همزمان با کشتن جورج فلوید کارگر سیاه پوست ساکن مینیا پولیس امریکا، بر پیکر رسول طالب مقدم کارگر شرکت واحد در تهران ۷۴ ضربه شلاق زدند.
حکام سرمایه داری نسبت به دشمن طبقاتی شان یک ذره توهم ندارند. آنها خشم شان را نسبت به طبقه کارگر پنهان نمی کنند. برای شلاق زدن کارگر و خفه کردن او زیر زانوی پلیس شان هیچ ابایی ندارند. مبارزه طبقات بالا با پایینی ها مملو از خشونت به شکل استثمار، بردگی مزدی، شلاق، گاز اشک آور، شکنجه و زندان ناشی ازمنفعت، شرف و وجدان طبقاتی شان است.
این را طبقه کارگر و زحمتکشان تاریخا و تا امروز با گوشت و پوست و استخوان لمس کرده و دشمن شان را در لباس کارفرما، دولت، مجلس، قانون و پلیس می شناسند.
پاسخ طبقه کارگر، زحمتکشان و محرومان به دشمن طبقاتی شان، اعتصاب، قیام و انقلاب است. جدال نان و آزادی علیه سرمایه و ستم در گوشه و کنار جهان می رود تا پوسته ی توهم به دنیای بازار آزاد سرمایه و دمکراسی را پاره کند. این طلیعه انقلاب کارگران و زحمتکشان برای آزادی و برابری و سوسیالیسم است.
کم تر از یک سال از قیام آبانماه ۹۸ در سراسر ایران می گذرد و امروز زحمتکشان ده ها شهر امریکا علیه دشمن طبقاتی و فاشیسم سازمانیافته بپا خاسته اند.
در ابان ۹۸ نفس ها در سینه حبس شد. اکنون محرومان امریکایی فریاد می زنند: نمیتوانیم نفس بکشیم! در آبان ماه سران سرمایه و سود حکم مرگ نظام شان را گرفتند. و امروز در سراسر امریکا، این حکم تکرار می شود.
اگر نفس کشیدن در دنیای ستم و سرمایه برای طبقه کارگر و زحمتکشان و محرومان سخت و سخت تر شده است، قیام بردگان مزدی اما نفس حکام سرمایه را بریده است. آبان ۹۸ دور کاخ رهبری و دولتمردان جمهوری اسلامی را با تانک و نیروی سپاه طنیدند و این روزها پلیس و گارد ملی برای حفاظت از حکام سرمایه داری دور لانه موش های کاخ سفید حلقه زده اند.
آیا دنیای سرمایه داران را از این موج عظیم و پی در پی خیزش ها و قیام های توده گرسنگان، گریزی هست؟
اگر هنوز طبقه کارگر جهان برای اجرای حکم مارکس، "کارگران جهان متحد شوید"، هنوز راه سختی در پیش دارد، اما یک امر مسلم این است که دیگر این کره خاکی جهانی آرام و امن برای سرمایه داران و حکام شان نخواهد بود.
جنبشی طبقاتی از اعماق جوامع امروز بحرکت در آمده است. صف آرایی دو طبقه اصلی پرولتاریا و بورژوازی، هر گونه میدان مانور جناح های مختلف بورژوزای ریاکار را تنگ کرده است. هر گونه اعتماد و باور و روزنه بهبود معیشت زحمتکشان در سراسر جهان کور شده است.
نیاز طبقه کارگر جهان امروز بیشتر از هر زمانی به کمونیسم ضروری تر و حیاتی تر شده است. خطر کمونیسم و سوسیالیسم بیشتر از هر زمانی بیخ گوش بورژوازی آشکارتر و نزدیک تر است. اعتراف به این خطر از کاخ سفید تا بیت رهبری جمهوری اسلامی شنیده می شود.
کمونیست ها وظیفه دارند شعار "کارگران جهان متحد شوید" و "زنده باد سوسیالیسم" را به پرچم جنبش ها و خیزش های میلیونی مردم محروم از واشنگتن تا تهران و از بیروت تا بغداد تبدیل کنند. ما باید در این جنگ طبقاتی پیروز شویم. ما محکوم به پیروزی هستیم!
خرداد ۹۹ ( ژوئن ۲۰۲۰)
********************************
خصلت جنبش های اجتماعی این دوره، به دلیل فقدان اتحادهای قوی کارگری و حزب کمونیستی کارگران جنبش های شهری و محله ای است.
جنبش آبان ۹۸ از شهرها و محلات زحمت کش نشین شهرها شروع شد.
میزان گرسنگی و فقر و بیکاری و گرانی و فلاکت چنان وسیع و چندده میلیونی است که تنها به کارخانه ها و مراکز صنعتی محدود نیست.
حتی بخش شاغل طبقه کارگر نسبت به میزان فلاکت عمومی جامعه درجه ای از بهبود را نشان می دهد. نفس این شاغلین طبقه را به محافظه کاری و تلاش و حتی سکوت بخاطر حفظ شغل کشانده است.
