بیش از چهل سال از انقلاب ۵۷ میگذرد. انقلابی توده ای و عظیم برای دستیابی به آزادی و رفاه که توسط ضدانقلاب سیاه و اسلامی به خون کشیده شد. انقلابی که علیرغم گذشت بیش از چهل سال از آن هنوز بورژوازی به زیر کشیده شده و ضد انقلاب به قدرت رسیده علیه آرمانهای رادیکال و برابری طلبانه آن بیشترین تقابل و جنگ را پیش میبرند.
دو قطبی که در حقنه کردن این دروغ که منشا و مبدا حاکم شدن قدرتی به مراتب هیولایی تر از قبل از انقلاب ۵۷ است، مشترک اند! دو قطبی حکومت "شکست خورده" و"سرنگون شده" و حکومت به قدرت رسیده و"پیروز"، که تلاش میکنند جامعه را با قرائت خود از تاریخ تحولات دوران انقلاب محاصره کنند. با این امید که دهها میلیون جوان و نوجوانی که بخش بزرگی از آنها امروز پا به "میانسالگی" گذاشته اند، میلیونها جوان و نوجوانی که طی این چهل سال در جامعه ای با حاکمیتی قرون وسطایی و مخوف جمهوری اسلامی ایران چشم به جهان گشودند، با نفرین انقلاب ۵۷، از هر تلاش و انقلاب دیگری دوری کنند.
این تاریخ اما نزد نسل میلیونی انقلابیونی که یکی از مستبدترین حکومت های دوران خود را به قدرت خود به زیر کشید، نسلی که آرمانهای انسانی و آزایخواهانه اش، کمترین ربطی به جریان اسلامی، که به نام این انقلاب برای شکست آن به قدرت رسید، نداشت، تاریخ جدالی پرشور برای آزادی، رفاه، عدالت اجتماعی و برابری است! آرمانهای آزادیخواهانه و برابری طلبانه آن انقلاب، نه تنها با شکست انقلاب دفن نشد، که سینه به سینه و نسل به نسل در اذهان و روح و روان جامعه، جاری است.
در دل تاریخ خونباری از جنگ و مقاومت در مقابل به شکست کشاندن انقلاب ۵۷ توسط ضدانقلاب اسلامی، از کردستان، سنگر یک دهه دفاع توده ای، سازمان یافته و متحزب از دستآوردهای انقلاب، تا مقاومت دانشجویان و میلیون ها زن و دختر جوان در مقابل تعرض به ابتدایی ترین حق انسانی خود، از مقاومت طبقه کارگر در مقابل تعرض به معیشت و حرمت و کرامت انسانی، جنگ و مقاومتی به وسعت سراسر ایران جریان داشت که قریب یک دهه دوام آورد! این مقاومت و جنگ "رویارو" این روزها و پس از چهل سال حاکمیت جمهوری اسلامی، پس از دیماه سه سال قبل بار دیگر به شکل و در قامت دیگری به جدال "قدرت بالا" آمده است!
اگر پس از چهل سال، چیزی آن گذشته خونبار و آن تاریخ خونین را، به امروز وصل میکند و آنچه که امروز به بررسی انقلاب ۵۷ و یادآوری آن موضوعیت میدهد، میراث آن انقلاب برای جنبش محرومان، برای انقلابیون امروز و برای ما کمونیست ها، بعنوان "شکست نخوردگان" آن انقلاب است. انقلابی که نه پیروزی که شکست آن، حاکم شدن یکی از مخوف ترین اعجوبه های قرون وسطایی قرن، این فرزند خلف و مشروع بورژازی جهانی برای نجات نظام کاپیتالیستی را ممکن کرد و آن را بر یک جامعه شهری و صنعتی تحمیل کرد! آنچه که آن گذشته را به امروز وصل می کند و برای ما انقلابیون پیگیر، ما کمونیست ها، برای طبقه کارگر و هشتاد میلیون جوان و نوجوان دختر و پسر و مردم به تنگ آمده از فقر و بی حقوقی و توحش حاکمیت، آن احساس و اعمال قدرتی است که در اذهان ما، در روح و روان و خودآگاهی ما، ریشه های عمیق دوانده است.
