با این میتینگ جبهه ی احزاب ناسیونالیست به شهرها رسیده بودند. اولین اقدام آن ها صدور اعلامیه ای بود که انحلال شوراها را اعلام می کرد. آن ها در اعلامیه گفته اند باید بجای شورا انجمن هایی که آن ها تعیین می کنند انتخاب  شوند.

دو تن ازنمایندگان هیات مرکزی شوراها برای اعتراض به آن به مقر اصلی جبهه می روند. انها ابتدا تحویلشان نمی گیرند. یکی از نمایندگان می گوید: آخرین بارتان باشد با نمایندگان واقعی مردم اینطور رفتار می کنید. خیال نکنید با مشتی بچه طرفید. با شوراهای کارگران و مردم طرف هستید. طرف از آنها معذرتخواهی می کند و انها بدون نتیجه بر میگردند. چند ساعت بعد به نام جبهه ی احزاب کردی نامه ای به دفتر مرکزی شوراها رسید که خواستار مذاکره شده بودند.

ساعت ۸ شب در دفتر مرکزی شوراها جلسه ای نسبتا طولانی تشکیل شد و تصمیم گرفته شد که در مورد کوتاه نیامدن و از موضع قدرت حرف زدن به مذاکره برویم و اعلامیه ای هم در محکومیت بیانیه  احزاب جبهه  صادر و در آن به مشروعیت و رسمیت شوراهای کارگران و مردم تاکید شد. همچنین ۵ نفر از اعضای هیات نمایندگان شوراها برای مذاکره فردا تعیین شدند و مقرر گردید که اگر توازن قوا مناسب باشد همزمان با مذاکره، راه پیمایی مردم انجام شود و اگر امکان بسیج مردم نبود این کار صورت نگیرد.

۲۷ اسفند- ۱۸ مارس

صبح امروز فراخوان راه پیمایی بدون کار موثر برای بسیج مردم در شهر پیچید. صبح حدود ۴۰۰  نفر از کارگران دخانیات  در جلسه شورای خودشان فرمان انحلال شوراها را محکوم کردند و دست به راه پیمایی زدند. کارگران همزمان با جلسه مذاکره نمایندگان هیات مرکزی با احزاب کردی در جلو مقر اصلی جبهه  تجمع کردند و بیانیه در محکومیت فرمان آنها ر ا به داخل فرستادند. متعاقبا نمایندگان شورای کارگران خیاط هم  راه پیمایی مشابهی داشتند.

نمایندگان  احزاب جبهه حقه ای بکار می گیرند و تعدادی از هواداران خود را که نماینده شوراهای محلات هستند به جلسه مذاکره می برند. ۵ نفر نماینده هیات مرکزی شوراها به این کار اعتراض می کنند و آنها می گویند این برادران هم مثل شما نماینده شورا هستند. نمایندگان هیات مرکزی بر سر این که به جلسه بروند یا نه اختلاف پیدا می کنند نهایتا اکثرشان به رفتن به جلسه رای می دهند. مذاکره ۵ ساعت به طول می انجامد و به نتیجه نمی رسد.

در این جلسه مذاکره، احزاب جبهه در باب دمکراسی حرف می زنند و می گویند کارگران حالا باید ۲۴ ساعت کار کنند چون برای خودشان کار می کنند. یکی دیگرشان می گوید حالا دور دور کارگر نیست، دور دور دمکراسی است. حالا وقت کار است، وقت بازسازی است. همه باید بیشتر و سخت تر کار کنند.... تنها دو نماینده از 5 نماینده هیات مرکزی شورا به آنها پاسخ می دهند و بقیه همزمان با کسانی که احزاب به جلسه کشانده بودند ساکت می نشینند. دو نفر نماینده واقعی شورایی می گویند شما هم دیدید و هم شنیدید که شوراهای کارگران و مردم تشکیل شده اند و از شما می خواهیم حرفتان را پس بگیرید. ولی  آنها بر سر انحلال شوراها پافشاری می کنند.

