سوال اول: داستان چیه؟
شبانه خامنه ای و روسای سه قوه مثل یک شبیخون اعلام کردند قیمت بنزین سه برابر می شود. روحانی این مردک حقه باز و شارلاتان سیاسی آمد و گفت تمام درآمد افزایش سه برابری قیمت بنزین به مردم باز پس داده میشه و دولت هیچ نفعی نمی بره!! این آدم شرم نمی کند که اگر یک محصل دبستانی بیاد و بگه مردک مگه دیوونه شدی از طرفی بهای بنزین را سه برابر می کنی و از طرف دیگر پولش را به حساب مردم می ریزی!
مردم ایران درس اقتصاد را از سفره و جیب خالی و فقر و گرسنگی و فلاکت جامعه فهمیدن و می فهمن. دولت آتش به اختیار از طرفی بنزین را عملا از مردم تحریم می کنه تا اونو در بازارهای قاچاق چند برابر بفروشه و درامدش را صرف نیروهای مسلح و زندانباناش کنه، حقوق نیروهای نیابتی در کشورهای همسایه را بپرداز و باقیمونده را بین خودشان تقسیم کنه و از طرف دیگه با گرون شدن بنزین دیگر مایحتاج مردم چند برابر میشه و در مقابل چند قطره ناچیز بر سفره خالی میلیون ها خانواده می چکانن. آیا فهمیدن این عقل اقتصادی بالایی میخواد؟ یا مردم ایران ناسپاسند که باید یارانه ی مجانی را به زور اسلحه و فشنگ جنگی به آنها قبولوند!
خامنه ای و بیت رهبری و دولت و دیگر دستگاه های سرکوب می دانستند که فردا با چه پاسخی روبرو میشن و به همین دلیل کلیه نیروهای مسلح را از پیش توجیه کرده و بسیج و دست به ماشه و آتش به اختیار نگه داشتند. این داستان یک تعرض بیشرمانه دیگر به سفره و معیشت مردمه که جوابش "نه ی"قاطع مردم و تفی است که به روی سردمداران حاکمیت جهل و فساد و دروغ و بیشرمی انداختند و آن را گوشمالی دادند. خامنه ای چند میلیون انسان بپاخاسته و خیزش و عصیان بیش از یک صد شهر ایران را اشرار و عوامل خارجی خواند و روحانی گفت عددی نیستند. اما ترس و وحشت و زبونی رژیم زمانی بر خود و همه ی دنیا آشکار است که همگی از خامنه ای تا روحانی دست به دامان ارتش و سپاه و بسیج و اطلاعات شده و خود شان را پشت تفنگهای نیروهای مسلح شان قایم کرده اند. این خشم و عصیان مردم را نمیشه مهار کرد. تا اینجای داستان ما پیروزیم.
سوال دوم- آیا این آتش خاموش میشه؟
جمهوری اسلامی قادر به پاسخ دادن به نازل ترین توقع و خواست طبقه کارگر و زحمتکشان ایران نیست. رژیم در طرح هر مطالبه ای ولو مزد کاری که کرده به نام معوقه، ناقوس مرگ خود شو می شنود. توازن قوا تغییر کرده. رابطه حاکمیت و مردم عوض شده. اعتماد بنفس بالایی ها بهم ریخته. انتخابات اتی شان بهم ریخته. قدرت منطقه ای شان زیر ضرب و مالیده س. جامعه را نظامی کردن. با گلوله جنگی مستقیم سر معترضین را نشانه گرفتن. راههای ارتباط را بستن. تعداد وسیعی از مردم را کشته و زخمی و دستگیر کردن. اسم این را گذاشتن پیروزی!
اما در این جنگ هیچکدوم از طرفین توهم ندارن. شرایط کنونی سرنگونی جمهوری اسلامی را نزدیک و اوضاع را غیر قابل بازگشت کرده.
سرکوب عریان و کشتار جمعی و نشانه گرفتن سینه ی مردم با تفنگ و فشنگ جنگی، آخرین سنگر جمهوری اسلامی و اعلان جنگ علیه کل جامعه است. تا اینجا برای همه آشکار است که دولت نمیتونه حکومت کنه و مردم هم نمیخان این حکومت را.
