حکمتيست ميپرسد؛ حکومت بعدی باید خطوط اقتصادی روشنی داشته باشد و تعيين تکلیف با بیکاری ستون فقرات آن است.
حکمتيست هفتگي: حزب حکمتيست – خط رسمي در بند ۲۰ از "منشور سرنگوني جمهوري اسلامي ايران" اعلام کرده است که "تضمین بیمه بیکاری مکفی برای همه افراد آماده بکار بالای ۱۶ سال. پرداخت بیمه بیکاری مکفی و سایر هزینه های ضروری به کلیه کسانی که به علل جسمی یا روانی توان اشتغال به کار ندارند."
سوال اينست که ۱- چرا "همه افراد آماده بکار"؟ همه افراد و حتي همه کساني که به علل جسمي و رواني توان اشتغال بکار ندارند، همه در يک وضع معيشتي مشابه قرار ندارند. کسي که در خانواده مرفه چشم به جهان باز کرده است به نظر ميرسد نيازي به بيمه بيکاري نداشته باشد، پس چرا بايد از اين امکان بهره مند شود؟
مصطفی اسدپور: قبل از هر چیز باید بگویم که سند منشور مد نظر ما ناظر بر نوع معینی از سرنگونی است. جامعه ایران غرق در بحران و در بن بست سهمگین تباهی و فقر و بی حقوقی چاره ای جز "سرنگونی" جمهوری اسلامی ندارد. ایران یک جامعه اشباع از جریانات و ایده ها و پلاتفرم های سیاسی؛ و همگی بر متن یک کشمکش طبقاتی میان طبقه کارگر و طبقه سرمایه است. "منشور" ناظر بر آن سرنگونی است که منافع توده بزرگ مردم زحمتکش است. اساس این پلاتفرم ناظر بر سرنگونی تمام و کمال نکبت این حکومت است، هیچ کدام از ارگانها و مکانیسم های جمهوری اسلامی نباید از خیزش سرنگونی در امان بماند تا شعبه دیگری از طبقه سرمایه دار برای دور جدید از سرکوب و استثمار بر آن متکی گردد. جمهوری اسلامی نمیتواند با بازگشت سلطنت و ژنرالها، با حکومت مذهبی از نوع مجاهدین و یا با هر نوع از ناسیونالیسم جایگزین گردد.
منشور سرنگونی کشمکش های طبقاتی فردای یک سرنگونی را از همین امروز جلوی نیروهای درگیر باز میکند. این جامعه یک بار تاوان "بحث بعد از مرگ شاه" را داده است. طبقه کارگر و مردم زحمتکش نمیتوانند به وعده ها و پرچم و توهمات مسموم "همه با هم" دل به دریای تعیین تکلیف با این رژیم بزنند. به این معنا منشور دارد افق و زمینه ها و ملزومات دخالت گسترده و فعال طبقه کارگر و مردم زحمتکش در کشمکش بر سر سرنگونی جمهوری اسلامی را هموار میکند. هر عضو و هر بخشی از طبقه کارگر باید اطمینان خاطر داشته باشد که فردا شعبه دیگری از طبقه حاکم با تکیه به ارگانهای باقیمانده از جمهوری اسلامی بساط اقتدار خود را بازسازی نکند. مفاد منشور در انحلال کامل دستگاه حکومتی جمهوری اسلامی، انحلال نیروهای مسلح، تضمین آزادی وسیع و غیره بسیار گویا است. هدف اینستکه مردم آزاد و متشکل بتوانند مستقیما در تعیین سیاست و سرنوشت جامعه و خود شریک شوند. خواست بیمه بیکاری مستقیما به این هدف گره خورده است.
تجربه حکومت جمهوری اسلامی برای جامعه ایران توام با یک "بلوغ" طبقاتی بود. در این باره میشود بیشتر حرف زد اما همینقدر میتوان بسنده کرد که فشار اقتصادی و اهرم گرسنگی در دست کارفرما، همه آزادی و اختیار کذایی و دخالت در سرنوشت را به یک ادعا و فریب مسخره تبدیل میسازد. بیمه بیکاری تضمین اقتصادی دخالت فعال توده زحمتکش در سرنگونی جمهوری اسلامی است.
۲- چرا "بيمه بيکاري مکفي"؟ گفته میشود که "مکفي" بودن بيمه بيکاري رغبت براي ورود به بازار کار و اشتغال مجدد را کاهش ميدهد؟
مصطفی اسدپور: این "استدلال" رنگ و رو باخته بورژوازی در سراسر جهان برای طفره رفتن از بیمه بیکاری است. این در واقع اتهامی است که از پیشی به سمت کارگر پرتاب میشود. با تجربه پنجاه، شصت سال تعلق بیمه بیکاری در کشورهای صنعتی پیشرفته، جایی که به تعهدات و کارآیی کارگران لطمه ای وارد نشده، این بهانه گیری بظاهر رندانه جز لایه های عقب مانده را جلب نمیکند. شما به "رغبت به کار" اشاره کردید، راست میگوئید این از عبارات رایج ادبیات کارفرمایی ایران است. معاش کارگر را گرو گرفته اند، یک جهنم دره و برده داری تمام عیار را عنوان شرایط کار سر پا نگه داشته اند، درست جایی که با مطالبه بیمه بیکاری که خراشی در این بیغوله مد نظر قرار میگیرد، نرخ برای "رغبت" تعیین میکنند! در این ادبیات کارگر آدم حساب نمیشود، سهم کارگر نه فقط کار، بلکه استثمار و بهره کشی است.
