کارگران، رفقا؛ اوضاع و احوال منطقه و خصوصا ایران به شدت در حال تغییر است، بحران اقتصادی و سیاسی رژیم جمهوری اسلامی سالهاست به اوج خود رسیده است. اعتراضات وسیع کارگری و اقشار محروم جامعه با پرچم رفا، علیه نظام کاپیتالیستی، امیدواری جدی را در میان بخش محروم جامعه ایجاد کرده است. این تحرک اعتراضی نه تنها جمهوری اسلامی ، بلکه و بعلاوه کل ارودی راست از جمله در اپوزیسیون را شدیداً نگران کرده است.
در این دوره همه جنبش های سیاسی اصلی، احزاب و جریانات متعلق به آنها به تکاپو افتاده اند و تلاش میکنند امیال و آلترناتیو خود را به افق مردم ایران تبدیل کنند و در فکر قدرت گیری جنبش خود در فردای سرنگونی هستند. طیف متنوع از نیروهای راست از سلطنت طلب و لیبرال تا مجاهد و احزاب ناسیونالیست کرد و ...، در تلاشند قدرت از بالا و بدون دخالت طبقه کارگر، با اتکا به انواع سناریوهای محتمل، از رژیم چنج تا دخالت های امپریالیستی، سوریه ای شدن ایران و ...، جمهوری اسلامی یا بخشی از آن کنار گذاشته و قدرت با بند و بست و اتکا به این دولتها و دول مرتجع منطقه به جریانات راست واگذار شود. بی شک یک جواب و یک آلترناتیو در دل این اوضاع بسیج پایین، به میدان آوردن طبقه کارگر در صفی مستقل و با پرچم و افق سیاسی خود، حول حزب کمونیستی و نهایتا دخالت آگاهانه و سازمانیافته این طبقه در این جدال وبرای انقلاب سوسیالیستی است. این مهم به عنوان یک ضرورت عاجل روی میز هر کمونیستی است که رهایی واقعی طبقه کارگر امر او است.
بی تردید در این دوره بحث ما بر سر نیروهایی است که طبقه کارگر و پیروزی این طبقه را در این جدال امر خود میدانند و برای انقلاب کارگری در تلاشند، نیروهایی که هر سیاست و تاکتیک آنها، هر پراتیک و نقشه ای که دارند در خدمت افق انقلاب کارگری است. بی شک امروز وظیفه هر کمونیستی است که به چنین نیروهایی بپیوندد و آنها را تقویت کند. اما متاسفانه باید اعتراف کنم که بخش بزرگی از چپ ایران و نیروهایی که خود را چپ و کمونیست مینامند، به این افق و به آرمان سوسیالیستی طبقه کارگر و به انقلاب کمونیستی ربط ندارند.
رفقا؛
همانگونه که اطلاع دارید، به دنبال بروز مجدد اختلافات درونی کومه له و حزب کمونیست ایران، رهبری کومه له تمامی تلاش خود را کرد تا از استراتژی کمونیستی و انقلابی دور شده و به اردوگاه ناسیونالیزم هزیمت کند. این تلاشها طی سالهای اخیر صورت شتابدهنده ای به خود گرفته است تا آخرین چادرهایشان را به آنسوی پرچین و به اردوگاه ناسیونالیسم منتقل کند. طی این سالها اعضا، کادرها (من جمله خود من) و بخشی از رهبری حزب از طریق مبارزه ای درون تشکیلاتی، تمامی تلاششان را کردند که از پرنسیب ها، استراتژی و افق کمونیستی کومه له و حزب کمونیست ایران دفاع کرده و میدان را برای ناسیونالیسم افسار گسیخته خالی نکنند. شخصا به عنوان کسی که حدود دو دهه در صفوف حزب کمونیست ایران و کومه له فعالیت داشتم، طی پروسه ای به این نتیجه رسیدم که این جریان دیگر ظرف مناسبی برای ادامه فعالیت کمونیستی نیست و چون ما کمونیستها منافعی جدا ومخفی از منافع طبقه کارگر نداریم، لذا از طریق نامه ای سرگشاده، استعفا خود را از این حزب و دلایل آنرا به اطلاع عموم رساندم.