خیزش دیماه ٩٦ پاسخ میلیون ها انسان بپاخاسته به این جنگ بود و خیزش ابان ماه ٩٨ ادامه ی تقابل توده های میلیونی به جان آمده با این جنگ تحمیلیه. این آتشی است که از دیماه برپا شده خاموش نخواهد شد. جنبش برای سرنگونی در آبان ماه گسترده تر، مصمم و قاطع تره. عکس العمل رژیم هم هیستریک، جنایتکارانه و با تمام نیروه. رژیم با گلوله جنگی، کشتار جمعی، تانک و هلیکوپتر سراغ مردم بپا خاسته اومد. دراین جنگ، نه برای مردم و نه برای دشمن راه میانه ای باقی نمونده. این جنبشی برای سرنگونی است که با هر افت و خیز نهایتا کار رژیم را تمام می کند.
جنبش سرنگونی از دیماه ٩٦ تا امروز ضرباتی کاری بر پیکر جمهوری اسلامی زده . ما هم تلفات دادیم. ما بعد از هر خیزش و هر ضربه و مقاومت نمی شینیم کشته هامونو بشماریم و زانوی غم بغل کنیم. در جنبش سرنگونی رژیم شاه تنها در میدان ژاله بیش از هزار کشته دادیم و این کار را نکردیم. در دیماه این کار را نکردیم. تو اعتصابات کارگری تسلیم نشدیم. خیزش آبان ماه هم این کار را نمی کنیم. هر کشته مون چند میلیون خواهر و برادر داره. هر قطره خونی از همسرنوشتامون بزمین ریخته دریایی از خشم و نفرت و انتقام تو وجودمون موج میزنه. ما در دهه ٦٠ قتل عام شدیم. امروز دیگه دهه ٦٠ نیست. رژیم یکی بزنه دو تا میخوره. از کارگر میخوره. از محله میخوره. ازدانشگاه و مدرسه و اداره میخوره. از خیابون میخوره. ما فردای هر اعتراضی می شینیم و نقشه گام بعدی را می کشیم. موانعمون را بررسی می کنیم. متحدتر میشیم. سازمان درست می کنیم. رهبری درست میشه.
بر خلاف ادعای خودفریبانه رژیم تا حالا ما پیروزیم. رژیم هم در داخل و هم خارج و منطقه شکست های پی پی در میخوره. جمهوری اسلامی هر روز گور خود را عمیق تر می کند. این پایان کار جمهوری اسلامیه. این آتش خاموش نمیشه.
سوال سوم- داستان مسالمت یا خشونت و اعتراض یا اغتشاش چیه؟
بورژوازی حاکم ایران و خیل وسیعی از بورژوازی خودی و غیر خودی، بسیج شده اند تا مفاهیمی چون مسالمت و خشونت و یا اعتراض و اغتشاش را به مردم ایران درس بدهند. میگن مسالمت خوبه و خشونت بد. اعتراض برحقه و اغتشاش مذموم و از این خزعبلات. در طول تاریخ نه بردگان این مزخرفات را پذیرفتند و نه رعیت ها و نه امروز طبقه کارگر و زحمتکشان و محرومان جامعه ایران آن را خواهد پذیرفت.
بعد از چهل سال فریاد طبقه کارگر برای دستمزد مکفی، علیه بیکاری و اخراج و برای آزادی تشکل و اعتصاب و حتی برای حقوق های معوقه دیگر صحبت از توجیه این مفاهیم مسخره پوچه.برای ٤٠ میلیون زن و دختر ایرانی که آزادی پوشش و رفع تبعیض و برابری زن و مرد میخواهند صحبت از مسالمت مسخره است.برای معلم، پرستار، بازنشسته و مالباخته که فقط تامین معیشت و آزادی و امنیت می خوان صحبت از مسالمت گفتن خنده داره.
