فاجعه انفجار در بیروت و اعلام نتیجه دادگاه سازمان ملل در مورد ترور حریری، از طرفی خشم مردم معترض لبنان علیه حکومت موزائیکی قومی-مذهبی این کشور و خیزش آنان برای رفاه و آزادی را به دنبال داشت و از طرف دیگر لبنان و فاجعه انسانی بیروت را به محمل حل و فصل کشمکش ارتجاع امپریالیستی و منطقه ای تبدیل کرد.
پس از تقریبا ۱۵ سال و یک میلیارد دلار هزینه، نتیجه تحقیقات دادگاه سازمان ملل در مورد ترور حریری، با اعلام جرم علیه یکی از اعضا حزب الله لبنان، اعلام شد. دادگاه اعلام کرد که نمی تواند بر اساس "تصمیمات سیاسی" رای داده و علیه هیچ دولتی حکمی صادر کند و تنها "افراد" حقیقی و حقوقی میتوانند بعنوان مجرم معرفی و محکوم شوند. اما مهمتر، آنچیزی است که دادگاه به آن رای نداد. امری که همانطور که انتظار می رفت، منتج از شرایط سیاسی امروز، نه فقط در لبنان بلکه در ابعاد بین المللی،است. به همین دلیل علیرغم تلاش و فشار همه جانبه آمریکا و پشتیبانی و موشدوانی های عربستان و اسرائیل، نه دولت سوریه در این دادگاه مجرم شناخته شد و نه حزب الله و سران آن! نتیجه و رای دادگاه سازمان ملل هیچ چیز در مورد ترور حریری و نیروهای دخیل در آن نمیگوید، برعکس بیانگر دنیایی است که نه آمریکا حرف اول و آخر را در جهان می زند، و نه روسیه، اروپا و مشخصا فرانسه، موقعیت و جایگاه قبلی خود را دارند.
اما اگر این دادگاه و نتیجه آن بار دیگر این واقعیت را که "پرونده ترور حریری"، "خطر ایران هسته ای" و ... محمل حل و فصل بحران های امروز جهان سرمایه، رقابتها و کشمکشهای قطبهای امپریالیستی است، در مقابل چشم همگان قرار داد، انفجار در بیروت، ویرانی و کشتار مردم بیگناه و هیاهوی "کمکهای انساندوستانه" دول غربی و قدرتهای منطقه، ادعای "درک کردن خشم مردم لبنان از حاکمین فاسد" وجهه دیگری از چهره کریه بورژوازی را به نمایش گذاشت.
در حالیکه مردم لبنان علیرغم شوک و خشم از کشتار و ویرانی ناشی از انفجار اخیر در بیروت، اعتراضات همه جانبه علیه فساد و فقر و بیکاری و آینده ای ناروشن را از سر گرفته اند، ارتجاع جهانی و منطقه ای اینبار به نام "دفاع از خواستهای مردم لبنان" به نام "مقابله با فساد در حاکمیت" و .... زندگی مردم لبنان را به گروگان گرفتند. چه قدرتهای جهانی و چه قدرتهای منطقه در کنار "احساس همدردی" با مردم لبنان، "شروط" این کمک رسانی ها را اعلام کردند. "شروطی" که اساسا مخاطبش رقبای جهانی و متحدین و یاران منطقه ای آنان بود. رسما و در کمال بیشرمی اعلام کردند اگر نیروهای رقیب به این شروط تن ندهند خبری از "کمکهای انساندوستانه" شان به قربانیان انفجار بیروت نخواهد بود و نام آنرا "دفاع از مردم لبنان در مقابل حکومت" نامیدند.
یکی از بازیگران اصلی ایندوره ماکرون بود که با تشخیص موقعیت ضعیف امریکا در منطقه و تلاش روسیه در افزایش نفوذ خود در خاورمیانه فورا به لبنان رفت تا جای پای فرانسه را در منطقه محکم کند. ماکرون در سفر خود به بیروت، ضمن محکوم کردن فساد حاکمین و ابراز همدردی با مردم لبنان، خواهان تغییر در "دولت اتحاد ملی" به سوی دولتی "مقبول" مردم شد و برای اجرای آن به احزاب در قدرت اولتیماتوم داد. ماکرون با آلتیماتوم خود و زیر نام "مقابله با احزاب فاسد در قدرت"، در حقیقت خواهان درجه ای از ثبات برای سرمایه در لبنان و تضمین این ثبات از جانب نیروهای فعلی در لبنان است. راه حل ماکرون، تا آن حد که امروز اعلام شده است، همانی است که پیشتر "آی ام اف" جهت ارسال وام به لبنان ارائه کرده بود. ماکرون با درس گرفتن از تجربه جنگ خلیج و یا دخالت ناتو در لیبی، در صدد ارائه راهی است که از طریق زد و بند با نیروهای مطرح در لبنان و دولت های پشتیبان آنها در منطقه، به نام "دفاع از مردم لبنان" و در اصل از بالای سر مردم لبنان، حاکمیت بورژوایی در لبنان را ترمیم کند و نجات دهد.
