سیرک انتخابات رژیم و کسادی بازار نامزدهای انتخاباتی در این دوره تفاوت بسیار زیادی با دوره های قبل دارد، نه از لحاظ چهره نامزدها و نه از لحاظ تنگنایی که رژیم در آن قرار گرفته است، بلکه از این لحاظ که اکثریت جامعه ایران تصمیم خود را مبنی بر عدم شرکتشان را در این مضحکه گرفته اند و در سطح علنی و بدون هیچ ترس و واهمه ای آنرا اعلام می کنند.

طی همین مدت کمی که از مضحکه انتخاباتی و هیاهوی رژیم برای انتخابات ریاست جمهوری و سیرک شورای شهر میگذرد. رژیم با صرف هزینه های میلیاردی سعی بر گرم نگه داشتن تنور انتخابات دارد و تمامی تلاشش را برای فریب عده ای و کشاندن آنها به پای صندوقهای رای بکار گرفته است، اما انتخابات اینبار بی رونق ترین آن در طول تاریخ رژیم جمهوری اسلامی است. و البته کل حاکمیت به این واقعیت اذعان دارد و این موضوع چنان بزرگ و همه جانبه است که متوهم ترین های حکومت هم میدانند که مردم آزادیخواه نه تنها در این سیرک شرکت نمیکنند، بلکه و بعلاوه از هر امکانی برای پایان عمر جمهوری اسلامی به نیروی خود استفاده میکنند. همین حقیقت پایان این پروسه و نجات از دست "انتخاب" ریاست جمهوری خود به پدیده و معضلی تبدیل شده است.

تاریخاً مردم کردستان به هیچ جناحی از حاکمیت توهم نداشته اند و عموما رای دادن به این و آن مهره در کردستان بسیار کم بوده است. از همان روزهای اول به سر کار آمدن این حکومت جنایتکار، به آن یک "نه" بزرگ گفت و حتی در برابرش هم ایستاد و این مبارزه کماکان هنوز در جریان است. اما طی سالیان اخیر یک فاکتور تماماً عوض شده است و آن اینست که اکنون کارگران و زحمتکشان در سراسر ایران با این حاکمت سر جنگ دارند. امروز نه تنها مردم کردستان که مردم زحمتکش سراسر ایران علیه این سیستم و قوانینش، علیه نابرابری، بی عدالتی و هر آنچه که ارمغان جمهوری اسلامیست ایستاده اند. این تحول بطور سراسری به بزرگترین خطر در مقابل جمهوری اسلامی قرار گرفته است. در این هنگامه انتخابات، حاکمیت در سراسر ایران یک نه بزرگ گرفته است. اکنون کارگران و اقشار پایین جامعه، زن و جوان، معلم و بازنشسته  وسیعاً و با صدای رسا اعلام میکنند که برابری، عدالت، آزادی، جامعه ای انسانی و مرفه را میخواهند.

مردم کردستان با مقاومتی به قدمت بیش از چهل سال در برابر یکی از هارترین حکومت های منطقه، چهل سال لشکرکشی، چهل سال سرکوب، زندان، اعدام، چهل سال تبلیغ و ترویج عقاید ارتجاعی و ضد انسانی، چهل سال تبعیض و شهروند درجه دو بودن، چهل سال بیکاری، اعتیاد، فقر در جنگی که هنوز پایان نیافته است، دست و پنجه نرم می کنند. وجود مقاومت مسلحانه و تحزب یافتگی مردم این منطقه و از همه مهمتر حضور  و فعالیت کمونیست ها در طی این چهل سال وضعیت ویژه ای به این منطقه داده است و رژیم نتوانسته است یک ذره توهم را نسبت به خود در دل مردم ایجاد کند.

اگرچه مردم کردستان بند به بند تاریخ پر از کشتار این رژیم را می دانند و نسل به نسل این تاریخ را نقل می کنند، اما شاید یادآوری آن در این هنگامه انتخابات بی ربط نباشد.

