روز نیست که خبر اجتماعات اعتراضی در مقابل ارگانهای دولتی و یا در مقابل دفاتر مسئولان مراکز تولیدی منتشر نشود. دیگر نه فقط دستمزدهای معوقه در این یا آن مرکز تولیدی، بلکه آّب آشامیدنی، دست درازی ماموران شهرداری، بیکارسازیها، کسری های کوچک و بزرگ در دستمزدها و بازنشستگی و بیمه ها نیز محرک اجتماعات اعتراضی را شکل میدهند. در شرایطی که دولت در راس طبقه بورژوا چیزی جز تفاله و فشرده بهره کشی، دروغ و توطئه نیست، این اعتراضات تنها امید مردم محروم و زحمتکش برای دست یابی به حداقلی از تامین معاش و امنیت جانی هستند. تجمعات اعتراضی باید بتواند ادامه یابد، قوی تر شود، تعداد بیشتری را گرد آورد، تحت فشار قرار دهد و راه به جلو باز کند.
فراخوان ما اتکای هر چه بیشتر اعتراضات به مجامع عمومی است.
دعوت پیوستن فعال به مجمع عمومی کارگران کارخانه و یا مجمع عمومی محله، فراخوان پیوستن به یک حزب سیاسی و یا یک سازمان خاص نیست. این فراخوان از شما هویت و فعالیت ویژه را نمی طلبد، روابط و رمز و راز خاصی را در دستور شما قرار نمیدهد. مجمع عمومی کارگری نقطه تلاقی آگاهی و اعتماد تعدادی از کارگران است که بُعد تازه ای به هم سرنوشتی خود می بخشند.
همان نخستین تجربه ها برای تک تک اعضای خانواده کارگری از بی ثباتی زندگی حکایت میکند که ریشه در کارمزدی نان آور خانواده دارد. زندگی بیش از هر چیز به سفر در امواج روی یک تخته پاره شباهت دارد که کنترل بر آن غیرممکن بنظر میرسد. این زندگی پرتلاطم را رشته پایان ناپذیر از مقاومت و مبارزه بهم میبافد که از گرانی، بیماری، بیکاری و توطئه های بی پایان سودجویانه طبقه حاکم میتواند تک تک و یا همه کارگران کارخانه را به تباهی بکشاند. مبارزه بخش مهم و تفکیک ناپذیر از زندگی کارگران در نظام سرمایه داری است. در همه چیز بحث بر سر حق است، حق کار، حق دستمزد، حق ساعات کار حق سلامتی، حق بازنشستگی، حق اعتصاب و مبارزه، حق پیر شدن و سالمندی ... و برای برخورداری از ساده ترین و بدیهی ترین این حقوق باید جنگید.
مجمع عمومی کارگران نسخه ناشناخته از راه و روش و نقشه مبارزاتی را در آستین ندارد، کوره راه های شبیخون و غلبه بر اردوی سراسیمه سرمایه را سراغ ندارد. مجمع عمومی به سادگی ظرف تلاش مشترک و آگاهانه اعضای آن برای رسیدن به هدف مشترک است، اما قبل از آنکه یک سازمان باشد، مجمع عمومی نمایشگر عزم و انگیزه جمع کارگرانی است که ناراضی هستند، و برای تغییر و پیشروی هیچ مانعی را برسمیت نمیشناسند.
مجمع عمومی شامل ساختار و ضبط و ربط، و متکی به آرا و حسابرسی است؛ اما سراغ مجمع عمومی را در فضای کارخانه، در تلاش بی وقفه برای متحد شدن، در رفاقت ها، و به عنوان معیار و سنت هایی دید که کارگر درآن تنها نیست و کسی تنها نمی ماند.
کارگران در مجمع عمومی با وظایف و عرصه های جدید و ناشناخته روبرو نمیشوند، بلکه امکان می یابند که منافع فردی خویش را در قالب منافع جمعی بطور قدرتمند و پیگیرانه تری به کرسی بنشانند. فلسفه مجمع عمومی در حکم ساده خلاصه میشود:
اولا، کارگر برای زنده ماندن چاره ای جز مبارزه کردن ندارد. بدون مبارزه این نظام حتی برخورداری از حداقل امکانات معیشت را نیز از او مضایقه میکند. دیگر اینکه کارگر به تنهایی در این مبارزه روزمره که جزیی از زندگی اوست نه پول دارد، نه سلاح، نه قدرت؛ تنها برگ برنده کارگر در اتحاد و یکپارچگی او است. اعتقاد به اینکه اتحاد راه نجات کارگران است، از راه استدلال تنها میتواند بخش کوچکی از کارگران را بخود جلب کند. توده کارگران نه با استدلال صرف بلکه عمدتا به کمک تجربه به این حکم اعتقاد پیدا میکنند. اعتراض و اعتصاب که خود جز با سطح بالایی از اتحاد به وقوع نمیپیوندد، موثرتر از هر استدلالی توده کارگر را به لزوم حفاظت از همبستگی در میان صفوف خود متقاعد میکند و این اعتقاد را به جزیی از شعور عمومی آنها تبدیل میسازد.