میراث آن انقلاب برای امروز، نه فجایع و مصائب عظیم و هالوکاستی که بنام آن انقلاب طی چهل سال گذشته صورت گرفت که بذرهایی است از بلوغ و خود آگاهی طبقه کارگر، کمونیسم امروز و معاصر ایران که در جامعه ریشه های عمیق و محکمی دوانده است! میراث انقلاب ۵۷ نسل هایی است که چهل سال به امید و در رویای "این ها هم رفتنی هستند"، "قبلی را انداختیم"، "این ها را هم میتوانیم بیندازیم"، متولد شدند و امروز بخشی به "میانسالی" پا گذشته اند!
این آن واقعیتی است که امروز را به دیروز و انقلاب سوم در ایران را به دو انقلاب شکست خورده قبلی، مشروطه و بهمن ۵۷ وصل میکند و وصل نگاه میدارد.
اگر امروز دو صف، طرفدران نظام سرنگون شده و طرفدران نظام در حال سرنگونی را نگاه کنیم دشمنی هردو با هر نوع انقلاب و انقلابیگیری برای بهبود و تغییر را میتوان به روشنی دید! یکی با "اعلام عزای عمومی" تلاش میکند مصائبی که ارتجاع اسلامی، برای حفظ نظام کاپیتالیستی آفریدند را دستمایه "مقبولیت" بخشیدن به گذشته بدهد! و دیگری با مراسم دهه فجر و "شادباش" به خاطر تولد هالوکاست اسلامی و به قدرت رسیدن یکی از جنایتکارترین حکومت های قرن، خود را پشت موجودی که آن را به قتل رساند یعنی "انقلاب" و"انقلابیگیری" پنهان کند! هر دو صف، در ترساندن مردم از انقلاب و انقلابیگیری و دخالت پایین به قدرت خود برای تغییر و تعیین سرنوشت خود، برای هرنوع ابراز وجود و اعمال قدرت پایین، همسو و هم جهت اند!
امروز جامعه هشتاد میلیونی ایران با حفظ میراث آن انقلاب، امکان پذیر بودن به زیرکشیدن "قدرت بالای سر" توسط "قدرت پایین"، می رود که انقلاب سوم خود را شکل بدهد. انقلابی که کمونیست ها تضمین میکنند و تلاش میکنند یک انقلاب کارگری پیروز و موفق باشد! انقلاب کارگری که با کمترین خسارت برای پایین و بیشترین تعرض به بالا و علیه بنیادهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و نظامی قدرت حاکم، به پیروزی برسد! روح انقلاب و انقلابیون ۵۷ در تمام چهل سال حاکمیت ضدانقلاب اسلامی، هر لحظه و هر روز زنده بود و چند سالی است که بر بالای سر بورژوازی ایران، در قدرت و در اپوزیسیون، به پرواز در آمده است!
احساس قدرت، احساس احترام به خود در مقابل بالا، احساس قابلیت به زیر کشیده شدن قدرت بالای سر، در حافظه جامعه و در روانشناسی هشتاد میلیون چهل سال گرفتار در چنگال یک حکومت قرون وسطایی، زدوده شدنی نیست.
آن انقلاب شکست خورد و عامل شکست آن به قیمت جنایات قریب به نیم قرن، حاکمیت فعلی است. انقلاب بی تقصیر است! انقلابیگری و قدرت نمایی و ابراز وجود پایین به شیوه رادیکال و ریشه ای اما زنده است. آن انقلاب مرد اما انقلاب و انقلابیگیری بخصوص در حافظه و روانشناسی و روحیه مردمی که دوبار انقلاب کرده اند و یک بار قادر به بزیرکشیدن قدرت بالا شده اند، زنده است و قلبش می تپد.
حزب حکمتیست (خط رسمی)
۱۵ بهمن ۱۳۹۹- ۳ فوریه ۲۰۲۱