زانوهایی که خم میشود!

 "جهان کرونایی"، تاثیرات نجومی آن بر زیست و سلامت بشر، بر اقتصاد و سیاست و فرهنگ و ایدئولوژی و بر تغییر توازن قوا در همه سطوح، تاثیراتی که دنیا،  از آمریکا و اروپا و ایران و خاورمیانه و آسیا و دورافتاده ترین نقاط کره خاکی، را بسرعت شخم می زند و تغییر میدهد، تصویر امروز را نسبت به دیروز به اندازه یک قرن تغییر میدهد و تغییر داده است.

این شرایط همه چیز، از سلامت جسمی و روحی، از کار و معیشت تا مدل زندگی و مناسبات انسانی و خانوادگی، از اولویت ها و ترجیحات بطور کلی تا اهمیت و ارزش پدیده ها، از مقام و موقعیت انسان ها و قدرت های بالای سرشان تا شکل و شمایل و چهارچوب های جوامع انسانی "با ثبات" در جهان  پس از پایان کرونا، همه و همه را در هاله ای از ابهام فرو برده است.

هیچ مدل اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و مناسبات اجتماعی و انسانی "برتر"ی بر این اوضاع جهانی بشدت لرزان، بی ثبات و پرتلاطم، هنوز خود را تحمیل و تثبیت نکرده است. همه چیز در حال تغییر است. میدان در بعد و مقیاس بشدت ماکرو و عظیمی باز است! پیشتر تنها میدان برای قدرت های حاکم بالای سر مردم باز بود! تا در چهارچوب های معین،  تابع مقتضیات اقتصادی و منافع سیاسی و نطامی ساختارهای موجودشان، سرنوشت مردم را در ابعاد میلیونی و میلیاری تعیین کنند! آنچه که تغییر کرده است این واقعیت است که در جهان کرونایی، از یک طرف میدان برای لشکر میلیونی و میلیاردی قدرت های محکوم، مقهور و "زیردست"، در ابعاد و سطوح بشدت ماکرو و تاریخی باز شده است و از طرف دیگر قدرت های حاکم برای انطباق خود با جهان جدید "کرونایی" و برای بقا،  ناچار به درهم شکستن چهارچوب  و مقررات گذشته و زیر پا گذشتن مرزها و توافقات و  محدودیت های قبلی اند! این شرایط ، برای وقوع هرسناریو ماکرویی در سطح جهان و در هرکشور،  برای هر سناریویی که دیروز غیرممکن بنظر میرسید، درها را باز  و  وقوع آنها را امروز ممکن میکند! درهایی که تنها و تنها یک بار در تاریخ جوامع بشری باز میشوند و موجب تغییراتی میشوند که تاثیرات آن قرنها بر زندگی بشر و بر زندگی کره خاکی ماندگار خواهد بود.

 در این شرایط، گرفتن نمای کاملی از آنچه که در حال وقوع است، با اشاره به این و آن گوشه از اتفاقات و رویداهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، بدون داشتن تصویری کلی از جهانی که در حال تغییر است، ممکن نیست. باید از زمین زیرپا خود، از خانه و جامعه و موقعیت خود فاصله گرفت، از دور تصویر تمام نمای جهان را دید و سپس آنجا به پائین و برروی زمین جایگاه فرد خود، جامعه خود، شهر و محله و خانه خود را تشخیص داد، تا بتوان گوشه ها و زوایایی از  تاثیر تغییرات عظیمی که در راه است را بر زندگی خود و دیگران مشاهده کرد!  تا بتوان از آن منظر فرصت ها و شکاف ها و درزهایی که از ورا  آن پژواک سیل های پرطلاطمی که در جهان جاری است را شنید و مطابق آن خود را تجهیز کرد! به پیشواز آن رفت و برای آن آماده بود.