اما موج فلاکت زحمتکشان و خانواده هایشان چنان قوی و عظیم است که نمی گذارد بخش شاغل دست به کلاه خود بگیرد. این کلاه را طوفان خشم گرسنگان بر می دارد.
من فکر می کنم خیزش های اجتماعی آتی در ایران از همین محلات زحمتکش و فقیر نشین باز آغاز خواهد شد نه از مراکز صنعتی و از میان کارگران شاغل.
نیروی عظیم این جنبش را کارگران بیکار و فصلی و دستفروشان و زنان و فرزندان خانواده های این بخش جامعه تشکیل می دهد. این موج معلمان و کارمندان و پرستاران و حتی بخش پایین و آسیب پذیر در خدمات و حمل و نقل و غیره را در هم می پیچد و همراه می کند.
اگر بخواهیم دسته بندی کنیم از نظر من اوضاع به این صورت است:
۱- بخش شاغل طبقه کارگر در مراکز صنعتی بزرگ و کوچک هنوز نظاره گر خواهد بود و مترصد فرصت تاثیر گذاری و حتی می توان گفت تعیین تکلیف نهایی خواهد شد.
در نتیجه خصلت کار کمونیستی در میان این بخش طبقه کارگر خصلتی کلاسیک نهادینه شده و صاحب سنت و تاریخ و تجارب خودش است. مبارزه اقتصادی محور این جنبش طبقه کارگره که در همه ی این سالهای حول معوقه ها، اخراج و تعدیل و به درجه ای دستمزدها بوده است. خصلتی کم تر تعرضی و معمولا فصلی و از این اعتصاب تا اعتصاب دیگر و از این تجمع تا تجمع دیگر بوده است. اعتصابات هفت تپه و فولاد برگ جدیدی از این مبارازات را ورق زد. قدرت اتحاد کارگر را نشان داد. جایگاه رهبر کارگری را برجسته کرد. مجامع عمومی و شکل شورایی اتحاد کارگر را مطرح کرد. کارگر گله گزار و شکایت نویس سابق جایش را به تصرف شهر و قلب جامعه داد. مبارزه را از محل کار به محل زندگی و شهر کشاند. و فراتر تنه به تنه ی راس حاکمیت زد. دولت و مجلس و قوه قضائیه را به چاره جویی، در آغاز تهدید و دستگیری و نهایتا دلجویی از کارگران و رهبرانشان وادار کرد.
همه ی این تحولات شرایط را برای کار کمونیستی، سنت های کمونیستی مجامع عمومی و شوراهای کارگری، کمیته های کمونیستی کارخانه و نهایتا تحزب کمونیستی طبقه کارگر فراهم تر از پیش کرده است.
در چنین شرایطی کار کمونیستی اصول خود را دارد و هنوز مباحث اصول فعالیت کمونیستی در میان کارگران و تحزب کمونیستی طبقه کارگر مبنای این فعالیت ها است.
اما نبض جامعه بیرون از کارخانه ها و مراکز صنعتی در محلات و حاشیه شهرها و در میان کارگران بیکار و دستفروشان و کارگران فصلی و بخش خدمات و حمل و نقل و در میان زنان و خانواده های زحمتکشان تندتر می زند.
در نتیجه خصلت کار کمونیستی در این عرصه متفاوت هم هست. جنبش گرسنگان حول معیشت، نمی تواند صبور باشد. نمی تواند 6 ماه معوقه را تحمل کند. هیچ منبع درآمدی ندارد. از امروز تا فردا را می گذراند. در نتیجه عجول تر و تعرضی تر است.
این بخش زحمتکشان، هیچ امیدی به بهبود ندارد. هیچ وعده ای مثل بیمه بیکاری یا تامین معیش بخور و نمیری هم به آنها نمی دهند.
وقتی می گویند کار به استخوان رسیده است تعبیر درستی از وضعیت این بخش چند ده میلیونی فقرا و محرومان جامعه است.
خصلت مبارزه در این بخش جنبش های اعتراضی، طرح یک مطالبه نیست. آرام و منتظر وعده نمی شود. کارش زدن و زدو خورد است.
مصادره و زدن و شکستن و سوزاندن انبارها و سوپرمارکتها و بانک ها است. چیزی که غارت نامیده می شود.
در نتیجه کار کمونیست ها در این جور جنبش های تعرضی و ویرانگر یا سرنگونی خواه سخت تر است. قابل پیش بینی نیست.
فرصت کار پایه ای و ساختن در شرایط آرام و یا در جریان مبارزاتی چون اعتصاب کارگری و غیره نیست.
کار کمونیستی در چنین شرایطی ایجاد شبکه های ارتباط و محافل کمونیستی در میان بخش های مختلف و سیال زحمتکشان از جمله بیکاران، کارگران فصلی، دستفروشانّ، جوانان، زنان، خانواده های زحمتکشان بخش های مختلف است.
این شبکه های الزاما کمیته های کمونیستی نیستند.