اما اهمیت سوال شما در جای دیگری است. اتفاقا بیمه بیکاری باید آنقدر کفایت کند که مانع "رغبت" برای ورود به بازار کار گردد. بیمه بیکاری باید آنقدر باشد که هیچ کارگری مجبور نباشد تن به شرایط فعلی کار بدهد. بحث فقط بر سطح بیمه بیکاری نیست، بلکه شرایط و مدت برخورداری از بیمه بیکاری باید امکان دهد کارگر در انتخاب کار، در تمایل و علاقه دست خود را باز بیابد.
با ضرب و زور، با زندان و اعدام فعالین کارگری، با دستگاه سرکوب مخوف شوراهای اسلامی و شورای عالی کار، با ضرب قانون مطلق العنان کارفرما و اخراج دلبخواه منطبق بر بی حقوقی مطلق کارگر، و در متن بیکاری گسترده هر بلایی میخواهند بر سر کارگر در میاورند. سرنگونی فرضی جمهوری اسلامی که این توحش را در همان گام اول لگام نزند، از هیچ ارزشی برخوردار نیست. بیمه بیکاری زمانی دارای آبروی طبقاتی کارگری است که در مقابل این شرایط دست کارگر را بگیرد و از حرمت او و زندگی پايه او دفاع کند. به این معنا خواست بیمه بیکاری بعنوان بخشی از ستون فقرات منشور سرنگونی در مقابل بورژوازی که برای بکار کشیدن نیروی کار ارزان کارگر خواب پنبه دانه میبیند یک اتمام حجت است. زندگی و اشتغال جهنمی فعلی باید با جمهوری اسلامی بگور سپرده شود.
۳- چرا وسط همه مسائل معیشتی و رفاهی بیمه بیکاری را انتخاب کردید؟ چرا مثلا از طب رایگان یا آموزش و پرورش رایگان نام نبرده اید؟
مصطفی اسدپور: شاید میشد بجای بیمه بیکاری از "تامین معیشت شهروندان" مطالباتی را گنجاند. این مطالبات با دقت و ریز بینی در سند برنامه حداقل و یا در "بیانیه حقوق جهانشول انسان" حزب ما گنجانده شده است. اسناد ذکر شده در تصویر حکومت آینده، چراغ راه مبارزه امروز کارگران نقش ایفا میکنند. در بند یازده "منشور سرنگونی" با خواست آزادی تشکل و اعتصاب طبعا راه برای تحمیل مطالبات رفاهی فراهم شده است. اما در این میان بیمه بیکاری در تقاطع مجادلات حاد طبقاتی جایی فراتر از یک مطالبه را بخود اختصاص داده است. در فردای سرنگوني جمهوری اسلامی، حتما در مراکز قدرت و تصمیم گیری جدالها بر سر بودجه رفاهی و تقسیم امکانات به نفع طبقات محروم حاد خواهد شد، طبعا این پروژه ها وقت خواهد برد. ناگفته پیداست همه احزاب بورژوایی در مجادلات امروز از وعده کم نخواهند آورد؛ جبهه باصطلاح "پوپولیستها" با آنهاییکه "وعده های راستین" میدهند خود حکایتی است. امروز وعده های نفت سر سفره توسط خمینی به همان اندازه مسخره است که مزخرفات دال بر دوران طلایی رفاه در دوره شاه سابق. منشور سرنگونی سطح رفاهیات و تقسیم طبقاتی آنرا به ارگانهای توده ای و آزاد و دخالت طبقه کارگر با تشکل ها و حق بی قید و شرط اعتصاب موکول میسازد. اما هنر این سند، فلسفه آن در خلع ید طبقات دارا، بورژواها و نیروهای ملی و ارتجاعی در چنگ انداختن به اهرم های قدرت و تحمیل یک جمهوری اسلامی یا سلطنت دیگر است.
در این کشمکش ها دوباره سر کله "بیمه بیکاری" پیدا میشود. جمهوری اسلامی، و راستش نه فقط این حکومت، بلکه کل بورژوازی در جهان و به تبع آن در ایران با بحران و یک بیکاری عظیم و نهادینه روبرو است. آلترناتیو حکومت بعدی باید خطوط اقتصادی روشنی داشته باشد و تکلیف بیکاری ستون فقرات آن است. منشور سرنگونی آلترناتیو کارگری سرنگونی جمهوری اسلامی و خطوط اصلی حکومت بعدی است. طبقه کارگر، نارضایتی کارگر، شورش کارگری و دخالت کارگری یک پشت جبهه و پیاده نظام یک آلترناتیو کور، "هر چه آید بهتر از این توحش اسلامی است" و یا "انتخابی میان بد و بدتر" و یا یک "جنبش مصلحین مام وطن علیه فساد" نیست. منشور سرنگونی قدم اول در راه یک آلترناتیو جامع حکومتی و برای آزادی و برابری همه شهروندان است. بیمه بیکاری مبنای بسج نیروی عظیم طبقه کارگر با یک پرچم رادیکال طبقاتی در مصاف های امروز هم هست.
شاید بتوانم پاسخ سوال شما را اینگونه خلاصه کنم، از خاکستر سرنگونی جمهوری اسلامی، در توضیح قانون بیمه بیکاری فقط یک جمله نقش خواهد بست: اگر کسی کار کارگر را میخواهد، چشمش کور، شرایط رضایت و رغبت کارگر را هم فراهم آورد؛ همین!