ناگهان طی چند هفته ایپدمی ویروس ”کرونا“، چون ”بمب های“ خوشه ای همزمان و غافلگیر کننده بر سر جهانیان، از آسیا تا اروپا و آمریکا و آفریقا، فرود آمد و سایه هراس از مرگ و یا عامل مرگ دیگران شدن را بر بالای سر همه جوامع بشری، همه مردم، فقیر و غنی، سیاه و سفید، زن یا مرد، حاکم یا محکوم، و بالای سر قریب هشت میلیارد جمعیت جهان، به پرواز درآورد. ناگهان طی چند هفته، کوچه و خیابانهای پرجمعیت ترین، پیشروترین و پرطپش ترین پایتخت های جهان، خالی از سکنه، قرنطیه و به شکل ”شهر ارواح“ در آمد! تصویر اروپا قرون وسطی و به پرواز درآمدن شبح طاعون و ”مرگ سیاه“، از پشت اذهان مردم کم کم به جلو صحنه رانده میشود!
شوک این اپیدمی، لایه های پایينی در جوامع پیشرفته را، که جدا از هر انتقاد و ایرادی که به دولت ها و سیسم هایشان داشته اند تاریخا عادت داده شده اند که به دولت هایشان در مقابله با چنین بحران های ”پیش پا افتاده“ ای اعتماد کنند، تماما بهت زده کرده است! لایه های بالایی در حکومت ها، دستپاچه تر، سراسیمه تر و وحشت زده تر بنظر می رسند! هیچ کس ظاهرا با قطعیت ”نقشه راهی“ برای عبور از ”بحران کرونا“ ندارد!
روشن ترین استراتژی دولت های حاکم عبارت است از اینکه: بگذارید اندک اندک در ”گرداب بحران“ بیفتیم! بگذارید“فرصت بخریم“ و تلاش کنیم که سرعت مرگ و میر کاهش بیابد تا ”امکانات نظام“ خود را به سرعت رشد و گسترش ویروس، برساند. تا کی! نامعلوم است! این تمام نقشه راهی است که قدرتمندترین و ”متمدن ترین“ حکومت ها در مقابل مردم تحت انقیادشان می گذارند! ایران با حکومتی رسما قرون وسطایی، بکنار! این وصله زمخت و نچسب تاریخی به جوامع بشری، جایی که حکومت پوسیده مذهبی، نزد مردم کمترین اعتماد و مشروعیتی ندارد و بیش از چهل سال است که برای سرپا نگاه داشتن خود، با مردم چون هشتاد میلیون ”برده“، ”گروگان“ و ”گله“، برای استفاده در هر معامله سیاسی- نظامی، امنیتی و اقتصادی، استفاده میکنند، و حفظ محیط زیست بشر و حیوانات و گیاهان در آئینش شوخی تلخی است، بکنار!
”بحران“ کرونا، هرچند قربانیان خود را بیشتر از جوامع محروم، فقر و مذهب زده چون ایران و جغرافیاهای دیگر حاشیه ای بگیرد، اما بحران قاره ”متمدن“ است! ”بحران“ کشورهایی است که در آنها ”قلب“ جوامع متعارف امروزی می طپد، ”روح“ نیازهای اژدها اقتصاد جهانی حکم میراند، نطفه انقلابات صنتعی بعدی چهارم و پنجم در آنها بسته میشود، و بر آنها سیاست ”مدرن“ و ”امروزی“ حاکم است! جوامعی که در آنها، گفته میشود که مردم ”اختیار“ سرنوشت شان را به حکومت های متمدن قرن بیست و یکم و ”منتخب“ خودشان داده اند.”
بحران کرونا“ بحران جوامعی است که در آنها دهه ها است که خبری از قحطی و گرسنگی و فرار و مرگ بر اثر بیماری های ساده چون وبا و مالاریا، نیست! با این و آن اپیدمی قابل کنترل، که به سادگی، در این و آن گوشه منزوی از جهان متمدن قربانی میگیرد، فاصله نجومی احساس میکرد! بحران جوامعی است که در آنها برای کمک به گرسنگان و بیماران و قحطی زدگان در این و آن گوشه جهان، خود را مسئول می دانست تا سخاوتمندانه کمک های ”بشردوستانه“ خود را به بشرهای کمتر ”سعادتمند“ در این و آن گوشه جهان برساند! بحران جوامعی است که در آنها سکان داران و حکومت ها، غیر“توتالیتر“ و غیر“عقب مانده“، ”حقوق بشر“ی و ”دمکرات“، هستند.
