اخیرا خالد عزیزی دبیر کل حزب دمکرات کردستان، مصاحبه یک سال قبل خود با تلویزیون «کرد کانال»  (تلویزیون این حزب) به مناسبت «چهل سالگی حاکمیت جمهوری اسلامی» را دوباره باز پخش کرده است. این مصاحبه و نکات مورد بحث خالد عزیزی  و چرایی بازپخش امروز آن حاوی پیام‌ها و اهدافی قابل توجهی است که به آن می‌پردازیم.

مخاطب سخنان خالد عزیزی در این مصاحبه اساسا جمهوری اسلامی و اعلام صدباره آمادگی این حزب برای همزیستی این حکومت در کردستان است. دبیر کل حزب دمکرات ناکامی‌های این حزب در تاریخ ٤٠ ساله حاکمیت جمهوری اسلامی و عدم تحقق آرزوی خود در توافق با آنرا به پای کمونیست‌ها می‌نویسد.

او در این مصاحبه ضمن تاکید بر افق و استراتژی ناسیونالیسم کرد و حزبش یعنی ضرورت توافق با جمهوری اسلامی، به تعریف و تمجید از احمد مفتی زاده از چهرهای ارتجاع سنی در کردستان و کسی که در کنار جمهوری اسلامی از هر تلاشی علیه مردم آزادیخواه دریغ نکرد پرداخته است. باید دید چرا امروز و در شرایطی که مردم آزادیخواه، جمهوری اسلامی را به مصاف طلبیده اند، در شرایطی که اسلام و اسلام نوع سنی  از هر دوره ای منفور تر است، خالد عزیزی پرچم آشتی با جمهوری اسلامی، با مذهب و اسلام و شاخه سنی آن را برداشته و همزمان علیه کمونیست‌ها دست به تاریخ‌سازی و پروپاگاند پوچ زده است. صحبت‌های خالد عزیزی به زبان کردی است و من نکاتی را به نقل از او به زبان فارسی ترجمه کرده ام.

عزیزی میگوید: «به عقیده من در چهل سال گذشته نوع معینی از نگاه و تحلیل لطمه به برداشت و تعریف از جمهوری اسلامی و چگونگی تعامل جریانات مختلف با آن زد. و آنهم ادبیات چپ سوسیالیستی و کمونیستی تندرو بود که وارد کردستان شده بود..»

عزیزی راست میگوید! حزب دمکرات چه زمانی که بعنوان یک حزب واحد به رهبری قاسملو بود و چه زمانی که به دو حزب دمکرات تبدیل شد، از هر تلاشی برای توافق با جمهوری اسلامی کوتاهی نکردند. تاریخ ٤١ سال گذشته حاکمیت جمهوری اسلامی مملو از تلاش و «فداکاری» حزب دمکرات برای قبول شدن به عنوان مجری سیاست‌های رژیم در کردستان  توسط جمهوری اسلامی است. در این مسیر مستقل از اینکه جمهوری اسلامی حاضر به اعطا هیچ امتیازی به آنها نبوده است، اما مانع مهمتر امتیازگیری و «تعامل» حزب دمکرات با جمهوری اسلامی، کمونیست‌ها در کردستان به عنوان جنبشی معتبر و اجتماعی در راه حزب دمکرات در گذشته و کل احزاب این جبهه در این دوره بودند.

قبل از جمهوری اسلامی و در دوره قیام علیه رژیم پهلوی از این حزب خبری نبود و به قول عبد الله حسن‌زاده دبیرکل قبلی این جریان، حزب دمکرات «در گوش گاو خوابیده بود». زمانی که جمهوری اسلامی به قدرت رسید، رهبری این جریان از زبان دبیرکل وقت خود (عبدالرحمان قاسملو) پیام «لبیک» به خمینی فرستاد. زمانی که جمهوری اسلامی برای حمله به کردستان خود را آماده می‌کرد و پادگان‌ها و مراکز نظامی خود را تقویت می‌کرد، حزب دمکرات ستون‌های نظامی آنها به کردستان را اسکورت می‌کرد تا از مقابله مردم آزادیخواه و نیروهای چپ و کمونیست در امان باشند. در تمام این دوران دیپلماسی مخفی و تلاش برای مذاکره و توافق با جمهوری اسلامی حتی تا به امروز هم از جانب حزب دمکرات قبلی و دو حزب  دمکرات امروزی و تعدادی دیگر از احزاب قومی در جریان بوده است. در تمام این دوران کمونیست‌ها با اتکا به جنبش اجتماعی و توده ای در مقابل این جنبش ارتجاعی ایستاده و همواره در به بن بست رساندن و افشا آنها نقش جدی داشته اند.

