زنده باد همبستگی طبقاتی، زنده باد  اعتصاب!

مطابق اخبار منتشره در سایت خبری ایلنا، امروز پس از قریب دو هفته، اعتصاب کارگران معادن زغال سنگ کرمان با توافق بر سر یک مهلت ۴۵ روزه برای پیگیری مطالبات خود، با پا در میانی امام جمعه کرمان، موقتا به پایان رسیده است.

دو سطر ذکر شده فوق نه خبر است و نه ربطی به واقعیت اعتصاب و معدنچیان کرمان دارد. این دو سطر جوهر فشرده لجنزار جنون اسلامی سرمایه در ایران را بدست می‌دهد. اولا،  با یک کلمه "توافق" کل دو هفته توطئه و تهدید و شانتاژ علیه کارگران اعتصابی را لاپوشانی میکند. از جمله  سه کارگر اعتصابی  دستگیر شده تنها با پافشاری کارگران و در زمره این "توافق" از زندان ماموران امنیتی آزاد شدند.

ثانیا و مهمتر مضحکه دخالت امام جمعه کرمان است. در روزهای پیشتر نیز پای امام جمعه شهر کرمان به میان اعتصابات باز شده بود. می‌شود پرسید امام جمعه و نماینده امام دیگر چه صیغه ای است؟ مگر آن جهنم دره مجلس و قانون و دولت و وزیر کار ندارد؟ اعتصاب کارگران مستقیما دستمزد، شرایط کار را در بر گرفته است، مگر نه اینست که طرف حساب کارگران باید کارفرما و دولت باشد، مگر نه اینست قانون و مراجع قانونی باید جوابگو باشند، امام جمعه و "پا در میانی" دیگر چه مقوله ای است؟ چندین سال از دستمزدها، طبقه‌بندی مشاغل، بیمه‌ها و ساعات کار هزاران کارگر مورد اجحاف قرار گرفته، در شرایط ایمنی ناهنجار دچار آسیب شده در زیر آوار معادن کشته شده اند ... می‌شود پرسید چقدر "پای ایشان در میان" بوده و هست؟ می‌شود پرسید  در هم نشینی‌های امام جمعه و مقامات مسئول  کدامین موضوعات مربوط به کار و معیشت و حقوق کارگری، با کدامین منطق و مصلحت و با چه زبانی حل و فصل میشود؟ میشود پرسید چرا کرامات کارگر پناهی ایشان درست بحبوحه اعتصاب کارگران و دقیقا علیه "مطالبات کارگران" و برای خواباندن آتش اعتراضی آنها گل کرده است؟ می‌شود پرسید چرا دو هفته پس از سرگردانی و سکوت مقامات و کارفرما، همزمان با تهدید و دستگیری نیروهای امنیتی  سر و کله ایشان و "پا در میانی" مشعشع او پیدا می‌شود؟   

در واقعیت امر، هیچ‌کس به اندازه معدنچیان بخوبی نمی‌داند که دخالت امام جمعه‌ها جز به معنای توجیه قانونی و شرعی شرایط حاکم بر کار و بهره‌کشی وحشیانه محیط‌های کار آنها نیست. بساط نمایندگان امام  در خدمت و توجیه  استثمار، و دامن زدن به تفرقه و تسلیم و خریدن وقت و سر دواندن  کارگران ملموس و قابل مشاهده است. هیچ‌کس به اندازه معدنچیان کرمانی نمی‌داند که تقویت صف اعتراضی و سنبه پر زور برای به کرسی نشاندن مطالبات بر حق آنها، نه با پا در میانی امام جمعه، بلکه  در بسیج سایر کارگران و در سایر بخش‌های تولیدی نهفته است. هیچ کس انکار نمی‌کند که در صورت یک حرکت اعتراضی و یا یک اعتصاب در معدن زغال دور و نزدیک، از آزادشهر تا  چادرملو،  سیر رویدادها سمت و سوی کاملا متفاوتی بخود می‌گرفت. دخالت امام جمعه دقیقا علیه این همبستگی، و دقیقا برای پیشگیری هر قدم در مقابل چاره‌جویی طبقاتی کارگران است.