در این جوامع، در شرایطی که، علاوه بر عقل سلیم، همه منابع علمی و دارویی هم گواهی میدهند که بشر امروزی به سادگی قادر به مقابله با این اپیدمی ”بسیار ساده“ بود، نمایندگان ”منتخب مردم“ و دولت های حاکم، که بنام ”حفاظت از منافع مردم“ و ”حفظ امینت و سلامت“ انها، قرن ها جوامع انسانی را تماما در اختیار و کنترل خود دارند، چه پاسخی میتوانند داشته باشند! که در قرن بیست و یکم در جوامع ما، در ”روزهای آفتابی“ و در روزهایی که ماشین تولید و بارآوری و سودآوری کارکرد نجومی داشت، ”اربابان“ و ”برده دران“ جهان ”متمدن“ حتی در حد ”پدران“ برده دار خود در تاریخ، برای روزهای ”بارانی“ برای سلامت بردگانشان، فکری نکرده و ذخیره ای کنار نگذاشته اند! که تخت بیمارستان کم است! که دستگاه اکسیژن به اندازه کافی تولید نشده و تولید آن هم در دورنما فوری نیست و خرج پرورش کادر درمانی و بهداشتی و تحقیقات و دارو مورد نیاز نکرده اند! که برای یک تست ساده، باید ماهها و شاید سالها وقت خرید و اجازه داد تا این اپیدمی از بخش های ضعیف تر چون بیماران و سالمندان هرقدر میتواند قربانی بگیرد! تا نظام، سرعت رسیدگی به مردم را به سرعت گسترش این اپیدمی، برساند!
این بحران، که نه بیولوژیکی که سیاسی و اقتصادی است، با کشف هیچ واکسن و تولید هیچ داروی پزشکی، برای خدایان نشسته بر مسند خدایی در جهان امروز، به سادگی قابل عبور نیست. آنچه که دولت های حاکم در کشورهای غربی را سرآسیمه و نگران کرده است، نه تاثیرات مخرب و کشنده این ویروس و قربانی شدن مردم، که عواقب پسا کرونا، و جهان پساکرونا است.
”کرونا“، سرعت و دامنه گسترش سیاره ای آن در حالی بر سر جهانیان فرود آمد، که پیش از آن هم کره خاکی نه تنها صحنه صلح و صفا و آرامش و رفاه و امنیت نبود، که در گرداب فجایع و بحران های پی در پی گرفتار، و در التهاب ”تغییرات“ مهم، تاریخی و سرنوشت سازی، می سوخت! تغییراتی چون یافتن راه مقابله با بحران خطرناک تخریب محیط زیست، مقاومت در مقابل عواقب ”برکزیت“ و بحران اقتصادی و سیاست های پی در پی ریاضت اقتصادی، فرار میلیونی از جهنم خاورمیانه و ”بحران پناهندگی“، تحریم اقتصادی ایران و عواقب مرگبار آن برای مردم از یک سو و انفجار خیزش های مردمی پی در پی در ایران و امید به سقوط تروریسم اسلامی در ایران و خاورمیانه و همراه آن قطع دست تروریسم دولتی آمریکا، اوج گرفتن شورش های مردمی در فرانسه و شیلی و لبنان و عراق، که تنها نوک قله های یخی بود که در حال ذوب شدن بود. اضافه شدن ”بحران کرونا“ به این صحنه، تغییر و تحول در جغرافیای سیاسی و اقتصادی جهان را به سطح دیگر و بسیار بالا تر و پیچیده تری می برد.