همزمان با تجمع کارگران در جلو مقر جبهه، احزاب ناسیونالیست هم تعدادی به همان اندازه (حدود ۵۰۰ نفر) از اعضا و هواداران خود را در همان محل جمع کرده و شعار می دادند: "چی تان ده وی کورده کان، هه لوه شاندنه وه ی شوراکان"،  کردها چه می خواهید، انحلال شوراها، "شورا شورای چیتانه، میلله ت رقی لیتانه" شورا شورا نکنید ملت از شما متنفرند. و شعار کارگران هم این بود: "چی تان ده وی کریکار، سی و پنج سه عات کار"، کارگران چه می خواهید، ۳۵ ساعت کار. "حکومه تی شوراکان یا قرارگای رمضان" حکومت شوراها یا قرارگاه رمضان. (در آن مدت قرارگاه رمضان سپاه قدس جمهوری اسلامی نمایندگانش را به سلیمانیه فرستاده بود)

یکی از نمایندگانی که در جلسه بوده به میان کارگران خیاط که در جلو مقر جبهه جمع شده اند می رود و می گوید نمایندگان شما ترسیدند و خیانت کردند و کارگران اعلام می کنند که انها دیگر نماینده ما نیستند.

۲۸ اسفند- ۱۹ مارس

جبهه احزاب ناسیونالیست عملا به شوراها حمله می کنند. فعالین و  نمایندگان شورا متهم می شوند که همکار رژیم بعث هستند و حتی بعضی ها را بداخلاق و خائن می نامند.

تجمع مردم شهرک نصر و جلسه شورای آنها را با تیراندازی از بالای سر مردم بهم می زنند، بلندگوی تجمع مردم شهرک بازیان را می گیرند و تجمع شورای محله ملک کندی را بهم می زنند. افراد مسلح را جلو کارخانه ها می گمارند . افراد مسلح در بیمارستان می خواهند از تجمع پرستاران و کارکنان جلوگیری کنند و کسی را که سخنرانی می کند را تهدید می کنند ولی کارکنان خواستار حضور و ادامه سخنان همکارشان می شوند. حزب شیوعی عراق زیر جلکی اعلام می کند موافق مشروط شورا است! حزب سوسیالیست (پاسوک) هم شورا  می خواهد اما به شرط قبول جمهوری کردستان! بدون این که بگویند چه نوع جمهوری است.

بعد از اختلاف در میان ۵ نفر نماینده ی هیات مرکزی شورا در این هیات انشقاق درست شد و  بجز ۸ نفر، بقیه کنار می کشند. در جلسه ای بهمراه ۸ نفر باقیمانده هیات مرکزی، تداوم فعالیت و سازمان شورایی کارگران مورد تایید و تاکید قرار گرفت.

۲۹ اسفند- ۲۰ مارس

با صدای تیراندازی های هوایی مردم بیدار شدم. کرکوک هم توسط مردم فتح شده بود. پیروزی از نظر مردم تکمیل شده بود. شادی وشوق به اوج خود رسیده است. اما نبض جنبش شورایی و فعالینش با وجود پیشروی های کم نظیر با نبض شادی و شوق مردم نمی زد. با همه ی شیرینی پیروزی، تلخی ای در گلوی خود احساس می کنند. و نگرانی در عمق چشم هایشان. آینده جنبش شورایی، دشمنی احزاب مسلح جبهه کردی و سوالات بسیار زیاد دیگر...

۲ فروردین- ۲۲ مارس

جلسه نمایندگان شوراها برگزار شد. کمیته ای ۱۳ نفره برای هدایت و متمرکز کردن کارها انتخاب شد. خطوط کار کمیته بررسی و تصویب شد. اطلاعیه ای خطاب به نیروی پیشمرگ داده شد که آنها را به پشتیبانی از شوراها فرا خواند.