زمانی که چهار دهه مبارزه برای مزد و معیشت و آزادی و امنیت و رفاه و نابرابری با شلاق زدن کارگر، اسید پاشیدن به روی دختران، تیراندازی و کشتار کارگران اعتصابی، دستگیری و شکنجه و اعدام و زندان پاسخ داده میشه، صحبت از مسالمت یا خشونت برای مردم عاصی و فلاکت زده توهین به شعور جامعه است. تحمل مردم تمام شده است. ما را می ترسانند که خشونت و شورش و عصیان بی فایده است. شکست می خورید! خیابان وقتی از طرف دشمن به میدان جنگ تبدیل میشه، از یک طرف زدن و کشتن و سرکوب است و از طرف دیگر هم دفاع و مقابله و مقاومت. حمله ی تظاهرکنندگان به مراکز دولتی و پلیسی و سرکوبگران در این جنگی که به ما تحمیل شده ، اجتناب ناپذیره. این جنگ را ما شروع نکردیم، به ما تحمیل شده . جنگی که دیماه ٩٦ شروع شد و به سرکوب انجامید اکنون در آبان ماه ٩٨ باز سر بر آورده . دیماه گفتیم گرسنه ایم ما را زدند. آبانماه گفتیم سه برابر شدن قیمت سوخت و تبعاتش یعنی کمرشکن تر شدن بار زندگی مان، باز آمده اند و ما را می زنند.
می گویند مقاومت در مقابل زور و اسلحه و کشتار هنوز زود است. شما مسالمت کنید. اما وقتی تحمل مردم تمام میشه. وقتی کارد به استخوان می خورد. وقتی گرسنگی و فقر و تحقیر انسان ها را خرد و خمیر می کند، صحبت از زمان و دیر یا زود بودن مقاومت به کت مردم نمیره. زمان این جنگ "زودرس" را ما تعیین نکردیم. به ما تحمیل شده.
زمان خیزش و قیام و انقلاب را ما نمی توانیم تعیین کنیم. دیر یا زود بودنش دست ما نیست. جنگ زودرس و جنگ مرگ و زندگی امروز به ما تحمیل شده است. ما باید در این جنگ پیروز بشیم.
سوال چهارم- آیا بدون سازمان و اتحاد، پیروزی در خیابان ممکنه؟
کمبود سازمان و تشکیلات متحد کننده را بخش آگاه جامعه می فهمه. کسانی که کمبود سازمان را مطرح می کنند، چیز زیادی به این جنبش نمیگن. کیست که نداند در خیابان شورا تشکیل نمیشه.
اما خیزش و خیابان هم خود نوعی وحدت و سازمانه. در دل خیزش ها و اعتراضات پی در پی آزادیخواهان و انقلابیون از هر فرصتی برای سازماندهی خود و تامین رهبری استفاده می کنند. این چیزی نیست که ما و کمونیست های طبقه کارگر و آزادیخواهان ایران نفهمیده باشیم. زمانی که جنگ نهایی فرا برسه که بسیار نزدیک است و زمانی که شعله های خشم مردم سرنگونی رژیم را حتمی می کنه، مجامع و نهادها و شوراهای کارگری و مردمی سر بر میارن. تجارب طبقه کارگر و کمونیست ها و برابری طلبان در ایران سازمانیابی شوراهای کارگری و مردمی و حاکمیت شورایی را به داده ی بخش آگاه جامعه تبدیل کرده. فعالین و رهبرانش موجودند.
در این جدال مرگ و زندگی ده ها میلیون انسان شرکت دارند. در بسیاری از شهرها تمام شهر شرکت دارند. خاموش کردن ماشین ها در جاده ها و خیابان ها، بستن مغازه ها، اعتصاب مدارس و دانشگاه ها، اعتصاب بخشی از کارگران، حضور در خیابان ها، مقابله با گلوله ی جنگی با دستان خالی، داغان کردن آثار و نمادهای رژیم در ابعاد چند هزار موردی...، صف مردم در مقابل تحمیل جنگ و گلوله و کشتار است.