در جوامع غربی، مردمی که به ”عدم استفاده سیاسی از مصائب و بلایای طبیعی“ عادت دارند، و در ابتدا تلاش میکنند حکومت های شان را، ”به خاطر کرونا“ تحت فشار اعتراضی قرار ندهند، پس از سرگذاراندن شوک های اولیه و تکیه بر عقل سلیم که این اپیدمی نه بلایی طبیعی که شرایطی مطلقا قابل پیشگری و قابل کنترل بود و هست، بیدار میشوند! فی الحال نشانه های عمیق بیداری در ان را میتوان مشاهده کرد. با ”شکیبایی“ در سطح اطلاعات فشار خود را بروی حکومت ها گذاشته اند. اما این شکیبایی دائمی نیست و بسرعت پایان میگیرد. این را قدرت های حاکم به خوبی میدانند! شهروند ایتالیایی، اسپانیایی، انگلیسی، فرانسوی و آمریکایی از خود میپرسد که چرا تا این درجه در مقابل یک اپیدمی ساده، بی حفاظ است! چرا ”زیر ساخت های“ نظامی و اقتصادی و سرمایه و پول و بانک و انباشت، هست، اما از کمترین ”زیرساخت“ سلامت انسان و محیط زیست، خبری نبوده و نیست! چرا در ”زوهای آفتابی“ برای ”روزهای بارانی“ مطلقا هیچ کنار گذاشته نشده است! میداند خدا کاره ای نیست! اگر در قرون وسطی و عهد بربریت و جاهلیت ارباب می توانست چند کیسه غله برای زمستان و روزهای بارانی کنار بگذارد، در عصر انقلابات صنعتی چهارو پنجم، چرا تخت و اطاق و بیمارستان و دارو و دستگاه اکستژین کنار گذاشته نشده است! این سلب اعتماد پایه ای از ”حکومت های منتخب“، برای قدرت های حاکم، از نفس کرونا، کشنده تر است!
گفته میشود که تاثیرات ”کرونا“ بر تاریخ و ساختار سیاسی و نظم و نسق جهان، غیرقابل پیش بیین است. یازده سپتامبر و بحران مالی و جهانی سال ۲۰۰۸ با آن قابل قیاس نیست. گفته میشود که همانطور که اپیدمی طاعون در قرون وسطی اروپا و بدنبال آن جهان را تغییر داد، موجب بی اعتباری کلیسا، تغییر ترکیب جمعیت کارکن و نیروی کار و زمینه ساز رنسانس و تغییر در ساختار اقتصادی و سیاسی و ایدئولوژیکی جوامع بشری شد، جهان پس از عبور از کرونا، میتواند در همان ابعاد متحول شود! طبقه حاکم، نمایندگانش در قدرت، از امروز سنگینی وزن هیولای برخاسته از ”بحران کرونا“ را روی شانه ها احساس میکنند.
تلاش میکنند که برای رویارویی با جهان پساکرونا، خود را آماده کنند. تحمیق مردم و پنهان کردن ناتوانی ”نظام“ شان در پاسخ گویی به حداقلی از سلامت جامعه، بردی ندارد. محافل دوراندیش تر طبقه حاکم، در خود دولت هایی که در مقابل افسار تماما رها شده بازار، کمترین کنترلی ندارند، اعلام میکنند که باید ”شیوه زندگی مان“ راتغییر دهیم! یعنی شاید ناچار شویم افسار سودآوری سرمایه را، برای بقا نیروی کار و طبیعت برای تداوم بهره کشی، و بعلاوه برای نگاه داشتن موقعیت طبقه مان در قدرت، کمی بکشیم! می گویند باید از ”اشتباهات مان“ درس آموزی کنیم. یعنی چون پدران مان، کمی در مقابل بردگان، با ”دوراندیشی“ عمل کنیم! گفته میشود شاید به این خاطر ”ناچار باشیم“ که کمی“دمکراسی“ و ”آزادی“ ها را محدود کنیم و آنها را قربانی کنیم! یعنی افسار تماما رها شده ”آزادی“ بی قید و شرط استثمار و بهرکشی از گرده بردگان مزدی، ”آزادی“ بی قید و شرط استفاده و تخریب محیط زیست، را کمی بکشیم! شاید ناچار شویم ”آزادی“ مطلق تبدیل شدن همه و هرچیز به کالا، از نیروی کار تا اعضا بدن و آب و هوا و سلامت و بهداشت و جان و امنیت مردم، و فرستادن همه آنها به بازار برای معامله و کسب سودآوری بیشتر، را کمی محدود کنیم! محدود کردن این ازادی ها، بخصوص در جهان پسا جنگ سرد و جهان چند قطبی و حاکمیت مطلق ”بازار آزاد“ برای بورژوازی اما میتواند، قمار و در حکم عملیات انتحاری باشد! چرخ تاریخ به عقب باز نمی گردد!
