به موازات صدور حكم بستن مدارس دخترانه توسط طالبان در كابل، روز چهارشنبه گذشته نیز در حاشیه‌ی بازی فوتبال تیم‌های ایران و لبنان در مشهد، جمعیت بی‌شماری از زنان توسط ماموران انتظامی و لباس شخصی مورد هجوم اسپری فلفل قرار گرفتند و مانع ورود زنان به استادیوم شدند.
واكنش مسٸولان حكومتی و كاربران حزب الله به این تعرض بسیار جالب بود؛ همه ناگهان خود را به بیراهه زدند و پز «منتقد» به خود گرفتند. محسن داوری، فرماندار مشهد، بدون اشاره به تعرض و استفاده از گاز فلفل علیه زنان، تنها از این‌که به گفته وی «بیشتر از ظرفیت ورزشگاه» بلیط به ‌فروش رسیده بود، از افرادی که نتوانستند با وجود بلیط، بازی را از نزدیک تماشا کنند، عذرخواهی کرد. وی بدون اشاره به این تعرض علیه زنان تنها گفت که «حواشی» مربوط به خارج از ورزشگاه «در حال پیگیری است و نتیجه پیگیری‌ها به اطلاع مردم خواهد رسید.»

برخی از كاربران موسوم به جریان حزب اللهی‌های «عدالتخواه» هم «پاك و منزه» همزمان كه مشام‌شان را برای شناسایی معترضین در صفوف مردم تیز می‌كردند به نشان اعتراض دهان باز كردند كه «اسپری فلفل اقدام امنیتی نیست، زدن سیلی زیر گوش امنیت روانی جامعه است».

در ادامه‌ی تعرض به زنان در مشهد، همزمان نیز احضار، تهدید، زندان و فشار بر خوشنام‌ترین رهبران مردمی و فعالین كانون‌های صنفی معلمان و بازنشستگان ادامه دارد. ژاله روحزاد، معلم بازنشسته و همسر اسماعیل گرامی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به دادگاه انقلاب احضار شده است. چند رو پیش هم صدها بازیگر و كارگردان زن در بیانیه‌ای بی‌سابقه «خشونت سیستماتیك» علیه زنان را به چالش كشیدند و خواستار برخورد جدی با متخلفان شدند.

واقعیت اینست كه از بالا تا چفیه به‌دوش‌های پایین این نظام، یك هدف را دنبال می‌كنند: «بزن و در رو»! این تمام استعداد این نظام است كه جز با حربه‌ی تبعیض و سركوب و از قضا با تعرض به حقوق زنان نطفه‌های آن بعد از انقلاب ۵۷ بسته شد. امروز ظاهرا طالبانیزه كردن افغانستان و ایجاد فضای جنگی در اوكراین دستاویزی برای نشان دادن چنگ و دندان ارتجاع اسلامی به صفوف مردم آزادی‌خواه و برابری‌طلب در ایران و منطقه شده است. با تعرض به زنان، دارند قدرت تخریب‌شان را در بحرانی‌ترین دوران عدم مشروعیت خود تست می‌كنند. دار و ندارشان را به صحنه آورده‌اند و مشغول روحیه‌دادن به پادوها و به مزدوران بزدل امنیتی خود تحت نام «نمایندگان مردم» اند. همه از بالا تا پایین این نظام مشغول روحیه دادن به‌هم و چشمك زدن به حضور مجدد طالبان هستند. به نوعی خیال می‌كنند می‌توان جامعه ایران را به دهه‌ی خونین ۶۰، تیغ زدن‌ها و اسیدپاشی‌های وسیع به صورت زنان همراه با كشتارهای دسته‌جمعی آزادی‌خواهان و كمونیست‌ها برگرداند. فكر می‌كنند این نسل را می‌توان مرعوب جنگ در اوکراین و حاکمیت طالبان كرد و به خانه فرستاد.