رژیم می تواند این خیزش میلیونی را اغتشاشگر و اشرار بنامد. اما حتی یک نفر را نمیتونی پیدا کنی این یاوه های زبونانه را باور کنه یا از همراهی پشیمان بشه. گیریم بهتر بود بجای پمپ بنزین ها درب زندان ها شکسته بشن. بجای آتش زدن بانک ها پولهاش بین مردم تقسیم می شد. دادگاه هایی که حکم اعدام های بیشمار داده اند تسخیر می شد. بنزین مجانی به ماشین ها ریخته می شد و ... این ها تجاربی اموختنی اند. در بسیاری از شهرها مردم وقتی از خیابانها عقب نشستند محلات را تسخیر کردند. هنوز هم محلاتی در شهرها بخشهایی از روز و شب ها در کنترل مردم این محلاته و نیروهای دشمن توان و اجازه ورود به آن را ندارند. مردم مبارز اجازه نمیدن نیروهای دشمن در محلات جوانان و مبارزین و زخمی هایشان را از خانه ها بیرون بکشند و با خود ببرند. مردم زخمی هاشونو تا تونستن به خونه ها بردن و مداوا کردن. نون و آب در تجمعات و خیابان و محلات بین خود پخش و تقسیم کردن. درب خونه را باز گذاشتن. همراهاشونو از محاصره نیروهای سرکوب نجات دادن. کامیونهای سنگ در خیابان ریختن. جاده ها را بستن.
خیابان شورا نیست. مجمع عمومی و سندیکا نیست. خیابان سازمان خودش را داره. خیابون تظاهرات، راه پیمایی، میتینگ در میادین، آشپزخانه های سیار، گروه های امداد، گروه های محافظت از اجتماعات و تظاهرات را داره. کارخانه هم سازمان خودش را داره. مجامع عمومی کارگران تصمیم می گیرند تا شکل دخالت خود را اعمال کنند. تصمیم می گیرن کار را ولو برای چند ساعت و یا چند روز تعطیل کنند. محلات هم سازمان خودش را داره. مردم تصمیم می گیرند فردا چکار کنند؟ برای جمع شدن در محله ای که همه همدیگر را می شناسند اینترنت لازم نیست. بین محلات شهرها دیوارنیست. پیام رسانی از محله ای به محله دیگر کار سختی نیست. اقشار مختلف مردم در محلات زندگی می کنن و همونجا تصمیم میگیرن بچه هاشونو به مدرسه نفرستن . معلمان مدارس را تعطیل کنن. کارمندان ادارات را تعطیل کنن. دانشجوها دانشگاه هارا تعطیل کنن. هر کدوم از این عرصه های اجتماعی شکل و شیوه و سازمان خودش را داره. و محله یک مرکز مهم این تصمیم گیری ها است. بعلاوه بخش پایینی نیروهای انتظامی و سرباز و درجه دار و بسیج و لباس شخصی و پاسداران در محلات زندگی می کنند. مگر میشه همین ادما روزا برن مردم را بکشن و شب ها هم با خیال راحت در محله بخوابن؟؟
خیابان را نمیشه بدون کارخانه، بدون مدارس و دانشگاه ها، بدون تعطیل کردن کار، بدون تعطیلی شهر، تنها گذاشت. حتی زمانی در خیابان احدی دیده نمیشه اما می بینی شهر در تمام ابعادش مثل مدارس، دانشگاه ها، کارخانه ها، کارمندا و غیره تعطیله. مردم در روزها و شرایط انقلابی هر روز به اندازه چند ماه و سال می آموزند. مبارزه ادامه دارد. ما از هر روز این جدال اجتماعی و این جنگ تحمیلی درسهای بیشتری می آموزیم.
سوال پنجم – نقش و جایگاه طبقه کارگر در این جنبش چگونه است؟
بدوا بگم که صحبت از طبقه کارگر بدون کمونیسم بی معنیه. کمونیسم به طبقه کارگر می گوید و می آموزد که در تحولات اجتماعی و در خیزش ها و قیام و انقلابات فقط نقش بازی نمی کند بلکه باید رهبری را به دست بگیرد.
معمولا گفته میشه در انقلاب ٥٧ طبقه کارگر آخر کار اومد و کار رژیم شاه را یکسره کرد. این درسته. ولی انقلاب آتی و در پیش ایران مثل انقلاب ٥٧ نیست.