یکی از دوستان به کرکوک اعزام شد. او خود از اهالی کرکوک است. از او خواسته شد تجارب فعالیت شورایی این مدت شهرهای کردستان بخصوص سلیمانیه و اربیل را به اطلاع فعالین کارگری و کمونیست ها و ازادیخواهان کرکوک برساند. مقرر شد که ارتباط مداومی با هیات نمایندگان شوراها که الان دیگر در واقع امور شورایی شهرهای دیگر را هماهنگ می کرد، داشته باشند.

۳ فروردین- ۲۳ مارس

امروز در اجلاس بزرگ تر جمع رهبران و فعالین جنبش شورایی در مقر مرکزی شوراها اوضاع را بررسی کردیم. کارخانه ها توسط افراد مسلح جبهه احزاب کردی قرق شده و تنها کارگران حق ورود به کارخانه را دارند. کارگران حق تجمع ندارند. و اطلاعیه ای تهدید آمیز پخش کردند که در آن گفته شده: شوراهای بدون اجازه و اطلاع جبهه باید برداشته شوند. کسانی که در این شوراهای بدون اجازه انها باشد مجازات می شوند. و در آخر اطلاعیه امده است : "این به معنی مخالفت با آزادی بیان و عقیده نیست!" این اطلاعیه دو پهلو در واقع جرات این که بگوید شوراها منحل است را نداشته و گفته فقط باید با اجازه انها باشد!

نمایندگان کارگران شهرداری ۳۰ دستگاه آپارتمان خالی دولتی را به کارگران بی مسکن داده اند. افراد مسلح جبهه سراغ این کارگران رفته و آنها ورقه شورا را نشان داده اند و گفته اند رای شورا برای ما کافی است. امروز کارگران شهرداری بسر کار رفتند.

۵ فروردین- ۲۷ مارس

در جلسه کمیته مرکزی شوراها با نمایندگان شوراهای کارگری و محلات که با  حضور ۲۳ عضو تشکیل شده بود، ۱۱ عضو شوراهای کارگری و ۱۲ عضو شوراها و بنکه های محلات، قطعنامه هایی به تصویب رسید. ضمن خطاب مجدد به پیشمرگان، اعلام شد که شوراها مستقل  اند و وابسته ی احزاب نیستند، جنبش شورایی خواهان آزادی بی قید و شرط است، شورا ها با احزاب جبهه و نیروی پیشمرگ دشمنی ندارند. شورای کارگران و مردم از آنها می خواهد که دخالت مردم در شوراها را به رسمیت بشناسند و به اختیار مردم احترام بگذارند و نیروهایشان  رادر شورا به فعالیت وا دارند و اگر مخالفتی با شورا هست سیاسی باشد و  احزاب جبهه از اسلحه استفاده نکنند.همچنین یک هیات روابط خارجی و یک کمیسیون برای انتشار نشریه مرکزی شورا انتخاب شدند.

۶ فروردین- ۲۷ مارس

خبر از تشکیل دو شورای محلات کرکوک می رسد. در شهر اربیل شوراها تحت فشارند. شوراهای سلیمانیه تحت فشار سنگین احزاب جبهه هستند. مردم نگران اختلاف و تفرقه ای هستند که احزاب جبهه دامن زده اند. چند بنکه محلات درسلیمانیه بخاطر تهدیدات احزاب جبهه تعطیل شده اند. کارخانه ها کماکان در قرق افراد مسلح جبهه است. حتی نمایندگان کارگران را نمی گذارند وارد کارخانه شوند و از آنها می خواهند دست از نمایندگی شورا بکشند. شعارهای ناسیونالیستی و کردایتی گسترش یافته است. این در حالی است که در کرکوک عرب ها، ترکمن ها و کرد زبان ها در مجامع عمومی با همند. در شورای یک محله در کرکوک یک زن عرب زبان نماینده شده است. اخبار شورا به عربی و کردی پخش می شوند. زمزمه ی حمله رژیم به کرکوک هست. تمرکز بزرگ نظامی در نزدیکی کرکوک مشاهده شده است.

۷ فروردین ۲۸ مارس

صبح زود امروز دولت بغداد به کرکوک حمله کرد. نیروی مسلح جبهه کردی پراکنده و بی سازمان هستند و شوراها نیروی مسلح قابل توجهی ندارند اما تصمیم به مقاومت گرفته اند.