دولت های بورژوایی با حداقلی از پذیرش مسئولیت در قبال رفاه جامعه، برگشت به“جوامع رفاه“ و ”سوسیال دمکراسی“ غربی، که از محصولات جانبی انقلابات کارگری و بخصوص انقلاب اکتبر بود، نوستالژی بیش نیست و قابل باز گشت نیست. علاوه بر این حقیقت تاریخی، ”تغییر شیوه زندگی“ نظام کاپیتالیستی موجود، و بکار گیری ”آموخته های بحران کرونا“ در جوامع غربی در خلا صورت نمی گیرد! برای تغییر شیوه زندگی، تغییر نظم جامعه، برای برقراری عدالت اجتماعی، نیروهای دیگری در صحنه، عرض اندام میکنند و فعال میشوند! هر عقب نشینی بورژوازی در مقابل توقعات مردم، محکومین را متوقع تر و قوی تر به میدان می کشاند. ”بحران کرونا“ فی الحال جهانی از شهروندانی که مسئولیتی در قبال تبدیل شدن این ”اپیدمی ساده“ به یک فاجعه انسانی و جهانی ندارند را، به احساس هم سرنوشتی و احساس مشترک بی قدرتی در مقابل طبقه حاکم، کشانده است و آنها را به هم نزدیک و نزدیک تر کرده است. ورای مرزهای کشوری و نژادی و اعتقادی، بشریت بعنوان پیکره ای واحد، در مقابل این خدای حریص و طمعکار٫ این هیولای سیری ناپذیر، قد علم میکند! این بار میتواند از بطن جوامع متمدن، قد علم کند.
اگر در قرون وسطی، کلیسا در مقابل مردمی که به خدا پشت میکردند، بی جواب ماند و نهایتا طاعون و مرگ سیاه به بساط خرافه کلیسا و دستگاه مذهب ضربات تعیین کننده ای زد و در کنار تغییر ترکیب نیروی کار، زمینه های عبور سریع از نظام کهنه و پوسیده را فراهم کرد، ”بحران کرونا“، خرافه امروز، خدای امروز، دولت های حافظ نظام ضدبشری سود و سرمایه را فی الحال مورد تعرض قرار داده است. معلوم شد برخلاف ”خرافه“ جهان متمدن و امروزی قرن بیست و یک، در مهد دمکراسی، دولت نماینده همه مردم نیست! خدمتگذار همه مردم نیست! ”شر“ و بی امکاناتی و بی مسئولیتی و رها شدن سلامت مردم و جان انسان در برهوت بی امکاناتی، تنها و تنها خصلت جوامع عقب مانده و باحکومت های ”توتالیتر“ نیست! دمکراسی و پارلمان و حق مردم و حقوق انکار ناپذیر بشر و مسئولیت دولت ها، همانقدر پوچ و خرافه است، که اعتقاد به خدایان قرون وسطی و کشیشان و مجازات ساحره ها برای مقابله با ”مصائب مردم“! آتش زدن ساحره های خاورمیانه و این و آن ”محورشر“ و قربانی کردن حلقه های ضعیف تر در حواشی دورتر، توسط خدایان و مباشرین خرافه های جهان متمدن، همان قدر نجات شان میدهد، که نظام های قرون وسطی را نجات داد!
پرده فریبکاری جهان متمدن صنتعی قرن بیست و یکم، در سیر ”بحران کرونا“ تماما کنار زده میشود. از پس آن میتوان گوشه هایی از سیمای ”جهان پساکرونا“ را مشاهده کرد. آنچه که دولت های کشورهای پیشرفته را دچار پانیک کرده است، و بزرگترین و پیشرفته ترین پایتخت های جهان را به شهر ارواح تبدیل کرده است، نه ناتوانی بشر در مقابله با این ویروس، که ناروشنی از آینده نظام ”پساکرونا“ است. انسان متمدن در این جوامع، این ها را می بینید! میتواند این خدا را هم همچون خدایان قرون وسطی به زیر بکشد.
پایان گرفتاری از ”کرونا“ میتواند پایان اقتدار خدایان این قرن باشد. میتواند سرآعاز عصر بیداری بشری باشد که از آسیا تا آفریقا، از اروپا تا آمریکا، علیرغم همه اختلاف ها و شکاف های کاذب، در دل این ”بحران“ احساس همدردی و هم سرنوشتی می کند. بشریت در مقابل نظمی که هر لحظه سوخت و سازش علیه او است، ناچار است به میدان بیاید.
۲۰ مارس ۲۰۲۰