بورژوازی مزبزب و فرصت طلب در اپوزیسیون تا دیروز اصلاح طلب بود، بعد طرفدار حمله امریکا و اسراییل شد و در کردستان جنگی به نیابت عربستان راه انداخت. بعد طرفدار تحریم شدند به امید اینکه رژیم را پای میز مذاکره بکشانن و اهلیش کنن. و امروز ازخیزش دیماه به بعد و در خیزش آبانماه که سرنگونی انقلابی و از پایین توسط مردم را بو کشیده اند، سرنگونی طلب شده اند. تا اینجا یک امتیاز به نفع طبقه کارگر و کمونیسم و زحمتکشان و محرومان جامعه گرفته شده.
بورژوازی اپوزیسیون که مجبور شده تن به سرنگونی با فشار از پایین مردم بده. دیگر از دخالت امریکا و اسراییل چیزی نمیگه. طرفدار جنگ داخلی و سناریوی سیاه نیست. از کودتای ارتش حرف نمی زنه. این هم برای کمونیسم و کارگر و جنبش سرنگونی یک پیروزی دیگر است.
این که بعد از سرنگونی، انقلاب کارگری و سوسیالیستی است یا باز بخش دیگر بورژوازی سر کار می آید و نظام سرمایه داری و نهادهایی به نام دمکراسی و انتخابات و مجلس و ابزارهای سرکوب مثل ارتش و پلیس و زندان را حفظ می کند، اینجا دیگر نقش و جایگاه طبقه کارگر و کمونیسمش تعیین کننده است.
طبقه کارگر منتظر روزهای اخر و روز قیام نمیشه. زمانی نقش رهبری کننده ی این طبقه و کمونیسم اش مسجله که کمونیست های طبقه کارگر و آزادیخواهان و برابری طلبان جامعه، در دل جنبش سرنگونی نقش پیشرو و رهبری خود را در جنبش سرنگونی ایفا کند. اینکه بورژوازی اپوزیسیون تسلیم انقلاب مردم از پایین شده یک پیروزی برای طبقه کارگر و کمونیسمشه. کمونیسم و طبقه کارگر متشکل در شوراهای محل کار و محلات و شهرها باید رهبری جنبش سرنگونی را بدست بگیره تا بتوانند با سرنگونی جمهوری اسلامی حاکمیت شورایی برپا کنند و به بورژوازی کمین کرده اجازه ندن سوار بر موج انقلاب، حاکمیت سرمایه دارانه ی دیگری را بازسازی کنند. و طبقه کارگر بدون کمونیسم قادر به این کار نیست. این را تجارب انقلابات این دوره در کشورهای عربی و انقلاب ٥٧ نشان داده که طبقه کارگر با وجود نقش مهم و حتی تعیین کننده در سرنگونی حاکمان سرمایه بدون کمونیسم و تحزب کمونیستی اش قادر به کسب قدرت سیاسی و برقراری جامعه ازاد و سوسیالستی نیست.
سوال ششم- تفاوت انقلاب ٥٧ و انقلاب آتی ایران چیست؟
جنبش برای سرنگونی رژیم سلطنت در ایران خیزش دیماه و آبان ماه را نداشت. در یک سلسه اعتراضات و تظاهرات خیابانی که نزدیک به یک سال طول کشید نهایتا در بهمن ٥٧ در یک قیام سراسری رژیم را به زیر کشید. در جنبش سرنگونی شاه، جنبش ملی اسلامی به رهبری خمینی که حتی مخالف اصلاحات ارضی بود و بعد با این دروغ و فریب که عدالت برقرار میشه و درآمد نفت به سر سفره های مردم میره و آب و برق و بهداشت و اموزش و پرورش مجانی میشه، خواستار سرنگونی سلطنت شد و در توافقی با غرب و امریکا شاه را بیرون بردند و خمینی را آوردند. طبقه متوسط ، بازاریها و سرمایه داران خرد و درشت و حتی بخشی به نام چپ هم، پشت خمینی ایستادند.
جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی، تجربه انقلاب ٥٧ را دارد. هیچ جناحی از بورژوازی چه به نام اعاده حیثیت از شاه و چه اسلامیون مجاهدینی و دیگر ملی اسلامی ها و لیبرال ها و ناسیونالیست های گوناگون موقعیت جنبش ملی اسلامی به رهبری خمینی را ندارند.