هرچند که سقوط رهبری کومه له و در نهایت پیوستن این جریان به دامن ناسیونالیسم، ابتدا به ساکن نبوده و ریشه در اتفاقات و شرایط منطقه ای، خصوصا به بعد ازآتش بس جنگ ارتجاعی ایران و عراق، جنگ خلیج وحمله آمریکا به عراق و به قدرت پرتاب شدن ناسیونالیستهای کرد در کردستان عراق داشت، دوره ای که ناسیونالیسم کرد در کومه له نیز صاحب افق و سخنگوی خود شد. نگاه به تاریخ تحولات درون حزب کمونیست ایران، بازخوانی مباحثات و سیر تکامل در این جریان، مطالعه تاریخ واقعی و مدون این تحولات از کنگره اول کومه له تا تشکیل حزب کمونیست ایران، مباحثات کنگره ششم کومه له، کنگره سوم و پلنوم شانزدهم حزب کمونیست ایران و همچنین تشکیل فراکسیون کمونیسم کارگری در درون این حزب به رهبری زنده یاد منصور حکمت و درنهایت جدا شدن بخش اعظم کادرها و اعضا این تشکیلات و ایجاد حزب کمونیست کارگری ایران و نقش گرایشات مختلف در این تحولات به هر انسان حقیقت یابی نشان میدهد که مدافعان واقعی انقلاب کارگری چه کسانی بودند و امروز کجای تحولات سیاسی قرار دارند، را می رساند.
با مراجعه به آن تاریخ (خصوصا تاریخ انشعابات حزب کمونیست ایران و حزب کمونیست کارگری) و مطالعه بی طرفانه و دور از هر گونه غرض ورزی، آینه ای تمام نما را از اوضاع احوال آن دوره و ریشه یابی دلایل هزیمت کومه له به اردوگاه ناسیونالیسم و بعلاوه گردش به راست دیگر احزاب کمونیست کارگری و رشد گرایشات بورژوایی و کمونیسم خلقی و ملی درون این احزاب را را در برابر ما می گشاید.
سخنان متاخر دبیر اول کومه له به بهانه "کرونا" که به زبانهای فارسی و کردی از تلویزیون کومه له پخش گردید (من در نوشته ای سه قسمتی تحت عنوان "به کجا چنین شتابان" آنرا به نقد کشیدم) و همچنین مصاحبه ایشان با رادیو دیالوگ در مورد اوضاع منطقه، ایران، کردستان و اختلافات درونی حزب کمونیست ایران، هرچه بیشتر این واقعیت را به ما اثبات می کند که کومه له عزم خود را جزم کرده که در کنار و همراه ناسیوسنالیستهای کرد و مدافع بورژوازی کرد باشد.همپیمانی دیروز کومه له با دو حزب دمکرات و دو جریان زحمتکشان عبدلله مهتدی و عمر ایلخانی زاه که عموما در تحولات این دوره متحد بارزانی، ترکیه، امریکا و عربستان بودند، و همپیمانی امروز این جریان با پژاک به عنوان بازوی پ ک ک در کردستان ایران که خود پ ک ک هم متحد جمهوری اسلامی طی سالیان طولانی بوده است، بیش از هر چیز ماهیت راست و بورژوایی این جریان را نمایان میکند. متاسفانه چپ دورن حزب کمونیست ایران در نداشتن سیاست روشن، در نداشتن افق و اهداف کمونیستیِ، در نداشتن نقدی پایه ای و مارکسیستی به ناسیونالیسم کرد، آینده روشنی در انتظارش نیست و همین حقیقت باعث شده که جریان راست در کومه له آخرین بارقه های تاریخ حزب کمونیست ایران و کومه له کمونیست را از خود بزداید و بیش از هر زمانی به عنوان جناح چپ ناسیونالیسم کرد در میدان سیاست بازی کند.
