تشکل مهمترین و گرهی ترین مساله طبقه کارگر و شاید بتوان گفت کلید حل همه مسایل او است.هر دولت بورژوایی که سر کار میاید قبل از هر چیز سعی میکند برای کنترل طبقه کارگر راهی پیدا کند. همانطوري كه جمهوری اسلامی با شوراهای اسلامی و خانه کارگرش اين كار را كرده است. نزدیك سه دهه است طبقه کارگر ایران را این دو تشکل دولتی و ضدکارگری کنترل کرده و مبازاتشان را به بیراهه میبرند.
چرا چنین است؟
اختناق است و تشکل مستقل کارگری را اجازه نمیدهند. طبقه کارگر را به فقر و فلاکت و گرسنگی کشانده اند، ناامنی شغلی و بیکاری یقه کارگر را گرفته است، قانون کار کارگری وجود ندارد و دهها مصیبت دیگر گریبانگیر جامعه که طبقه کارگر را هم تحت تاثیر مخرب خودش قرار داده است. هر کدام از این مصایب و فشارهای غیرانسانی کافی است تا کمر هر انسانی را خم کند. شرایط ضد کارگری و ضدانسانی محیط کار قابل توصیف نیست. یک بردگی تمام عیار است.
اما هنوز همه اینها جواب به سوال فوق نیست! تازه خود این مصایب علامت سوال را گنده تر کرده است!
چرا کارگران متشکل نیستند؟ چرا طبقه کارگر سه دهه است به شوراهای اسلامی و خانه کارگر تن داده است؟ جواب این سوال را از هر تک کارگری نمیشود خواست. این برعهده رهبران و فعالین کارگری افتاده است. شوراهای کارگری و مجامع عمومی سالها است در میان طبقه کارگر و دو نسل قبل و بعد از قیام بهمن نام و راهی آشنا است. سندیکا را هم که همه میشناسند. تشکل صنفی کارگر را ظاهرا قانون کار رژیم هم به رسمیت شناخته است. پس مشکل کجا است؟ جواب به این سر راستی است:
قبل از هر چیز باید گریبان سیاستی را گرفت که تا حالا طبقه کارگر را به راست و چپ برده است. گرایشاتی در درون کارگران هستند که تا طبقه کارگر و بخصوص رهبران و فعالین کارگری تکلیف خود را با آنها روشن نکنند کاری از پبش نمیرود. گرایشی کارگران را سالهای سال است نسبت به این و آن جناح و دارو دسته رژیم متوهم نگه داشته است.
این گرایش که یک سرش در شوراهای اسلامی کار و خانه کارگر و گوشه دیگرش در میان جریانات اصلاحات و غیره است، هر روزه کارگران را به دریوزگی به درگاه این و آن آیت الله و بیت امام و مجلس و غیره میکشانند و حقوق کارگر را از دشمنان کارگر گدایی میکنند. این سیاستی کاملا ضد کارگری و بشدت مضر بوده و تا حال خیری به کارگر نرسانده هیچ بلکه بیش از دو دهه است که وقت طبقه کارگر را کشته و او را در انتظار نگه داشته است. گرایشي به ظاهر چپ و در عمل پاسیو هم گاها اینجا و آنجا در میان بخشی از فعالین کارگری خودنمایی میکند. کار این گرایش جز ایجاد سرگیجه و دور كردن کارگران از سیاست و حزبیت کمونیستی و کارگریشان نیست. حتي اكونوميست ناميدن اين جريان در درون جنبش كارگري برايشان زياد است. آخرین دسته گل این چپ سنتي و غيركارگري اين است که میگویند: "مجمع عمومی تشکل نیست" .طبقه کارگر چاره ای ندارد جز اینکه یقه خود را از این گرایشات رها کند.
