ششم فروردین ماه ۱۳۹۹در تاریخ معاصر ایران ماندگار خواهد بود. در این روز بنا به اخبار رسمی، ارتش "مردمی و قدرتمند" ایران با سرعت شگفت آور 48 ساعته ناوگان پزشکی کشور را به "مجتمع بیمارستان ۲۰۰۰ تختخوابی ارتش در تهران" مجهز نمودند! عکس این مجتمع ضمیمه است، و همان جای شکی باقی نمیگذارد که اگر این محل تماما نه برای نجات، بلکه تنها به قصد قتلگاه بیماریهای واگیر بر پا شده است. اینجا و در این محل بهداشت غیر ممکن است، درمان و بهبودی محلی از اعراب ندارد. این مجتمع سالن انتظار مرگ حتمی، محل در غلطیدن پشته های مبتلایان به نیستی در زیر یک سقف مشترک است. تخت های باندازه کافی محکم و "مجهز" به ملحفه ظاهرا تنها پیش بینی لازم و ضروری طراحان است که مبتلایان بخت برگشته را وسوسه کند بجای فرار و هراس و تنهایی در این مجتمع کپه مرگ خود را بگذارند... ایران نه در آستانه فاجعه، بلکه در مواجهه با یک فاجعه بزرگ انسانی است. مجتمع مورد بحث یک شاهد گویا برای وضعیت مشابه در کل جامعه در ابعاد میلیونی است.
توانایی لجستیکی و قدرت تشخیص ارتش و فرماندهان آن بی گمان بیش از این دون پایگی است. اگر انتظار تعداد کافی بیمارستان و تخت و تجیهیزات شاید کمی از توقعات منطقی فراتر باشد، محل های مناسب برای نگهداری بیماران و فقط با معیار پاکیزگی در قصر و وزارتخانه ها و در اعیان نشین های آن جهنم دره کم نمیتوان سراغ گرفت. به بیان ساده روز ششم فروردین ماه 1399 روز دیگری در ایامی است که طبقه حاکم و دولت آن رتق و فتق میکند تا شر کرونا با قیمت اقتصادی ارزانتر و با کمترین تلاطم های سیاسی از سر بگذرد.
مقامات و فرماندهان و پیشوایان حکومتی دروغ نمیگویند، ادا در نمیاورند، تشعشع غرور و رضایت خاطر در وجنات این مقامات واقعی و صادقانه است! سیاستها و اقدامات هر چه معوج و پوچ و توخالی تر، اما، به همان اندازه، نه از کاربدستان، بلکه از مردم حکایت دارند. خوب که گوش میدهید فرماندهان بیش از خود، از مردم میگویند ... آنچه میگویند و آنچه هست، اوج لیاقتی است که مردم را شایسته آن میدانند، آنچه مردم باید و میتوانند انتظار داشته باشند... نمایشی رقت انگیز مملو از خودستایی در زرورق های چندش آور " مردم نوازانه" اسلامی؛ همین!
آیندگان سال ۱۳۹۹ را با ورق زدن بایگانی جراید بخاطر میاورند ... ایامی که توده مردم ناگهان خود را بدون سقف، بدون کار، بدون پناهگاه، بدون درآمد، با محل های کار آکنده از سموم و نا امنی، و در چنبره بیمه و سلامتی دور از دسترس؛ یک هیولا را در حیاط خلوت زندگی خود یافتند که دیگر حتی راه هوای تنفسی را نیز بر آنها می بست. آیندگان سال 1399 و ایام سیاه ترور کرونا را با انبوه مزخرفات و شیادی سیاستمدارانی ورق خواهد زد که نتیجه عملی و کارنامه آنها در مقابله با یک فاجعه از هیچ فراتر نرفت، هیچ!
