( نه به اعدام )
درابتدای مطلب لازم به یاد آوری نیست که بحث اعدام ، بحثی بسیار ریشه دار و عمیق بوده که تا به حال توسط بسیاری از متخصصان و متفکران آگاه و دلسوز بصورت کاملا علمی و منطقی مورد واکاوی و پردازش قرار گرفته و توانسته اند افق های جدیدی را در مقابل دیدگان غبار آلود بسیاری از جوامع غفلت زده باز کنند و با نگاهی اجمالی به آمار و ارقام موجود در بین کشورهای مختلف جهان ، به وضوح در خواهیم یافت که تا به چه اندازه هم در این زمینه موفق عمل کرده اند . اما با این وجود ما هم باید به عنوان انجام وظیفه ی انسانی خود ، در نشر ، پاسداشت و شکوفایی هر چه تمامتر آن در جوامعی که هنوز بنا به دلایل مشخصی از آن بی بهره مانده اند قدم برداشته تا آینده ای بهتر را برای انسان ها ایجاد کنیم . به بیانی بسیار مختصر می توان عنوان کرد که اعدام و یا همان قتل عمد و برنا مه ریزی شده ی حکومتی ، عملی است بسیار تحقیر آمیز و مشمئز کننده در جهت خرد کردن شخصیت و سلب حیات از یک انسان . که بنا بر شواهد موجود شاید قدمت آن به دوران حمورابی شاه بابل و دراکون در یونان باستان برگردد و بظاهر برای جرایمی خاص در نظر گرفته شده بود .
در این بین شاید سؤال هایی در ذهن مخاطبان مطرح گردد ، از جمله اینکه مجازات اعدام به چه دلایلی نباید وجود داشته باشد ، تکلیف جنایت کارانی که در یک اجتماع دست به جنایت می زنند چه می شود و چگونه باید با آنها بر خورد کرد ، و به چه دلایلی ما نام قتل عمد دولتی را برایش در نظر گرفته ایم ؟ و بسیاری دیگر از این قبیل موارد که باید در پاسخ گفت ، واقعیت این است که از زمان های بسیار دور و تا به حال شاهان ، حکام محلی ، زمامداران مذهبی و کلیه ی عواملی که به نحوی رها شدن انسان های در بند را به مصلحت خویش نمی دانند معمولا برای استمرار و بقای خود به مستمسکی رسمی و قانونی جهت از میان برداشتن مخالفان خود نیازمند می باشند . و این گاه در پوشش قانون حمورابی ، دراکون ، مذهب ، ایدئولوژی و یا قانون اساسی جلوه گر می شود . در اعدام با وجاهت قانونی و برنامه ریزی قبلی از یک انسان سلب حیات می کنند و به شکلی بسیار وقیحانه حتی زمان ، مکان و روش انجامش را هم به اطلاع عموم می رسانند و جهت کاری که انجام می دهند کوچکترین مجازاتی هم نمی شوند .
در اجتماع بعضی از انسان ها به دلایل مختلفی دست به عمل قتل و خشونت می زنند ، اما حکومت ها انسان ها را اعدام می کنند . بین این دو ، فقط وجاهت قانونی و کلمه ی اعدام است که متفاوت می باشد ولی هر دو محتوای عملی یکسان دارند یعنی به توسط عملی از قبل پیش بینی شده حق زنده ماندن را از انسانی می گیرند که البته از نظر ما هر دو آنها مضموم هستند وباید در جهت از میان بردن تمامی اشکال آن همت گمارد . به طور واضح سرنوشت مجرمی که مرتکب خطایی شده در هنگام دستگیری کاملا در اختیار حکومت است و اگر هدف آن تنبیه ، اصلاح و بر گرداندن آن به اجتماع باشد تصمیمات و روش های بسیار متنوعی در پیش روی خود دارد ، اما واقعا به چه دلیل ساده ترین راه یعنی ( انجام ندادن هیچ کاری ) در جهت اصلاح و پشیمانی او را انتخاب کرده و یکسره آن را به تیغ و شمشیر می سپارد .
در جوامع پیشرفته ی امروزی در ابتدا سعی می شود عوامل اصلی و زمینه ای پیدایش جرایم را به دقت بررسی و تحلیل کرده و بعد در صدد رفع آنها اقدام عملی کنند و در نهایت هم سعی دارند متناسب با اوضاع موجود اجتماع با هر وضعیتی که قرار دارد مجازات هایی را تدوین کنند که نقش اصلاحی آن برای مجرم و نقش حفاظتی آن برای اجتماع تضمین شده باشد . و به تعبیری دیگر قبل از اینکه مجرمی را به محضر دادگاه بکشانند سعی می کنند خود را در جایگاه او ببینند .
