شامگاه دوازدهم خرداد ۱۳۹۹ اردوگاه بزرگ بورژوازی ایران با دریافت گزارش ویژه از گماشتگان وزارت کار و زندان اوین سر آسوده بر بالین گذاشتند. بنا به این گزارش، در سلول یکی از زیر زمینهای مخوف اوین تن درهم کوبیده کارگر بازنشسته و عضو سندیکای شرکت واحد سند خوش خدمتی حکومتی بود که گویا "مبارزات صنفی کارگری" تحت کنترل است، گویا جهنم دستمزدها بقوت خود باقیست، پرچم ظفرنمون قراردادهای سفید، مالیخولیای بهره کشی از کارگر، بازار کار کودکان، تجارت کلیه، ستمگری و مافیای کار غیر رسمی زنان، و تجارت اسلامی تن فروشی و اعتیاد و درماندگی میلیونها شهروند جامعه بر کوی و برزن برافراشته خواهد ماند!
آنچه که "مبارزات صنفی کارگری" در ایران نامیده میشود، یک موتور تحولات سیاسی ایران، و در عین حال یک کیش و آیین مبارزاتی تاریخ نوین ایران به بحساب میاید. دوازدهم خرداد در امتداد همین مبارزات، در اوج و سیطره جنون اسلامی سرمایه در ایران، در همهمه نکبت بار رذالت پیشگان حرفه ای، فریادی از اوین مظهر شرافت برای روح یک ملت گردید. امروز در ایران در تلنبار ابراز وجود چرکین سیاستمداران و کارچاق کن های منحط؛ در حالیکه در طنین عربده های نظم این نظام کمر بخش عظیم کارگر و زحمتکش جامعه زیر بار بهره کشی و تحقیر و تبعیض خم شده است، امید و دلخوشی به بهبود متوجه اردوی " مبارزات صنفی" است. این مبارزات سنگرهای مقاومت در مقابل تعرض مداوم طبقه حاکم در دفاع از حیات و حرمت خانواده کارگری هستند. مهمتر از هر چیز این مبارزات کانون گرم همبستگی و همپشتی دریک رویارویی توده ای و علنی و مستقیم با کل طبقه حکم است. سندیکای شرکت واحد از سنگرهای پیگیر و پایدار این عرصه بوده و امروز تاوان نقش تاکنونی خود را پس میدهد.
"مبارزات صنفی کارگری" تاریخ معاصر ایران را با مبارزات، تجربیات و شخصیت های بسیار ارزشمندی مزین ساخته، الگوهای پایمردی و ایستادگی در راه ازادی و حقوق حقه مردم زحمتکش را بدست داده اند. حکم شلاق فجیع است، وحشیانه است، آمیخته ای از جنون و شکنجه و تحقیر، نفرت انگیز است. اما کیست که نداند ایستادگی در مقابل این توحش قهرمانان نسل حاضر را به جلوی صحنه رانده است. اوین و زیر زمین ها و سلول های مخوف آن هرگز نتوانسته مانع دلسردی و ناامیدی در میان فعالین کارگری بشود. هر پرونده و هر مورد دستگیری تعرض به صف کارگران دور چند ماهه دیگری از کشمکش حاد و پر خطر را بدنبال داشته است، و هر بار سرسختی و هوشیاری فعالین کارگری، چه بطور فردی و چه در کل جامعه گامها صف اعتراضی علیه جمهوری اسلامی را بجلو رانده اند.
مستقل از مفاهیم و دسته بندی درباره "مبارزات صنفی" در ادبیات سیاسی، دستمزدها و بیکاری، در پایه ای ترین سطح، دقیقا آن کشمکشی است که در تحولات سیاسی حاد طبقاتی در ایران در حال رقم خوردن است. برای طبقه کارگر، این نبردی بر سر همه چیز است. نان به معنای بقای فیزیکی و فرجی در رهایی از انواع تباهی گریبانگیر از یک طرف، و ایجاد بیشترین وحدت در صفوف خود و بسیج سیل اقشار محروم حول یک پرچم طبقاتی کارگری از طرف دیگر، آرام و قرار را از پیشروان و فعالین طبقه بریده است. فضای سیاسی ایران از لجن جبن بورژوازی آکنده است. در حالیکه از سیاست و برنامه و وعده و چشم انداز چیزی بیشتر از یک قاب دستمال از سفسطه و دله دزدی نمیتوان از طبقه حاکم سراغ گرفت، همه چیز به مزاج مردک کوتوله قوه قضائیه و لفت و لیس ضربات شلاق و سفته بازی خلاصه شده است.
در مقابل، فضای سیاسی ایران در حلقه سخنوران و بیان زمینی مفاهیم زندگی شایسته به این اندازه برای کارگر و زحمتکش منشاء امید و انگیزه نبوده است. علارغم شلاق و سرکوب افسار گسیخته، هیچگاه به اندازه امروز تجمعات کارگری قطب طبیعی اعتراض و چاره جویی نبوده است.
اینرا به فروتنی و کاردانی و آرمانخواهی بهترین و جان سخت ترین فرزندان تبار کارگری این جامعه، و به سر پر سودای گرگهای باران دیده سندیکای شرکت واحد بدهکاریم.