شروع اپیدمی کرونا، ”مرگ و میر“ غیرقابل تصور مردم در پایتخت ها و شهرهای پیشرفته ترین کشورها و با اقتصادهای نجومی، از چین و ایتالیا و آمریکا و انگلستان تا فرانسه و اسپانیا، نمایش دادن لحظه به لحظه ”تغییرات“ در ”منحنی مرگ و میر“ مردم در نقاط مختلف جهان و گسترش احساس ترس و بی قدرتی و گرفتاری در چنگال حکومت هایی که خود کنترل چندانی بر اوضاع ندارند، بلافاصله این سوال که: ”کجای کار ما اشتباه بود“ را روی میز اطاق های فکری سیاسی و اقتصادی قدرتمندترین نیروهای حاکم بر جهان، گذاشت! سوالی که یک پاسخ ندارد! نبض بالا و پائین، هرچند در روزمره گی تلاش برای ”بقا“ در مقابل این اپیدمی، ظاهرا با هم میزند اما در عمق و در تلاش برای یافتن پاسخ نهایی نه تنها با هم نمی زند، که تماما دو جهت ماهیتا متضاد دارد. از امروز میتوان تلاش دوصف برای هژمون کردن پاسخ های خود، را دید. در یک سو، در بالا سردرگمی موج میزند و در سوی دیگر در پائین فکر چاره ای اساسی و نهایی موج میزند! در دل این ”دو سویه“، زوایایی از سیمای فردای ”پساکرونا“، قاب شده در یک چهارچوب نه چندان مبهم، را میتوان مشاهده کرد.
می پرسند که چرا جهان ناگهان در کام یک ”جنگ جهانی“، رفت! جنگی که نه با این و آن قدرت رقیب اقتصادی و سیاسی و نظامی که بیش از دو دهه است در صحنه اند و جهانی را به زندگی در هراس و وحشت از خشونت بیشتر خود محکوم کردند، نه با این و آن حکومت و دولت ”امپریالیستی“ یا“تروریستی“ و ”محورشر“، که جنگ با ”هیولایی“ کشنده و ”میکروسکوپی“ است که ”همه را با هم“، میتواند به کام مرگ بکشاند! این بار ”هیدرا“ را کدام ”هرکول“ از میان قدرت های حاکم، خواهد کشت! ترامپ! خامنه ای! یا نتنیایاهو! تلاش میکنند که نقد به ”اشتباهات نظام“ را در محدوده نقد برخی“زیاده روی“ ها و ”کمبودها“ و ”تاکیدها“ و ”مدیریت“ های بد و ”ناهمانگی“ ها در سطح اقتصاد جهانی، نگاه دارند! در عین حال بلافاصله می گویند باید دقت کرد که در این سیر و پس از آن، اقتصاد بازار و کاپیتالیسم، مقصر جلوه نکند! ”برتری شرق بر غرب“ اثبات نشود! الگوی دخالت دولت در اقتصاد در مقابل بازار آزاد، و بالاخره و مهم تر از همه بار دیگر نسیم سوسیالیسم به وزش در نیاید! این پاسخ ها، نقشه راه ”بالایی“ ها و نشسته بر سکوی قدرت، را نشان میدهد. دبیرکل سازمان ملل در مصاحبه با خبرنگار یورونیوز میگوید که: ما در جدال با این ویروس در ”شرایط جنگی“ هستیم و باید با ”اقتصاد جنگی“ به جدال آن برویم! او خواهان افزایش بسیار بیشتر منابع اقتصاد جهانی در جدال با کرونا است و میگوید منابع باید به هدف شکستن ”منحنی کشتار“ باشد و نه فقط کاهش در آهنگ صعود آن! او اضافه میکند که: از این تراژدی باید بعنوان ”یک فرصت“ برای خلق ”اقتصاد“ هایی استفاده کرد که پوشش ”همگانی“ تری داشته باشد و در ”سیر پیشروی“ آن ”ثبات“ وجود داشته باشد. او بعلاوه ابراز نگرانی میکند که: بسیاری چیزها٫ به نحو غیرقابل بازگشتی در زندگی ما تغییر خواهد کرد. در صف مقامات حاکم بر جهان، اظهارات دبیرکل سازمان ملل شاید ”رادیکال“ ترین جهت گیری باشد که در حرف مطرح شده است. اختصاص منابع به هدف پایان کشتار و شکل داد به اقتصادی ”معتدل تر“ و ”حمایتی“ تر! دبیرکل سازمان ملل، ”انتظار“ و ”آرزو“ خود از نظامی را مطرح میکند، که اگر توصیه های او را عملی کند، نه تنها امکان ”احیا“ پیکره اقتصاد ضربه خورده ش را ندارد، نه تنها قادر به تجدید حیات اقتصادی در قد و قامت نظام ”پیشاکرونا“ نیست، که تماما ورشکسته خواهد شد. پذیرش مسئولیت در این سطح، اختصاص منابع اقتصادی در این سطح، برای کاپیتالیسم قرن بیست و یکم با اقتصاد بازار آزاد، عملا در حکم اعلام ورشکستگی کامل است! نظامی که در آن مبنای تولید، سود و سودآوری هرروز و هرلحظه بیشتر و بی قید و شرط است، و در راه تامین آن همه مدل های دیگر رشد و توسعه کاپیتالیستی، دولتی و نیمه خصوصی و ”تعاونی“ و ”رقابت مسئولانه“ را عقب رانده و به شکست کشانده است، حتی اگر در گذشته امکان ”تعدیل“ در رفتار با انسان را داشت، بیش از یک قرن است که دیگر چنین امکانی ندارد. نظامی که در یک ماراتون بی انتهایی سودآوری وسیع و سریع، بیش از هر زمانی در تاریخ به بشر و طبیعت آسیب زده است، امکان رجعت به گذشته ”معتدل تر“ را ندارد. چرخش از نئولیبرالیسم به شکلی از ”اعتدال“ و اتخاذ سیاست دخالت نسبی دولت در مکانیزم بازار، رجعت به گذشته سپری شده ای است که به سادگی ممکن نیست. برای اصلاح نظام و ”تغییر شیوه زندگی“ و آموختن از ”اشتباهات“ بازیگران دیگری از اعماق جوامع انسانی قد علم میکنند و از امروز نشانه های حضور آن را میتوان مشاهده کرد. پاسخ های این بازیگران، الزاما در چهارچوب حفظ نظام نیست. امروز در بعد میلیاردی در سطح جهان، مردم دشمن رو در رویشان را با ”مرگ و نیستی“ شان و در دل بحران کرونا، دیده و شناخته اند. انتظار شریک کردن جوامع انسانی در سود و انباشتی که تنها و تنها با بهرکشی افسار گسیخته و افسانه ای و نه ”همزیستی مسالمت آمیز“ امکان تولید و بازتولید داشته و دارد، توقعی غیرتاریخی و غیرواقعی از نظام موجود است. بورژوازی برای برون رفت از این بحران پاسخ و راه حلی، جز کند کردن و کنترل کردن نرخ کشتار و تامین حداقلی از سلامت، آنهم برای ”اپسیلونی“ نزدیک به صفر از جمعیت بیش از هفتاد میلیاردی کره خاکی، ندارد. این واقعیت، متفکرین، نظریه پردازان و حاکمان نشسته بر کرسی های قدرت، و کل دست اندرکاران حرکت نظام در قلب جوامع ”متمدن“ را دچار دپرسیون سیاسی و ایدئولوژیک عمیقی کرده است. در حالی که بهبود چشم گیری در حفاظت از سلامت مردم در دورنما نیست، از منابع صدها میلیاردی که دولت ترامپ سراسیمه برای کمک به کمپانی ها اختصاص میدهد و هر روز وعده بازگشت چرخ اقتصاد به ”نرمال“ صادر میکند تا پروپاگاند های انتخاباتی، نظامی و امنیتی مشمئزکننده عفونی ترین سردمدران و ”قهرمانان“ منجلاب کاپیتالیستی قرن بیست ویکم، چون خامنه ای و نتانیاهو و ترامپ، همه و همه، گویای موقعیت نظام جهانی است که در جنگ با کرونا، افق پیروز مندی در مقابل خود نمی بیند. نجات شهروندان، کاهش فوری مرگ و میر، قبول مسئولیت جدی، جلوزدن سرعت پاسخ گویی به سرعت گسترش کرونا، در جهان ”متمدن“ غرب میلیمتری صورت میگیرد و در جوامعی چون ایران مطلقا صفر است. جهانیان، وعده ”تست کردن“ های لاک پشتی و تخصیص امکانات ناچیز و قربانی شدن مردم به این دلایل، را به روشنی می بینند.