مدیر دخانیات سلیمانیه " عزیز خوشناو" علیرغم مخالفت کارگران ابقا شده و بهمراه افراد مسلح به کارخانه می رود. او چند بار توسط کارگران بیرون کرده و فراری داده شده است. کارگران در شیفت های مختلف سر کار می روند.

کارگران البسه جلسه شورایشان را دارند. مدیر با دو نفر مسلح خواسته در جلسه شورا شرکت کند اما کارگران راهش نداده اند. مدیر سه میلیون دینار پول نقد کارخانه را به جبهه تحویل داده است. کارگران خواهان برگرداندن این پول به کارخانه هستند. شرکت و انبار پارچه دست خود کارگران است و کارگران مشغول راه اندازی کار هستند.

امروز تعدادی از کارگران مرغ داریها در محل شورای کارخانه دخانیات تجمع کردند. صاحب کارها تهدید کرده اند اگر شورا تشکیل دهند آن ها را اخراج می کنند. در جلسه امروز این کارگران یک نماینده از البسه شرکت داشته و آنها حمایت کرده و گفته احزاب جبهه مدیران سابق را آورده اند و قوانین سابق را اجرا می کنند. مثل سابق زور می گویند . تنها رییس دولت سابق مانده که برگردانند. او را هم می آورند. کارگران البسه و مرغداری ها زنان هستند. 

بنکه های محلات و شوراها کماکان مورد تعرض افراد جبهه هستند.

بنکه شورای زه رگه ته را دوبار بستند. اما کارگران با پوشش بهداری که جنب محل است کماکان جمع می شوند.

 به شورای خه بات تعرض شده و یک اطاق از محل بنکه را اشغال کرده اند.

به شورای سیوان هم تعرض شده و بلندگوی بنکه را برده اند.

افراد حزب سوسیالیست کردستان "پاسوک" پوستر و پلاکادهای بنکه ملک کندی را از دیواره کنده اند.

با وجود این، شوراها کماکان مقاومت می کنند. آواره های جنگ کرکوک  در محله های سلیمانیه اسکان داده شده اند.  خوراکی و پول و وسایل منزل برایشان جمع شده است. آمار بیکاران و بی مسکن ها را می گیرند تا برایشان کاری کنند. در فکر ایجاد تعاونی مصرف و صندوق تعاونی و توزیع خوراکی به قیمت ارزان هستند. درمانگاه ها کار می کنند، سلمانی های مجانی در محلات دایر می شوند. افراد پاسوک این سلمانی های  را تحقیر کرده و کارگران جوابشان را داده اند. افراد مسلح جبهه ی احزاب کردی وسایل جمع آوری شده برای آوارگان را از شوراها می گیرند با این بهانه که خودشان تقسیم می کنند. اما مردم می گویند این کار برای حیف و میل کردن کمک های مردمی است.

موضوع مهمی که گریبان کمیته ی نمایندگان شوراها را گرفته جنگ کرکوک است. در کمیته دو نظر هست. یک نظر می گوید شوراها ضعیف اند، مرم دلسرد می شوند و ما قدرت بسیج نداریم. نظریه دوم معتقد است که وظیفه مهم شوراها کمک به مقاومت مردم کرکوک است. این یک راه دفاع از شوراها هم  هست. این نظریه غالب و اکثریت  است.

احزاب جبهه می گویند دفاع از کرکوک کار ما است. این درحالی است که افرادشان بدلیل سازماندهی نامناسب و ناهماهنگی از جنگ کرکوک می گریزند و احزاب جبهه سراغ جاش های سابق دولت صدام رفته اند. در یک فراخوان ۱۵۰۰ نفر فقط ۱۵۰ نفر حاضر شده اند  تا به جبهه رسیده، فقط ۴۰ نفر از افراد مسلح عشایر "جاش" باقی مانده است.

