مهرماه امسال تا امروز، کارفرماها و دولت با اعتصاب، تجمع و اعتراضات کارگری مستمری روبرو بوده اند. این درحالی است که برای فعالین معلمان، خبرنگاران و فعالین سیاسی احکام سنگین صادر می شود و اخراج دستجمعی پزشکان و استادان و دانشجویان دانشگاه ها گسترش یافته است.
 
بر اساس گزارش های منتشر شده نیمه دوم سال ۱۴۰۲ با افزایش اعتراضات کارگران و بازنشستگان همراه بوده است. از جمله درمهر ماه تا کنون ۱۲۵ اعتصاب و اعتراض و تجمع کارگران رسمی و پیمانی سکوها و پالایشگاههای نفت و گاز و بازنشستگان تامین اجتماعی  در بیش از ۳۰ شهر کشور برگزار شده است.
مهمترین مبارزات این دوره از جانب کارگران رسمی و پیمانی ارکان ثالث، پالایشگاهها، سکوها و پایانه‌های نفت و گاز است که از مهر ماه گسترش کم سابقه ای داشته و گاه بصورت هر روزه تجمعات کارگری برگزار شده است.
 
بخش هایی از برگزار کنندگان تجمع، اعتراض و اعتصاب کارگری کارکنان سکوهای دریایی در ۲شرکت فلات ‌قاره ایران و نفت‌ و‌گاز پارس، گروهی از کارکنان شاغل در سکوهای نفتی در بعضی از مراکز در سکوهای منطقه خارک، کارکنان قراردادی وزارت نفت در بخش های ملی حفاری و کارکنان پالایشگاه نفت آبادان، کارگران عملیاتی در بهره برداری نفت و گاز مسجدسلیمان، کارگران غیر رسمی نفت هم در پالایشگاه نفت آبادان که حدود چهار هزار کارگر به صورت پیمانکاری كار میكنند، کارکنان رسمی شرکت بهره برداری نفت و گاز آغاجاری درچند روز پیاپی، کارکنان رسمی وزارت نفت شاغل در سکوهای فروزان، ابوذر و بهرگانسر همچنین شرکت نفت فلات قاره بوده اند. علاوه بر این گروههایی از کارکنان قراردادی(معین) ستادی مناطق نفتخیز جنوب، شرکت فلات قاره و منطقه یک عملیات انتقال گاز میانکوه، پرسنل اقماری ارکان ثالث سازمان منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس، کارکنان پروژه ای شرکت ثمین زیر مجموعه پتروپارس در منطقه نفتی جفیر، کارگران اخراجی شرکت پایانه‌ها و مخازن پتروشیمی بندر ماهشهر، کارگران اخراجی یکی از پیمانکاری های فاز یک شرکت پالایش گاز هویزه، بازنشستگان مخابرات، بازنشستگان تامین اجتماعی، بازنشستگان فولاد، بازنشستگان کشوری و ... بوده اند.
 
مطالبات کارگران
 
اوجگیری اعتراضات کارکنان و کارگران مناطق نفت و گاز بر سر تعیین سقف حقوق و برداشت مازاد مالیات از حقوق کارگران، حذف شرکت های واسطه و پیمانکاری و رفع تبعیض ها و برخورداری از شرایط حقوقی و رفاهی یکسان در برابر کار یکسان است.
 
بعلاوه مجموعه ای از مطالبات بدون پاسخ مانده از قبیل: معوقات مزدی و بیمه و مزایای ۶ تا ۱۰ ماهه عدم اجرای آئین‌نامه‌های لازم الاجرا از جمله اجرای ماده ۱۱۰، اعتراض به تداوم فعالیت پیمانکاران، اعتراض به دستمزدهای پایین، خواستهای معیشتی، اعتراض به عدم اجرا و بازنگری طرح طبقه‌‎بندی مشاغل،خواست حذف محدودیت حق‌سنوات بازنشستگی، اعتراض به عدم موافقت با ایجاد و راه‌اندازی نهاد و تشکل کارگری مستقل در محیط کار و اعتراض به بی‌توجهی کارفرمایان به ایمنی و بهداشت کار و از دست رفتن جان کارگران در پی فقدان ایمنی...
 