مرداد ماه هر سال برای مردم کردستان یادآور فرمان افسارگسیخته خمینی و حمله سپاه پاسداران و ارتش در سال ٥٨است. به دنبال مصادره انقلاب ٥٧ از سوی جمهوری اسلامی، کردستان که در آن زمان همراه با دیگر نقاط ایران به دستاوردهای عظیمی دست یافته بود، به مهد کمونیسم و برابری طلبی بدل گشت و تلاش رژیم از طریق جریانات ارتجاعی حاضر (همچون جریان مکتب قران و احمد مفتی زاده، که بخشی از همان سلفی های امروزند) در صحنه کردستان برای مصادره این دستاوردها به جایی نرسید. لذا فرمان حمله سراسری به کردستان در ٢٨ مرداد صادر شد و  تمامی شهرها و روستاهای کردستان شاهد یک جنگ نابرابر با حاکمیت جمهوری اسلامی بود.  بنا به آمارهای غیر رسمی تاکنون بیش از ده هزار نفر به دست رژیم جمهوری اسلامی تنها در کردستان کشته شده اند که از این مجموع بیش از ١٢٠٠ نفرشان، زندانیان بی دفاعی بودن که در دادگاه های فرمایشی به اعدام محکوم شدند.

مردم کردستان به خوبی قتل و عام های "خلخالی"، جلاد معروف حکومت اسلامی را به یاد دارند که چطور با فرمان خمینی و با کمک ارتش و سپاه برای کشتار انقلابیون به کردستان روانه شده بود.

خلخالی در مرحله اول در شهر پاوه دستور اعدام ۱۲ نفر را در دادگاهی چند دقیقه ای صادر و سریعا به اجرا درآورد. سپس هفت نفر دیگر را به پای جوخه اعدام فرستاد و بدین ترتیب موج اعدامها از پاوه شروع میشود و به مریوان، سنندج، سقز، بوکان و مهاباد میرسد.

در مریوان حکم اعدام ۹ نفر، در سقز ۱۰ نفر از جوانان شهر و ۱۰ نفر از نظامیانی که در محل خدمت نبودند ( مجموعا ۲۰ نفر) را در یک روز تیرباران شدند.۱۱ نفر از جوانان شهر سنندج را که بطرق مختلف و در مکانهای مجزا دستگیر کرده بودند روانه فرودگاه سنندج میکنند و در دادگاههای ۵ دقیقه ای آنها را به اعدام محکوم و حکم را اجرا میکند.

اعدام های خلخالی در طی سالهای دهه شصت ادامه داشت و صدها نفر از مردم انقلابی کردستان به جوخه اعدام سپرده شدند و در گورستانهایی که به "لعنت آباد" نامگذاری شدند، دفن شدند و در این میان نباید فراموش کرد که بسیاری از زنان دستگیر شده قبل از اعدام مورد تجاوز جنسی قرار می گرفتند. (بنا بر قوانین اسلامی اگر دختری باکره اعدام شود در دنیای آخرت مورد بخشش قرار می گیرد)

جامعه کردستان نمی تواند کشتار مردم قارنا و قلاتان، در سال ٥٩ فراموش کنند، وقتی ملا حسنی یکی از مرتجعین محلی به همراه تعداد زیادی از پاسداران و با استفاده از دو دستگاه تانک به روستای قارنا در محور نقده به پیرانشهر یورش بردند و همه مردم روستا از کوچک و بزرگ را به رگبار بستند.

همزمان با این وقایع بنی صدر که آن هنگام عضو شورای انقلاب بود طی یک سخنرانی تلاش میکند که وقایع را وارونه جلوه دهد. به خط و نشان کشیدن متوسل میشود. بنی صدر در انتهای سخنانش میگوید: "اگر کسی پیام صلح ما را نپذیرد پیام ما شمشیر و جنگ است".

طبقه کارگر و محروم کردستان و خصوصاً مردم سنندج سرکوب و کشتار شدید معترضان در کردستان در سال ١٣٧٧،  پس از دستگیری اوجالان را به درستی به یاد دارند.

به دنبال ربودن عبدالله اوجالان رهبر "پ ک ک" از سوی حکومت ترکیه، شهرهای کردستان شاهد اعتراض به این آدم ربایی بود، اما خیلی سریع این اعتراضات از خواست آزادی اوجالان به آزادی زندانیان سیاسی و علیه رژیم بدل گشت که مورد هجوم نیروهای انتظامی و امنیتی رژیم قرار گرفت که در جریان آن علاوه بر کشته شدن تعدادی از معترضان، شمار زیادی نیز دستگیر، شکنجه و عده زیادی هم به حبس‌های طولانی محکوم شدند.