۹فروردین- ۲۹ مارس

دوستان می گویند وضع جبهه ها خوب نیست. ناهماهنگی وجود دارد. پادگان نزدیک شهر توسط نیروهای صدام تصرف شده است. پیشمرگان و جاش های سابق خود را به خطر نمی اندازند.  تنها راه نیروی مسلح توده ای است با نیروی مستقل خود و اعتماد به نفس.

احزاب ناسیونالیست جبهه، می گویند بدون دخالت خارجی و بخصوص امریکا کاری نمی شود کرد و عکس بوش را بهمراه عکس های طالبانی و بارزانی  وسیعا پخش و به سینه ی هواداران وحتی بخشی از افراد مسلح خود زده اند.

۱۰ فروردین- ۳۰ مارس

جنگ کرکوک ادامه دارد. صدها هزار نفر آواره و زخمی و بی دارو و بی نان و مسکن شده اند. کار اسکان آواره ها در شهر سلیمانیه سنگین است. امروز نیروهای مستقل شوراهای سلیمانیه وارد نبرد شدند. سازمان مجاهدین ایران سوار بر تانک های رژیم صدام در حمله به شهرهای جنوب کردستان جنایت کرده اند. به این دلیل تب ضد ایرانی در بعضی جاها بالا گرفته است.

۱۲ فروردین- اول آوریل

به اربیل هم حمله شده است. صف طولانی آواره ها، زنان، مردان و کودکان با پای پیاده و حتی برهنه به طول ده ها کیلومتر از اربیل به طرف شمال در حرکت است. نشانی از مقاومت از جانب احزاب مسلح جبهه نیست. مزاحمت های این احزاب برای مردم، باعث شده است که بین مردم شکاف ایجاد شده و خیلی ها امید خود را از دست بدهند. حمله دولت به سلیمانیه هم در راه است.

۱۳ فروردین- ۲ آوریل

واحدهای مسلح شوراها  به جنگ مقاومت در کرکوک رفته اند. گروه های پزشکی و خدماتی و کار توزیع و تدارکات وسیعا و خستگی ناپذیر در محلات مشغول به کار اند. آواره ها اسکان داده می شوند و مردم شهر نان هایشان را با آن ها تقسیم می کنند. امروز قرار است آشپزخانه های عمومی در مراکز تجمع آوارگان در مدارس شهر دایر شوند. نمایندگان شوراهای شهرهای کرکوک و اربیل و سلیمانیه در تدارک نیروی نظامی مشترک و ستاد عملیاتی و واحدهای تدارکاتی و پشت جبهه بوده و قرار شده است شوراهای آوارگان را هم سازمان دهند.

ساعت ۸ شب است. صدای غرش توپ ها هر آن به شهر سلیمانیه نزدیک تر می شود. مردم این شهر که تا حالا مرکزاصلی جنبش شورایی و میزبان آوارگان کرکوک هستند خود را برای ترک شهر آماده می کنند. کوچ عظیم زنان و مردان نشان از ترس از فرود امدن بمب ها و توپ و موشک های ارتش عراق است . ستون ماشین های حامل آوارگان و فراریان از شهر سلیمانیه به طرف جنوب و مرز ایران در راه است.

آیا با این کوچ پرونده شوراها بسته می شود؟ شاید اینطور بشود اما عمر کوتاه یک ماهه شوراها در تاریخ، با افتخار و سربلندی فعالینش ثبت خواهد شد و تجارب آن تا مدت های طولانی در یادها می ماند.

۱۴ فروردین- ۳ آوریل

ساعت ۱۲ ظهر است. نیروهای دولتی وارد شهر سلیمانیه شدند. مقاومتی در کار نبود. انگار نیروهای مسلح جبهه احزاب بورژوایی آب شدند و به زمین رفتند. واحدهای مسلح فعالین شورایی سلیمانیه در فاصله بین کرکوک- سلیمانیه مقاومت کرده و نهایتا عقب نشینی کردند. خوشبختانه بجز دو زخمی سطحی تلفاتی ندادند.