اما این مردم در زندگی واقعی جز مواجهه با ویروس گریزی ندارند. اگر دولت به افاضات و نق زدن ها و منت بی جا تبدیل شده است، در عوض ویروس آنجاست، آنرا نمیتوان ندیده گرفت، خلاصی از شر آن با تغییر کانال تلویزیون ممکن نیست. با خطر ویروس مردم عزیزان خود را از مراکز سالمندان و مراکز بهزیستی گرد خود آورده اند. خانواده ها بزرگتر شده است، مخارج بهداشتی عرصه را تنگ تر ساخته است... و در شرایط بمراتب بدتر اقتصادی باید گلیم زندگی را نجات داد. برای نان آور این خانواده ها تهدید ویروس اساسا قابل درک نیست. تامین زندگی همواره در فاصله میان مرگ و زندگی صورت گرفته است... و امروز با مخاطرات بمراتب بیشتر. اما تا کی؟
در هجوم کرونا، مردم و مبتلایان و نیازها سر جای همیشگی بقوت خود باقیست. در این میان، دولت است که کرکره را پایین کشیده و در انبوه آمار و تایید و تکذیب از خود اعلام رفع مسئولیت کرده و معلق است. مردم وظایف حکومت را بر دوش میکشند، این مردم سرنوشت مقدر خدای آسمانها را در مریوان و پاوه و محلات و شهرهای ناشناخته به بازی گرفته اند. معجزه، این مردم هستند. ارتش و پیشوا و حکومت یاوه میبافند؛ در بیمارستانها در فقدان دستکش و مواد اولیه ویروس و ابتلا حکم میراند، در عوض، آغوش و کاشانه و قلب این مردم پشت و پناه و حفاظ مقابله با بیماری در دنیای واقعی است. اما تا کی و چگونه؟
تجربه زنده کشورهای ایتالیا و اسپانیا، کشورهایی که درایت و هوشیاری و قبل از هر چیز مسئولیت دولت در قبال شهروندان در سطحی بسیار فراتر ار مورد حکومتی ایران، حکایت از بحران اجتناب ناپذیر پیش رو دارند. جمهوری اسلامی جلو اشاعه بیماری را نمیخواهد و نمیتواند بگیرد. سیاست "در خانه ها بمانید" به تنهایی راه حل نیست. رها کردن مردم با سفره های خالی، بدون امکانات بهداشتی و درمانی، دیکته کردن استیصال، و تجویز نسخه انتظار و هراس مرگ است. اما تا کی و چگونه؟
ایران آبستن تلاطم های سیاسی حاد است. این مردم حق دارند از دست ویروس کرونا جان سالم بدر ببرند، اما این سیاستها و جانیان اسلامی سرمایه است که مردم زحمتکش را کت بسته به قربانگاه ویروس میبرد. مردم حق دارند از فقدان بیمارستان و تخت و کپسول اکسیژن با مرگ کلنجار نروند.
سلامتی و تندرستی ما در مشت نکبت جمهوری اسلامی سرمایه است. گذر زندگی هر یک از ما گویای حکایتی است بر چگونه جان سالم را از انواع مخاطرات، از گرسنگی و بیماری و بیکاری، جان سالم را از دست وحشیگری انواع دستجات سرکوب و از زندانها به در برده ایم. امروز وقت آن است که جان و سلامتی را با قدرتی بیشتر و با اراده مستحکم تر از حلقوم جمهوری اسلامی بیرون بکشیم.
این نه کرونا، بلکه بیش از آن، ویروس اسلامی سرمایه است که زمینگیر میکند و میکشد. مراقبت های فردی و محدودیت های رفت و آمد بجای خود، ایران باید و حق است فریاد اعتراض مشترک علیه تباهی کرونا باشد. جمهوری اسلامی خوب میداند این مردم قربانیان ساکت مسلخ کرونای این حکومت نخواهند شد؛
همیاری مردمی به جای خود، فعالین ابتکارات و بسیج محلات بجای خود، اما این فعالین و کارکنان فداکار بیمارستانها عزیزترین سرمایه برای ساختن جامعه انسانی پس از خرابه های جمهوری اسلامی هستند، کرونا نباید به خشت ها و سرمایه گرانقدری از اتحاد و رزمندگی و امید و خوش بینی ما علیه جمهوری اسلامی آسیب وارد آورد.
کرونا شرایط مبارزه با جمهوری اسلامی را تحت تاثیر قرار میدهد، کرونا حاصل اراده و خواست و محرک دلخواه کسی نبود، اما در اصل کشمکش میان مردم و جمهوری اسلامی نه تنها تغییری ایجاد نمیکند بلکه هیزم تازه ای بر شورش و طغیان مردم در نجات خود است. این روحیه، خطر انفجار اعتراضات توده ای و همزمان، پافشاری بر مطالبات روشن تنها راه نجات از کابوس مرگ کرونا است.
1- تامین سرپناه و مسکن از طریق تعهد پرداخت اجاره ها از طرف دولت، دسترسی همگانی به آب و برق مجانی
2- تامین مواد غذایی پایه در توزیع در محلات با نظارت نمایندگان شوراهای واقعی مردم
3- توزیع و دسترسی همگانی به طب و بهداشت همگانی و مجانی
4- اختصاص همه بیمارستانهای خصوصی و مراکز درمانی نیروهای مسلح در اختیار سازمان بهداشت عمومی
تک تک مطالبات فوق مستقیما دست درازی کرونا و اپیدمی آنرا بطور جدی و فورا سد میبندند. تک تک مطالبات شدنی هستند. میتوان با یک چرخش قلم آپارتمانهای خالی را در اختیار کارتن خوابها و کودکان خیابانی قرار داد. با یک دستور میتوان حقوق یک ماه وزرا و نمایندگان مجلس را به تامین اجاره بازنشستگان اختصاص داد و ...
باید جمهوری اسلامی را به مرگ گرفت تا به تب رضایت دهد.