بر خلاف جنبش سرنگونی شاه که طبقه متوسط و بازار و سرمایه داران و خرده بورژوازی چپ و راست نقش مهم داشتند، جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی و اجزای این جنبش را طبقه کارگر و زحمتکشان و محرومان و حاشیه نشینان جامعه تشکیل میدن.
جنبش سرنگونی کنونی در ایران از یک نظر تنها نیست و آن همزمانی با جنبش های اعتراضی وخیزش های میلیونی مردم عراق و لبنان در منطقه س که مخالفت با جمهوری اسلامی یکی از خواستهایشان است. این یک نقطه قدرت دیگر ما است. از طرف دیگر جنبش کنونی مردم ایران نه امریکا را دارد نه اسراییل و عربستان و اروپا. از این لحاظ ایران تنها است. این نقطه قدرت دیگر جنبش ما است. به ما اعتماد به نفس میده که روی پای خود بایستیم. هیچ آزادیخواه و انقلابی نه در خیزش دیماه و نه آبانماه چشمش به واشنگتن و اتحادیه اروپا و حقوق بشری های مزور و فاسد نبوده و نیست. اینجا مردمی که تاج را از سر شاه کندند، عمامه را هم از سر خامنه ای و روحانی خواهند کند. بدون اینکه باجی به دولتی بدهند و یا خواستار دخالتی بشوند.
سوال هفتم- خطر لیبی یا سوریه ای شدن ایران چقدر است؟
زمانی که خطر تهدید و حمله نظامی امریکا و اسراییل به ایران به بهانه هسته ای وجود داشت، خطر سناریوی سیاه در ایران مطرح بود. اما تلاش بورژوازی اپوزیسیون برای دفاع از این حمله شکست خورد. امروز جمهوری اسلامی مردم ایران را از این خطر می ترساند و می گوید اگر ما نباشیم و بریم، هر ج و مرج میشه، ایران تجزیه میشه، ایران مثل سوریه یا لیبی میشه. این را می گن تا مردم را بترسونن. اما امروز این خطر پوچه. خطر جنگ داخلی، دخالت نظامی امریکا و اسراییل و یا کودتای سپاه که انهم جزئی از این سناریو می توانست باشد، وجود ندارد. زمینه و فاکتورهایش وجود ندارند. اینجا ایران است. لیبی عشیره ای و سوریه ی تحت تسلط ایران و عربستان و ترکیه و دول امپریالیستی نیست. این مردم داعش و سلفی ها و حزب الله جمهوری اسلامی را تجربه کرده اند. اینجا داعشی عروج نخواهد کرد. مجاهدین رجوی آبرو باخته است. کودتای ارتش به رهبری رضا شاه دوم توهمی احمقانه است. کودتای سپاه پاسداران اگر اتفاق بیفتد تنها یک روز دوام میاره. فردا روزش جارو میشه.
در اینجا مردمانی زندگی می کنند که هنوز نسل انقلاب ٥٧ و نسلی که نظام شاهی را جارو کرده اند زنده است. این مردم قیام و سلاح هایشان را نه به رضا پهلوی و نه به مجاهد و اصلاح گرا و طرفدار این و ان دولت نخواهند داد. اسلحه مال شوراهای کارگری و مردمی خواهد ماند. حاکمیت شورایی برقرار میشه.
ما کمونیست ها و کمونیست های طبقه کارگر و همه آزادیخواهان و برابری طلبان ایران با چشمان باز این پروسه انقلابی را نگاه و نقشه پیروزی اش را روی میز داریم. پیروزی در واژگون کردن این نظام بعنوان گام اول و پیروزی در ایجاد نظامی که قدرت و ثروت در دست شوراهای کارگران و زحمتکشان و محرومان خواهد بود.