همزمان قدرت های منطقه مانند ترکیه، ایران و امارات، هر یک به گونه ای سعی در تحکیم موقعیت خود و امتیاز گیری بر متن وضعیت بحرانی لبنان هستند، با این تفاوت که "پیروزی" هر کدام، خود منوط به توافقاتی است که میان قطب های بین المللی در جریان است.
بحران سیاسی و اعتراضات جاری در لبنان، اما در ادامه خود صفبندی های جدیدی را به دنبال دارد.
در حالیکه در حاکمیت، از طرفی گروه های فالانژ بر اهمیت رسمیت یافتن ارتش لبنان و خاتمه حضور گروههای مسلح (در مقابله با امتیازی که به حزب الله در دولت طائفه ای داده شده بود) پافشاری میکنند، و حزب الله همچنان خواست مسلح ماندن تحت پرچم علیه "دشمن اصلی، اسرائیل" را علم کرده است، در پایین جامعه، خواست کنار رفتن همه این نیروها طنین انداخته است. طومار "بازگشت به لبنان دوره مستعمره فرانسه" از جانب ناسیونالیستهای دو آتشه با همان سرعتی که مطرح شد، با اولین تظاهرات مردم به کنار رفت.
در مقابل جمهوری اسلامی، زیر نام "همدردی با مردم لبنان" خواهان امتیاز گیری از این شرایط و تحکیم موقعیت متحد خود، یعنی حزب الله در لبنان است، و روی دیگر این سکه، ترامپ و شرکای رسمی آن از اسرائیل و عربستان گرفته تا اپوزیسیون فکسنی پرو آمریکایی در ایران، تمام کوشش خود را به خرج دادند تا اعتراضات جاری در لبنان را، تنها به انزجار مردم از حزب الله و جمهوری اسلامی محدود کنند. آنچه اعتراضات امروز در لبنان را بیش از گذشته مهم کرده است، جدالی است که در فرای این ادعاها، در کوچه و خیابان های این کشور در جریان است. جدالی که در بطن خود، علیه تمام سناریوهای ارتجاعی و سیاه، علیه تمام کشمکشها و بند و بست های قدرتهای ارتجاعی است.
همبستگی عمومی که مردم در پس از انفجار بیروت نشان دادند، کمک های وسیعی که از هر طرف مردم را به سوی بیروت کشاند، بیانگر اعتراض عمومی علیه کل حاکمیت در این کشور بود. اعتراضی که پس از دو روز دولت لبنان را به سقوط کشاند. هیچ نیرویی نمی تواند این قدرت را، و این اعتماد به نفس و توان مردم لبنان را از حافظه آنان پاک کند. تجربه ای که مستقل از نتیجه کوتاه مدت آن، طبقه کارگر و مردم محروم لبنان را قادر به دستیابی به سکوی پرشی کرده است که نوید پیشروی های بیشتر در جدال اصلی طبقاتی را میدهد. سقوط دولت لبنان خود بیانگر دوره متقاوتی است، دوره ای که تجربه اعتراضات یونان و اتکا به حزبی پارلمانی، تجربه "نه عمومی" دوره بهار عربی را پشت سرگذاشته است. در این دوره، آنچه بیش از هر زمانی دیگر عرض اندام کرده است، قدرت و توان نیرویی است که هیچ چیز جز زنجیرهایش را در این مبارزه از دست نمی دهد. نیرویی که بسته به درجه اتحاد و تشکل خویش، بسته به افقی روشن از دنیایی دیگر، مهر خود را بر وقایع روز می زند. در این مبارزه طبقاتی است که به درستی، در ایران، لبنان، شیلی، آمریکا، فرانسه، و ... یک جنگ واقعی در مقابل دشمنی مشترک در جریان است. آینده انسانی و سعادتمند لبنان در دست این نیرو است.