خبر ترور، ایجاد رعب و وحشت، ایجاد نا امنی، سرؚگردنه بگیری و باجگیری های شاخه ایرانی پ ک ک در مناطقی از کردستان ایران را همه باید شنیده باشند. مسئله در این رابطه به سادگی این است که ترور و اعدام مخالفین یک بخش جدایی ناپذیر از موجودیت سیاسی تاریخی پ ک ک است و شاخه ایرانی آن، پژاک، در پی همین مسیر است. ترور مخالفین و رقبای سیاسی، ترور کسانی که صف پ ک ک را ترک کرده اند، ترورهای وسیع مردم به اتهام همکاری با دولت ترکیه، اعدام اعضای مسلح خود پ ک ک که رابطه عاشقانه با هم داشته اند، بمب گذاری در محل کار و سکونت مردم، سازماندهی باندهای باجگیر در کشورهای غربی، همه و همه سنن پ ک ک هستند.

شاخه ایرانی این جریان که یک حزب ابزاری در خدمت اهداف پ ک ک در ترکیه است، میخواهد همین سنن را در کردستان ایران مو به مو اجرا کند. ترور دو جوان در منطقه مریوان در فاصله کمتر از یک سال، یکی به خاطر ترک صفوف پ ک ک و دیگری به خاطر ایستادگی در مقابل اخاذی و باجگیری در بستر سنن جا افتاده سازمان مادر یعنی پ ک ک است.

تا جائیکه به پژاک برمیگردد، این باند مورد نفرت مردم در کردستان ایران، از جوانانی که به امید مبارزه علیه جمهوری اسلامی به صفوف این جریان پیوستند تا کولبرانی است که روزانه با تهدید و اخاذی این باند دست و پنجه نرم میکنند. اگر مردم افراد مسلح آنان از روستاها پاک نمیکنند، نه به دلیل "محبوبیت" و یا توهم مردم به ماهیت جنایتکارانه این باند که اساسا هراس از تروریسم این جریان و نزدیکی آن با جمهوری اسلامی است. هراسی که عمر زیادی نخواهد داشت!

 در کنار این حقایق، سکوت تمام جریانات ناسیونالیست کرد فعال در کشورهای  منطقه، در مقابل این درجه از وحشیگری و جنایت پیشگی پژاک، سوال همگان شده است.

این یادداشت کوتاه به دو علت اصلی می پردازد؛

اول؛ تعلق همگانی اینها به یک جنبش و وجود تقریبا همین نوع از ترور و اعدام ها و باجگیری در سابقه تاریخی شان است. در ذهن تاریخی هر بنی بشر آشنا به سیاست در کردستان عراق پدیده ترور مخالف و منتقد، قتل عام نیروهای رقیب، باجگیری از مردم و سرکوب و ایجاد ناامنی در زندگی مردم، یک پدیده آشنا هستند. چنین احزابی نمیتوانند سنت ترور و سرکوب و ایجاد رعب و وحشت در جامعه را محکوم کنند.

در کردستان ایران، حزب دمکرات کردستان سوالی بالای سر دارد که مربوط به سرنوشت نامعلوم دبیرکل ماقبل عبدالرحمان قاسملو، یعنی احمد توفیق است. همه انگشت اتهام را بسوی قاسملو و متحدین او در رهبری آن حزب، در مقابل احمد توفیق، دراز میکنند. سازماندهی جنگ علیه کومه له، قتل عام کادرهای سازمان پیکار در شهر بوکان، سرکوب مخالفین و منتقدین در مناطق کنترل خود، کشتار از بخش های انشعابی از صفوف خویش، جزو سوابق این حزب اند. سکوت این نیروها در محکومیت عملکرد کنار دستی هایش به همین جرم و جنایاتی است که قبلا توسط خود اینها عملی شده و بخشی از سوابق شان است.