در سرکوب و کشتار این دوره که در زمان استانداری عبدالله رمضان‌زاده و وزارت موسوی لاری در وزارت کشور و ریاست‌جمهوری محمد خاتمی روی داد، بنا‌بر آمارهای غیررسمی حدود ٧٠ نفر در تجمع‌های اعتراضی یا در بازداشتگاه‌ به قتل رسیدند، علاوه بر آن حدود ٥٠ نفر که در خیابان‌های سنندج به ضرب گلوله مستقیم کشته شدند، تعداد زیادی نیز در بازداشتگاه‌ها و زیر شکنجه به قتل رسیدند و حکومت به‌جای تحویل اجساد به خانواده‌ها، برای زهر چشم گرفتن از مردم جنازه‌ها را داخل شهر و زیر پل‌ها یا اطراف شهر رها می‌کرد؛ مساله‌ای که هیچ‌گاه به هیچ رسانه‌ای، حتی رسانه‌های خارج از کشور، راه پیدا نکرد.

از همه مهمتر اینکه رهبری حزب کارگران کردستان (پ ک ک) طی بیانیه ای به جای محکوم کردن این جنایات رژیم، اعتراضات مردم را بر علیه حکومت محکوم کرد و اعلام کرد این اعتراضات کار صهیونیستها و کلا دولت اسرائیل بوده است.

جامعه کردستان هم اکنون نیز شاهد کشتار کولبران، کاروانچی ها، خشونت علیه زنان، اشاعه اعتیاد، فقر و فلاکت، بیکاری، اخراج سازی و هزاران بدبختی هستند که همه از وجود نحس رژیم جنایتکار اسلامی سرچشمه می گیرد.

اما در سطح سراسری نیز این رژیم کم جنایت نکرده است و بی انصافیست اگر فکر کنیم دیگر نقاط  ایران از جنایت، سرکوب، زندان، اعدام، بیکاری، زن ستیزی، فقر، اعتیاد و هزاران بلای دیگری که حاصل چهل سال جنایت این رژیم سرمایه داری اسلامیست، مصون مانده اند.

انقلاب فرهنگی: اقدامی بود که به فرمان خمینی در سال‌های ۱۳۵۹با هدف پاک‌سازی استادان و دانشجویان انجام شد.  انقلاب فرهنگی هدفش اسلامی‌سازی دانشگاه‌ها و حذف مخالفان و روشنفکران و هواداران جریان‌های سیاسی بود که اغلب در دانشگاه‌ها فعالیت می‌کردن،  طی این وقایع به مدت سه سال دانشگاه تعطیل شده و صدها استاد دانشگاه و دانشجو اخراج و یا دستگیر شدند.

جنگ ایران و عراق: در طول این جنگ بیش از یک میلیون نفر از هردو طرف کشته و زخمی شدن و صد البته می توان میلیونها نفر آواره و بی خانمان شدند و یا اعضای بدن خود را از دست دادند.

کشتارهای دهه شصت: کشتارهای ٣٠ خرداد شصت یک هولوکاست اسلامی در ایران بود. کشتار وسیع زندانیان سیاسی و بخصوص کمونیستها و انقلابیون برای تثبیت ارتجاع اسلامی یک از هولناک ترین جنایات تاریخ چهل ساله گذاشته است. کشتار دسته جمعی و بدون محاکمه زندانیان همراه با حمله به سازمانهای سیاسی و خصوصا سازمانهای چپ، حمله به تشکلات کارگری، دستگیری کارگران کمونیست، پاکسازی کامل مراکز کارگری از کارگران کمونیست و رهبران و فعالین با اتوریته، پاکسازی مراکز دانشگاهی و تحصیلی و آموزش و پرورش از کمونیستها و انقلابیون  همراه با اعمال حمله به زنان و حاکم کردن اختناق سیاسی کامل یکی از تاریک ترین دوره سیاه در تاریخ سیاسی ایران است.