این ما را به پاشنه آشیل جنبش کارگری ایران می‌رساند. این ما را به سنگینی طلسم و بختک حاکم بر جنبش کارگری ایران می‌رساند. این آن بختکی است که یک اعتصاب با همه هیبت اعتصاب معدنچیان پس از دو هفته در پیشروی بیشتر دست و پای خود را بسته می‌بیند.  کافی است از خود بپرسیم چرا کارگران اعتصابی کرمانی در پی جلب حمایت از طرف سایر بخش‌های کارگری و مشخصا در صنایع کلیدی تلاشی را بخرج ندادند؟ کافی است از خود بپرسیم اگر دیروز کارگران معادن کرمان به حمایت از اعتصابات معادن چادرملو و یا بافق و آذر شهر می‌شتافتند، امروز کارگران سایر بخش‌ها برای  کمک کارگران کرمان سنگ تمام نمی‌گذاشتند؟

کیست که نداند، تجمع اعتراضی کارگران معدنچی کرمانی نه برای رساندن صدای اعتراض و حق‌خواهی به گوش استاندار و فرماندار، بلکه برای جلب همبستگی سایر بخش‌های کارگری است. مقامات و کارفرما بدقت از وضع جهنمی و جنایات حاکم بر شرایط کار معدن باخبرند. مقامات و کارفرما بخوبی از نارضایتی  کارگران مطلع هستند. آنها و از جمله امام جمعه در تباهی زندگی کارگران شریک جرم هستند.  پس کی قرار است کارگران معدن کرمانی، حق به جانب و با توقع، مستقیما دست همبستگی را بسوی سایر هم سرنوشت‌های دیگر خود دراز کنند؟ کی قرار است کارگران معدن در تدارک اعتصاب خود، ناگفته و نشنیده، روی دخالت و حمایت برادران و خواهران طبقاتی خود حساب کنند؟ کوچکترین نشان از حمایت و همبستگی، همانقدر که گره کوچکی از امورات اعتصاب را باز کند، دست کم می‌توانست جمعیت را از شر اراجیف و مزاحمت امام جمعه خلاص نماید!       

هیچ کس حق ندارد  دشواری‌های اعتصاب کرمان را دست کم بگیرد، کسی نمی‌تواند حق و امکان تاکتیک‌های گوناگون توسط کارگران در یک مصاف طولانی و پیچیده را انکار کند، اما همزمان طبقه کارگر ایران بطریق اولی حق دارد دل به جنبش و رهبران استخوان‌دار کارگری ببندد که راه به جلو را هموار می‌سازند. در کشورهای دیگر کارگران با نگهداری بچه‌های اعتصابیون و یا پخت غذا امر اعتصاب را عملا تسهیل می‌کنند. همبستگی و حمایت می‌تواند بسته به وسع، بسته به همه گرفتاری‌ها متنوع باشد، اما هیچ وقت کم نیست. ارزش آنرا باید از زاویه کارگر اعتصابی در بحبوحه کشمکش با ماموران و مزدوران  دولت و کارفرما دید. "کارگران هرگز همدیگر را تنها نمی‌گذارند"، این قبل از هر چیز در مصاف‌ها، در اعتصاب‌ها معنا پیدا می‌کند، در سنت‌ها و روش‌ها بعنوان قرار و مدارها و توقعات نانوشته جا باز می‌کند. اعتصاب کارگری نه روز "عزا" و نه آنچه رسانه ها دشمنانه آنرا اجتماع مظلومان درج می‌کنند، روز نمایش قدرت اتحاد و همبستگی کارگری باید باشد.  سنت‌های همبستگی اعتراضی کارگری در ایران کدامند؟  

از روز چهاردهم اردیبهشت اعتصاب معدنچیان زغال کرمان "متولد" شد. از آن زمان این اعتصاب قائم به ذات، روی پای خود ایستاده است. این اعتصاب یک موجود تازه و عینی است که نمی‌تواند محو بشود، نمی‌تواند پشیمان بشود، قهر کند و برگردد. این اعتصاب دهها سال در اعماق رگه های پنهان اعماق زمین از شیره جان و از خون و عرق معدنچیان تغذیه کرده، از خشم و نفرت و حسرت آنها نیرو گرفته، و در خمیرمایه ای از علقه‌های رفاقت و شرافت کارگری، امروز در هیبت  جثه ۳۵۰۰ کارگر است که در جستجوی راه به جلو، خود را در وسط شهر کرمان به در و دیوار می‌زند.

این تحرک و این مبارزه جویی سر مسالمت  نخواهد داشت. در نیمه راه نخواهد ایستاد، نه بخاطر نازایی امام جمعه در مقابل آگاهی و اتحاد کارگری بلکه اساسا به این خاطر که دولت و سرمایه از هر فرصتی برای پیشروی و تعرض به طبقه کارگر کوتاهی نمی‌کنند. کارگر در ایران جز با تعرض، جز با اعتماد بنفس و بلند پروازی حتی در ساده ترین مطالبات خود راه بجایی نمی‌برد. بهم پیوستگی و اتحاد بخش های مختلف صفوف طبقه کارگر فقط زمانی که نه در چهارچوب رسانه‌ای و از طریق عملی، مستلزم آمادگی و مستلزم تغییرات در مطالبات و روش‌های مبارزاتی است که بخودی خود جنبش کارگری و دستاوردهای آنرا بشدت تغییر خواهد داد.