جمهوری اسلامی پس از چند هفته نمایش مسخره ارعاب، مصطفی صالحی را بجرم شرکت در تظاهرات های آبان اعدام کرد. هیچ کس بهتر از جمهوری اسلامی، بالا و پایین این حکومت نمیداند که خیزش آبان در یک قدمی تلاشی کل این رژیم از نفس افتاد. این خیزش بنیاد این حکومت را با خاکستر یکسان میکرد. تلنبار نفرت از چهل سال سرکوب و عسرت و محرومیت و ارتجاع سنگ را روی سنگ بند نخواهد گذاشت. آبان به خیر گذشت، هیچ کس بهتر از جمهوری اسلامی نمیداند که باید منتظر خیزش بعدی باشد.
هیچ کس بهتر از شرکت کنندگان در خیزش آبان از ظرفیت آدمکشی این حکومت آگاهی نداشت و اعدامش را نمیشناخت. آبان به نتیجه نرسید، هیچ کس بهتر از شرکت کنندگان نمیداند که باید برای خیزش بعدی آماده تر، مصمم تر، از خود گذشته تر نیرو جمع کند.
آن جامعه تا اعماق خود به خون آغشته است. همه جا صحنه مرگ انسانها است. دولت میکشد، دادگاه میکشد، کارفرما میکشد، بانک مرکزی با بازی تورم با جان مردم بازی میکند و میکشد، دستمزدهای زیر خط فقر زندگی روزمره را برای میلیونها نفر با گرسنگی و خفت و خودکشی عجین ساخته است.
خیزش آبان سند مهلک غیر قابل انکار بر بیهودگی توهم به هرگونه بهبود اوضاع بود. آیا واقعا جای تعجب دارد کسانی بر علیه این اوضاع برخیزند، نترسند، جان بر کف بگذارند و این حکومت ننگین را نخواهند و زندگی شایسته تری را برای خود و همنوعان خویش آرزو کنند و پی بریزند؟
مسخره است که دستگیر شدگان تظاهرات ها را به جرم عناد با نظام به چوبه دار میسپارند. در حالیکه هیچ دشمنی هرگز با این درجه از قساوت دست نزده است. مسخره است دستگیر شدگان را به جرم ارتباط با دشمنان محکوم میسازند. این در حالی است که خود صحنه اعتراضی ماشین پرکار تولید یاغی و جان به لب رسیدگان است. مسخره تر از هر چیز معترضان را بر صندلی اتهام «مقاصد مسلحانه» مینشانند. جمهوری اسلامی بهتر از هر کسی میداند که این مردم به تپانچه بدوی و تظاهر به تیراندازی نیازی ندارند، این مردم در زمان مقتضی در فتح پادگان ها لحظه ای درنگ نخواهند کرد، این مردم برای اتمام نقشه خود در ویرانی هر نشانی از حکومت نیازشان به توپخانه و واحدهای زرهی بیشتر است. مسخره آنجاست که قتل و انتقام از معترضان را در پوشش اطوار دادگاه و در پشت دیوار زندانها مخفی میکند، در حالیکه این مردم نام و نشان بازجوها و قاتلان را از میان مقامات و سرجوخه ها بخوبی بازمیشناسند.
صف اعتراض و حق طلبی علیه جمهوری اسلامی نیازی به اسطوره پوشالی شهید پروری ندارد. وجدان و شرافت انسانی در آن جامعه سرمایه عظیمی از مبارزه جویی در پاسداری از ارزشهای انسانی، در شور و آزادیخواهی، و در تعصب و پافشاری در برابری شهروندان گرد آورده است. جنبش آزادی و برابری قدر مبارزان صفوف خود را بخصوص در ساختن دنیای دیگر بر ویرانه های بجا مانده از جمهوری اسلامی میداند. سرنوشت تلخ مصطفی صالحی و خیزش ناتمام آبان تاکیدی بر این واقعیت است که ناچاریم خود را بهتر سازمان دهیم، با تهور بیشتر برای یکسره کردن کار خیز برداریم.