بعلاوه  و بر خلاف ادعای خالد عزیزی که گویا «همه چپ‌ها» از خمینی در دوره پیروزی دفاع کردند، با به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی کمونیست‌ها در کردستان به مقابله جدی پرداختند. جریان ما و کمونیست‌های واقعی حتی برای یک لحظه هم با نگاه مثبت به ارتجاع به قدرت رسیده نگاه نکردند. دفاع از دستاوردهای انقلاب ٥٧ ، مقابله با یورش افسار گسیخته ارتجاع اسلامی و کشتارها و پاکسازی مراکز تحصیلی، حمله به تشکلهای کارگری، دستگیری رهبران و فعالین آنها و حمله به سازمان‌های چپ، حمله به زنان و راه اندازی فالانژهای اسلامی و دسته های قمه زن و اسیدپاش به صورت زنان و اعدام‌های سال ٦٠، در کردستان با مقاومت توده ای همراه شد. سرانجام به همت کمونیست‌ها در کردستان از جمله و در راس آنها کومه‌له آن دوره، در مقابل یورش ارتجاع به کردستان مقاومت توده ای و مسلحانه سازمان یافت. نفرت از جمهوری اسلامی و وجود کمونیست‌ها و صدها شخصیت کمونیست خوشنام و معتبر در کردستان، وجود کومه‌له کمونیست در این دوره، عملا فضایی ایجاد کرد که تبدیل حزب دمکرات به شاخه کردی جمهوری اسلامی (چیزی که امروز هم دو شاخه حزب دمکرات و دو جریان کومه‌له زحمتکشان عبدالله مهتدی و عمر ایلخانی زاده به دنبالش هستند) را با مشکلات جدی روبرو کرد. به این اعتبار دلخوری خالد عزیز حاوی حقایقی است. وجود ما کمونیست‌ها مانع متحقق شدن آرزوی این حزب در سهیم شدن در قدرت و تبدیل به «ژاندارم‌های کرد» شد و نیروها مسلح محلی جمهوری اسلامی به همان «پیشمرگان مسلمان کرد»، محدود ماند. وزنه و اتوریته اجتماعی، قدرت سازمانی و نظامی این چپ یکی از دلایل ناکامی این حزب در «تعامل» با جمهوری اسلامی بود.

 

دفاع از مفتی‌زاده و ارتجاع سنی

خالد عزیزی میگوید «ادبیات چپ و کمونیستی به مفتی زاده و شیخ عزالدین حسینی ظلم کرد» و اشار می‌کند که : «من خودم زمانی که جوان بودم در بوکان در جلسه ای که «کاک احمد مفتی زاده» در مورد کرد و... صحبت می‌کرد شرکت داشتم. کاک احمد مفتی زاده فردی ناسیونالیست بود با نگاه و متد مذهبی خودش او هم حق داشت. اکنون هم طرفداران «کاک احمد» در سنندج و کردستان با نگاه و متد خود کار می‌کنند طبیعتا حق خودشان است».

عزیزی میگوید: «... ملا شیخ عزالدین  مدافع چپ و سوسیالیسم و کمونیسم شد و این برای ملا شیخ عزالدین مناسب نبود. ملا شیخ عزالدین می‌بایست با ملاهای دیگر توافق می‌کرد و اداره و مدیریت‌شان می‌کرد که اگر روزی در کردستان مذهب دوری می‌داشت و قرار بود خدمتی به ناسیونالیسم و کرد و کردایتی  بکند، به شیوه ای اداره میشد.. در آینده هم در خاورمیانه چه بخواهیم و چه نخواهیم مذهب می‌تواند در سیاست نقش داشته باشد. لذا ما در حزب دمکرات باید واقع‌بینانه نگاه کنیم و از همه این تنوعات در خدمت کردایه‌تی استفاده کنیم.»