مطالبه مشترک همه گروههای بازنشستگان هم، کافی نبودن مستمری، عدم اجرای همسان‌سازی حقوق شاغلان و بازنشستگان، کافی نبودن خدمات بیمه تکمیلی و خدمات رفاهی است.در میان این حجم از مطالبات بی‌پاسخ اما، خواست خروج پیمانکاران و افزایش دستمزدها و امن شدن محیط‌های کار مطالبه اصلی کارگران قراردادی و ارکان ثالث شاغل در مناطق نفت و گاز است. فعالان کارگری می‌گویند، حذف پیمانکاران در دستور کار دولت نیست. طرح حذف پیمانکار نیروی انسانی در دالان های شورای نگهبان و مجلس می چرخد و با سرنوشت کارگران بازی می کنند. بعلاوه دولت و مجلس برای بازگشت طرح استاد-شاگردی و افزایش سن بازنشستگی به برنامه هفتم توسعه متحد شده اند.   ناامنی محیط کار دسته دسته کارگران را به کام مرگ می کشاند!
 
مراکز نفتی یکی از مراکزی است که جان کارگران بدلیل عدم ایمنی محیط کار همواره در خطر است. یک خواست اعتراضی کارگران پیمانی نفت می گویند یک خواست اعتراضی ما ایمنی محیط کار است و این خواست سراسری همه کارگران در نفت است.
 
یکی از مسوولین سازمان تأمین ‌اجتماعی ایران می‌گوید که سال گذشته بیش از ۷۰۰ کارگر در ایران به دلیل حوادث ناشی از کار، جان باختند. این آمار به معنی فوت ۲ نفر در هر روز کاری است. حوادثی که خود معتقدند قابل پیشگیری است! اما انجمن متخصصین بهداشت حرفه‌ای ایران اعلام کرده است که هر سال به طور متوسط حدود ۱۳ هزار حادثه کاری در ایران رخ می‌دهد و بر اثر آن ۷۰۰ تا ۱۲۰۰ نفر جان خود را از دست می‌دهند. بعلاوه معادن در ایران، از کرمان تا آذرشهر، از سمنان تا بافق در چنگال مشتی تبه کار از جیب برها، کلاشان حرفه ای، راهزنان دستمزد و کثیف ترین باندهای سیاستمداران و مدیران دنیای وحوش سرمایه؛ از خون کارگران تغذیه میکنند. تنها در معادن زغال سنگ طزره شاهرود شش کارگر کشته شدند. معادن در ایران برای کارگران "محیط کار" نیست، محیط مرگ است. دولت، کارفرما، قانون، وزارت کار و قوه قضاییه و خانه کارگر، عوامل ایجاد این گورستان هستند.
 
پاسخ دولت و کارفرماها چیست؟
 
ماشین دولتی حامی کارفرماها، با تمام قوا از کارگران معترض انتقام می گیرد. از جمله، دادگاه انقلاب اهواز علیه هفده کارگر معترض گروه ملی فولاد اهواز بخاطر اعتراضاتشان علیه فساد مدیریت و علیه سطح نازل حقوق ها و عدم اجرای طرح طبقه بندی مشاغل، احکام جریمه، زندان و شلاق صادر کرده است. بر اساس حکمی وحشیانه هفده کارگر به پرداخت دو میلیون و پانصد هزار تومان جزای نقدی، سه ماه حبس تعزیری و مجازات ۷۴ ضربه شلاق اسلامی قرون وسطایی محکوم شده اند. اتهام آنها “اخلال در نظم عمومی از طریق ایجاد هیاهو و جنجال” اعلام شده است. در حکم اخیر دادگاه علیه کارگران فولاد در سخیف ترین شکل ممکن افسار قاضی و عدالت و دادگاه را بدست کارفرما میسپارد. قانون و عدالت چیزی جز ابزار تداوم بساط زورگویی و بهره کشی سرمایه نیست.
 