این‌ها مقاومت و مبارزه امروز طبقه كارگر ایران برای آزادی و برابری را دست‌كم گرفته‌اند؛ گور خود را روز به روز عمیق‌تر می‌كنند. درجه‌ی انزجار و نفرت مردم آزادی‌خواه از ایدٸولوژی، تفكر و بنیادهای اسلامی و مذهبی را بالا می‌برند. نفت روی جرقه‌ی شورش و تسخیر قلعه‌ی كاخ‌نشینان می‌ریزند. مذهب‌زدایی و اسلام‌زدایی را به جلوی صحنه می‌رانند. باریكادبندی‌های ضد مذهبی را خشت به خشت بنا می‌كنند؛ خواست فوری برابری زن و مرد را در ذهن هر جنبنده‌ای می‌كارند. لغو آپارتاید جنسی و به‌گور سپردن چهره‌ی كریه ستمكشی زن را به صدر كیفرخواست طبقه كارگر و میلیون‌ها شهروند جامعه ایران می‌رانند.

این جامعه و این نسل پرشور قرن بیست‌ویكمی محال است مقهور طالبان‌ها چه در ایران و چه در افغانستان شود. محال است این نسل را به بهانه‌ی بازگشت طالبان و فضای جنگی در جهان به تن‌دادن به زندگی در زیر قوانین كثیف اسلامی قانع كرد. محال است این نسل مرعوب اسیدپاشی‌ها، تیغ زدن‌ها، زندان‌ها و عر و تیزهای مشتی گانگستر اسلامی و قرون وسطایی شود. این نسل هر تعرض این نظام را با ده‌ها تعرض از پایین و با باریكادبندی‌های آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه‌ی خود پاسخ می‌دهد. سنگر دفاع از حقوق جهانشمول خود را محكمتر می‌كند؛ در مقابل توفان میلیونی و رادیكال این نسل، محال است مترسكی به اسم جمهوری اسلامی یا طالبان دوام آورد. این را خودشان بهتر از هر كسی فهمیده‌اند و تب كرده‌اند.

مردم آزادی‌خواه! زنان و مردان برابری‌طلب!

هدف جمهوری اسلامی از هجوم به زنان و حقوق آنها، بخشی جدی از تلاش در تعرض سازمان‌یافته و هویتی این نظام به صفوف پیشرو و رادیكال ماست؛ باید این تعرض را مانند سایر تعرضات دیگر این مرتجعین بزدل در نطفه خفه و خنثی كرد؛ نباید اجازه داد بازگرداندن طالبان به افغانستان و دامن زدن به فضای جنگی در جهان، مستمسکی برای میدان‌داری ارتجاع اسلامی در ایران و در منطقه شود. باید سیاست سركوب و خفه كردن مبارزات سراسری و گسترده‌ی شهروندان و به شكست كشاندن مطالبات پایه‌ای آنان حول «رفاه، امنیت و آزادی» را به شکست کشاند. بن‌بست سیاسی و اقتصادی حاكمیت جمهوری اسلامی در مقابل میلیون‌ها انسان دردمند در جامعه ایران، كور شدن روزنه‌های ادامه حیات این نظام امروز بر كسی پوشیده نیست؛ كشمكش و مبارزه داٸمی ما مردم با این نظام مدت‌هاست از محلات زندگی تا مراكز كار شروع شده است. نه بازگشت طالبان به افغانستان، نه دامن زدن رسانه‌ها به ایجاد فضای ناایمن جنگی به بهانه جنگ در اوكراین نمی‌تواند صفوف به‌هم بافته و فشرده ما علیه كلیت جمهوری اسلامی را از هم بگسلد. این فاز به سرعت طی خواهد شد؛ مبارزه‌ی پیگیر و در هم تنیده جنش رهایی زن در كنار ما سوسیالیست‌ها و زیر پرچم اداره شورایی جامعه توسط طبقه كارگر، مجال مانورهای طالبانی و اسلامی در شرایط امروز را به جمهوری اسلامی نخواهد داد. فرصتی برای سیاست «بزن و در رو»ی حاكمیت باقی نمانده است.

حزب حكمتیست (خط رسمی)
۵ آوریل ۲۰۲۲