مرگ و میر مردم بی گناه، دولت های در شرف ورشکستگی اقتصادی،  سکته های طولانی و پی در پی در چرخه تولید و فرستادن تولید و توزیع و "بازار" و زندگی اقتصادی به "کما" های مصنوعی و پی در پی، بیکاری و فقر و محرومیت و بی تامینی اکثریت کره خاکی، بخصوص در جوامعی چون ایران و نشان دادن خطر به فقر مفرط کشیده شدن مردم جهان در مقیاس صدهاهزار میلیون نفر دیگر، یک بعد و یک نمای صحنه است! وجه و نمای دیگر، فرصت ها و درزها و شکاف هایی است که از دل آنها مقاومت جوامع بشری سربلند و فوران میکند و به امواج عظیم، سیلاب های بنیادکن شکل میدهد. مقاومتی که دیگر نه در مورد این و آن "جنگ نیابتی" و این و آن "تروریسم" و این و آن مدل اقتصاد بازار آزاد و نئولیبرالیسم یا "دولت رفاه" و انتخاب این و آن حزب پارلمانی و ...   که مشخصا در مورد مناسبات  غیرانسانی در تولید است که بشریت میلیاردی در سراسر جهان را به انقیاد کامل کشانده است! تعرض به انقیاد اقتصادی بشری است که برای تن دادن به آن به انقیاد سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و ایدئولوژیک کشیده شده است!  شکاف هایی که خشم و نارضایتی از این انقیاد، از نیویورک و پاریس و لندن و مادرید تا تهران و بغداد و لبنان،  از درزهای آن فوران میکند را نه با دمکراسی پارلمانی و وعده و وعید میتوان خاموش کرد و نه با سرکوب و جنگ و کشتار هایی که پیشتر "کاربردی" داشت.

این "راه نفس کشیدن" هایی است که با فرصتی که "بسته شدن راه نفس کشیدن" جورج فلوید در آمریکا، بوجود آورد، باز میشود! اگر پلیس زانو میزند! اگر مجسمه های افتخارات تاریخی "جهان متمدن" یکی پس از دیگری در جوامع غربی پایین کشیده میشود! اگر پلیس چون گذشته قادر به دخالت نیست و دخالت نمی کند! اگر ترامپ عقب می نشیند و به خزیدن در سوراخی در کاخ سفید قناعت میکند! اگر شکاف در هیئت حاکمه امریکا ایجاد میشود! اگر اقتصاد رو به رکود کاپیتالیستی در بریتانیا برای نجات خود قادر نیست به سادگی به بودجه غذای کودکان در مدارس دست درازی کند! همه و همه از این رو است که  این شورش ها و طغینان های جهان کرونایی، به اندازه همان ویروس، ضد کاپیتالیستی، به معنی کامل آن، ضد مناسبات تولیدی است که در آن بهره کشی از اکثریت توسط اقلیت شرط بقا و سودآوری آن است، خواه دولتی باشد! خواه بازار آزادی باشد! خواه خصوصی باشد! خواه دولتی باشد! در این میدان هر عقب نشینی قدرت های حاکم، تعرض و پیشروی های بیشتر را موجب میشود. 

گرفتن تصویری کامل از رویدادهای عظیم روزانه، بشدت متناقض، از یک طرف هراسناک و از طرف دیگر امیدوار کننده، برای بسیاری میتواند مایوس و گمراه کننده و برای بسیاری چراغ راه و سوت اعلام آماده باش برای دخالت های ماکرو،  سرنوشت ساز و تاریخی باشد!  صحنه های بعدی میتواند بشدت غافلگیر کننده باشد. انعطاف بالا و عقب نشینی بالا، نه ابدی است و نه اندک اندک پیشروی های پایین ابدی است! جهان قطبی که هر روز قطبی تر میشود! مرگ و نیستی میلیونی مردم با مسئولین اش در قدرت ها، نمایندگان و سخنگویان و سران جهان کاپیتالیستی یک طرف، ارتش میلیاردی که سنگر مقاومت را به سیر حمله می کشاند از طرف دیگر، هر روز قطبی و قطبی تر میشود! هر روز فرصت و شکافی تصویر دیروز را کهنه می کند!