وجود کمونیست‌ها در کردستان و مقابله آنها بآ ارتجاع محلی و سراسری، با عوامل جمهوری اسلامی از جمله مفتی زاده و همراهان او که مکتب قران را درست کردند و به عنوان بخشی از جمهوری اسلامی تازه به قدر رسیده کار میکردند، و در کنار صفدری (از عوامل اصلی نوروز خونین و همه کاره جمهوری اسلامی در سنندج) از هر جنایتی علیه مردم آزادیخواه و در خدمت جمهوری اسلامی ابایی نداشتند، مورد پسند رهبر حزب دمکرات نیست. مفتی زاده و صفدری تلاش کردند در سنندج و همه شهرهای کردستان علیه کمونیسها دستجات قمه‌زن و اسیدپاش و آدمکش سازمان دهند. مفتی زاده سلفی و از نوع داعش امروزی بود و هوادارن امروز او هم مثل خود مفتی زاده سلفی از نوع داعش اند. دوره ای که داعش در خاورمیانه کشتار می‌کرد طرفداران مفتی زاده در کردستان به جنب و جوش افتاده بودند، فتوا صادر می‌کردند، برای داعش سربازگیری می‌کردند و هر کسی که قوانین مذهب سنی را رعایت نمی‌کرد، تهدید به مرگ می‌کردند. عزیزی روی اینها حساب باز کرده است تا درست مثل جمهوری اسلامی فضای جامعه کردستان را کنترل و آزادیخواهی و کمونیسم را از آن بتکاند و خفه کند.

ما کمونیست‌ها در دوره قیام و بعد از آن همراه مردم مبارز و آزادیخواه در کردستان این تلاشها را لگام زدیم. جریان مفتی زاده مورد نفرت مردم آزادیخواه و هر انسان متمدنی بود. اینکه مفتی زاده ناسیونالیست کرد بوده است، حقیقت دارد و همانطور که خامنه ای، خاتمی، رفسنجانی، احمدی نژاد، روحانی و سلیمانی و... همگی ناسیونالیست‌های تمام عیار ایرانی اند. لذا گفته های خالد عزیزی در حقیقت بیان ماهیت وی، حزب دمکرات و جنبشی است که او به آن تعلق دارد. تکیه به مذهب برای حفظ عقب ماندگی، فرهنگ مردسالار، و نقش بزرگ مذهب در دفاع از جامعه طبقاتی و اینکه کارگر تا ابدیت باید کارگر بماند و سرمایه دار به عنوان خدای سرزمین حکم براند، ماهیت مشترک حزب آقای عزیزی و همه احزاب بورژوایی از ناسیونالیسم کرد تا فارس و ترک و... و تا سنی و سلفی و شیعه و... است.

در سال ١٣٥٨ و زمانی که جمهوری اسلامی هیئتی برای مذاکره به کردستان فرستاد تا با «هیئت نمایندگی خلق کرد» مذاکره کند، مفتی زاده همراه صفدری در تقابل با مردم کردستان و هیئت نمایندگی و مطالبات ٨ ماده ای آنها از جمهوری اسلامی، قطعنامه ای ٨ ماده ای به نام خواست مردم در کردستان به نمایندگان جمهوری اسلامی رساندند. اینجا و جهت بیان ماهیت جریان مفتی زاده و مدافعان او در میان ناسیونالسیت‌های کرد، خواست‌های ٨ ماده ای آنها را می آورم:

١ـ ماخواهان اقدام قاطعانه دولت جهت سركوب مطلق خود فروختگان حزب دمكرات و چریكهای فدائی خلق و كومله و امثال آن هستیم.

٢ـ ماخواستار تقویت نیروهای مردمی‌و انقلابی بخصوص پیشمرگان مسلمان كرد در جهت بازپس گرفتن كردستان از دست‌رفته‌مان هستیم.

٣ـ ما خواهان اقدام نیروهای مسلح در زمینه همكاری با پیشمرگان مسلمان در جهت بازگشت مهاجرین هموطن خود می‌باشیم.

٤ـ ما خواهان عدم فرصت بیشتر به احزاب فوق جهت تا آنان مسلح شدن برای تجریه كردستان و اهداف ضداسلامی آنها هستیم.

٥ـ ماخواهان متوقف كردن هرگونه مذاكره جهت‌سازش با سردمداران كفر در منطقه و دادن امتیازهای یك جانبه از طرف هیات حسن نیت می‌باشیم.