دنیایی بر این حقیقت واقف است که علم و دانش، خلاقیت و سرعت تولید و سرعت رساندن تجهیزات و نیروی انسانی، و در یک کلام امکانات جهان امروز ”پیروزی“ بر این اپیدمی را به سرعت ممکن میکند. سرعت بخشیدن به امر ”تست“ کردن همه مردم برای کشف مبتلایان به کرونا و فراهم کردن سریع امکانات برای همه بیماران در جوامع امروزی، نه تنها دشوار نیست که به سهولت ممکن است. امکانات جهانی که در آنها، فاصله زمانی معرفی یک ایده برای تولید و عرضه به بازار، تا رسیدن کالا بدست مشتری، کمتر از یک روز کاری است، از چشم مردم پنهان نیست. نسل و نسل هایی که دیده اند، فاصله زمانی معرفی تولید این و آن کالا پرطرفدار تا رسیدن خود کالا بدست علاقمند و مشتری که پول خرید نقد یا نسیه آن را دارد، در پرت ترین نقطه کره زمین، کوتاه تر از چند روز است، این کندی و کمبود را نمی پذیرند. برای این مردم، ناتوانی نظام کاذب، است. ناشی از ناتوانی بشر نیست! ناشی از ناخوانایی مقتضیات کارکرد آن با نیازهای بشر است.
در میان مردمی که گفته می شد، اول و آخر آرمان و معنی زندگی برایشان خواب و خیال و ”آرزوی“ داشتن یک زندگی به شیوه ”سلبرتی“ و رویگردانی از تعمق نسبت به پدیده های بزرگ در جهان امروز است، در میان نسل و نسل هایی که قرار بود دنیای قهرمانان شان ”سوپرپاورهای“ فیلم های تخیلی باشد و پیروزی در جدال های دنیای مجازی و بازی های کامپیوتری، تکان های مهمی ایجاد شده است. نشانه های موجی از ”نواندیشی“ در جوامع انسانی را به روشنی میتوان مشاهده کرد. در دنیای واقعی و مادی مرگ و زندگی، ارزش مصرف دارو و درمان و کادر درمانی، مسکن و تولید و توزیع مواد غذایی و مواد مورد نیاز مردم، و اهمیت مردمی که به داد حلقه های ضعیف، بیماران و سالمندان می رسند، کسانی که کالا ها و نیازهایی که بشر را قابل دسترس میکنند، به نحو معجزه آسایی وزن خود را تحمیل میکند! بخش اعظم مشاغل ”مهم“ و ”پول ساز“، همه و همه بی مصرف و به زندگی امروز نامربوط میشوند! احساس هم سرنوشتی و همیاری رشد میکند . ارزش های جدید جای ارزش های کاذب پیشین را میگیرد. برخلاف تصویر کاذب و حاشیه ای که گویا ”عجز“ و ناتوانی بشر قرن بیست و یک در مقابل این ویروس، منشا این ”بحران“ است، و یا گویا بشریت دچار ”انتقام طبیعت“ شده است، تصویر عمومی و متوسط در خود جوامع غربی چیز دیگری است. همدردی و هم سرنوشتی حاکیمن و محکومین، از تهران تا نیویورک و پاریس و برلین و لندن تا پکن و مسکو، و گویا مردم و دولت ها مشغول غلبه بر ”دشمن مشترک“ی هستند، کمترین جایی در روانشناسی این جوامع ندارد. این واقعیت که غلبه بر این ویروس، نه تنها امروز که دهه ها و دهه های قبل ممکن بود و می توانست به سادگی غلبه بر ویروس هر گریپ و سرماخوردگی ساده ای باشد، قابل پنهان کردن نیست. سرعت دخالت، داوطلب شدن مردم برای کمک رسانی، از سرعت باز کردن کمی سرکیسه منابع، جلو میزند و فی الحال جلو زده است. این سیر مردم بیشتری را به میدان می کشاند.
پاسخ پائین به ”کجای کار اشتباه بود“، خارج از نظام و در مقابل آن به تدریج شکل میگیرد. در این سیر نیاز به سوسیالیسم، رجوع به ایده های سوسیالیستی، مانیفست کمونیست و مارکس، ایده انقلابات جدید، و تلاش برای وارونه کردن این نظم ضدانسانی و نشاندن آن بر قاعده، از پشت صحنه، اندک اندک، به جلو صحنه رانده میشود.
۲۶ مارس ۲۰۲۰ ( هفتم فروردین ۱۳۹۹)