در سالهای بعد اعدامهای پنهانی و آشکار که شامل اعدام مخالفان سیاسی، معترضین، بهائیان کودکان و مردم عادی بوده اند که بنا به گزارشات رسمی عفو بین الملل روزانه حدود سه نفر اعدام شده اند یعنی هر هشت ساعت یک نفر. در سال پنجاه و نه: ۶۲۴ تن- از سال شصت تا شصت و چهار: ۱۴۷۹۴ اعدام، در سال‌های شصت و پنج و شصت و شش:از ۱۴۵۶ تا ۱۶۷۱ اعدام، در سال شصت و هفت: ۴۴۸۴، از سال شصت و هفت تا هفتاد و هفت: ۶۷۸۳ اعدام، از سال هفتاد و هشت تا هشتاد و هفت: ۵۲۲۰ اعدام، از خرداد هشتاد و هشت تا تیر هشتاد و نه: ۱۵۲ اعدام، در سال‌های نود ویک و نود ودو: ۸۱۴ اعدام (۱۶ تن کودک، ۱۹ تن زن، ۶۹۷ تن نیز اعدام به گونهٔ گروهی)، در سال نود و سه: ۹۶۶ اعدام، در سال نود چهار: ۱۴۷۱ اعدام، در سال نود و پنج: ۹۶۹ اعدام، در سال نود و شش (۲۰۱۸–۲۰۱۷): ۴۴۶ اعدام ، در سال نود و هفت (۲۰۱۹–۲۰۱۸): ۲۳۶ اعدام، در سال نود و هشت (۲۰۲۰–۲۰۱۹): ۲۴۸ اعدام، کشته شده گان فقط اعتراضات آبان ۱۳۹۸: ۱۵۰۰ تن(در خیابان و زندان)، در سال نود و نه (۲۰۲۱–۲۰۲۰): ۲۷۶ اعدام

سنگسار؛ بر پایه گزارش روزنامه فرانسوی فیگارو، در تاریخ جمهوری اسلامی، ۱۵۰ (صد و پنجاه) حکم سنگسار، اجرا شده‌است

کشتار کارگران خاتون آباد، وقایع هجده تیر و حمله به کوی دانشگاه تهران که طی آن علاوه بر به رگبار بستن کارگران معترض خاتون آباد، دانشجویان را از پشت بام خوابگاه به پایین پرتاب می کردند و قتل‌های زنجیره‌ای، که طی آن هشتاد نفر از شخصیت‌های سیاسی و اجتماعیِ منتقد  در داخل و خارج از ایران، در دولت محمد خاتمی به قتل رسیدند.

اسیدپاشی‌های زنجیره‌ای، تجاوز جنسی، ازدواج اجباری، آزار و اذیت جنسی دختران و سرکوب زنان، بیکاری، اعتیاد را می توان به موارد بالا اضافه کرد

در سرتاسر تاریخ حاکمیت جمهوری اسلامی یک روز بدون قتل و کشتار نخواهید یافت و اکنون جامعه در حال غلیان و جنب و جوش گسترده ایست، طبقه کارگر به درجات زیادی جایگاه مبارزاتی خود را پیدا کرده است و از همه مهمتر رژیم بیش از هر زمانی مشروعیت خود را در برابر جامعه از دست داده است و همچنین جناح های حکومتی و بورژوازی ایران به جان هم افتاده اند تا شاید بتوانند خود را از غضب و خشم مردم برهانند. ما روزانه شاهد ده ها اعتراض کارگری، بازنشستگان، معلمان، پرستاران، دانشجو و دانش آموزان و سایر مردم محروم جامعه هستیم.

جو و فضای عمومی در سطح سراسر مبنی بر عدم شرکت در پروسه انتخابات رو به گسترش است و بر همین اعتبار ما شاهد سه سیاست در سطح جامعه هستیم،

سیاست اول ما کمونیستها { حزب حکمتیست (خط رسمی) } که از چندین ماه قبل رو به جامعه اعلام کرده ایم که تنها عدم شرکت در انتخابات به خودی خود کافی نیست و باید دوران انتخابات را به روزهای اعتراض به حاکمیت تبدیل کنیم.