٦ـ ما خواهان پاكسازی سریع آموزش و پرورش كرمانشاه و كردستان از عناصر چپ نما و ضد انقلابی هستیم.

٧ـ ماخواهان فرمان سریع مقامات مملكتی در جهت پاكسازی هرچه زودتر پرسنل سازشكار و منافق كه درنیروهای ژاندارمری مسلح بخصوص ژاندارمری مانع خاتمه دادن فاجعه كردستان می‌شوند هستیم.

٨ـ ما خواهان اجرای فرمان قطعنامه امام خمینی مبنی بر بستن مرزهای توسط ارتش به منظور جلوگیری از عبور ضد انقلاب ورود اسلحه به منطقه كه در اوایل وقایع كردستان در هفت ماه پیش داده شده است می‌باشیم.   ( ٦.١٢.١٣٥٨ )

 

کمونیسم و «چپ تندورو»

خالد عزیزی علت ناکامی‌های ناسیونالیسم کرد را ورود و پا گرفتن نوعی جدید از کمونیسم در کردستان نام می‌گذارد، که جایگاه پیدا کرده، زمینه داشته و مفتی زاده ها را حاشیه ای کرده و به تلاش حزب دمکرات برای توافق با جمهوری اسلامی لطمه زده است. این هم واقعیتی است. اما این کمونیسم زاده رشد کاپیتالیسم در جامعه ایران و عروج کارگر صنعتی بود. این کمونیسم بیان اعتراض پرولتاریای صنعتی ایران به نظام کاپیتالیستی و جامعه طبقاتی بود. این کمونیسم زمانی در ایران و کردستان به شکل قدرتمند خودنمایی کرد و سرانجام به تشکیل حزب کمونیست ایران منجر شد، که قیام ایران شکل گرفته بود، طبقه کارگر و کارگر صنعتی در این قیام مستقل از سرنوشت آن، نقش بازی کرده بود. شوراها و مجامع عمومی خود را برپا می‌کرد، شیرهای نفت را بست، رهبران و فعالین خود را عروج داد و جامعه را متوجه نقش بزرگ و قدرت بی‌همتای خود کرد. این حقایق نوع دیگری از کمونیسم را در جامعه ایران روی صحنه آورد. رهبران و ایدئولوگ‌های خودش را داشت. اتحاد مبارزان کمونیست و روایت آنها از جامعه، از جمهوری اسلامی و از چپ و کمونیسم و ناسیونالیسم و... فوری بر اساس حقایق آن جامعه هژمون شد که نتیجه آن تشکیل حزب کمونیست ایران شد. در کردستان هم دوره خانخانی پایان یافته بود، فئودالیسم تمام شده بود و با حاکم شدن سرمایه داری طبقه کارگری را شکل داده بود که سیمای جامعه کردستان را عوض کرده بود. حزب آقای عزیزی هم اتفاقا در همین پروسه از حزب فئودال‌ها و عشایر قبل از اصلاحات ارضی به حزب بورژواهای جدید در کردستان و پرچمدار و نماینده بخشی از آنها تبدیل شد.

ناراحتی خالد عزیزی از این چپ هم واقعی است. این چپ با چپی که خود بخشی از شاخه های مختلف ناسیونالیسم و جناح چپ بورژوازی ناراضی ایرانی در جبهه ملی و ... بود، با چپ پرو روس نوع حزب توده و چریک و نوع چینی و طرفدار مائو و... ، از بنیاد متفاوت بود. این کمونیسم از اساس منافع سراسری و عمومی طبقه کارگر و انقلاب سوسیالیستی را افق خود قرار داد. به مذهب و ناسیونالیسم باج نداد، علیه فرهنگ مرد سالار و ناسیونالیستی در جامعه کردستان، علیه مذهب، بی حقوقی زن و... ایستاد و برای اولین بار در خاورمیانه زنان را مسلح و در واحدهای نظامی و در میدان‌های مختلف مبارزه طبقاتی سازمان داد. همین حقایق حزب دمکرات وقت را به این نتیجه رساند علیه آن دست به توطئه بزند و چندین بار دست به حمله نظامی علیه آن زد. سرانجام و برای ساکت کردن ما و کمونیسمی که به قول رهبران حزب دمکرات و بورژواهای کرد، «باعث زبان درازی کارگران علیه سرمایه داران و حزبش شده بودند» جنگ سراسری را علیه تشکیلات کردستان حزب کمونیست ایران (کومه‌له) تحمیل کردند و سرانجام هم خودشان شکست خورند.

