طی روزهای اخیر، چندین اتفاق در مورد ایران سر تیتر میدیا شد. اخباری که در نگاه اول بمراتب ضد و نقیض بنظر می رسد. اسماعیل قاآنی ژنرال جمهوری اسلامی در شرف سرکار آوردن مصطفی کاظمی در عراق با اعلام اینکه "مسایل درونی عراق به مردم عراق مربوط است" مخالفت آشکار ایران با دخالت امریکا در عراق را اظهار داشت و سپس خامنه ای به تندی هرگونه نقش آمریکا در عراق را محکوم کرد و به رجزخوانی معمول خود پرداخت. ترامپ حرف از مبادله زندانیان میان ایران و امریکا زد، و همزمان تهدیدها در مورد تشدید تحریم ها علیه ایران از سرگرفته شد. بمباران های مداوم نیروهای نزدیک به جمهوری اسلامی در سوریه توسط اسرائیل ادامه یافت و بالاخره کشتی بنزین ایران به ونزوئلا رسید!
در داخل ایران هم به همین ترتیب، از یکطرف موج دوباره ای از بگیر و ببند ها براه افتاد و فعالین عرصه های مدنی، اجتماعی و کارگری و ... به بیدادگاه های جمهوری اسلامی فراخوانده شده و راهی زندان شدند، از طرف دیگر، کارگران هفت تپه تحت عنوان پر طمطراق "لطف رهبری" و "عفو عمومی" از "جرائم" خود تبرئه شدند. همزمان دادگاه نزول خوران و روسای هفت تپه مانند سریال های معمول تلویزیونی پخش شدند. و البته کرونا همچنان در ایران قربانی می گیرد و مسئولین جمهوری اسلامی بجای رسیدگی به مردم، با ارائه آمارهای سراپا دروغ، به سفید و قرمز کردن استان ها مشغولند!
اما برخلاف آنچه که در میدیای راست عرضه می شود، این "آشوب" نه ناشی از "بی سیاستی" و "بی عقلی" و "مدیریت بد" سران جمهوری اسلامی، بلکه بیانگر بن بست کاملا آشکار جمهوری اسلامی در مقابل اوضاع ملتهب و پرتلاطم موجود در ایران بر متن دنیای بحرانی امروز است. جمهوری اسلامی همچون گذشته دائما سیاست پراگماتیستی "وقت خریدن" را دنبال می کند، سیاستی که پیشبرد آنرا امروز، بی اعتباری و عدم مشروعیت این نظام، نه در خارج مرزهای آن بلکه دقیقا در داخل مرزها و از طرف دشمنان آشتی ناپذیرش، گسترش روزافزون اعتراضات در تمامی عرصه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، با مشکلات رو به افزون تری مواجه شده است.
اینکه جمهوری اسلامی با توئیت های خود از "صلح امام حسن" می گوید، یا اینکه به چه توافقاتی با امریکا رسیده یا نرسیده، به هیچ وجه پاسخگوی معضلات عدیده رژیم در این شرایط نیست. همانطور که قراردادهای همه جانبه تری چون برجام، با تبلیغات گوش خراش آن، نه توانست و نمی توانست پاسخی درخور برای بورژوازی و دولتش در ایران در مقابل اعتراضات گسترده در ایران برای بهبود شرایط اقتصادی و سیاسی اکثریت مردم علیه جمهوری اسلامی باشد.