مسائل اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی ، و ... بی تردید گره هایی هستند که در صورت باز نکردن صحیح آنها به کانون هایی بدل می گردند که در بطن خود انواع و اقسام مشکلات گوناگون اجتماعی را به همراه می آورند . فساد و نالایقی گسترده ی حکومتی ، ظلم ، سرکوب شدید ، ارتجاع و استثمار روز افزون طبقه ی کارگر و زحمتکشان ،حاصلی جز ایجاد شکاف های عظیم طبقاتی ، فقر و تنگدستی و در ماندگی عمومی نخواهد داشت . در حقیقت جوامعی که سایه ی سنگین سرمایه داری و ارتجاع مذهبی بر سر آنها نقش بسته و تمامی سیاست ها و مناسبات آن به نوعی نشأت گرفته از حیله و ترفندهای تزویر آمیز زر و زور می باشد ، نظام سیاسی بر مبنای خفقان و سرکوب ، نظام قانون گذاری بر مبنای اصل بی قانونی ، نظام قضایی بر مبنای بی عدالتی و نظام اجرائی بر مبنای اجرای سیاستهای مکمل نهادهای همجوار آن قرار می گیرد و همه و همه چیز آن یکسره به قهقرا سوق پیدا میکند .
در زمان برده داری ، حکم برده ای که از دست اربابش فرار می کرد مرگ بود . در حالیکه ما معتقدیم در اصل برده ای نباید وجود داشته باشد که دولت برای مجازات فرار آن اعدام را در نظر گرفته باشد در ثانی در جامعه ای که بیشتر افراد آنرا بردگان تشکیل داده اند و اقلیتی ناچیز از آن برده داران هستند وضع و تدوین چنین قانونی به چه معنا می تواند باشد؟ ، آیا چیزی جز این است که حکومت ها قوانین را به اسم مردم ولی به نفع خود تدوین می کنند . در چنین جامعه ای است که اگر برده در اثر ظلم و استثمار بی امان خود به تنگ آمده و ارباب خود را از هستی ساقط کند می گویند او مرتکب قتل شده ولی چگونه است همین برده در مقام پس دادن مکافات عمل خود به توسط حکومت به قتل می رسد منتها با نام اعدام!
هنگامی که انسانهای شریف و شجاع یک اجتماع ، به جرم داشتن مرام اشتراکی و برابری جویانه و تلاش برای از میان بردن فقر و فلاکت و تبعیض موجود در سراسر دنیا به دستور زمامداران حکومتی دسته دسته به جوخه های تیر باران سپرده می شوند فقط یک معنا دارد ، به سکوت وا داشتن و ایجاد رعب و وحشت در میان آزادی خواهان .
مجازات اعدام و حذف فیزیک انسان ها قبل از اینکه به عنوان یک روش و ابزار کنترل رفتار اجتماعی مطرح باشد ، بیشتر به عنوان حربه ای است از طرف دولت ها برای به سکوت وا داشتن مخالفان . با نگاهی دقیق به کارنامه ی سیاه رژیم اسلامی حاکم بر ایران به درستی در می یابیم تنها تعداد آمار جان باختگانی که با عناوین سیاسی و عقیدتی جان با ارزش شان را در اثر اجرای حکم اعدام از دست داده اند بسیار بیشتر از تعداد جان باختگانی است که با موارد بزه های اجتماعی سرنوشتی مشابه داشته اند و این گویای این مسئله است که این رژیم به مانند نمونه های مشابه قبلی خود و در همپالگی با عوامل بورژوازی در مسیری قدم بر می دارد که منجر به تخریب هر چه بیشتر کرامت انسانی می شود . اما این چرخه معیوب و ظالمانه نیز در نهایت با آگاهی هر چه بیشتر کارگران و مردم تحت ستم و جانفشانی روشنفکران و آزادی خواهان اجتماع محکوم به گسستن خواهد بود و جایگزین آن هم چیزی نخواهد بود جز ارج نهادن هر چه بیشتر به انسانیت که تنها هدف و آرمان کمونیسم بوده و هست .
٢٣ اوت ٢٠٢٠