نهایتا شورای عالی کار با آب و تاب و منت گذاری نتیجه کار خود مبنی بر افزایش ٣٩ در صد حداقل دستمزد و تعیین ٢ میلیون و ٦٥٥ هزار تومان را به عنوان حقوق پایه کارگران به جامعه اعلام کرد. با محاسبات آنها و با برشمردن اقلام دیگری که به عنوان بخشی از "دستمزد" به کارگران باید پرداخت شود، این میزان چیزی حدود چهار میلیون و دویست هزار تومان خواهد بود. این تصمیمات به روال هر ساله، بدون دخالت و حضور هیچ نماینده ای از هیچ بخشی از طبقه کارگر انجام گرفت. تصمیم شورای عالی کار که نتیجه توافق دولت، نمایندگان کارفرمایان و شوراهای اسلامی کار بود، طبعا برای طبقه کارگر ایران نه مایه تعجب بود و نه انتظاری بیش از این از نمایندگان قطب ضد کارگری نداشتند. همه میدانستند این نهاد ضد کارگری نه میخواستند و نه میتوانستند مصوبه ای بهتر و میزان حداقل دستمزد بیشتری را به جامعه کارگر اعلام کنند. وظیفه اینها بود تمایل بورژوازی و دولت آن، در ادامه بی حقوقی مطلق طبقه کارگر در خدمت تامین بیشترین سود ممکن از گرده این طبقه برای طبقه حاکم، را به عنوان مصوبه و قانون به جامعه اعلام کنند. میدانستند وظیفه این نهاد ضد کارگری اعلام وفاداری جمهوری اسلامی به تامین بیشترین سود برای سرمایه داران حتی به قیمت مرگ و نابودی روحی و روانی دهها میلیون کارگر برای رضایت آنها است. این مصوبه در جامعه ای که خود مراجع حکومتی خط فقر را چند برابر حداقل دستمزد تعیین شده اعلام کرده اند، تنها نشانه افسارگسخیتگی کارفرمایان و دولت و همه ارگانهای جمهوری اسلامی در چوب حراج زدن به زندگی دهها میلیون کارگر و خانواده هایشان و تحمیل یک زندگی برده وار، در وحشیانه ترین و بی رحمانه ترین شکل آن است.
اما این کل حقیقت نیست. یک زندگی مرفه برای طبقه کارگر و بخش محروم جامعه، خواست سراسری این طبقه است. مطالبه ای که میدان جنگ مرگ و زندگی طبقه کارگر با بورژوازی ایران و حکومتش است، مطالبه ای که کل فضای ایران را به خود اختصاص و حول خود قطبی کرده است. بر کسی پوشیده نیست که در چنین اوضاعی جواب طبقه کارگر ایران به این مصوبه درست مانند کارگران هفت تپه این است که "پیامتان را گرفتیم و آنرا به فاضلابهای محل کار سپردیم".
طبقه کارگر ایران برای پایان دادن به جهنمی که به او تحمیل کرده اند نه منتظر مصوبه عالیجنابان شورای عالی کار بود و نا با اعلام آن جنگ خود با حاکمین را تمام یافته میداند. هر روز و هر لحظه از زندگی طبقه کارگر ایران "فصل تعیین دستمزد" است. مبارزه برای بهبود معیشت، برای رفاه و نه تنها حداقل دستمزد، میدان جدی جدال دو طبقه به وسعت ایران است و در این جدال طبقه کارگر راهی جز پیروزی با اتکا به شکل دادن به صف طبقاتی و متحد خود ندارد. کارگران و فعالین کارگری در تجربه چهار دهه آموخته اند که نباید از این امامزداه ها چیزی جز بردگی و تعفن سرمایه به قیمت تباهی جامعه کارگری انتظار بیشتری داشت. جامعه ای با صف وسیع بیکاران، صف وسیع گرسنگان، صف وسیع کودکان کار و کارگران جنسی، صف وسیع کارگرانی که مزد کار روزانه خود را با زور و جنگ میگیرند، جامعه ای که زباله گردی و کلیه فروشی راه زنده ماندن آن است. طبقه کارگر آموخته است که در نظامی که بردگی او ضامن تامین رفاه و ثروت روزافزون عده ای قلیل است، سیستمی که هزینه دولت، مجلس، ماشین سرکوب، آخوند و شکنجه گرانش هر روز افزایش می یابد، بهبود معیشت و رفاه با خواهش و تمنا و امید بستن به مذاکره برآورد نمیشود. شورشهای این دوره و اعتراضات هر روزه از این گویا تر است که تردیدی در خواست و عزم این طبقه برای خلاصی از فقر و فلاکت باشد. پیروزی برای زنده ماندن و زندگی شرافتمندانه در این جامعه بیش از همیشه در گرو زیر و رو کردن این حکومت و همه قانون و مقدسات و فرهنگ و سنت آن است. طبقه کارگر ایران آموخته است اولین مانع رفاه و سعادتش حاکمیتی است که بیش از چهل سال جز فقر و فلاکت و استبداد و توحش چیزی به ارمغان نیاورده است.
طبقه کارگر ایران مدتها است از این حاکمیت، از همه جناح و دسته بندی های آن عبور کرده است. جدال برای رفاه و آزادی و امنیت، نجات از بختک جمهوری اسلامی، امروز بیش از هر زمانی به حضور و نقش آگاهانه طبقه کارگر، به درجه اتحاد و مبارزه متحد آن، به پیوستگی و اتحاد رهبران و فعالین آن و به ایفای نقش تاریخی فعالین کمونیست آن در جدال با کاپیتالیسم و همه پایه های آن گره خورده است. صدای این تحرک از هر کارخانه و محله کارگری قابل شنیدن است. جواب کارگران به شورای عالی کار در جدال دستمزدها، سازماندادن صف میلیونی خود با پرچم عدالتخواهی این طبقه برای پیروزی است. بی شک این صف این توحش را نمیپذیرد و برای عقب راندن و افسار کردن حاکمین، برای تامین زندگی خود پا پیش میگذارد. هر تحرکی در این میدان کل محرومان جامعه را، همه آزادیخواهان و انسان دوستان جامعه را به زیر پرچم این طبقه جمع خواهد کرد. این نیرو قابل شکست و قابل فریب نیست. دستیابی به رفاه و تامین معیشت برای این طبقه، با شاغل و بیکار آن، محور و موتور محرکه اتحاد سراسری طبقه کارگر است. این توحش را بیش از این نباید و نمیتوان تحمل کرد. پیروزی ما در مشتهای گره کرده، قلبهای به هم پیوسته و دستهای به هم داده این صف وسیع، در متشکل و متحزب شدن میگذرد. ما میتوانیم و باید پیروز شویم! پیام ما را بشنوید و جدی بگیرید!
زنده با اتحاد کارگری
زنده باد آزادی، برابری، حکومت کارگری
حزب حکمتیست (خط رسمی)
۲۷ اسفند ۱۳۹۹- ۱۷ مارس ٢٠٢١