از طرف دیگر حبیبی و دیگر روسای خانه کارگر و کانون‌های هماهنگی شوراهای اسلامی کار بعنوان سوپاپ اطمینان دولت و کارفرماها در حرف از کارگران دفاع می کنند و حتی می گویند کارگران نباید ساکت باشند. در غیاب تشکل مستقل کارگری، امثال حبیبی ها سردمدار ریاکاری و در واقع ساکت کردن کارگران در مقابل شرایط مصیبت بار کار هستند. برای کارگران راهی جز تجمع و اعتصاب و اعتراض باقی نمانده است. میدانیم که حکومت در محاصره اعتراضات کارگران و همه ی مردم و از گسترش اعتراضات سراسری بشدت هراسان است. به همین دلیل است به اقدامات ضد کارگری و شیوه های سرکوب قرون وسطایی جریمه و شلاق و زندان  کارگران دست می زند. این را طبقه کارگر نباید اجازه بدهد. دشمنان طبقه کارگر در سرکوب و ایجاد تفرقه و شکاف درون طبقه کارگر استادند. "افغان" هراسی اخیر یکی از این شگردهای کثیف دولتمردان شرور و تبهکار برای ایجاد تفرقه در صفوف اتحاد و برابری و برادری طبقه کارگر صرفنظر از نژاد و ملیت و قوم وزبان و کشور است.
 
تجمع ، اعتراض، و تشکل حق مسلم همه کارگران و مردم است. طبقه کارگر بمثابه یک طبقه ی واحد اجازه نمی دهد کرامت و حق و حقوق کارگران از طرف کارفرما و دولت به بازی گرفته شود. طبقه کارگر در همه جا و در سطح سراسری صدای اعتراض خود را علیه احکام  وحشیانه بلند کرده و از فعالین ورهبران و همکاران خود دفاع می کند. حکم دادگاه اهواز یک تعرض جبونانه از پادوهای احمق بورژوازی به کل طبقه کارگر در سراسر کشور است و باید با قدرت پاسخ بگیرد. پیام همبستگی و محکومیت کافی نیست.
 
دستمزدها و معیشت خانواده های کارگری
 
فعالان کارگری می‌گویند تورم ۴۸درصدی اعلام شده هیچ تناسبی با افزایش ۲۷ درصدی حقوق سالانه کارگران که بر خلاف وعده‌های داده شده، ترمیم هم نشد؛ ندارد. در حال حاضر، حداقل دستمزد ماهانه کارگران مشمول قانون کار، متاهل و دارای فرزند حدود هشت میلیون تومان است. این در حالیست که بر اساس گزارش‌ها، ۷۰ درصد حقوق دریافتی کارگران صرف اجاره‌بها می‌شود و خانوارهای کارگری برای تامین سایر مخارج زندگی خود به ویژه در شهرهای بزرگ که هزینه زندگی بین ۲۰ تا ۳۰ میلیون در ماه برآورد می‌شود، مجبورند شغل دوم و سوم داشته باشند.
 
کارگران! دوستان!
 
شما می بینید که دستمزدها کلاف سردرگمی است ازانواع حیله ها و تفاوت ها و تبعیض ها در صفوف طبقه کارگر و در چنگال کثیف کار پروژه ای، تبعیض جنسیتی و نابرابری دستمزد مردان با زنان و بهره گیری از کار خانگی بی اجرو مزد زنان و حتی کار کودکان. کار بدون قرارداد یا قراردادهای موقت علاوه بر این که چماقی در دست کارفرماها و دولت برای اخراج کارگران معترض و بهر بهانه ای و با پشتگرمی لشکر بیکاران و کار ارزان پشت درب کارخانه ها و شرکت ها است. دستمزدها، اعتصاب بر سر دستمزدها، دخالت مستقیم مراکز کلیدی صنعتی آن پاسخی است که میتواند بساط عملیات ایذایی حکومت اسلامی سرمایه را افسار بزند. طبقه کارگر اگر فقط دستمزدش را بخواهد و بگوید که "من سر کار نمی روم" کافی است تا جمهوری اسلامی به لبه پرتگاه سقوط نزدیک شود.
 