مجامع عمومي كارگري را بايد دودستي چسپيد
مجمع عمومی کارگری را برپا كنيم. خانه كارگر و نمایندگان اصلاح رژیم را براي هميشه به خانه بفرستيم. مجمع عمومی برای کارگران و بخصوص فعالین کارگری راهی آشنا و عملی است. اما این کار نه سنت گشته و نه قرب و جایگاهش شناخته شده است. مجمع عمومی منظم كارگری، همان مجامع عمومی كه هر شرکت و اداره وتعاونی و هر گروه مردم هر از چندگاهی مثلا سالی یک بار برگزار میكنند، وپس از رتق و فتق امور هر کس به خانه اش برمیگردد، نیست. اگر مجمع عمومی را به این معنا بگیریم، تشکل نیست. بورژواها هم در سیستم اداره امورشان گاهی مجامع عمومی این و آن بخش خود را دارند. اما مجمع عمومی کارگری ، اجتماع سالانه کارگران برای شنیدن بیلان سود سرمایه داران و یا رتق و فتق امور کارخانه نیست. مجمع عمومی سنگر دایم و تعطیل ناپذیر و مدام در دسترس همه کارگرانی است که زیر سقفی با هم کار میکنند. سنگری که منتظر اجازه و اساسنامه و آیین نامه نیست. جایی است که کارگران در آن میایستند و نه تنها اجازه هیچ تعرضی را به سطح معیشت خودشان نمیدهند بلکه از طریق آن و با انتخاب نمایندگان در همین مجامع عمومی و فرستادنشان به جلو صحنه، برای بهبود شرایط کار و سطح معیشتشان دست به تعرض و پیشروی میزنند. حتي ضامن ادامه كاري هر تشكل صنفي از قبيل سنديكا و اتحاديه و يا انجمهاي كارگري هم همين مجامع عمومي كارگري است. اگر كارفرماها و يا دولت بتوانند نمايندگان يك سنديكا يا اتحاديه كارگري را به زندان بفرستند يا اخراج و از دور خارج كنند، اما نميتوانند مجمع عمومي منظم كارگران را تعطيل كندد. نميتوانند مانع حضور كارگران و دخالت مداوم در مسايل كارو معيشتشان بشوند. جايگزيني نمايندگان منتخب در هر مجمع عمومي هم ادامه كاري مبارزه و تلاش كارگران راتامين و هم امنيت نمايندگان خود را تضمين ميكند.
با وجود مجمع عمومی دایما در دسترس و به این معنا منظم، نفوذ هیچ کارفرمایی در میان کارگران برای به بیراهه بردن کارگران ممکن نیست. هیچ کارفرمایی نمیتواند همه کارگران یک محل کار را که تک تک عضو مجمع عمومی هستند، بفریبد، بخرد و یا تهدید کند و بترساند و در میان کارگران تفرقه درست کند. یک نماینده کارگری ممکن است اشتباه کند، فریب داده شود یا به سازش کشیده شود، اما نماینده ای که عضو مجمع عمومی کارخانه است و با هر بار تشکیل مجمع عمومی قابل عزل و نصب است، امکان تکرار لغزش و خطای او وجود ندارد، چرا که ماموریت او از این مجمع عمومی تا بعدی است که ممکن است یک ماه و یا حداکثر سی ماه باشد و یا در شرایط اضطراری ممکن است مجمع عمومی فوق العاده تشکیل شود. مجمع عمومی سنگر همین امروز کارگران برای دفاع از حقوقشان، برای گرفتن حقوقهای معوقه، برای لغو قراردادهای موقت کار، علیه طرح تعدیل و برای افزایش سالانه دستمزدها به نسبت تورم و نیاز خانواده کارگری است. مجامع عمومی همچنین در شرایط تحولات سیاسی مهم محل ابراز وجود طبقه كارگر به عنوان حامی جنبشها و اعتراضات و مبارزات در جامعه است. بیانیه و قطعنامه حمایت میدهد و رژیم را از تعرض به آزادیها و پایمال كردن حرمت انسان در جامعه، حرمت زن و كودك و از دستگیری و زندان و شكنجه برحذر میدارد و هشدار میدهد.
علاوه بر این،مجمع عمومی، اساس و پایه شوراهای کارگری برای ایجاد حکومت کارگری است. تامین این اتحاد و تشکل در عمل ساده اما بسیار بزرگ و عظیم بر عهده کارگران چپ و سوسیالیست افتاده است که ضمن مبارزه حتی دفاعی امروز برای گرفتن دستمزدهای معوقه کارگران، افقشان را که برچیدن نظام سرمایه داری و برقراری سوسیالیسم است گم نمیکنند، ضرورت و فوریت حزب کمونیستی برای قدرت سیاسی را میشناسند و طبقه کارگر را در این مسیر هدایت میکنند.
مجامع عمومی کارگری را همین امروز برپا کنیم. آن را مستقر و منظم کنیم. نمایندگان و هیاتهای نمایندگی منتخب مجامع عمومی را به جلو بفرستیم و خود در همین سنگر غیر قابل تعطیل و تسخیرناپذیر پشت نمایندگان و رهبران کارگری بایستیم.