یک دختر ٢٢ سالە در سقز توسط نامزدش باچاقو مورد حملە قرار گرفت."پرنگ قاضی"، دختر احمد قاضی نویسنده و روزنامه نگار توسط همسرش بە قتل رسید. جسد یک دختر ١٥ سالە در روانسر کشف شد. یک دختر ١٦ سالە درسرپلذهاب بە دست برادر خود بە قتل رسید. مادر دو فرزند بە دلیل اختلافات خانوادگی توسط همسرش در ارومیه بە آتش کشیدە شد. اینها تنها اخباری است مربوط به دو هفته اخیر است که فقط در مناطق کرد نشین ایران رخ داده است. بعلاوه اینها تنها بیان گوشه کوچکی از ابعاد بزرگ قتل ناموسی است که به بیرون درز کرده است و به گوش ما هم رسیده است.
جنایت علیه زنان که زیر نام قتل ناموسی صورت می گیرد موضوع تازه ای نیست. روزی نیست که خبر کشتن زنی به دست اقوام خود شنیده نشود. پدیده زن کشی به قدمت تاریخ بشریت و به دنبال رواج فرهنگ مرد سالارانه، در جوامع مختلف رواج یافته و تولید و باز تولید می شود، جنایتی که از دیدگاهی زن ستیزانه سرچشمه می گیرد.
بررسی پدیده زن ستیزی و قتل ناموسی از ابتدا تا کنون، نیازمند تحقیقی همه جانبه از لحاظ سیاسی، فرهنگی، تاریخی و روانشناسانه است و مورد بحث این نوشته کوتاه نیست. اما آنچه که عیان است بنا به شرایط حاکم در جوامع مذهب زده، عشیره ای و اسلامی که زنان دارای کمترین حقوق هستند، این پدیده نسبت به سایر جوامع بسیار بیشتر است. در چنین جوامعی هر از چندگاهی شاهد کشتن زنانی به دست اقوام نزدیک خود هستیم، بدون اینکه قاتلین مجازات شوند و یا تلاشی برای از بین بردن این پدیده صورت بگیرد. از اینها تاَسفبارتر اینکه به هنگام نگارش این متون، به سایتهای مختلفی جهت به دست آوردن آماری از تعداد قتل های ناموسی مراجعه شد، ولی هیچ کجا آمار دقیقی از آن به دست نیامد و در بیشتر جوامع این جنایات به ثبت نرسیده و حتی پای قاتل به دادگاه نرسیده است. ولی آنچه که آشکار است سالانه هزاران زن زیر بهانه هایی همانند دفاع از شرف، آبرو و ناموس به قتل می رسند.
بی تردید در همه جوامع امروزی عامل اصلی قتلهای زنان، بی حقوقی آنها، بی حرمتی به زن و نابرابری علیه آنها در نظامهای کاپیتالیستی حاکم است. قتل ناموسی ویژه جوامع عقب مانده وا اسلام زده است. اما در سرتاسر جهان این نظام حاکم و سیستم سرمایه داری است که مذهب و از جمله اسلام و خرافات را زیر عبای خود جای داده است، به آن تکیه کرده است و به عنوانِ ابزاری در خدمت مالکیت خود بر جهان و قدوسیت این مالکیت در همه ادیان و از جمله اسلام، برای ماندگاری آن هزینه کرده است.
دین به طور عام و خصوصا دین اسلام نه تنها از زن ستیزی حمایت، که خود بانی اصلی آن ، توجیه گر آن و مدافع بی اما و اگر آن است. وقتی با پدیده قتل ناموسی مواجه می شویم، در واقع اولین موضوعی که به ذهن خواننده خطور می کند اینست که زنی بر خلاف عرف جامعه و فرهنگ و مذهب حاکم بر آن عمل کرده است و مستحق کشتن بوده است. خود بکار بردن کلمه قتل ناموسی در فضای امروز و در جامع کنونی و با فرهنگ حاکم یک نوع بی تفاوتی در ذهن شنونده ایجاد می کند که حتما این زن اشتباه بزرگی مرتکب شده و لایق مردن بوده است. اما و در حقیقت قتل ناموسی جدا از حذف فیزیکی زن، قتل دوباره شخصیت و کرامت این انسان است، چیزی که مایه شرم بشریت باید باشد. چیزی که بیان فرهنگ عهد عتیق و عملکرد خرافه در جوامع ما و جنایت علیه زنان با اتکا به مذهب است.
