آذر مدرسی
زیر سایه هراس از خیزش دوباره و اینبار خشمگین تر، متحد تر و خانمان براندازتر مردم محروم نعره میکشند که "سرکوب کردیم"، "لیدر" ها و "شبکه" ها را کشف و دستگیر کردیم، "رحم نخواهیم کرد" و بساط اعدام راه خواهیم انداخت. کشتار نوجوانان و کودکان در خیابانها را به رخ میکشند، تا اعلام کنند خاکستر مرگ و سکوت را بر جامعه هشتاد میلیونی پاشیده اند. اما پشت این کفچرانی ها، هراسی واقعی خوابیده است. میدانند زیر غم و اندوه از دست دادن عزیزان، در پس خاکسپاری هر عزیزی، مردم به دنبال راهی برای پیروزی اند. میدانند این جنبش متوقف شدنی نیست، میدانند این مردم را نمیتوان با سرکوب به خانه فرستاد. میدانند آخرین جدال در راه است. پشت فریادهای "غائله تمام شد" و نمایشهای شنیع اعتراف گیری ها و "سکوت" جامعه، زمزمه مقاومت، تعرض، تقابلهای جدی تر، زمزه تدارک و آمادگی طبقه کارگر و مردم تشنه آزادی و رفاه برای جدال بعدی را میشنويد. میدانند قرار است طوفان درو کنند!
پشت این "پرده سکوت" جدال لحظه به لحظه ای در جریان است و کارگران هفت تپه کماکان پرچمداران رادیکال و هوشیار این جدال اند. کارگرانی که مردم را همراه خود به خیابانها آوردند، شهر شوش را به تعطیلی کشاندند و اجازه ندادند اوباشان جمهوری اسلامی به این اعتراض خون بپاشند. کارگرانی که درست زمانیکه حاکمیت نعره پیروزی میکشد، خواستهای خود را به کرسی مینشانند، کارفرما و حاکمیت نماینده آنرا در مقابل خواسته های خود وادار به عقب نشینی میکنند، از آنها تعهد میگیرند که: رفقای اخراجی شان به کار بازخواهند گشت، پرونده سازی های کثیف علیه نمایندگانشان متوقف خواهد شد و اولتیماتوم میدهند و اعلام میکنند: "صحیح است آقایان مسئولین! درست متوجه شده اید! دقیقا داریم تهدید میکنیم. شش روز فرصت دارید. تهدید ارسال شد!". کارگران هفت تپه چشم در چشم دشمن دوخته و اعلام میکنند عقب نشینی در کار نیست! اعلام یک دقیقه خاموشی در گرامیداشت قربانیان آبانماه تودهنی کارگران هفت تپه به نمایندگی از طبقه کارگر و مردم محروم به جانیان حاکم است.
تهدید عظیمتر را اما روزانه در ماهشهر، شوش، شیراز، کرمانشاه، دزفول، خوزستان، تهران و.....، بو میکشند. در مراسمهای خاکسپاری که علیرغم تهدیدات نیروهای سرکوب رژیم با حضور بخش عظیمی از مردم برگزار میشود، در چهرهای عزاداری که به سرعت به چهره های خشمگین و مصمم تبدیل میشود، در موج عظیم انسانی که سوگواری را به دادخواستی علیه ارتجاع حاکم و اوباش آن تبدیل میکنند و بالاخره در دادخواستهای علنی و رسمی سازمانهای کارگری، فرهنگیان، دانشجویان، بازنشستگان علیه سرکوب، علیه عاملین جنایات آبانماه، علیه اوباشی که جوانان و کودکانشان را به گلوله بستند. دادخواست طبقه کارگر و مردم محروم ایران که توسط کارگران هفت تپه، شرکت واحد، فرهنگیان و بازنشستگان با صدای رسا فریاد زده میشود و رسما اعلام میکند که سرکوب و کشتار نمیتواند این جنبش عظیم و توده ای برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی، برای آزادی، برابری، رفاه و عدالت اجتماعی را متوقف کند. سندیکای شرکت واحد با صدای رسا اعلام میکند "سرمایهداران و حکومت آنها در ایران نیز بیهوده میپندارند که با سرکوب و کشتار میتوانند اعتراضات سراسری در ایران را متوقف کنند. این یک جنبش عظیم جهانی برای عدالت اقتصادی و اجتماعی است که مبارزات کارگران و مردم محروم ایران نیز بخشی از آن است." و فرهنگیان و بازنشستگان علاوه بر محکوم کردن سرکوبها علنا خواهان آزادی فعالیت تشکل های مستقل و احزاب سیاسی غیر حکومتی میشوند، دانشجویان در دانشگاهها اعلام میکنند "متحد مقاومت میکنیم"! این صدای "شکست خوردگان" و "تسلیم شدگان" نیست. این اعلام مقاومت، اعلام آماده شدن برای جدال نهایی و دستیابی به آزادی، برابری و رهایی است.
حاکمین پیام طبقه کارگر و مردم محروم را شنیده اند و کابوس خيزش بعدی است که ولی فقیه را وادار به عقب نشینی و وعده "عطوفت اسلامی" و "دلجویی" و "پرداخت خسارت" و "قبول مسئولیت" و سران رژیم را به بازی مسخره "من هم بی اطلاع بودم" و پاس دادن مسئولیت فقر و فلاکت به هم، کشانده است. خیز برداشتن مردم برای سرنگونی و کابوس به لرزه افتادن بنیادهای نظام سیاسی-اقتصادی حاکم است که سران سبز و بنفش و سید اصلاحات را به لبیک به "امام" و دستگاه سرکوب و کشتار کشانده است.
مردم هم پشت "الطاف اسلامی" و "همدردی" و....، هراس شان از طوفان بعدی، از قدرت متحد و متشکل خود را می بینند. میدانند پشت تهدیدها و عروتیزهای سران حاکمیت ناتوانی، عجز از سرکوب، شکاف و استیصال حاکمین خوابیده است.
اگر دستگاه سرکوب رژیم مردم معترض در خیابانها را به خون کشید و خیابانها را به تصرف خود در آورد، اما طبقه کارگر با رادیکالیسم خود از کارخانه و دانشگاه و مدارس تا محلات و شهرها را به تسخیر خود در آورده و میرود جامعه را حول افق سوسیالیستی خود متحد کند.
خیزش آبانماه فاز دیگری در جدال طبقه کارگر و مردم محروم برای خلاصی از جمهوری اسلامی بود. فازی که قدرت طبقه کارگر را به نمایش گذاشت. پیام بلافاصله طبقه کارگر و مردم محروم به جمهوری اسلامی روشن است: عقب نشینی درکار نیست!