در روزهای اخیر، كمیپین "جدیدی" تحت عنوان "نه به جمهوری اسلامی" از جانب اپوزسیون راست، آقای پهلوی و "شورای مدیریت دوران گذار"، ظاهرا برای نجات مردم ایران از شر جمهوری اسلامی و خلاصی نهایی، براه افتاده است.

این کمپین که عنوان جذاب و مردم جلب کن "نه به جمهوری اسلامی" را برخود دارد، بیش از آنکه در مورد خلاصی مردم از شر جمهوری اسلامی باشد و معنای عملی در صحنه جدال های جاری در ایران و در صحنه بین المللی داشته باشد، یک کمپین "درون خانوادگی" کمپ راست در اپوزیسیون جمهوری اسلامی است. این کمپینی برای احیا پیکر ضربه خورده راست است که با شکست ترامپ و کساد شدن بازار "فشار حداکثری"، برای "اعتماد به نفس" دادن و جمع کردن نیرو و ایجاد اتحاد در صف پراکنده ای است که پس از پشت صحنه رفتن ترامپیسم، مغبون و خود را شکست خورده می دید. این حرکت جایگاهی در صفبندی جمهوری اسلامی و  جنبش در صحنه و مبارزات جاری که در سراسر ایران در جریان است، ندارد. به آن کاملا نامربوط است و باید آن را در همین حد جدی گرفت. کمپینی که عمری بیشتر از پروژه های رنگارنگ "ققنوس" و "رستاخیز فیروزه ای" و "فرشگرد" و "انتخابات آزاد" و "رفراندم" و ... ندارد.

جنبش نه مردم ایران به جمهوری اسلامی، از پس از دیماه ۹۶ از تمام نقطه سازش های تاریخی راست، از اصلاح طلب و سبز و جنبش های رنگین کمانی موجود، عبور کرده است. "نه به جمهوری اسلامی" در ایران، امروز بیش از سه سال است که صاحب سازمان و رهبری  خود در جنبش کارگری و جنبش محرومین برای معیشت و آزادی است و افق و معنای پیروزی خود را، "رفاه، آزادی و امنیت" میداند. این جنبش میداند که حرکت اخیر طیف راست، به آزادی و برابری نه تنها نامربوط است بلکه اگر بتوانند پیشروی کنند، علیه این جنبش و برای سركوب آن دست بکار و عمل خواهند شد. بنابراین، این حرکت که در ادامه پروژه "پیمان نوین" آقای پهلوی در فضای رسانه های اجتماعی و شبكه های خبری فارسی زبان در خارج كشور، هیاهویی براه انداخته است را باید آنطور که هست و با توجه به ظرفیت هایی که دارد به همگان شناساند تا در مقابل آینده پیشروی این آلترناتیوهای دست راستی، سد بست.

این اپوزیسیون قربانی عروج و افول ترامپ و ترامپیسم در دنیای سیاست كه تاریخا بند نافش به تشدید كشمكش میان دولت آمریكا و جمهوری اسلامی بند بوده است، اینبار با هوا كردن فیل "نه به جمهوری اسلامی" در همراهی با بخش های ناراضی از اصلاح طلبان درون حكومتی، مشغول سرمایه گذاری بر نفرت شهروندان در ایران از حاكمیت اسلامی است؛ هرچند این سرمایه امروز سوخته متولد شده است. دور از انتظار نبود كه در این وانفسای بحران حاكمیت بورژوازی در ایران، این اپوزیسیون تلاش برای ایجاد نقطه تعادل های جدیدی كه متضمن حفط شالوده قدرت طبقاتی اش است را به عنوان "نه" مردم به جمهوری اسلامی جا بزند.

رادیكال شدن فضای سیاسی در ایران به یمن حضور آلترناتیو طبقه كارگر و حمایت سایر بخشهای دیگر جامعه از این آلترناتیو، كل بورژوازی ایران را چه در اپوزیسیون و چه در پوزیسیون وادار به ابراز وجود کرده است. اپوزیسیون راست و بخشهای ناراضی حاكمیت، امروز در اوج استیصال و بی پاسخی به توقعات فروكوفته میلیونها انسان در ایران، در اوج هراسشان از بی
اعتمادی كامل طبقه كارگر به جمهوری اسلامی و حاكمیت بورژوازی در ایران، از وحدت طلبی خودانگیخته مردم سواستفاده میكنند و از هم اكنون شاه و رٸیس جمهور و ارتشبد و وزیر اطلاعات خود را تعریف كرده و تحت نام "نه به جمهوری اسلامی" بقیه را به امضاء گذاشتن زیر كمپین شان فرا میخوانند.