سوال هشتم- دورنمای جنبش سرنگونی و آلترناتیو از نظر کمونیسم طبقه کارگر و حزب حکمتیست چگونه است؟
دورنما روشنه. خیزش سراسری ابان ماه سیلی محکمی به اتحاد سه قوه به فرماندهی خامنه ای و تعرض کینه توزانه شان به سفره مردمه. رژیم راه عقب نشینی را بر خودش بسته. میدونه عقب هم بشینه و بگه غلط کردم مردم یقه اش را ول نمی کنند. تحمل مردم تمام شده . بدون افزایش بهای بنزین هم سفره مردم خالی و شکم خانواده ی ده ها میلیون مردم ایران گرسنه است. سرکوب عریان دیگر مردم را نخواهد ترساند، ولو بتواند با کشتار جمعی قدمی ما را به عقب بنشاند و چند روزی عمر بخر، اما جنبش برای سرنگونی راه افتاده. آتشی که این تشکاروان بر پا کرده تا رسیدن کاروان بعدی گرمای زیر خاکسترش را نگه می دارد . خیزش بعدی با کنار زدن خاکستر دوباره آتش را شعله ور می کند.
جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی جنبشی چپه. نیروی اساسی این جنبش کارگران و زحمتکشان و محرومان حاشیه شهرهای بزرگه. این توده عظیم انقلابی در دل خیزش های خود ابزارهای اتحاد و همبستگی و انسجام را می سازند. اعتصابات محل کار و زندگی و محلات و شهرها، مرکز این تحوله. شوراهای کارگری و مردمی از دل این اعتصابات و اعتراضات بیرون میاد.
دورنما از نظر من در ادامه و تداوم اعتراضات خیابانی و تجمع میادین شهرها و محلات زحمت کش نشین، تعطیلی محل های کار و شهرها و مدارس و دانشگاه ها و اتحاد و انسجام مردم در محلات شهرها را در پی خواهد داشت. اعتصابات عمومی تر در راهه. روز تعیین تکلیف نهایی و قیام نهایی فرا میرسه. قیام نهایی مسلحانه خواهد بود. نیروها ی نظامی به مردم می پیوندن و اسلحه هایشان را به مردم میدن. شرورترین حزب اللهی ها و پاسداران مثل موش به سوراخ می روند . حوزه های اخوندی توسط مردم تسخیر می شود. رادیو تلویزیون ها دست مردم می افتد. شوراهای کارگری اعلام موجودیت می کنند و کنترل تولید را به دست می گیرند. حاکمیت شورایی برقرار میشه. جمهوری اسلامی باید کنار بره،. حقوق مردم اعاده وحاکمیت به کارگران و زحمتکشان منتقل بشه. اینا پلاتفرم کمونیست ها و طبقه کارگر و چپ در جنبش سرنگونیه.جنبش ما برای سرنگونی به کم تر از این قناعت نمی کنه. به انتخابات و تغییراتی در نظام سرمایه دارانه و حفظ نظام بردگی مزدی و تبعیض و نابرابری رضایت نمیده.
گفتم جنبش سرنگونی جنبشی چپه. فاکتورهای متعددی این واقعیت را نشون میدن. در جامعه ایران مرز بین راست و چپ و کارگر و بورژوا، مذهبی و غیر مذهبی و کمونیسم و دیگر جریانات ارتجاعی مثل ملی گرایی و قوم پرستان و غیره به درجه ای روشن شده . خطوط سیاسی چپ و راست و صف بندی طبقاتی، در شعارها و تعیین سیاست و تاکتیک و استراتژی مبارزات کارگری و توده ای و در افق سیاسی رهبران کارگری و اجتماعی خود را نشان میده. حضور کمونیسم و سوسیالیسم و ضدیت با سرمایه داری در جامعه ایران، برای دوست ودشمن محرزه. بورژوازی اپوزیسیون و بورژوازی امپریالیستی خطر کمونیسم و طبقه کارگر و انقلاب از پایین را پنهان نمی کنند و برنامه شون گذار مسالمت آمیز از جمهوری اسلامی با حفظ نظام سرمایه دارانه س.
مارکس و کمونیسم و تخاصم با نظام کاپیتالیستی در ایران، پدیده ای عینی است و صاحبان خود را در میان کارگران کمونیست و سوسیالیست و کمونیست ها و آزادیخواهانو برابری طلبان جامعه دارد.