طبقه کارگر یک پدیده عظیم است، یک طبقه قوی است، می تواند همه چیز را تغییر دهد. به همین دلیل است بیشترین خشونتها علیه کارگران اعمال می شود، و بیشترین شلیک به سمت کارگران صورت میگیرد. طبقه کارگر باید مثل ارتشی واحد به جنگ کارفرما و دولت و دستگاه های حراست و جاسوسی و قضایی برود. گردان های جدا از هم تا کنون ضرباتی به رژیم وارد کرده است. اما این جنگ اگر به بخشی از طبقه کارگر محدود شود کل طبقه را در شرایط مصیبت بار بی حقوقی نگه می دارد. بعنوان یک اصل طبقه کارگر به تشکلهای مستقل خود نیاز دارد. اما در دسترس ترین، قوی ترین و اتحادی غیر قابل سرکوب، جنبش مجامع عمومی کارگری است.این سوال که چگونه جنبش طبقه کارگر با قدرت و صلابت می تواند در تغییر سرنوشت خود نقش بازی کند، پاسخ و کلید این مساله در جنبش مجمع عمومی است. قدرت کارگر در تجمع او است، در تصمیم گیری جمعی او، در خاصیت طبقاتی او نهفته است. قدرت طبقه کارگر در تجمع و اتحادش است. مجمع عمومی نیازی به پیچیدگی های عجیب و غریب ندارد، میتوان همه کارگران را در مکانی در محیط کار جمع کرد و گفت که این مجمع عمومی کارخانه است، و انچه کارگران می گویند حرف آخر ما است. با تصمیم مجمع عمومی هیچکس نمی تواند گلوی یک کارگر را بگیرد و او را تهدید کند.
 
کارگران کمونیست، رفقا!
 
کمونیسم چیزی جز ابزار مبارزه طبقه کارگر نیست. ابزاری برای اتحاد کارگری در یک مرکز و محیط کار و اتحاد کارگری سراسری. کمونیسم ابزاری برای آزادی طبقه کارگر از استثمار و بردگی مزدی و تامین برابری و حفظ حرمت و کرامت انسان است. مجمع عمومی به عنوان یک هدف، این است که تعدادی از کارگران کمونیست آگاه، به محض اینکه وضعیت در شهر و شاخه تولیدی انها مختل شد، بلافاصله مجمع عمومی را تشکیل دهند و در ذهن کارگران تثبیت کنند که مجمع عمومی باید برگزار شود. تثبیت كنند که مجمع عمومی بدنه ای است که می تواند قطعنامه ای را تدوین کند، نماینده ای را انتخاب کند، کسی را برای مذاکره بفرستد و تصمیم بگیرد که آیا اعتصاب کند یا نه. حرکت مجمع عمومی سنگ بنای کار ما است.
 
امروز وقت آن است که اتحاد صفوف کارگر را حول عمیق ترین جنبه های به کرسی نشاندن آزادی و برابری در محل کار و زیست و در جامعه آماده ساخت، به آن میدان داد، شناساند و ادامه کاری آنها را تضمین نمود. تنها در چنین موقعیتی است که طبقه کارگر میتواند بر جنبش بخشهای های دیگر جامعه صاحب نفوذ و اتوریته باشد، از جنبش های اجتماعی استقبال کند وآنها را مربوط به خود بداند و جامعه را به جلو حرکت دهد!
 
حزب حكمتیست(خط رسمی)
۲۷ اكتبر ۲۰۲۳