‫به نظر من چنين می آيد که از لفظ بازی مربوط به ”اتوريته“ و مرکزيت سوء استفاده های ‫زيادی می شود. من چيزی اتوريته ای تر از يک انقلاب سراغ ندارم و وقتی اراده ی خود را به ‫وسيله ی بمب ها و گلوله های تفنگ به ديگران می قبولانند – مثل هر انقلاب – در اين صورت به ‫نظر من اتوريته بکار برده می شود. کمبود اتوريته و مرکزيت بود که منجر به نابودی کمون ‫شد. بعد از پيروزی، هر کاری که مايليد با اتوريته و غيره بکنيد ولی برای مبارزه بايد همه ی ‫نيروهايمان را متشکل سازيم و آنها را بر روی نقطه ی حمله ی واحدی متمرکز نمائيم.

اگر راجع به ‫اتوريته و مرکزيت به عنوان دو [عامل] که تحت تمام شرايط ممکنه موضوعات لعنتی هستند ‫سخن گفته شود، آنوقت به نظر من افرادی که چنين سخن می گويند يا نمی دانند يک انقلاب ‫چيست و يا آنکه انقلابيون جمله پردازی می باشند. *

 ‫هر چه زودتر درباره قضيه به من بنويسيد.

‫سلام و برادری

‫مخلص شما ف. انگلس

۱۴ ژانویه ۱۸۷۲

* - انگلس در حاشيه ی آخرين جمله به زبان آلمانی اضافه کرده است: ”اين کاملا صادق نيست“.