حزب ما بعنوان جزئی ازاین واقعیت و پایه ی تحزب کمونیستی طبقه کارگر، تلاش کرده و می کند تا افق انقلاب کارگری برای بخش آگاه طبقه کارگر و جامعه و رهبران و فعالین آن در هیاهوی سیاست و تاکتیک و راه حل های بورژوایی و ناسیونالیسم رنگارنگ، گم نشه. باحضور کمونیسم ما و کارگران و فعالین کمونیست جامعه زمینه های ایجاد حزب توده ی کارگری و کمونیستی در ایران در دل تحولات کنونی بیشتر از هر زمانی فراهمه. ما امروز بیشتر از هر زمانی به این واقعیت نزدیکیم که در دل تحولات کنونی و جنبش سرنگونی چپ و کارگری، کمونیسم ما و طبقه کارگر حرف آخر را بزند. در این راستا حزب و کمونیسم ما وظایف سنگینی برعهده داره. ما واقفیم که هر خیزش و شورش و برآمدی قیام و انقلاب نیست. ما بر خلاف تهییجات توخالی بورژوازی و بیمایگی خرده بورژوازی نمی خوایم با قیام و انقلاب بازی کنیم. ما نمی خواهیم رهبران واقعی کارگران و مردم، تسلیم بی افقی و انارشیسم کور بشن. شور و پتانسیل انقلابی و میلیتانسی جوانان در اعتراضات جاری و جنبش سرنگونی می تواند و باید تحت کنترل سازمان، تاکتیک و شیوه های مبارزه از قبیل میتینگ ها و تجمعات بزرگ در میادین شهرها، تحصن، اعتصاب، تظاهرات سازمانیافته... از جانب رهبران و سازمانهای مورد نظرشان در محلات، دانشگاه ها، مدارس و غیره قرار گیرند.
ما تلاش می کنیم در دل اعتراضات، شعارهای ملی گرایی و قوم پرستانه و تفرقه افکنانه توسط قوم پرستان و چه بسا عوامل رژیم مطرح میشه توسط فعالین و رهبران مردم حاشیه ای و طرد بشه. ما به تلاشهای اپوزیسیون راست و بورژوایی و شاهی و ملی مذهبیون رنگارنگ که می خواهند موج سواری کنند و مدعی رهبری می شوند، واقفیم. و تلاش می کنیم مردم بپا خاسته دوستان و دشمنان خود را بشناسند.
حزب ما کمر به اتحاد صفوف کمونیست ها و رهبران کارگری و توده های مردم در میان معلمان، زنان، دانشجویان و جوانان و تلاش برای ایجاد شوراهای مردمی در محل کار و زندگی و محلات شهرها بسته.
جمع شدن کمونیست های صفوف کارگران و مردم حول سیاستهای حزب، برای رهبری مبارزات جاری و تامین و تضمین پیروزی حیاتیه. حکمتیست های خط رسمی نقش مهمی در متحد کردن صفوف کمونیست های طبقه کارگر و رهبران آزادیخواه و انقلابی در میان زنان، جوانان و اقشار موثر اجتماعی از جمله معلمان و دانشجویان و زحمتکشان را برعهده دارند.
این ها آرزوهای من نیست. ما در این جنگ پیروز میشیم. اگر زمانی قدرت سرکوب قدمی ما را به عقب بنشونه، خیزش بعدی و گام بعدی جنبش ما برای سرنگونی انتقامجویانه تر، قوی تر و برای دشمن کشنده تر خواهد بود. نمی گویم این اتفاقات خودبخود می افتند. ما و کمونیست های طبقه کارگر و صفوف جامعه مامور و موظف به ساختن ابزارهای پیروزی در دل این جنگ هستیم و به اون مشغولیم. جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی از دیماه ٩٦ آغاز و در ادامه ی اون در آبان ٩٨ به پایان خود نزدیکه. سرنگونی فوری جمهوری اسلامی با قیام توده ای از پایین، گذار به انقلاب کارگری و ایجاد حکومت شوراها و برپایی جامعه ای آزاد و برابر و سوسیالیستی را فراهم می کنه.
مظفر محمدی
متن پیاده شده از یک فایل صوتی رادیو نینا
آبانماه ٩٨