در فرهنگ های ارتجاعی، زنان حق انتخاب ندارند و زمانی که در برابر این فرهنگ ارتجاعی و مردسالار سر خم نمی کنند،به سرکشی و "لکه دارکردن شرافت خانواده خود" متهم می شوند و خود همین جمله کافیست که افراد نزدیک، آنها را به مجازات برسانند. "جرایم" تمامی قربانیان این دادگاه کذایی عبارت از خودداری از ازدواج اجباری، قربانی یک تجاوز جنسی بودن، گرفتن طلاق، عدم تمکین به شوهر، رابطه با جنس مخالف و غیره است و فقط یکی ازین "جرایم" و هر نوع سرپیچی از عقاید فرسوده و ضد زن اسلامی و عقب مانده کافیست که به جرم برباد دادن شرف خانواده حکم کشتن او صادر شده و عملی گردد و جامعه نیز در قبال آن سکوت اختیار و حتی آن را تایید کند.
در فرهنگ نامه دهخدا کلمه "ناموس" را عفت، عصمت، شرف، و آبرو معنی کرده و این کلمه را با کلمات "عیال و همسر" مترادف می داند.در جوامع اسلامی و عشیره ای اگر از هر مردی در مورد معنی کلمه ناموس سوال کنید بی شک ناموس را به زن معنی می کنند و در چنین جوامعی هر گونه لکه دار شدن عصمت، شرف و آبرو را تنها با قتل و کشتن می توان پاک کرد. اینجاست که مرد خود را هم در جایگاه قاضی و هم در جای مجری حکم می داند و مجوز اجرای این حکم صدها سال است که از طرف فرهنگ و دین حاکم بر جامعه صادر شده و به آن رسمیت بخشیده است.
مفاهیمی چون غیرت، تعصب، آبرو، حیثیت و ناموس، برای بسیاری از افراد به گونهای تعریف و تبیین شده است که گویی خدشهدار شدن آن به هر دلیل، تاوانی جز اشد مجازات را برای فرد خطاکار و البته در قامت زن در پی نخواهد داشت.بنابرین صرف بکار بردن این عبارات و حتی کلمه "قتل ناموسی" کافیست تا این جنایت در جوامع مردسالار و مذهبی توجیه شود و از اعمال مجازات برای قاتل چشم پوشی و در مواردی مورد تخفیف قرار بگیرد.
لذا وظیفه ما در قبال این نوع جنایت، در وحله اول و حتی مهمتر از محکوم کردن آن اینست که راه را بر تکرار آن گرفت و این تنها از عهده انسانهای آزادیخواه، کمونیست و مردم متمدن بر می آید. همچنانکه اشاره شد باز تولید مذهب، فرهنگ عقب مانده، مرد سالاری در تمام جوامع بشری حتی در متمدن ترین آنها، نظامهای کاپیتالیستی حاکم بر جهانند. نظامهایی که برای حفظ سلطه خود، به خرافات از مذهب تا ناسیونالیست و وطن پرستی متکی هستند. لذا مبارزه علیه همه اشکال ستم و از جمله ستم بر زنان و شکل شنیع و قرون اوسطایی آن قتل ناموسی، اسید پاشی به زن، سنگ سار و...، بخشی از مباره برای پایان حاکمیت سرمایه است. باید در اذهان عموم یک دید منفور و بار منفی را در قبال این جنایت رواج داد. کلماتی همانند ناموس، شرف و عصمت که می تواند به این جنایت رسمیت بخشد را باید به زباله دان سپرد.
بکار بردن چنین کلماتی یعنی قرار دادن زن در تملک مرد و این ارزش گذاری را باید محکوم کرد. در واقع خود همین مایملک قرار دادن زن را در اموال مرد را باید ریشه اصلی این جنایت دانست.
انگلس در کتاب " منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت" می نویسد:
"کسب تفوق بالفعل مرد در خانه، آخرين سد مقابل استبداد او را در هم شکست. اين استبداد بر اثر الغای حق مادری، برقراری حق پدری و گذار تدريجی از خانواده يارگير به تک-همسری، تأييد و جاودانی شد. اين شکافی در نظام تيرهای کهن ايجاد کرد: خانواده تک-همسر قدرتی شد و بنحو تهديد کنندهای در مقابل تيره، قد علم کرد."