جناح چپ این اپوزیسیون بورژوایی ایران هم مثل همیشه، برای جا نماندن از این قافله، مرتب و پشت سر هم مشغول تعمیق و تعین بخشیدن به این سناریوی "سرنگونی" به سیاق جناح راست خود است. این نوع "نه" گفتن ها به جمهوری اسلامی قبل از آنكه سر سوزنی به مطالبات اساسی توده های منزجر از جمهوری اسلامی مربوط باشد، ناشی از یك احساس خطر مشترك و در عین حال یك اتحاد مشترك علیه اپوزسیون واقعی جمهوری اسلامی، یعنی طبقه كارگر و كمونیسم است.

واقعیت اینست كه سناریوی بناكردن عمارت یک جنبش دست راستی و نظامی بر پایه های انزجار عمیق و طبقاتی توده های مردم از جمهوری اسلامی، از استبداد و استثمار و فقر و تبعیض، از نقطه نظر همه، بویژه از هیٸت حاكمه آمریكا تا خود آقای پهلوی و مومیایی های جنبش اصلاحات، پوچ و مسخره است. این سناریو كه گویا میتوان با حساب باز كردن روی كیفرخواست میلیونها شهروند علیه فقر، بیكاری، خفقان و زن ستیزی تحت حاكمیت جمهوری اسلامی و مهمتر از همه، با دور زدن فاكتور حضور نیرومند امروز طبقه كارگر در عرصه سیاسی، قدرت را از بالای سر جامعه توسط یك "نه مخملی" قاپید و به "یلتسین" ایران تبدیل شد، تنها به درد پروپاگاند مقطعی كودن ترین جریانات ترامپیست از قماش فرشگرد میخورد. اپوزیسیون بورژوایی ایران فاقد پاسخ به نیازهای اقتصادی جامعه امروز ایران است و از نظر سیاسی به اوضاع امروز ایران کاملا نامربوط است.

این اپوزیسیون اگر قطره ای آزادیخواه بود، اگر ذره ای "خواهان اتحاد" و "همبستگی ملی" در راستای منافع اکثریت مردم ایران است، می بایست هژمونی جنبش طبقه كارگر، در ابعاد سازمانی و رهبری که در ایران و در فعالیت میدانی در سراسر ایران در
جدالی سنگین و عمیق با جمهوری اسلامی ایران حضور دارد را بپذیرد و به آن گردن بگذارد؛ نه اینكه به بهانه دروغین "فقدان رهبری و سازمان" برای ایران بعد از جمهوری اسلامی، از کنار به آن تنه بزند! فقدان همین ذره آزادیخواهی، در حقیقت ریاکاری و عوامفریبی این صف را به نحو زمختی نشان میدهد.

"نه" گفتن به جمهوری اسلامی محصول یك هژمونی سیاسی است نه "پیمانها" و كمپینهای اپوزیسیون بورژوایی! این هژمونی سیاسی، امروز حول مطالبات رفاهی و عدالتخواهانه و توسط طبقه كارگر و آلترناتیو سوسیالیستی این طبقه بر جامعه اعمال شده است. توده وسیع مردم انتخاب سیاسی خود را نه به تحركات اپوزیسیون راست بلكه به آلترناتیو طبقه كارگر گره زده اند. از نظر مردم ایران افق آلترناتیو در مقابل جمهوری اسلامی یك افق چپ و كارگری است نه یك افق "بازار آزادی" و پینوشه ای!

مردم برای انداختن جمهوری اسلامی نه به بالا، و نه به دخالت قدرتهای غربی و بازار آزاد، نه به باند های نظامی و اقتصادی و سیاسی کنده شده از حاکمیت، كه به نیروی خود، به طبقه كارگر و حزب خود چشم دوخته اند. مردم رفاه و آزادی و برابری میخواهند و این بستر اصلی حركت توده های وسیع مردم به سمت یك انتخاب سوسیالیستی و كارگری است. آلترناتیو سوسیالیستی، آلترناتیو کارگری، برای همین امروز جامعه فقر زده و خفقان زده هشتاد میلیونی ایران، پاسخ اقتصادی و سیاسی فوری دارد.

حزب حكمتیست (خط رسمی) مصمم است كه در این مسیر انتخاب سیاسی میان آلترناتیوها، ماهیت و جایگاه تحرکات اردوی بورژوازی ایران، چه در قدرت و چه در اپوزیسیون، همراه با ظرفیت های سیاسی مخرب این اردو، طرح ها و نقطه سازشهایی كه كمپ راست و بخش های ناراضی و پاستوریزه اسلام در حاكمیت  در مقابل مردم قرار میدهند را افشا كند و ملزومات به قدرت رسیدن طبقه كارگر و آلترناتیو سوسیالیستی و كارگری خود را مهیا كند.

حزب كمونیست كارگری - حكمتیست (خط رسمی)

۱۶ مارس ۲۰۲۱