صف طولانی مهاجرین و فراریان از حومه شهر سلیمانیه تا مرز ایران به طول ۴۰-۵۰ کیلومتر است. اکنون بالغ بر دو میلیون آواره از شهرهای کردستان عراق بیرون زده اند. و به این  ترتیب نقشه ادامه کار جنبش شورایی ناتمام ماند. کاری که فرصت نیافت تکمیل شود.

۱۵ فروردین- ۴ آوریل

ارتش شکست خورده و تحقیر شده ی صدام در جنگ کویت، اما فاتح جنگ داخلی اکنون در شهرهای کردستان عراق هار و درندنه می غرد و غارت می کند. کم ترین خانه ای است که درب و پنجره هایش نشکسته و اموالش به غارت نرفته باشد...

آوارگان مریض و زخمی ها و کودکان بدون دارو و استراحت زیر باران شدید و سوزش باد در فاصله کرکوک و اربیل و سلیمانیه تا مرزهای ایران و در کوه ها و دشت ها پخش و پلا، سرما زده و بی پشت و پناه اند...

این شرایط از عواقب سیاست امریکا و متحدینش علیه بشریت و  یک ننگ دیگر بر پیشانی تمدن قرن بیستمی امریکا به رهبری بوش و ننگی دیگر بر پیشانی ناسیونالیسم بی عرضه و بی خاصیت کرد است. ناسیونالیست های بی غیرتی که تمام نیرویش را برای تعرض به شوراهای کارگری و مردمی در شهرهای کردستان عراق بسیج کرده و در مقابل حمله دولت مرکزی فرار کردند. این احزاب حتی قبل از کوچ مردم شهرها را ترک کرده و به مرزهای ایران فرار کردند.

به اردوگاه زرگویز برگشته ام. اولین ساعات شب است و من در یکی از تپه های مجاور اردوگاه کومه له  نشسته  و به صف طولانی ماشین ها و پیاده های زن و مرد و کودک خیره شده ام. هیچ وقت تو عمرم به اندازه این روزها و ساعت ها احساس حقارت، ناتوانی و بیچارگی نکرده ام. هیچوقت تو عمرم به انداز این روزها و ساعت ها احساس تنهایی و عجز نکرده ام. تنها در میان میلیاردها انسان در جهانی که مردمانش بر صفحات تلویزیونهایشان می بینند واز رادیوهایشان می شنوند که  4 میلیون انسان آواره و تباه می شوند و دم بر نمی آورند.

چه کاری از دستم ساخته است. قطرات اشکی به نشانه استیصال و بغضی در گلو که دارد خفه ام می کند. و رژه تصاویر کارگران دخانیات سلیمانیه و اربیل، کارگران سیمان تاسلوجه، کارگران شهرداری، خیاطان سلیمانیه،  زحمتکشان محلات شهرها، جوانان پر شور مسلح، کودکان شاد و آزاد و صورت های خسته و چشمان گود افتاده دوستانم در میان کمونیست ها و فعالین شورایی از بی غذایی، کم خوابی و کار و فداکاری خستگی ناپذیرشان...، جلو چشمانم.

و زمزمه ای در درونم که به مردم، به فعالین شورایی و کمونیست ها و دوستانم می گوید، دوستتان دارم و ما باز هم کمر راست می کنیم. ما در همه جا یا جای جای این کره خاکی. بشریت اسیر امروز، فردا ارباب جامعه و زندگی خودخواهد شد...

( این گوشه ی کوچک و بریده هایی از کتابی است که در ۳۰۰ صفحه و به زبان کردی منتشر شده است)

کمونیست های عراق و ایران از همان اغاز حمله امریکا به عراق و در نتیجه حمله امریکا و متحدینش به عراق، اداره مستقیم عراق توسط نماینده امریکا، سیس ایجاد حکومت اقوام و عشایر و مذاهب در بغداد و تشکیل دولت اقلیم کردستان و در حالی که شیرازه مدنیت جامعه از هم پاشیده است و در دل یک سناریوی سیاه تا به امروز که حدود سه دهه است، چه در جنبش شورایی شهرهای کردستان و چه مخالفت و مبارزه علیه حاکمیت های خودساخته قبایل و عشایر عراق و احزاب ناسیونالیست کرد از بصره تا کردستان و در اعتراضات و مبارزات مردم عراق و کردستان نقش ایفا کرده و شبانه روز جنگیده و تلاش کرده اند.

