زهرا رهنورد روزگاری رئیس دانشگاه الزهرا بود و هزاران دانشجوی دختر، شاهدان زنده ای هستند که توسط خانم زهرا رهنورد بدلیل رعایت نکردن حجاب اسلامی، برای اعتراض به خواسته های صنفی و غیر صنفی توبیخ، تنبیه، تحقیر ستاره دار و اخراج شده اند. ایشان البته پستهای دیگری منجمله عضویت شورای عالی انقلاب فرهنگی، که وظیفه اسلامی کردن دانشگاهها و تصفیه دانشگاهها از دانشجویان آزادیخواه و چپ و رادیکال را بعهده دارد، و شغل پرافتخار مشاور سیاسی خاتمی، در دوره حمله لباس شخصی ها به کوی دانشگاه تهران و به قتل رساندن تعدادی از دانشجویان معترض، را به عهده داشته است. ایشان به میمنت فرصت طلبی، امروز به صف "دگراندیشانی" چون گنجی پیوسته و کارنامه "فعالیتهای سیاسی" خود را زیر فرش قایم میکند و اصرار دارد خود را بعنوان روزنامه نگار و هنرمند و "منتقد" رژیم معرفی شود.
اخیرا در یادداشتی که وبسایت "کلمه" از زهرارهنورد منتشر کرده است، مبنی بر اینکه مردم ایران از "اعدامهای ظالمانه، و زندانها و احکام کینهجویانه بیتابند... به ویژه بعد از قتل بیرحمانه نوید افکاری، جوان ورزشکار میدانهای کشتی، دلشان داغدار و طاقتشان طاق است."
ایشان در این یادداشت فهرستی از "اقدامات لازم" برای "آزادی و رفاه مردم ایران" را ارائه داده است.
او خواهان آزادی زندانیان سیاسی و امنیتی، آزادی بیان، توقف اعترافگیری اجباری و شکنجه زندانیان، اقدامات اقتصادی برای رفاه زحمتکشان، آزادیهای اجتماعی، برداشتن گشت ارشاد وسیاست خارجی دوست محور شده است. "
باید به خانم رهنوردها گفت: دستان شما، بیشتر از اینها بوی خون می دهد و پرونده ی جنایت تان سنگین تر و سیاه تر از آن است که بتوانید به این سادگی با "آب توبه" آنرا بشویید!
رئیس جمهور منتخب شما میرحسین موسوی، که شانس دوباره حکومت کردن را پیدا نکرد، از نخستین اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی و یکی از بلندپایهترین اعضا و قائممقامِ دبیرکل این حزب در دههٔ شصت و نخستین سردبیر ارگان حزب جمهوری، و پنجمین و آخرین نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸ بود. سالهای سیاهی که برای میلیونها نفر در ایران با جنگ، ویرانی، سرکوب، خفقان و بالاخره اعدام و کشتار صد هزار زندانی سیاسی تداعی میشود. سالهایی که جمهوری اسلامی و رئیس جمهور منتخب شما با قلع و قمع کردن کمونیست ها و سوسیالیست ها و هزاران انسان شریف و مبارز، گورهای بی نام و نشان را در جای جای ایران برپا کرد.
کشتاری که موسوی از آن بعنوان برخورد طبیعی یک نظام انقلابی با مخالفان خود از آن دفاع میکند و اوج "پشیمانی" اش این است که "اگر روحیه الان" را داشتیم، "میگفتم کمی ملایمتر باشیم" !!
