این سوالی است که مارتین لوتر کینگ شصت سال پیش در سخنرانی مشهور خود، (من رویایی دارم) در مقابل یک جنبش عظیم علیه تبعیض و علیه  نژادپرستی  در امریکا  قرار داد.

«پاسخ این است که ما تا زمانى که سیاه پوستان قربانى سبعیت پلیسى است هرگز آرام نخواهیم گرفت. ما هرگز نمى توانیم آرام بگیریم، زمانى که تن هاى ما، فرسوده و خسته از سفر، نمى توانند در منزلگاه هاى بین راه ها و هتل هاى شهرها، مسکنى بیابند. ما هرگز نمى توانیم آرام بگیریم زمانى که جابه جایى اصلى سیاه در حرکت او از زاغه اى کوچک به زاغه اى بزرگ تر خلاصه میشود.»

پنجاه سال بعد از مرگ لوتر کینگ جامعه امریکا مقهور ابعاد باور نکردنی همان نا آرامی است. حادثه مرگ «جرج فلوید» جرقه شروع سلسله انفجار از رویدادها را به همراه داشت. ابعاد بی سابقه کشمکش ها، یکی پس از دیگری، بطرز سرسام آوری همه مرزهای پیشین را در هم شکسته است. خشم و بیزاری، طاقت های طاق شده در مقابل مانورهای خائفانه و عقب نشینی های قطره چکانی با تشدید میلیتانتیسم پاسخ میگیرد. انبوه شواهد و اسناد امروز پوسته خشم و عصیان را میشکافد، اعتراضات عمق مییابد. خود آگاهی دامنه وسیعی پیدا میکند. تنها در عرض دو هفته  توقعات بالای معترضین  در مقابل  راسیسم نهادینه در دستگاه پلیس و کل سیستم دولتی امریکا یک واقعیت انکارناپذیر است.

در پنجاه سال اخیر و مشخصا در ارجاع به «لوتر کینگ» اعتراضات سراسری و قدرتمند علیه راسیسم و تبعیض نژادی یک واقعیت انکار ناپذیر و یک فاکتور تعیین کننده  در سیاستهای حاکم تبدیل شده است؛ از سازمانها، الگوها، تاریخ و روشهای شناخته شده برخوردار است. جنبش و اعتراض سیاه پوستان کماکان از «لوتر کینگ» الهام میگیرد ولی حصارهای مارتین لوتر کینگی را پشت سر گذاشته است. این جنبش در یک خمیره خودجوش حق طلبانه به یک «رویا» تن نمیدهد، برای قانون و کتیبه های پر طمطراق وقع نمیگذارد، با پوزخند به فرصت طلبی و عقب نشینی و مانور فریب کارانه، کمتر از دشمن بر زانوی متارکه را نمیپذیرد. 

«جوشش جرج فلوید» در امریکا  یکی از بزرگترین ماشین های سرکوب سازمان یافته در دنیای مدرن  با  ترامپ در راس آن را به هماورد طلبید. در مورد نتایج نهایی آن هنوز نمیتوان به اظهار نظر پرداخت، هنوز طرفین همه ظرفیت خود را بکار نگرفته اند. اما تا همین جا «جرج فلوید» دیگر یک پدیده جهانی است. سرگذشت جرج سیاه پوست، در هیبت چگونگی پوزه خرد شده یک دولت ستمگر، در تجلی  غلغله شور و خشم در ترکیب با کاردانی بی همتا در سازمان و تاکتیک های نبرد، همگی با هم دستمایه یک تجربه گرانقیمت در مبارزات توده ای حق طلبانه  در گوشه و کنار دنیا، حالا حالاها ادامه خواهد داشت.

شما فقرا و محرومان  کی آرام خواهید گرفت؟

پنجاه سال بعدتر، پاسخ «مارتین لوتر کینگ»  در مقابل صف اعتراضی نمیتواند بر تحولات عمیق طبقاتی جامعه آمریکا چشم بپوشد. تبعیض نژادی تا مغز استخوان یک پدیده طبقاتی و شکست آن امر یک مبارزه با مهر و نشان کارگری است.   

از تغییر فضا و حمایت سفید پوستان از جمعیت سیاه پوست امریکا گفته میشود. اما تغییر اساسی در جامعه امریکا در شکاف های طبقاتی در ورای مرزهای نژادی  است. از یک طرف، بسرعت برق و باد جمعیت عظیم سفید پوستان به جمیت فقیر و بی خانمان، و ساکنان گتوهای کناره شهرها اضافه شده اند. و از طرف دیگر جمعیت بزرگی از جمعیت سیاه پوست به قشر نیمه مرفه و چه بسا به بورژوازی صاحب مکنت و الیت قدرتمند امریکا پیوسته اند. «سیاه» تنها به اعتبار خصوصیات نژادی جز خشم و عصیان گذرا در مصاف توحش پلیس، هر چقدر که ضروری و شوق انگیز بنظر برسد، نمیتواند از بار مبارزاتی قابل اعتنایی برخوردار باشد، تحولات پایدار را طرح و تعقیب نماید، نیرو جمع آوری کند، متحد کند و متحد نگه دارد.   

روایت بورژوایی تاریخ امریکا، و جنگ داخلی در هسته مرکزی آن در هویت تاریخی ملی امریکایی، حامل یک دروغ چرکین است. لغو برده داری و منشور آزادی شهروندان  برای سیاه پوستان نه آزادی بلکه بردگی کار مزدی و کار شاق در مزارع و کارگاه های تولیدی را به همراه داشت. تاریخ امپراطوری امریکا با سیاست حداقل مزد و فشار سازمان یافته گرسنگی و بیکاری بر دوش کارگر ارزان سیاه پوست شکل گرفت. آن زمان تبعیض نژادی از صفحات  قانون خط خورد  تا در عوض، بمراتب قوی تر و در ابعاد اهریمنی در رگ و پی جامعه جریان پیدا کند. موقعیت فرودست و تحقیر شده «سیاهان» در امریکا در ساختار و اقتصاد سیاسی امریکا و در بازتولید تصویر «سیاهان بی سر و پا، بیمار، بیکار، بی درآمد، فقیر و معتاد» نهفته است. این موقعیت باید مورد حمله و تغییر قرار بگیرد. امروز در امریکا بیشتر از پلیس این فقر و بی تامینی است که میکشد، قانون کار و کارفرما است که تحقیر میکند، این کلیسا است که سیاه پوستان را منزوی میکند و دارایی آنها را مثل زالو میمکد... و در بخش وسیعی از این عرصه در کنترل سیاه پوستان است.

مارتین لوتر کینگ زمانیکه در تعمیق پلاتفرم مبارزاتی در دفاع از حقوق شهروندی سیاه پوستان دست به کار سازماندهی یک مارش کارگران نظافتچی در شهر ممفیس بود، کشته شد. همسر او مارش کارگران را به واشنگتن رساند. به فرمان رئیس جمهور کمپ کارگران در همان شب اول در کمتر از یکساعت در هم پیچیده شد. جنبش اعتراضی علیه تبعیض در امریکا چاره ای ندارد کار را از جایی که لوتر کینگ به پایان رساند، ادامه دهد؛ و سر  از مارش گرسنگان و محرومان در شهر ممفیس در بیاورد.