مبارزه علیه زن ستیزی و کشتار زنان علاوه بر مبارزۀ فکری و سیاسی، یک مبارزه عملی و سازمانگرانه هم هست.عاملین کشار زنان مستقل از نقش افراد خانواده، فرهنگ و قوانین حاکم بر دنیای ما و در جوامعی مانند ایران و عراق و کردستان عراق و.. قوانین حاکم و مصوب دوّل حاکم بر این کشورها است. اعتراض به این حکام، اعتراض به کشتن و بی حقوقی زنان، مبارزه برای به زباله دان ریختن قوانین زن ستیز، بسیج مردم علیه قتل و جنایت سازمانیافته دولتی و غیر دولتی، گوشه های جدی مبارزه علیه قتل زنان و همه ابعاد فاجعه بار بی حقوقی زن است. اگر مردم شرافتمند و متمدن در هر شهر و محله ای، فتوا دهندگان اسید پاشی، احکام دهندگان سنگسار، ملا و آخوند و فالانژهای ضد زن و مبلغین زن ستیزی را افسار کنند، علیه آنها جمع شوند، آنها را سر جای خود قرار دهند و...، دیگر کسی جسارت جنایت و توحش علیه زنان را نخواهد کرد.
البته مبارزه با نظام حاکم و قوانینی که افسار مرتجعین ضد زن را رها کرده است، حکام و قضّاتی که زن ستیزی را توجیه و تبلیغ میکنند و همچنین قوانینی که حرمت و کرامت زنان زیر سوال برده است، همگی بخشی از مبارزه ما برای دنیای انسانی و برابر است. لذا ما کمونیستها وظیفه داریم ضمن نقدی ریشه ای از تمامی این مناسبات ارتجاعی و قرون وسطایی، هر گونه تلاش فمنیستی و اصلاح قوانین ارتجاعی را تحت رژیم اسلامی، یک تلاش بی حاصل و تنها برای ماندگاری این مناسبات سرمایه دارانه می دانیم. تنها تلاش و روشنگری در این رابطه باید در خدمت به زیر کشیدن جمهوری اسلامی باشد.
کافیست نگاهی به قوانین جزایی رژیم جمهوری اسلامی انداخت تا ماهیت ضد انسانی بودن این رژیم برای مردم و حقانیت ما را در دشمنی با این رژیم و تلاش طبقه کارگر را در به زیر کشیدن رژیم جمهموری اسلامی و ایجاد یک جامعه برابر و یکسان را عیان سازد.
مطابق ماده ۶۳۰ قانون مجازات اسلامی " اگر مردی همسر خود را در حال زنا با مرد اجنبی مشاهده کند و علم به تمکین زن داشته باشد، میتواند در همان حال آنان را به قتل برساند"
طبق ماده ۵۵۰ قانون مجازات اسلامی دیه قتل زن، نصف دیه مرد است.
قانون ۵۵۰ در حالیست که طبق ماده ٦٦١قطع و از بین بردن اندام تناسلی مرد تا ختنهگاه و یا بیشتر از آن، موجب دیه کامل است و این به این معناست که در قوانین اسلام و رژیم جمهوری اسلامی که بر منبای دین اسلام پایه ریزی شده است اندام تناسلی یک مرد به اندازه دیه دو زن ارزش و اعتبار دارد.
در واقع باید گفت که همین قانون و مناسبات حاکم شده از سوی رژیم جمهوری اسلامیست که به قتل و خشونت علیه زنان اعتبار و رسمیت داده است، لذا قبل از محاکمه فرد قاتل، سیستم حاکم بر اجتماع را باید محاکمه کرد و اینکه چقدر قوانین این کشور و فرهنگ حاکمه در قاتل شدن او سهم داشته مورد نفرت قرار بگیرد، سیستم آموزشی چه نقشی در این رابطه ایفا کرده و در کل چه فرایند و مناسباتی باعث شده تا فردی دست به چنین جنایتی بزند.
یک نگاه گذرا به اخبار قتل زنان در جامعه ایران درستی این موضوع را اثبات می کند.
میترا استاد همسر دوم محمدعلی نجفی، هفتم خرداد سال گذشته در خانهاش در منطقه سعادتآباد تهران به ضرب گلوله کشته شد. "نجفی" وزیر اسبق آموزش و پرورش و شهردار پیشین تهران است.
قتل فجیع رومینا اشرفی دختر ۱۴ سالهای که پدرش «به خاطر حفظ آبرو» او را با داس در خواب به قتل رساند.