اعدام نوید افکاری، جسارت وی در بیدادگاه رژیم و در تاریک ترین سلول ها و زیر سخت ترین شکنجه ها، شجاعتش در برملا کردن جنایات رژیم، زمین را زیر پای حاکمیت سست و لرزان کرده است. بطوریکه حکومت اسلامی در وحشت از وضعیت نابسامانی که خود برای مردم ساخته، در هراس از شورش ها و اعتراضات سراسری که جرقه هایش در دیماه و آبان زده شده و ادامه دارد، ترس از اعتراضات کارگری که هر روز گسترده تر می شود و کارگران بیشتری در اعتراض به حقوق معوقه و دستمزد ها، وضعیت معیشت و... به خیابان ها می آیند. رژیم در وحشت از شورش گرسنگان، تلاش میکند به بهانه ی مبارزه با "ارازل و اوباش" و با بسیج اوباش وحوش خود در خیابان ها، کنترل محلات و مردم را به دست بگیرد و فضای سرکوب و ارعاب را گسترده تر کند.
اما واقعه چنان مهم بود که خانم رهنورد نمیتوانست بعنوان "منتقد" رژیم در مقابل آن سکوت کند و باید حرفی میزد. در عین حال اعدام نوید "فرصتی" بود برای پز دفاع از آزادی های سیاسی و مخالفت با اعدام و ... را سر دادن. همانطور که رضا پهلوی و مریم رجوی و پمپئو و ترامپ به خوبی از این فرصت استفاده کردند و "محکوم میکنیم" و "دفاع میکنیم" را راه انداختند.
صحبت های زهرا رهنورد که خواهان آزادی بیان و توقف اعترافگیری و شکنجه و .... است به همان اندازه مضحک است که مریم رجوی پوستر بزرگی از عکس نوید افکاری را گلباران میکند. مریم رجوی که مظهر ارتجاع و عقب ماندگی است، کسی که اگر نیروهای اسیرش بتوانند از اردوگاه های مجاهدین خلق با قوانین قرون وسطایی آن نجات یابند، اعتراف می کنند که اردوگاه مجاهدین چه کثافت و منجلاب و شکنجه گاهی است، او تلاش میکند از این نمد کلاهی برای خود بدوزد.
باید به خانم رهنورد، مریم رجوی ها و سلطنت طلبان گفت شما سوابق تان سیاه تر از آن است که نقش منجی و مبشر آزادی بیان و رفاه و آزادی زندانیان سیاسی را بازی کنید. ادعای دفاع از آزادی، لباس گشادی بر تن خانم رهنورد و مریم رجوی ست که هنوز حجاب، ببخشید لچک گل گلی!، این سمبل بردگی زن را بر سر دارید، نیروهایی که پرونده سیاهی در اعدام، کشتار و ترور مخالفین سیاسی خود دارند!
پز مدافع آزادی بودن آقای شاهزاده و طرفداران سلطنت که هنوز سرسختانه از دوره ی سیاه حاکمیت "پدر" دفاع میکنند، کسانیکه هزاران نوید در شکنجه گاههای ساواک تان شکنجه و اعدام و ترور شدند، هم طنز تلخی بیش نیست. مردم تاریخ را فراموش نمیکنند.
خانم رهنورد در جایی درست میگویند "مردم طاقت شان طاق شده"، اما فراموش میکنند که مردم طاقتشان از هر حاکمیتی که نماینده فقر و بردگی مزدی است، حاکمیتی که سرکوب و خفقان، هویت قومی یا مذهبی، بخشی از هویت آن است، تمام شده!
جنبش قدرتمندی که از دل پایین ترین اقشار جامعه شکل گرفته است، هر روز رشد می کند و سران جمهوری اسلامی را به جرم تمام جنایان چهل سال گذشته محاکمه و مجازات خواهند کرد. اما همزمان این جنبش همین امروز به تمام مدافعین نظام گذشته، نیروهای سناریوی سیاهی چون مجاهدین "نه" خود را گفته اند. نوید را اعدام کردند، اما حضور مردم و همدردی با خانواده ی او نشان داد جمهوری اسلامی در این زورآزمایی شکست بزرگی را متحمل شده است و این میلیون ها نوید قهرمان آزادی خواه و برابری طلب در دیماه ها و آبان های پیش رو، حساب حکومت اسلامی را یکسره خواهند کرد.
٢٢ سپتامبر ٢٠٢٠