یکی از این فرصت ها و درزها نژاد پرستی در آمریکا است و طغیان اعتراضی به بهانه قتل جورج فلوید شکل گرفت! تعرضی که  که بسرعت شعله های آن به اروپا کشیده شد! این درز و شکاف و شورشی که در غرب، آمریکا و اروپا به جریان افتاده است، بی ترید در چهارچوب ساختار نظام، احزاب موجود پارلمانی و بازی های دمکراسی پارلمانی و .. نه تنها محدود نخواهد ماند، که بسرعت ناچار است از آن عبور کند! کوربین ها  و سندرزها و  چپ های  پارلمانی مهم دیروز، امروز بسرعت حاشیه ای شده اند !

اروپا و آمریکا جوامعی است با تاریخ غنی از مبارزات طبقاتی، و طبقه کارگر و مردمی که طی قرن های گذشته به حقوق و آزادی های زیادی دست پیدا کرده اند، که به سادگی قابل بازپس گیری کامل نیست! اینجا زمین رشد مارکس و انگلس و کمون پاریس و انقلاب صنعتی و علم و هنر و رنسانس و تمدن معاصر است! چند دهه گذشته سنگر های زیادی را از دست داده است! از سنگر ۳۵ ساعت کار تا مسکن و دارو و تامین اجتماعی تا اوقات فراغت و حقوق والدین و کودکان و .. .. ، اما مقاومت و ایستادگی اش، عواقب جهانی و کشوری غیرقابل اندازه گیری خواهد داشت!

تغییرات رادیکال، رفرم و تغییر قوانین و انقلابات در آمریکا و اروپا، تغییرات به اشکال جدید تر و متفاوت تری از گذشته خواهد بود! مبارزه طبقاتی در جوامع غربی راه پیشروی های جدید و متنوع تری باز خواهد کرد. از پارلمان ها و تغییر قوانین تا مدل های جدید انقلابات و احزاب، همه و همه فرصت هایی است که امروز تنها زمینه های آن فراهم شده است! از طبقه کارگری که پوسته محدود و پراکنده  تردیونیسم را بشکند و بار دیگر بعنوان یک طبقه، و نه یک صنف و اتحادیه، احزاب جدیدش را بسازد و با یک حزب مدعی قدرت سیاسی، به میدان بیاید! در جوامع غربی تغییرات هنوز تازه آغاز شده است. این آغاز، با تحرکات در جوامع دیگر، چون ایران و خاورمیانه که تاریخا "زیردستان" علیه قدرت حاکم اند،  میتواند بسرعت پیشروی کند.

شکاف بین اروپا و آمریکا با جوامعی که در آنها شهروندان از کمترین حقوق و آزادی هایی برخوردارند، در جوامع غیرمتروپل  و در "شرق"، میتواند  بسرعت پر شود. تجربه انقلابات در خاورمیانه و تغییر توازن قوا در این منطقه، انقلابات ایران و بهار عربی، تحرک طبقه کارگر در هر دو این جغرافیا ها به موازات  شورش های اعتراضی در جوامع غربی،  میتواند این شکاف را بسرعت پرکند و جهان را بار دیگر سراسر میدان انقلابات زیرو روکننده ضدکاپیتالیستی و سوسیالیستی کند!

تهران به  واشنگتن و لندن وصل است!

تاثیرات تغییرات در جهان کرونایی موجود بر ایران و تحولات ایران، همچون بر اسرائیل و خاورمیانه، همین امروز غیرقابل انکار و کاملا قابل رویت است. تحولات در اسرائیل شروع شده است و رویداهای در عالم سیاست در ایران پژواک و انعکاس چند بعدی یافته است! در ایران، به این دلیل که حکومت انگل وار در سطح تبلیغات تلاش میکند که در جدال خود با آمریکا از آنها بهره برداری، هرچند شاهد شورش ها و یا نمایشات رسمی و بزرگ مردمی در دفاع از مبارزه ضدنژاد پرستی در آمریکا نیستیم، ما این بازتاب این شورش ها در ایران آتش زیر خاکستر است! برای حکومت در تهران بازی با آتش مبارزه ضدنژادپرستی در آمریکا برای بهره برداری تبلغاتی، قمار خطرناکی است! پیش از پایین کشیده شدن مجسمه های افتخارات نظام در برتیانیا و آمریکا مردم در ایران "انگشتر امام" را به زیر کشیدند و فردا مجسمه سردارسلیمانی شان، را نشانه خواهند گرفت. این تصویر که گویا محکومین در ایران یا حاکمیت سازش کرده اند، و یا تاثیری از تحولات پیشرو در جهان غرب نگرفته اند، اگر ابلهانه نباشد خوش خیالانه و کوته اندیشانه هست!