امروز این کمونیسم در هر محله و کارخانه و دانشگاه و غیره ، فعالین خود را دارد، جریانی اجتماعی، شناخته شده و با نفوذ در ایران و از جمله در جامعه کردستان است. این کمونیسم خار چشم هر ارتجاعی بوده است و در میدان‌های زیادی حریفان مرتجع خود را زمین زده است. آقای عزیزی در کنار صف وسیعی از حکام ایران تا مرتجعین مفتی زاده، سلفی، بورژواهای کردستان و...، از آن نفرت دارند و علیه آن می‌جنگند. ما پیام را گرفته ایم و روی ظرفیت ارتجاعی، ضد کارگری و ضد انسانی شما حساب کرده ایم . کارگران و مردم آزادیخواه و آگاه در کردستان هم با گوشت و استخوان ماهیت بورژوایی و نوع عقب مانده و عهد عتیق حزب شما را میشناسند و تجربه کرده اند.

 

شرط بندی روی اسب بازنده!

اینکه امروز یک بار دیگر حزب دمکرات کردستان سخنان خالد عزیزی را منتشر می‌کند، شاید مهمتر از خود مصاحبه است. خصوصا اینکه در این دوره و با اعتراضات توده ای در ایران، بحث اینکه ممکن است جمهوری اسلامی سرنگون شود توسط شخصیت‌های خود جمهوری اسلامی هم بیان می‌شود. در چنین شرایطی بخشی از طرفداران حاکمیت تلاش می‌کنند سرنوشت خود را به جمهوری اسلامی گره نزنند و از آن فاصله بگیرند. اما ظاهرا برای حزب دمکرات و جریانات ناسیونالیستی که برای نشستن بر سر سفره قدرت سرنوشت خود را به هر دولت و جریان ارتجاعی گره می‌زنند، اتفاقا این یک فرصت به حساب می‌آید. ارزیابی‌شان این است که امروز با توجه به ضعیف شدن جمهوری اسلامی و «خطر» سرنگونی آن شانس مذاکره و امتیازگیری و توافق و «تعامل» بیشتر است. بخصوص در کردستانی که کمونیست‌ها در آن با تاریخ اعتراض و مقاومت گره خورده اند و می‌توانند خطری جدی برای حاکمیت باشند. به همین دلیل در یکی دو سال گذشته هر دو شاخه حزب دمکرات و دو شاخه کومه‌له زحمتکشان مهتدی و ایلخانی در حال مذاکره مخفیانه با نمایندگان جمهوری اسلامی بوده اند. فکر می‌کنند شاید ضعف جمهوری اسلامی و مخاطراتی که آینده او را تهدید می‌کند، مجالی برای بکارگیری این جریانات و تبدیل آنها به بازوی حاکمیت خود در کردستان و مجری سیاست‌هایشان باشند. می‌دانند اعتراضات سراسری، عروج طبقه کارگر و برجسته شدن نقش کمونیسم این طبقه در تحولات اخیر ایران، نگاه و امید جامعه به طبقه کارگر، خطری جدی در مقابل اپوزیسیون راست و از جمله ناسیونالیسم کرد نیز هست.

در نتیجه تا جمهوری اسلامی حاکم است فرجه ای برای این جریانات هم موجود است که در کنار حاکمیت اولا بورژوازی کرد و احزابش سهمی از سود حاصل از دسترنج کارگر بدست آورند و در ثانی در موقعیت بهتری برای تقابل با کارگر و صف آزادی‌خواهی قرار گیرند. خالد عزیزی در همین مصاحبه تاکید می‌کند که آنها برای مذاکره و توافق با نه فقط جمهوری اسلامی که با هر حکومت دیگری دست دوستی دراز می‌کنند. به قول خالد عزیزی: « دستی که در مناسبت میان دولت‌ها  به آن می‌گویند زیتون آشتی، زیتون آشتی همیشه موجود است، زیتون دیالوگ و گفتگو همیشه وجود دارد، ..»

