میتوان در دریای ماركسیسم و حقیقت شناسی و جامعه شناسی و سیاستهای متنوع شنا كرد و متاثر شد و یا مخالف و موافق بود. اما سرانجام انسان در مقابل این سوال قرار میگیرد كه بالاخره چه؟ كجای این دنیا ایستاده ای؟ به كجا میروی ؟ میخواهی چكار كنی؟ ماركس جواب این سوالات را در یك كلام داده است كه تفسیر جهان كافی نیست، باید آن را تغییر داد.
منصور حكمت هم در مورد كمونیسم و ماركس و جهان امروز نوشت و گفت. كوهی ادبیات از او به جا مانده است كه هر بخش و موضوع آن راهگشای كار و مبارزه طبقه كارگر و كمونيسم جهان امروز است. حكمت در همین راستا هم حزب ساخت و انسانها را متحد كرد ودر مقابل همه آن چیزهایی كه مغایر منافع انسان بودند، ایستاد. اما سرانجام و در مقابل این سوال كه بالاخره چه؟ جواب داد كه، باید قدرت را گرفت! با هر اندازه نيرو و با اقليتي و هر جا كه امكان داشت بايد قدرت را از بورژوازي باز پس گرفت. در جواب مخالفين و ناباوران گفت اگر رژيمهايي را كه به روشهاي دمكراتيك سر كار آمده اند را نشود با اقليتي انداخت، رژيم هاي ديكتاتوري را اگر با ٢ نفر هم بشود بايد به زير كشيد.
شفافترین سیاستها و ایده ها، بالاترین انساندوستی ها، بیشترین فداكاریها اگر نتیجه اش به تغییر چیزی و ایجاد دنیایی منجر نشود كه این ایده ها و سیاستها و انسانیتها در آن تحقق یابند و زندگی بهتر و رفاه و خوشبختی و برابری ایجاد نكند، تنها ایده های درستی اند. این كار فقط با كسب قدرت ممكن است.
منصور حكمت تنها یك متفكر ماركسیست ، یك سیاستمدار و رهبر متحد كننده و مصمم و مدافع انسانیت و برابری نبود. او یك انقلابی بود كه میخواست آرمانها و سیاستهای انسانی و برابری طلبانه اش متحقق شود. همین امروز و براي همین نسل متحقق شود. نسلهای آینده خود تاریخشان را میسازند، ما چه میكنیم؟ در همان حال او یك آرمانگرای تخیلی كه پایش روي زمین نیست، نبود. هیچ پدیده دنیای امروز و مربوط به حقوق انسان و جامعه از دید او پنهان نماند و از آن غافل نبود. از حق كودك، سقط جنین، تغییر خط فارسی، استقلال كردستان عراق، دفاع از تن فروشان در بغداد كه حلق آویزشان میكردند تا ایستادگی در مقابل نظم نوین سرمایه داری و جنگ خلیج و تا تلاش برای ایجاد جبهه ای انسانی قوی برای سرنگونی جمهوری اسلامی... عرصه هاي متنوع آگاهگري و سياستگزاري و فعاليت و مبارزه حكمت بود.
حكمت سخنگوی طبقه كارگر برای ولو حقی كوچك بود. مباحث حكمت در كتاب "كار ارزان، كارگر خاموش"، گوشه هایی از آژیتاسیون سوسیالیستی وادعانامه كارگر علیه سرمایه دار هم در پایه و هم در سطح مطالبات روز مانند قرار دادهای دستجمعی، رو كردن دست حقه بازیهای سرمایه داران و دولت در بیحقوق كردن كارگر است.
میتوان در باره فلسفه، اقتصاد، سیاست و همه چیز حرف زد و كتابها نوشت و اندر وصف اومانیسم گفت و نوشت ، اما نگران نتیجه و تاثیر آن نشد. میشود گفت و نوشت اما تحقق ایده ها و ا فكار و سیاستها را به دیگران واگذاشت... اما حكمت منتقد دنیای وارونه و خرافات و سیاستهای ضد انسانی، خود معمار ساختن دنیای جایگزین آن ، دنیای بهتر هم هست.
اراده حكمت در مساله قدرت و ایجاد حزب قدرت سیاسی، چكیده تفكر، انساندوستی، آرمانخواهی و اومانیسم او است.