همین جا و در ادامه خط و جهت حزب مان خطاب به مردم کردستان باید گفت که روز انتخابات و این فضایی که ایجاد شده است میتواند به امکانی برای ابراز وجود کارگران و محرومان و مردم آزادیخواه تبدیل شود. همه بر سر انتخابات صحبت میکنند، ما بر روی انتخاب خودمان. انتخابی که در این سالها به اشکال مختلف بیان شده است. انتخاب ما کارگران و مردم آزادیخواه در کل ایران چیزی جز رفاه عمومی، برابری، آزادی و امنیت برای همه مردم نیست. اکنون زمان آن فرا رسیده است که ما هم پرچم خود، پرچم جامعه ای انسانی و برابر را برافرازیم و این انتخاب ما است.

لذا فضای شهرهای کردستان، فضای مراکز کارگری، تحصیلی، محلات شهرها نیز باید به فضای خواست و طرح مطالبات و انتخاب ما مردم آزادیخواه تبدیل شود. ما هم حق داریم و میتوانیم در میادین شهرها، در محلات، در مراکز کار و دانشگاه و مدرسه روی انتخاب خود صحبت کنید و با بان رسا اعلام کنیم آزادی و برابری می خواهیم. اعلام کنیم که همه جناح ها و شاخه های حاکمیت در مقابل ما است و اعلام کنیم انتخابات بی انتخابات.

انتخاب ما جامعه ای انسانی، آزاد، مرفه و برابر است. آری ما باید از این فرجه نه تنها علیه انتخابات فرمایشی حاکمیت، نه تنها علیه کل جناحهای آن که بعلاوه در دفاع از حقوق انسانی خود، در دفاع از حرمت و شخصیت خود بپاخیزیم و مردم را حول مطالبات خود جمع کنیم.

سیاست دوم که از سوی جناح راست اپوزیسیون داخل و خارج ایران و احزاب ناسیونالیست کردی تبلیغ می شود و آنهم سیاست دیر به بازار آمده بایکوت انتخابات و در خانه ماندن است. این سیاست در حقیقت به زور به این طیف تحمیل شده است. اینها تاریخاً حول این و آن جناح مردم را دعوت به شرکت کرده اند. فضای عمومی جامعه و پیشروی های مردم باعث شده که این جریانات هم بخاطر کسب اعتباری بالاخره مجبور شده اند چنین سیاستی در پیش بگیرند و سیاست حمایت خود در گذشته را تغییر دهند.

سیاست سوم که از سوی بخشی از حاکمیت و از جمله اصلاح طلبان حکومتی و جریانات مدافع آنها تبلیغ می شود و سعی دارد با ایجاد این توهم در میان جامعه که عدم شرکتشان در انتخابات به نفع رئیسی تمام خواهد شد، سعی دارد از این طریق، مردم را به پای صندوقهای رای بکشاند.

اکثریت جامعه کردستان یعنی طبقه کارگر و محرومان این جامعه به این واقعیت کاملا واقفند که انتخابات شورای شهر و ریاست جمهوری هیچ ربطی به آنها ندارد و این انتصابات و این سیرک انتخاباتی تنها برای مشروعیت دادن به حاکمیت پر از جنایاتشان است.، در سطح شورای شهر هم یک سری مزدور حکومتی  و محلی کاندید شده اند تا برای چهار سال آینده بودجه و سرمایه شهرشان را بین خود تقسیم کنند و به ریش مردم متوهمی که به آنها رای داده اند بخندند.

بسیار بجاست که طبقه کارگر کردستان به عنوان بخشی از کارگران در ایران با درک نقش و جایگاه طبقاتی خود به عنوان نیروی تاثیر گذار در تحولات آتی و تثبیت آلترناتیو طبقاتی اش به همراه دیگر اقشار محروم جامعه، این روزهای تبلیغات سیرک نامزدهای شورای شهر و رئیس جمهوری را به روزهای اعتراض به این رژیم و مزدوران نامزد شده تبدیل کند و ترس از آتش زدن صندوقهای انتخاباتی را در دل تک به تک این جانوران بکارد.

2021-06-13

پ . ن: آمار کشته شده گان از سایت ویکی پدیا گرفته شده است.