میانگین دمای جهانی نسبت به دوران پیش از سرمایهداری، یکونیم درجه سانتیگراد افزایش یافته است. گرمایش کره زمین به واسطه انتشار شدید گازهای گلخانهای که به نفع انباشت سود سرمایهداران شدت یافته است، منجر به تغییرات اقلیمی در سراسر کره زمین شده است؛ پس مقصر نه انسان یا تکنولوژی بلکه سرمایهداری است. تحت حاکمیت و تسلط این سیستم نه فقط گونههای جانوری بلکه خود نوع بشر نیز در خطر انقراض و تنوع زیستی در حال نابودی است. تغییرات اقلیمی به قحطی و گرسنگی، بیماریهای کشنده، حشرات مرگبار، خشکسالی طولانیمدت، بیابانزایی، گردوغبار و امراض ریوی، ذوبشدن یخهای قطبی، سیلها و طوفانهای مهیب، ویروسهای ناشناخته، امواج گرمایی، آتشسوزی جنگلها، کاهش کیفیت آب، تغییر زمان فصلها و نابودی گیاهان و کشاورزی دامن زده که تمام این معضلات منجر به کشتهشدن صدها هزار نفر در سال، مهاجرت و ویرانی خانههایشان شده است. در این وضعیت طبقه کارگر به خصوص در مناطق توسعهنیافته بیشترین آسیب را میبیند و مهاجرتهای اقلیمی با رشد حاشیهنشینی و زاغهنشینی همراه میشود
در وضعیتی که شرکتهای بزرگ به تخریب جنگلها و استخراج و تجارت روزافزون سوختهای فسیلی ادامه میدهند، کنفرانسهای بینالمللی توسط دولتهای استثمارگر برگزار میشود تا پرچم بهبود وضعیت را به دست مسببین نابودی زیستبوم داده باشند. برای بسیاری از فعالین محیط زیست و سوسیالیستها روشن است که این نمایشهای فریبکارانه و معاهدات پوچ آنان حتی ضمانت اجرایی هم ندارد. با کاهش مشروعیت دولتهای استثمارگر، بستر اجتماعی برای تعرض متشکل و طبقاتی کارگران مهیا میشود تا بیهیچ توهمی به «توسعه پایدار» و «سرمایهداری سبز»، سرمایهداران را وادار به عقبنشینی و دولتها را مجبور به تحقق اصلاحات زیستمحیطی کنند و مسیر تغییر سیستم ذاتا ناپایدار سرمایهداری را هموار کنند.
ایران در کمربند خشک جهان قرار دارد اما با این حال ششمین کشور انتشاردهنده دیاکسید کربن در جهان است، و جمهوری اسلامی مطابق با منطق سودمحور خود همچنان در جهت تشدید گرمایش زمین پای میفشرد که برای نمونه منجر به سیلابهای ویرانگر و مرگبار در سال ۹۸ (جنوب غرب ایران) و ۹۶ (آذربایجان شرقی) شد. حکومت بدون ایجاد زیرساخت کافی، با پافشاری بر شعار «خودکفایی در کشاورزی» سفرههای آب زیرزمینی را خشک، خاک را فرسوده و ایران را به ورشکستگی آبی کشانده است بحران در حدی است که میزان مصرف آب در ایران به ۲برابر میانگین جهانی رسیده است. امروز ایران رتبه سیزدهم در میزان تنش آبی در جهان و رتبه دوم در میزان فرونشست زمین در دنیا را دارد. ورود فاضلاب و پساب تصفیه نشده به رودخانهها و دریاها، خشکی بیش از ۸۰٪ تالابها و دشتها که تبدیل به کانون گردوغبار شدهاند، ایجاد Dead Zoneها در خلیج فارس و تنگه هرمز به واسطه آب شیرینکنها، حفر بیرویه چاه، عدم رعایت حریم رودخانهها، عدم مدیریت دفع زباله، سدسازی بیرویه و غیراستاندارد و تبخیر حدود ۷۰٪ آبهای پشت سدها، قطع بیرویه درختان، فروش خاک حاصلخیز به کشورهای دیگر، مرگومیر، بیماری به دلیل آلودگی صنایع پتروشیمی یا مازوتسوزی، سیاست مخرب انتقال آب، کوهخواری و جنگلخواری و واگذاری مناطق حفاظتشده از جمله فجایع زیستمحیطی در ایران است.
