الف. کار خانگی در عرصه اجتماعی و اقتصادی به‌عنوان کار به رسمیت شناخته نمی‌شود. برای مثال در عرصه اجتماعی فعالیتی دانسته می‌شود که انجام آن نیاز به مهارت خاصی ندارد. در عرصه اقتصادی هم برای مثال در GDP محاسبه نمی‌شود. این کار حتی از سوی برخی سوسیالیست‌ها هم عقب‌مانده و باقیمانده از دوران فئودالی دانسته شده است.
 
ب. کار خانگی برای بازتولید نیروی کار یا به عبارتی تضمین حضور ثابت او در محیط کار و کارآمدی‌اش ضروری است و بنابراین مستقیما به سرمایه سود می‌رساند.
 
ج. در این خصوص که کار خانگی کار مولد است و ارزش اضافی تولید می‌کند یا نه اختلاف وجود دارد. اکثر فمینیست‌های اتونومیست ایتالیایی مانند ماریارزا دالا کاستا این کار را مولد می‌دانند چون معتقدند که کالا تولید می‌کند (از طریق زایش) و این کالا همان نیروی کار است. از سوی دیگر فمینیست‌هایی سوسیالیست مانند ایلای زارتسکی معتقدند که این کار اگر با تئوری ارزش اضافی مارکس سنجیده شود، مولد نیست اما مولدنبودن آن چیزی از ضرورت آن برای نظام سرمایه کم نمی‌کند.
 
د. سرمایه‌داری در پیوند با پدرسالاری از کار خانگی بهره می‌برد. سرمایه‌داری با توسل به ارزش‌های پدرسالارانه و رازآلود و طبیعی و وظیفه زنان و مقدس جلوه‌دادن این کار (به‌ویژه مادری) می‌تواند بدون پرداخت مزد از خانه‌داران کار بکشد. این استدلال که خانواده سنگری است که حفظ شده از این جهت که مناسبات پولی به آن وارد نشده و اعضای آن از روی عشق و محبت به هم خدمات می‌دهند نادیده‌گرفتن این مورد و بی‌توجهی به نقش خانواده هسته‌ای در نظام سرمایه است.
 
ه. باید توجه داشت که کار خانگی به انزوای خانواده هسته‌ایِ ساخته سرمایه‌داری گره خورده است.
 
بنابراین پیشنهاد می‌شود که:
 
الف. در جهت مرئی‌ساختن کار خانگی به‌عنوان کار تلاش شود. پیشنهاد فمینیست‌های اتونومیست ایتالیایی در این راستا مطالبه مزد برای کار خانگی است. باید توجه داشت که مطالبه، مزد برای کار خانگی است، نه زنان خانه‌دار. همان‌طور که وقتی کارگران افزایش دستمزد خود را مطالبه می‌کنند نمی‌گوییم که این کار موجب تثبیت آن‌ها در کار مزدی می‌شود و از آن‌ها حمایت می‌کنیم و همچنان چشم‌انداز خود را لغو کار مزدی قرار می‌دهیم، این استدلال که طلب مزد برای کار خانگی موجب تثبیت زنان در این نقش می‌شود مستدل به نظر نمی‌رسد. ضمنا در تجربیات مطالبه‌گری گروه‌های متشکل زنان خانه‌دار، خدمات رفاهی هم مطالبه شده است، برای مثال مادرانی که فرزندان دارای معلولیت دارند. باید توجه داشت که خانه‌داران کار می‌کنند اما از مزد، بازنشستگی، ساعات کار محدود، وظایف محدود، اضافه کاری، بیمه و حقوقی از این قبیل که برای کار مزدی در نظر گرفته می‌شود، برخوردار نیستند. چشم‌انداز در اینجا همچنان باید اجتماعی‌سازی و جمعی‌سازی کار خانگی باشد. ضمنا این مزد از حاکمیت مطالبه می‌شود، نه از شوهر، فرزندان یا دیگر اعضای خانواده. اقتصاددانان لیبرال تلاش‌هایی در جهت محاسبه ارزش کار خانگی در جغرافیاهایی مشخص انجام داده‌‌اند. ضمنا در این مورد نباید فریب «نداشتن بودجه» را خورد، بلکه باید پرسید که چرا تا نوبت به زنان رسیده حاکمیت فقیر شده است.
 
ب و ج- بازسازی مستمر گفتمان در مورد ضرورت کار خانگی در چرخیدن چرخ سرمایه‌داری ضروری می‌نماید. بهتر آنکه این بحث در چارچوب کلی‌تر کار بازتولیدی انجام شود. نقد برخی مواضع سنتی چپ مبنی بر اینکه خانه‌داران سوژه انقلابی نیستند، چون برای مثال مشغول کار صنعتی نیستند، هم ضروری می‌نماید. باید توجه داشت که در چپ در مقایسه با مباحث دیگر کمتر به کار بازتولیدی و مسائلی مانند سالمندی پرداخته شده است.
 
د- بازسازی مستمر گفتمان در مورد پیوند پدرسالاری و سرمایه‌داری و روشنگری در خصوص نقش پدرسالاری و تفکرات پدرسالارانه
 
ه- چشم‌انداز نهایی اجتماعی‌سازی و جمعی‌سازی کار خانگی است. به این معنا که انجام کار خانگی وظیفه اجتماع باید باشد نه فردی محکوم به انزوای خانواده هسته‌ای (برای مثال مادر). ضمنا ایده‌هایی مانند اینکه مردان در کار خانگی کمک یا مشارکت کنند نوعی دورزدن مسئله و مجددا گذاشتن بار مسئولیت بر افراد است، نه اجتماع. جمعی‌سازی هم به این معناست که این کار باید به‌صورت جمعی انجام شود. البته انجام جمعی این کار به این معنا نیست که صرفا آشپزخانه‌ای اشتراکی یا مهدکودکی محلی ساخته شود و توجهی نشود که همچنان ارزش‌های سرمایه بر آن حاکم است، برای مثال در مهدکودک همچنان به کودکان رقابت و فردگرایی آموزش داده می‌شود، اما حالا به‌صورت جمعی! مرور تجربه‌های اجتماعی‌سازی و جمعی‌سازی کار خانگی کمک‌کننده است و نشان می‌دهد که تشکل‌یابی خانه‌داران ممکن است. تجربه‌ها نشان می‌دهند که این تشکل‌یابی در زمان بحران (جنگ) و توسط فرودست‌ترین‌ها (مهاجران) ممکن شده است.
 
تشکل‌یابی خانه‌داران ضروری می‌نماید و تشکیل کمیته‌هایی در این راستا خصوصا در محل زندگی می‌تواند فضای مناسبی برای رسیدن به این مهم باشد. باید توجه داشت که نسخه از پیش مشخصی برای نحوه تغییر شکل این کار وجود ندارد و در این خصوص باید به خرد جمعی تکیه کرد که در مختصات زمانی و مکانی مختلف می‌تواند متفاوت باشد. ضمنا این تشکل‌یابی نباید به جامعه بدیل موکول شود.
 
پیشنهاد دهنده: نازلی فخری