طی یک سال گذشته و به دنبال استعفایم از حزب کمونیست ایران، فرصت مناسبی بود تا ضمن مطالعه تاریخ تحولات درونی احزاب چپ و کمونیست ایران، سعی کردم که تا حدودی درک و شناخت خود را بالا برده و با چشمی باز آنها را در کفه ترازو بگذارم. در همین مدت نیز ضمن مراجعه به خطوط، سیاستها، تاکتیک، برنامه و موضعگیرهای احزاب چپ و کمونیست در قبال موضوعات و اتفاقات ایران و جهان تلاش کردم که سّره را از ناسّره بیشتر تشخیص دهم. در تمامی این مدت احزاب چپ را زیر زره بین گذاشته و به دقت جهت گیری هایشان را تعقیب می کردم و نهایتا حزب حکمتیست(خط رسمی) را انتخاب کردم و به این حزب پیوستم. فکر میکنم با اوضاع حساس منطقه و ایران، با تحولات جدیی که در حال وقوع اند، طبقه کارگر و کمونیسم در ایران بدون حزب سیاسی خود، نمیتواند در این تحولات نه تنها پیروز، که به بهبودهای نسبی هم دست یابد. فکر میکنم که کمونیست منفرد نمیتواند موثر باشد و فکر میکنم کمونیستها بنا به تعریف با تحزب شناخته میشوند و نقش بازی میکنند. فکر میکنم در این دوره وظیفه همه کارگران کمونیست و پیشرو، همه انقلابیون راستین طبقه کارگر است که متشکل و متحزب شوند. این نیاز این دوره مبارزه طبقاتی است! حزب حکمتیست(خط رسمی) با ارجاع به تاریخ خود و مستقل از هر کم و کاستی که داشته باشد، تنها حزبی است که به هیچ جریان بورژوایی، به هیچ ارتجاع ناسیونالیستی باج نداده و همواره افق و آرمان و پراتیک و جدالهایش، در خدمت تقویت طبقه کارگر برای انقلاب سوسیالیستی بوده است. لذا و همینجا همه رفقای کمونیستم، همه کسانی که دغدغه انقلاب کارگری دارند را مورد خطاب قرار میدهیم که به این حزب بپیوندند. هیچ انسان پیشرو و کمونیست و حتی هیچ رهبر و تئوریسینی بدون حزب و تشکل یابی نمی تواند با رژیم هار جمهوری اسلامی، با بورژوازی ایران و با اپوزیسیون راست، مقابله کند و شانس پیروزی داشته باشد و به اهداف و آرمانهای خود دست یابد. این حزب به کل تاریخ کمونیسم ایران، به تاریخ حزب کمونیست ایران و کومه له آن دوره، متصل است و مدافع راستین و روشنبین کل این تاریخ است. انتقاداتان را بیارید در حزب طرح کنید، اعتراض و کمبودهایی اگر فکر میکنید این جریان دارد رامطرح کنید اما بدواً تاخیر نکنید و به این حزب بپیوندید.
بیان این موضوع به این معنیست که من ضمن اعتقاد به برنامه این حزب در پیشبرد اهداف حزب فعالانه تلاش می کنم و به دور از هر سکتاریسمی نسبت به موضعگیری و سیاستهای حزب به دیدی حساستر برخورد کرده ومبارزه خود را با هرگونه کج روی، دفاع از اصول مارکسیسم و کمونیسم کارگری پیگیرانه تر دنبال کنم و خود را در قبال طبقه کارگر و رهایی این طبقه مسئول می دانم و منافع این طبقه را بسیار بالاتر از منافع شخصی و حزبی می دانم.
همچنین با علم به اینکه هیچ حزب و سازمان کمونیستی جدی و مسئول برِّی از اشتباه وجود ندارد لذا باید ضمن بررسی و انتقاد از اشتباهات، سعی در تکامل خود، در راستای اهداف و آرمانهای طبقه کارگربود.
آگوست ٢٠٢٠