کمونیست هایی که اکنون در حزب کمونیست کارگری عراق متشکل اند، علاوه بر دوره یک ماهه جنبش شورایی در کردستان عراق که مرکز اصلی و رهبریش را کمونیست ها و ازادیخواهان کردستان تشکیل دادند، در تمام این مدت در کشمکشی نابرابر با احزاب ناسیونالیست کرد و دفاع از ازادی و امنیت و زندگی مردم مبارزه کرده اند، کشته داده اند و ترور شده اند. ترور شاپور و قابیل از اعضای رهبری حزب کمونیست کارگری عراق در اربیل، حمله به ماشین حامل کادرهای حزب کمونیست کارگری عراق و حمله به مقر این حزب و مقر ما در محله ای به نام "گردی علی ناجی که " 5 تن از رفقای کمونیست عراقی و ایرانی کشته شدند، تنها گوشه ی کوچکی از جنایات احزاب دولت اقلیم علیه کمونیست ها و کارگران و نویسندگان و ازادیخواهان و زنان  است.

همچنین احزاب ناسیونالیست کرد تبلیغات انساندوستانه و ازادیخواهانه کمونیستهای کردستان عراق را بر نتابیدند و تهدید کردند که به ساختمان ایستگاه رادیو حمله و به زور می بندند. در مقابله با این تهدید نیرویی ۶۰ نفره  شامل ما کمونیست های ایران و کردستان عراق حداقل یک هفته با کندن خندق اطراف ساختمان رادیو در مرکز شهر و تپه ای به نام "زه رگه ته"، شبانه روز ایستادیم و تهدیدشان را خنثی کردیم.  تلاش کادرهای کمونیست متشکل در حزب کمونیست کارگری کردستان عراق تا امروز پیگیر و استوار در جریان بوده است. و این در شرایطی است که جریانات و اشخاصی در حاشیه، کمونیستهای عراق و کردستان را مورد خطاب و سرزنش قرار می دهند که چرا پیروز نشده اید؟!

کسانی چون عادل الیاسی ها  در کومه له ی حزب کمونیست ایران که در همه ی این سال ها در کنار احزاب حاکم دولت اقلیم ایستاده و دست شان در یک کاسه  با آن ها بوده،  در کمال بی حیایی  چشم در چشمان ما و رفقای کردستان عراق چون امجد غفور، محسن کریم، خسرو سایه و ده ها کمونیست فداکار دیگر می دوزند و از فرار و "اشبتال" کمونیست های ایران و عراق می گویند. این پررویی آشکار شرم آور است! کسانی که در مقابل جنایات احزاب حاکم دولت اقلیم کردستان و اعتراضات میلیونی مردم علیه این فاسدان و غاصبان داراییهای جامعه کر و کور و لال شده اند، با چه رویی و چه جراتی کمونیست هارا مورد حمله قرار می دهند؟ برای توجیه اردوگاه نشینی بی  افق و پاسیو خود، کمونیستهای عراق و کردستان و ایران  و رهبران و سازمان دهندگان جنبش شورایی بزرگ کردستان عراق را فراری و آشبتال نامیدن جز نادانی محض و لمپنیسم سیاسی معنای دیگری ندارد!

در پایان این یادداشت اضافه می کنم که اولا همانطوری که در آول بحث گفتم، تجارب جنبش شورایی سال ۹۱ در کردستان عراق برای این دوره خیزش ها و مبارزات مردم علیه احزاب میلیشیایی بسیار ضروری و حیاتی است.