 

بازتاب تحولات در غرب، شورش های ضدنژادپرستی و اعتراضات در "جهان متمدن"، در ایران را باید با نگاهی به حال و هوای جنبش های سیاسی طبقاتی مختلف دنبال کرد. میدان مبارزه با نژادپرستی در غرب، میدانی است که در حال حاضر دو رگه در راست ایران، یکی در قدرت و بیت رهبری و دیگری در اپوزیسیون و بیت آقای پهلوی، یکی با به اصطلاح طرفداری و دیگری با خصومت با آن عرض اندام کرده اند، هر دو به بیرون پرتاب میشوند. وضع بیت رهبری و داعیه "ضدنژادپرستی" ایشان و سیستم مخوف ایشان و رابطه آن با مردمی که گروگان حاکمیتش هستند، روشن است. جنبشی که پشت به  دفتر آقای پهلوی دارد و منتظر به قدرت رسیدن روی گرده و شانه های ایشان است، نه برای به پادشاهی رساندن ایشان که برای رساندن امثال فرشگردی ها در لباس چلبی های فردای ایران تخریب شده، به همت در قدرت ماندن پرزیدنت ترامپ، به نحو رقت باری کینه و دشمنی خود با هرنوع آزادیخواهی را به نمایش گذاشت و گوشه هایی از "ایرانی که دوباره میخواهند بسازند" را برملا کرد! معلوم شد کمونیست ها حق داشتند که بگویند که در ایران راست متمدن و دمکرات و سکولار نداریم! راست ایران افراطی و ضدمردمی  است!  دشمنی عیان شان امروز با چپ و سوسیالیسم و کمونیسم٬  و کنار گذاشتن کامل داعیه های دمکرات بودن و آزادیخواه بودن شان تنها و تنها نشان منزوی شدن جنبش شان در امریکا و در سطح جهان  و بخصوص در جوامع غربی از یک طرف٬  و قدرت و نفوذ و موقعیت چپ و کمونیسم و جنبش سوسیالیستی در ایران٬ از طرف دیگر است .

دنیای سیاست ایران، را شاید بتوان با نگاهی به یک تصویر، به روشنی بیان کرد! اینکه تغییر مقررات در یک کارخانه مثل هفت تپه، احکام زندانیان آن و کوچکترین تپش پرونده های آن، موضوع تبلیغات مبارزات انتخابات ریاست جمهوری میشود٬  اینکه این تحرک موجب تغییر  بالانس قدرت در بالا از این جناح به ان جناح میشود! تنها یک جلوه از  جایگاه طبقه کارگر در سوخت و ساز سیاسی ایران است.

دونالد ترامپ و “جو بایدن” و خامنه ای و رئیسی، و طرفداران آنها در پوزیسیون و اپوزیسیون، از آقای اسانلو تا آقای نوری علا و فرشگردی ها و ...  همه یک سو٬  و کارگر و ایده رهایی از انقیاد اقتصادی، سوی دیگری آن است. اینجا در ایران این دو، حکومت و طبقه کارگر و حامیانش را در مرکز عالم سیاست و تغییر توازن قوا در بالا و در پایین قرار داده است. از این نظر، شاید ایران یکی از نمونه های منحصر به فرد در جهان باشد. که میتواند سمت پیشروی همه جنبش های عدالتخواهانه ضدنژادپرستی و ضد فقر و محرومیت را بسمت خواست ها و آرمان های این طبقه در سطح جهان بچرخاند. آینده از این منظر٬  میتواند با همه دردها و مصائب اش، شعف انگیز باشد!

اگر در آمریکا زانو پلیس در مقابل شوری ضدنژاد پرستی خم میشود، در ایران زانو ریسی ها و خامنه ای ها،  در مقابل تحرک کارگر برای حقوق معوقه اش، خم میشود!   این شکاف اگر سرباز کند، رویداها در ایران شگفت انگیز خواهد بود.

۱۸ ژوئن ۲۰۲۰