با وجود اختناق شدید، مقاومت در برابر تخریب زیستبوم در اشکال متنوعی سازماندهی میشود؛ به عنوان نمونه تجمعات سال گذشته علیه مازوتسوزی و آلودگی هوا در اراک، کارزار “نه به پتروشیمی میانکاله” و همیاری ساکنین روستای پاقلات برای نجات نسل مرغ جیرفتی از خطر انقراض همگی بخشی از جدال وسیع جاری در جامعه هستند. مبارزه علیه حکومتی عاری از مشروعیت که زیستبوم ایران را به مرز نابودی کشانده و عدم مسئولیت پذیری آشکارش در جهت جبران مشکلات، امکانی به استثمارشدگان داده است که منجر به هموار شدن مسیر سرنگونی جمهوری اسلامی میشود؛ پیروزی در این سطح، توازن قوای طبقاتی برای انقلاب کمونیستی را فراهم خواهد کرد.
از این رو کنگره یازدهم حزب حکمتیست (خط رسمی) تاکید میکند که:
حزب با سازماندهی مبارزات جاری برای نجات زیستبوم تلاش میکند تا دخالتگری خود را از سطح محلی تا جهانی تامین و چشماندازی از مناسبات اشتراکی و شورایی را تبلیغ و ترویج کند که با تحقق آن، هم برهمکنش متابولیکی میان انسان و طبیعت به صورت آگاهانه تنظیم خواهد شد هم استثمار و کالاییسازی حیوانات پایان خواهد یافت. در این راستا فعالیت در جهت هماهنگی تشکلهای کارگری و سوسیالیستی از سطح محلی تا جهانی به هدف جلوگیری از تخریب زیستبوم از وظایف انترناسیونالیستی حزب است. لازم است تشکیل کمیتههای حفاظت از زیستبوم در محلات، روستاها، مراکز آموزشی و کاری در دستور کار حزب قرار گیرد تا برای تامین نیازها در شرایط بحرانی نقش موثر ایفا کنند.
ناسیونالیستها که پرچمدار دامنزدن به هویت ملی و تفرقهاندازی در صف کارگران هستند، با سؤاستفاده ایدئولوژیک از بحران محیط زیست و با آدرس غلط از علت این بحران دادن، نسخههای به اصطلاح سبز تجویز میکنند تا اهداف ناسیونالیستی خود را پیش ببرند. حزب با افشای جریانات هویتی، همبستگی طبقاتی و جهانی کارگران را تقویت میکند تا مسیر سرنگونی طبقه استثمارگر به انحراف کشیده نشود.
جایگزین کردن انرژیهای پاک (به ویژه خورشیدی و بادی) جهت جلوگیری از استخراج سوختهای فسیلی، راهکاری در راستای تعادل بومشناختی است. حزب مخالف استفاده از انرژی هستهای به عنوان انرژی پاک است به این دلیل که آسیب زیستمحیطی زبالههای رادیواکتیو و ریسک تکرار فاجعه «چرنوبیل» لطمات غیرقابل جبران به همراه خواهد داشت. برای دستیابی به این افق باید برنامهای بلندمدت اجرا شود که با تغییر بنیادین در سیاستگزاری و جهتگیری فناورانه، وابستگی اقتصاد ایران به تولید نفت، پتروشیمی و صنایع آببر به سمت تولید انرژی پاک و همچنین با توجه به تنوع اقلیمی و آثار باستانی در ایران به بومگردشگری (Ecotourism) تغییر پیدا کند.
پیشنهاد دهنده: ساسان احمدیان