حزب و قدرت سیاسی حكمت از نظر خیلیها و حتی كسانی كه سنگ طبقه كارگر و كمونیسم را به سینه میزنند، كفر آلود بوده و هنوز هم هست. خود حكمت گفت:
"... این سخنان از نظر طیف وسیعی از چپها با ناباوری مواجه و حتی كفر تلقی میشود و استدلالات به ظاهر ماركسیستی علیه آن اورده میشود. خواهند گفت پس طبقه كارگر چه؟ مگر میشود قدرت را گرفت بدون اینكه طبقه كارگر آماده باشد یا توده ها آماده باشند، یا اكثریت را آماده و متشكل و متحد نكرده باشی؟ این آوانتوریسم است و ... اما راست ها و بورژوازی ابهامي در رابطه با این خواست و اراده و تصمیم ما ندارد. چون كار بورژوازی همین است. كسب قدرت در سر لوحه همه كارها و سیاستهایشان است. فلسفه زندگیشان است. مگر میشود بورژوا بود و ماند اما قدرت را نداشت و دولت را نداشت و قانون و پارلمان و پلیس و ارتش نداشت... كسب قدرت برای بورژوازی از بدیهیات كار و زندگیشان است. اما وقتی نوبت به كارگر و كمونیستها و حزب كمونیستی كارگریش میرسد، هزار دلیل و بهانه به میان میآید كه نمیشود و زود است و پس پیوند با كارگر چه شد و يا در يك كشور نميشود و ..."
از زاویه دیگر هم به كسب قدرت سیاسی از جانب حزب كمونیستی كارگری،انتقاد و ناباوري هست. میگویند پس تكلیف اكثریت و مساله دمكراسی و انتخابات و غیره چه میشود؟ شما كه میخواهید با اقلیتی قدرت را بگیرید این پایمال كردن حقوق اكثریت است. این دیكتاتوری است و از این حرفها. اما همزمان برای این بخش، دیكتاتوری بورژوازی تحت نام دمكراسی و انتخابات و پارلمان بورژوایی که اقلیتی کوچک در مقابل اکثریت عظیم کارگران و زحمتکشان و محرومان است،تقدیس میشود.
حزب و قدرت سیاسی از دیدگاه حكمت ، به زیر كشیدن حاكمیت سرمایه و زور و استبداد و تفویض آن به اكثریتی است كه در جریان این قدرت گیری جلو آمده و منافع خود را تشخیص داده است. یك حزب سیاسی و كمونیستی كه بتواند با هر اندازه نیرو بورژوازی را به زیر بكشد، از همان آغاز تصمیم به این كار، نقشه و سیاستهایش را تعیین میكند و رهبری مبارزه ای بی امان برای این سرنگونی را به عهده میگیرد و در نهایت هم شانس و فرصت انتخابی آگاهانه را هم به اكثریت جامعه میدهد.
انتخاب نه به معنای اعطای حق رای به مردم، يا انتخاب نمایندگانی براي چند سال كه ربطی به كار و منافع و زندگیش ندارد. انتخاب به معنای دخالت مستقیم خود در سرنوشت خویش. یعنی اداره امور اقتصادی و اجتماعی و سیاسی جامعه با دستان خود و بلاواسطه این و آن دولت و پارلمان و غیره. از طریق نمایندگان مجامع عمومی و شوراهایش كه دائما قابل عزل و نصب اند.
تصمیم حكمت برای ساختن حزب به عنوان ابزار قدرت گیری طبقه كارگر و مردم ، و مسلح كردن این حزب به سیاست و نقشه درست است. حزب قدرت، نه حزب دایما در اپوزیسیون وتو سری خور و یا حزبی برای تبلیغ و ترویج و آگاهگری صرف و یا حزبی جنیور و كوچك و كم توقع و چشم به دست برادر بزرگها و یا حزبی منتظر بورژوازی و دولتهایش تا كی او را به بازی میگیرند یا سركوبش میكنند و به حاشیه جامعه و به زیرزمینها و كار مخفی سوقش میدهد...
رهایی طبقه كارگر، رهایی زن و جوان و كودك و پیر و برقراری جامعه ای آزاد و برابر بدون قدرت گیری حزب كمونیستی كارگری كه همه این محرومان جامعه به آن چشم دوخته و امید بسته اند، ممكن نیست. هر تغییری و هر ا نقلابی هر چند توده ای و میلیونی هم بدون كسب قدرت از جانب حزب سیاسی كمونیستی و نماینده ورهبر آرزوها و خواستهای مردم الزاما خیری به انسان و جامعه نمیرساند، ولو جامعه را زیر و رو كرده و رژیمهایی را هم تغییر داده باشد.
منصور حكمت قدرت را برای حزبش و برای طبقه كارگر و مردم خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی میخواست و برای این كار عجله داشت. این افقی است كه حتی یك لحظه هم برای كمونيستها و كارگران آگاه و سوسياليست و رهبران جنبش آزاديخواهي و برابري طلبي قابل صرفنظر كردن و یا غافل ماندن از آن و یا فراموش كردن نیست.این قطب نما و الگوي طبقه كارگر و كمونيسم معاصر است.