جامعه ایران امروز کاملا از این دایره "وقت دادن" عبور کرده است و شرایط امروز بیش از پیش نشانگر آرامش نسبی قبل از طوفان است. آنچه جامعه را در همین چند روز به هیجان آورد، نه پرخاش های سنتی رژیم علیه امریکا و نه "توانایی دور زدن تحریم فروش نفت" و نه تصاویر "داد طلبی" رئیسی و "دلسوزی" برای کارگران بود. برعکس همه جا، موجی از جشن و سرور در میان کارگران و آزادیخواهان در ایران و خارج از کشور با اعلام عقب نشینی جمهوری اسلامی از احکامی که دادگاه های این رژیم برای کارگران هفت تپه و تحریریه نشریه گام، زندانیان اول مه و ... همراه شد. عقب نشینی که بیانگر ترس از گسترش قدرت طبقه کارگری است که بورژوازی حاکم در ایران، یکی از هارترین دولت های موجود، را وادار کرد که تمامی تهمت های قدیمی نظیر "عوامل بیگانه"، "اخلالگر"، و ... را پس بگیرد. جمهوری اسلامی به عبث تلاش کرد تا با بزک کردن این عقب نشینی تحت عنوان "لطف رهبری"، ابعاد آنرا تخفیف دهد. این "تاکتیک" هم نه فقط در میان کارگران و آزادیخواهان در ایران، بلکه برای کل نیروی عظیمی که در گوشه و کنار دنیا پی در پی به این احکام واهی اعتراض کرده بود، به سخره گرفته شده.
تحمیل این عقب نشینی به جمهوری اسلامی مسلما یک پیروزی عظیم برای تمامی کارگران و آزادیخواهان است.
عقب نشینی که ارتعاش آنرا به سرعت در سایر مراکز تولیدی خواهیم دید. پیروزی که مبارزه مداوم و اتحاد کارگران هفت تپه و حامیانشان در میان طبقه کارگر و مردم محروم، انرا میسر کرد. به همین دلیل تاثیرات آن بر فضای سیاسی، بر توازن قوا میان مردم و حاکمیت، بر اعتماد به نفس طبقه کارگر، بمراتب فراتر از آن است که جمهوری اسلامی براحتی قادر به پس گرفتن آن باشد. مولفه ای که تمام محاسبات جمهوری اسلامی و روابط و قول و قرارهای درونی و بیرونی بورژوازی را بهم ریخته و میریزد.
جمهوری اسلامی تلاش می کند اعتراض عمومی علیه کل این نظام و حاکمیت آن و اقلیت انگلی که بیش از چهل سال است از قبل استثمار و نابودی جان و زندگی اکثریت جامعه فربه شده اند، را با محاکمه چند نفر از عزیز دردانه های خود محدود کند. جمهوری اسلامی سعی دارد تا با ادامه این نوع "محاکمه" ها، باز هم برای خود وقت بخرد. اینها برای مهار کردن اوضاع به نفع خود، هیچ ابایی از قربانی کردن اسدبیگی و شرکا در چند مرکز اصلی تولیدی ندارد. اما این هم پاسخ طبقه کارگری که چیزی برای از دست دادن ندارد و برای جدال نهایی به میدان آمده، نیست. شرایط امروز قابل مقایسه با هیچ دوره ای در این ۴۰ سال حاکمیت جمهوری اسلامی نیست. نه جمهوری اسلامی و نه اکثریت جامعه در موقعیت قبلی خود نیستند. خواست محاکمه این مفتخوران در دادگاه های علنی مردمی، خواست آزادی تمامی معترضان از زندان های جمهوری اسلامی، خواست پرداخت غرامت بابت تمامی جنایاتی که این حکومت کرده است، خواست آزادی اعتراض و بیان و عقیده، خواست برابری و رفاه و سعادت برای همگان و ... امروز همه جا طنین انداخته است.
امروز، نه رجزخوانی های فرماندهان بسیج و نه "لطف و مرحمت رهبر"، نه "اقتدار در منطقه"، نه "دور زدن تحریم ها" و نه هیچکدام از مدال های متعدد که حاکمیت به خود و دستگاه سرکوب خود میدهد و نه هیچ عامل و تلاش دیگری، قادر به احیا موقعیت جمهوری اسلامی در جامعه نیست. "فاتحه" فرصت دادن به این نظام مدتها است خوانده شده است.
۲۸ مه ۲۰۲۰