تاریخ حزب دمکرات چه در زمان جمهوری اسلامی و چه پیش از آن تلاش برای آشتی با حاکمیت و تلاش برای تبدیل به بازوی حکومت مرکزی و مجری سیاستهای آن در کردستان و گرفتن سهمی از سود حاصل از استثمار طبقه کارگر بوده است. برای نیل به این هدف به هر ارتجاعی متوسل شده اند. خالد عزیزی به عنوان کسی که در این زمینه بی اما و اگر تر از بقیه حرف می‌زند در سخنرانی دیگری میگوید:

«...من آرزو میکردم کرد میتوانست خود را رها سازد بگذار حکومت دیکتاتوری کرد را میداشت. بگذار دیکتاتورهای کرد هم کرد را اعدام میکردند اما مثل همه کشورهای دنیا مرزهای خودش را میداشت ...»

اما خالد عزیزی و حزبش همراه با متحدین آنها، روی اسب بازنده شرط بندی کرده اند. اولا جمهوری اسلامی در مقابل مردم آزادیخواه ایران به مصاف طلبیده شده است. سرنگونی جمهوری اسلامی در دستور جامعه است. در چنین شرایطی کسی برای مدافعان و متحدین آنها از جمله حزب آقای عزیزی نه تنها فرش قرمز پهن نمی‌کند که بعلاوه با نفرت عمومی مردم آزادیخواه در کردستان مواجه خواهد شد. بعلاوه باز کردن حساب روی سلفی ها در کردستان از اولی شانس کمتری دارد. استیصال و درماندگی احزاب ناسیونالیست کرد قابل فهم است اما این درجه از دریوزگی و پناه بردن به هر ارتجاعی، دیگر زیادی سفیهانه به نظر میرسد. سلفی گری در کل خاورمیانه و جهان به حق با آدم کشی، قتل و جنایت و توحش، بازار برده فروشی از زنان و... تداعی میشود. احزابی که پیام دوستی به ته‌مانده‌های این ارتجاع آنهم در کردستان ایران می‌فرستند و به آن امید می‌بندند، در ذهن هر انسانی با یک بند انگشت تعمق و عقل سلیم، بیان طرفیت بی نهایت ضد انسانی و ضد تمدن حاملان آن است. سلفی‌گری دوره اش تمام شده است، اسلام در ایران ٤١ سال است در خدمت بورژوازی جنایت میکند، و با سرنگونی جمهوری اسلامی یک رنسانس ضداسلامی تمام منطقه را خواهد لرزاند. در چنین شرایطی حزب آقای عزیزی و همراهان او جز نفرت و بیزاری دستاوردی نخواهند داشت.

 بعلاوه  عزیزی و حزبش و متحدین آنها باید به این حقیقت گردن بگذارند، که جامعه کردستان مدتها است میدان تاخت و تاز آنها نیست. کردستان امروز به عنوان بخشی از جامعه شهری ایران، طبقه کارگری دارد که در چهل سال گذشته رشد کرده است. از نظر کمی با چهل سال قبل قابل قیاس نیست. از نظر کیفی هم تجارب به مراتب گرانبهاتری از اوایل حاکمیت جمهوری اسلامی را دارد. طبقه ای که خود را بخشی از طبقه کارگر ایران می‌داند. حزب، شخصیت‌ها و سخنگویان خود را دارد و همراه طبقه کارگر ایران و اقشار پایین جامعه برای آزادی و برابری، برای جامعه عادلانه و مرفه و امن مبارزه می‌کند. خالد عزیزی و حزبش اگر سه دهه قبل با هدف سرکوب و خفه کردن این طبقه دست به تعرضات نظامی و حملات مسلحانه به نیروهای چپ و به جریان ما در حزب کمونیست ایران و کومه له زدند و شکست خوردند، امروز با جامعه ای به مراتب شهری تر، با نسلی به مراتب آگاه‌تر و با کمونیسمی روشن بین و با افق طرف هستند که برای ناسیونالیسم و قومی‌گری، برای ارتجاع سنی و سنبل‌های حزب دمکرات و دبیر کل آن تره خرد نخواهند کرد. ناسیونالیسم کرد در چنین شرایطی تلاش می‌کند سرنوشت خود را به سرنوشت جمهوری اسلامی گره بزند تا شاید گوشه لحافی را از حکومت بدست آورد. اما و مستقل از رسیدن و نرسیدن به این قبله امیال، در نگاه طبقه کارگر و اقشار محروم، در نگاه مردم آزادیخواه کردستان، بی آبرو تر خواهند شد.