کشمکش دائمی کار و سرمایه مکررا کارگران را ناگزیر به اعتراض دست جمعی و عمل مستقیم میکند. دستمزد، بیمه ها و وعده های انجام نشده کارفرما و بسیاری موارد دیگر جمع بزرگی از کارگران را درگیر مساله واحدی میکند تا چاره ای بیاندیشند. وقتی حل یک مساله واحد بطور یکسان در دستور همه قرار بگیرد نیمی از مساله همبستگی حل شده است. این سطح از مبارزه اتفاقی و ناگهانی نیست. ابدا دشوار نیست که کار فشرده و صبورانه رهبران عملی در زمینه های شکل گیری اعتراضات را تشخیص داد. اما مهمتر از آن، روند، سرنوشت و چگونگی خود اعتراضات نیز در اتحاد و مبارزه جویی میان کارگران نقش تعیین کننده ایفا میکند.
سستی پایه های اقتصادی و تولیدی در جامعه از یک طرف و سیاست های ضد کارگری دولت منجر به کشدار شدن پروسه اعتراضات میشوند و چه بسا بسیاری از آنها در سراشیب فرسایش از تب و تاب میافتند و بدون نتیجه به کار خود پایان میبخشند. دولت، کارفرما و دستگاه های تبلیغی یک دم و از هیچ توطئه برای کارشکنی در اعتراضات فروگذار نکرده اند. دامن زدن به "بی فایدگی" و بدون ثمر بودن اعتراضات در صدر اهداف دشمنان کارگر قرار دارد. طبیعی است که کارگران برای پیروزی دست به اعتراض میزنند، اما شرایط بحرانی، گذر سریع وقایع و انواع محدودیت ها کارگران و تجمعات اعتراضی آنها را تهدید میکند. قرار نیست همه اعتراضات به پیروزی برسد، هر چقدر هم که این حکم طبیعی و منطقی بنظر برسد اما بدون تدابیر لازم هر عقب نشینی در یک اعتراض، هر چقدر هم که عاقلانه و صحیح، میتواند با مهر و شکست و ناکامی همراه گردد. تکیه به مجمع عمومی ابزار حفظ بالاترین وحدت و همدلی میان کارگران در مواجهه با تند پیچهای و در تصمیمات دشوار در پیشبرد اعتراضات است.
اجتماعات اعتراضی، با شرکت بخشی از کارگران واحدهای تولیدی ، تجمعات حول خواستهای فوری و عمدتا در مقابل ادارات و مراکز دولتی یک سرمایه مهم اعتراض طبقه فرودست در ایران علیه دولت و سرمایه داران است. مجمع عمومی ابزار رسمیت بخشیدن به اعتراض و ابزار هدایت این اعتراضات و و ابزار پیگیری آن در پی توقف های ناگزیر سر راه این اعتراضات است. مجمع عمومی با ارجاع دائمی به رای و نظر شرکت کنندگان حاضر و اتکا همه تصمیمات به رای حاضرین در محل ادامه کاری و مشروعیت مصوبات را تضمین میکند.
طبقه کارگر در ایران از اعتراض و نارضایتی اشباع است. در صورت وجود یک سنت مبارزاتی جا افتاده ظرفیت های مبارزاتی کارگران میتوانست موقعیت بسیار بهتری را در تسخیر خود داشته باشد. طبقه کارگر ایران باید قدر ظرفیت ها و قدر لحظات حق طلبی خود را بداند، بشناساند و جلو براند. این کار از مجامع عمومی منظم و سازمان یافته کارگری ساخته است. عقب نشینی و ناکامی ها مانع طبقه کارگر نیست، این طبقه باید کاراکترهای پیشروی خود را، بیشتر از هر کس برای آحاد صفوف خود، بدقت جا بیاندازد.