پرونده سازمان زحمتکشان عبدالله مهتدی از اینهم سیاه تر است. سازماندهی حمله نظامی به اردوگاه سازمان مادر، کومه له، سازماندهی ترور کادرهای حزب کمونیست کارگری در کردستان عراق، پاکسازی منتقدین درون سازمانی، سنگربندی های مسلحانه و چاقوکشی های متعدد علیه رقبای درون سازمانی در اردوگاه نظامی شان در روستای زرگویز در کردستان عراق و ختم هر باره ماجرا با دخالت نیروهای انتظامی کردستان عراق... جزئی از عملکرد زندگی کوتاه شان در آن جغرافیای محدود است. اینها با این سابقه چگونه میتوانند به پ ک ک به خاطر سازماندهی فضای ترور در جامعه، انتقاد کنند؟

علت سکوت جناح چپ ناسیونالیسم کرد، یعنی کومه له، که تا این تاریخ ترور و اعدام و ایجاد رعب و وحشت در جامعه جزو سنن آن نیست، اما دلایل دیگری دارد؛ اولا این سازمان در بلوک بندی نیروهای ناسیونالیست در منطقه و در جنبش ناسیونالیسم کرد، متحد بلوک پ ک ک و پژاک در مقابل بلوک زیر رهبری مسعود بارزانی، است. ثانیا مدتها است تحکیم موقعیت خود در این جنبش را در اولویت اول خویش گذاشته است. این سازمان میخواهد موقعیت مستحکمی در میان همین جنبش ناسیونالیستی را برای خود کسب کند. نتیجتا در منفعت جنبشی و سازمانی خود نمی بیند که در افشاگری علیه اعمال جنایتکارانه آنها زبان باز کرده و موقعیت خویش میان آنها را تضعیف کند. همانطور که در زمانی هم چشم بر قتلهای ناموسی در کردستان عراق، حاکم کردن قوانین شرع اسلامی، فتوای ترور ریبوار احمد، کمونیست برجسته عراق، ترور کمونیستها و حمله به دفاتر یک حزب کمونیستی در کردستان عراق بست و سکوت کرد و نام آنرا "روابط دیپلماتیک" گذاشت! همانطور که در دوره اعتراضات توده ای در کردستان عراق، علیه بورژوازی حاکم و فساد مالی و فقر و فلاکت و استبدادی که حاکم کرده اند، با تاخیر وارد شد و ضمن حمایت آبکی از این اعتراضات، اعلام کرد معضلات "دولت نوپای کرد" را درک میکند!

در خاتمه؛

ناسیونالیسم کرد پدیده ای ماهیتا متفاوت از ناسیونالیسم ایرانی و عراقی و سوری و ترک و عرب نیست. تفاوت اینها نه در ماهیت شان، که در موقعیت شان است. بخشی از اینها در قدرت اند و دستگاههای رسمی و علنی کشتار و ترور و اعدام دارند. ناسیونالیسم کرد اما هنوز دولت مستقل خویش بی بهره است و به همین خاطر همه آن جنایاتی که دیگران رسما و علنا مرتکب میشوند، اینها، در صورت توان، غیررسمی، غیرعلنی و در خفا سازمان میدهند. فردا اگر شانس یار باشد و پ ک ک توسط دولت ترکیه به عنوان شریک سیاسی پذیرفته شود، یا "دولت کردی" خود را تشکیل دهد، تمام آنچه که امروز در خفا انجام میدهند، در کنار اردوغان ها، با افتخار عملی خواهند کرد، همانطور که ناسیونالیست های کرد ایرانی متحد در "مرکز احزاب کردی"، که مشغول مذاکره و معامله با جمهوری اسلامی اند، در صورت قبول لبیک شان، دسته جمعی همان راهی میروند که جمهوری اسلامی دارد طی میکند. آنوقت باید دید کومله در این میان کجا قرار خواهد گرفت!

عقب راندن ناسیونالیسم کرد، کوتاه کردن دست نیروهای این جنبش از زندگی مردم نه کار نیروهایی که رسالت خود را "کسب رهبری" در همین جنبش ارتجاعی تعریف کرده اند و چهار نعل به سوی آن میدوند، که کار کمونیستها، طبقه کارگر و جنبش آزادیخواهانه ای است که میرود مهر خود را به صحنه سیاست در ایران و خاورمیانه بزند!  

سازمان پ ک ک، در کردستان ترکیه، ترور و اعدام مردمان بی گناه به بهانه های مختلف را در پرونده دارد. اما ظاهرا هیج سند مکتوبی برای این جنایات در دست نیست. علت ساده است