دختری به نام گلبهار در آتش سوزانده شد. گلبهار و پسرهمسایه با هم رابطه داشتند و صاحب یک بچه شده بودند. برادر، عمو و پسرعموهای او اول میخواستند با طناب گلبهار را دار بزنند اما او فرار کرده بود. در لحظه آخر برادرش روی او بنزین میریزد و یکی از پسرعموها کبریت میزند.
زنی ۲۳ ساله به نام شهین نصراللهی که یک فرزند پنج ساله داشت به دست برادرانش به قتل رسید .او به خاطر اتهامی که شوهرش به او زده بود و بدون فرزندش به خانه پدرش رفته بود، کشته شد.
خدیجه زن جوان آبادانی قصـد داشـت از شـوهر معتـاد خود طلاق بگیرد به دست عموهایش کشته شد. همسر او با دو عموی خدیجه تماس میگیرد و میگوید با مرد دیگری رابطه دارد.
دختر جوانی بر اثر ضربات متعدد چاقو برادرناتنی خود به قتل می رسد، برادر این دختر با اسلحه به خانه رفته بود اما به دلیل آنکه نتوانسته بود اسلحه را به کار بیاندازد، با وارد کردن ۱۰ ضربه چاقو خواهرش را "به طرز فجیعی" به قتل رسانده بود.
پدری در آذربایجان غربی چون نمیخواست پشت سر دخترش حرف بزنند اقدام به کشتن دختر خود کرد.
بر اساس روایت شاهدان، مزاحمتهای پسر همسایه باعث خشم عمو و برادر دختری در کهگیلویه و بویراحمد، شده بود. آنها که نگران "آبروی خانواده" بودند پس از کتک زدن جوان مزاحم، خواهر خود را به قتل می رسانند.
خوزستان؛ دختر ۱۶ ساله با روسری خفه شد و خواهر ۲۷ ساله او نیز با ضربات چاقو به گردن به قتل رسید. عموی آنها بعدها در بازجویی انگیزه خود را مسائل ناموسی و خانوادگی اعلام کرد.
کردستان، تنها در اوایل اردیبهشت امسال هفت زن خودکشی کردند بهتراست بگویم به دلیل فشارهای سنن عشیره ای، اقتصادی و فرهنگی مجبور به خودکشی شدند. یکی از این زنان، سارینا غفوری بود که دلیل خودکشی را "مشکلات خانوادگی" اعلام کردند اما بعدها معلوم شد که او در حالیکه فرزند خردسالی هم داشت، به دست برادر خود کشته شده است.
ریحانه عامری، دختری ۲۵ ساله به دست پدرش کشته شد، پدر دختر در حالیکه دخترش را با ضربات میله یا تبر از ناحیه سر زخمی کرده بود، به جای رساندن دخترش به بیمارستان، او را در بیابانهای اطراف شهر رها کرده بود.
در تمامی این موارد قاتل یا قاتلین با قصد قبلی و برنامهریزی شده، دست به چنین جنایتی زده اند و بی شک قاتلین با تکیه بر قوانین اسلامی و علم به عفو یا تخفیف مجازات دست به چنین اعمالی زده اند.
بنابراین باید گفت مادهٔ ۶۳۰ قانون مجازات اسلامی مجوزی است برای قتلهای ناموسی. همچنین مادهٔ ۲۲۰ قانون مجازات اسلامی می گوید ، در مواردی که قاتل پدر یا جد پدری دختر باشند، آنها را از قصاص معاف هستند.
به معنای دیگر حکومت ایران در گسترش و بازتولید قتلهای ناموسی نقش اصلی را دارد، بنابرین رمز مبارزه علیه زن ستیزی در مبارزه بر علیه رژیم جمهوری اسلامی و به زیر کشیدن آن و الغای تمامی قوانین ضد انسانی و ارتجاعیست. بی شک سرنگونی جمهوری اسلامی قدم اول در راه پایان دادن به آپارتاید جنسی است. راه پایان دادن به زن ستیزی، راه پایان دادن به بی حقوقی زن، راه پایان دادن هر نوع ستم گری و ساختن جامعه سوسیالیستی بر ویرانه های ارتجاع اسلامی است. آن زمان و با علنی کردن پرونده های پر از جنایت علیه زنان، روشن کردن همه ابعدا کشتار و شکنجه و اعدام ها و...، دنیا در سوگ خیل عظیم قربانیان این هالوکاست اسلامی خواهد گریست.
٢٨ اکتبر ٢٠٢٠