دوما، دلایل شکست شوراهای کارگری و مردمی شهرهای کردستان در آن زمان نه کوتاهی کردن کمونیست ها بلکه شرایط معین آن زمان از قبیل حمله رژیم صدام به کردستان و تخلیه شهرها و دشمنی احزاب ناسیونالیست با شوراهای کارگران و مردم بود.

زمانی که در نتیجه ی حمله امریکا و متحدینشان به عراق، داشت همه ی  زیر ساخت های جامعه تخریب می شد، مردم به عمق فاجعه ای که داشت اتفاق می افتاد آگاه نبودند و فقط به رفتن صدام به هر قیمتی فکر می کردند. حتی مردمان زیادی به حاکمیت امریکا راضی بودند. نتایج این نا آمادگی و آگاهی کم، سالها است مردم عراق را با مصیبت بزرگی روبرو ساخته است.

از طرف دیگر وقتی احزاب ناسیونالیست مسلح از کوه سرازیر شدند، مردمان زیادی به این احزاب سمپاتی داشتند و به مبارزه مسلحانه شان با احترام نگاه و عملکردهایشان چه در مصالحه های نوبتی با رژیم صدام و چه جنگ داخلی شان  را چشم پوشی می کردند. در نتیجه در حالی که شوراها تشکیل شدند احزاب کوه آمدند و مدعی حاکمیت شدند و از آنجا که این احزاب نیروی مسلح داشتند و شوراها و مردم مسلح نبودند اولین اقدام آن ها فرمان انحلال شوراها بود. این احزاب اعلام کردند که چون علیه صدام جنگیده اند، طلبکارند و مردم بدهکار آن ها و در نتیجه خودبخودصاحب جامعه اند و خودشان هم قدرت را به دست می گیرند و حاکمیت خود را بنا می گذارند. از آن زمان تا امروز این احزاب حکومت می کنند و توده اکثریت مردم دستشان از  قدرت بریده شد.

با شکست شوراها، حاکمیت احزاب میلیشیا به نام دولت اقلیم کردستان درست شد. ناسیونالیست های کرد نه تنها در کردستان عراق بلکه در کردستان ایران و دیگر کشورها ، برقراری حکومت کردی را شادباش گفتند و آن را یک پیروزی برای ملت کرد نامیدند.

ولی این حقیقت نداشت. چرا که این مردم کردستان نبودند که قدرت و اختیار کار و زندگی و رفاه و معیشت و آزادی و حرمت خود را به دست گرفته اند. حاکمیت احزاب به معنای حاکمیت مردم نبود. احزاب مسلح که مردم کردستان را بدهکار خود می دانستند حکومت و دولت میلیشیایی را مستقر کردند و به حافظ منافع اقلیتی از مردم کردستان یعنی تجار و ثروتنمدان و سرمایه داران تبدیل شدند.

نتیجه ی کسب قدرت این شد که در سه دهه حاکمیت این احزاب هنوز مردم آب سالم و برق و بهداشت و دارو و معیشت ندارند. با وجود مبالغ کلان چندین میلیارد دلاری در بانک ها و صنایع ساختمان و شرکت ها و تجارت و گمرگات مرزها و فروش نفت...، دستمزد و حقوق ناچیز کارگران و معلمان و بازنشستگان و پرستاران و حتی افراد مسلح خود به نام پیشمرگ را نمی دهند.

امروز مردم کردستان متوجه این واقعیت تلخ شده اند که تجربه ۳۰ ساله حاکمیت کردی، یک فریب و ریا از جانب سرمایه داران و احزابشان چه قومی و چه مذهبی بوده است. از نظر من این زمان و امروز برای احیای جنبش شورایی از دوره اول با مشخصات و موانعی که گفتم، زمینه بسیار مساعدتر است. امروز در کردستان عراق ما مردمی را می بینیم که نه دل خوشی از رژیم قومی – مذهبی بغداد دارند و نه حاکمیت احزاب میلیشیای کرد را می خواهند و این هر روزه در خیابان های شهرهای کردستان فریاد زده می شود.

دی ماه ۹۹– ژانویه ۲۰۲۱