هرچند منابع رسمی تعداد مبتلایان به ویروس کرونا در ارقام میلیونی و قربانیان آنرا دهها هزار نفر اعلام می کنند، اما حتی کشورهای "دمکرات" مدعی شفافیت در غرب، از اعلام تعداد واقعی کسانی که جان خود را در اثر این ویروس از دست داده اند، سر باز می زنند و در بهترین حالت به تعداد کسانیکه مرگ آنها در بیمارستان ها ثبت شده اند، بسنده می کنند. در عین حال، در بسیاری از دیگر کشورها، مانند ایران، ترکیه، عربستان و ....، آمار اعلام شده مبتلایان و یا جان باختگان با ابعاد واقعی این فاجعه انسانی و تعداد واقعی قربانیان آن فرسنگها فاصله دارد.
دولت های بورژوایی در غرب، علیرغم آگاهی از پیشی به ابعاد این فاجعه، هیچ اقدام پیشگیرانه ای برای نجات جان شهروندان خود را در برنامه خود نگذاشته بودند، و زندگی و رفع نیازهای مردم را نه در درجه اول، بلکه در آخرین مرحله در نظر گرفته و می گیرند. اولویت، نجات اقتصاد و تخفیف ضرباتی است که بحران کرونا به آن وارد کرده و میکند. تامین مایحتاج زندگی و رسیدگی به وضعیت این مردم، در دستور کار این دولت ها نیست. در چنین شرایطی اعلام شعار "در خانه بمانید" برای اکثریت عظیمی در این دنیا، معنی جز مرگ ندارد.
در هندوستان، که تقریبا یک ششم جمعیت کره خاکی در آن زندگی می کنند، جامعه ای که اکثریت شهروندان آن در فقر مطلق، تبعیض و نبود امکانات بهداشتی و پزشکی زندگی میکنند، طبق آمار رسمی و دولتی، تنها چهار هزار نفر به کرونا مبتلا شده اند! و زمانیکه دولت دست راستی مودی، تحت فشار عمومی، حاضر به قبول اقداماتی برای پیشگیری میشود، در اولین مرحله، با ممنوعیت رفت و آمد بین شهرها، میلیونها کارگر روز مزد و فصلی و مهاجر بدون هیچگونه امکانات و یا سرپناهی، یا در جاده ها رها شده و یا در ایستگاه های قطار و اتوبوس، بدون هیچ امکانی عملا زندانی شده اند. تنها انتخابی که در مقابل این جمعیت وسیع و میلیونی قرار گرفته است مرگ بدست کرونا، و یا مرگ از گرسنگی است.
هند شاهدی بر این واقعیت است که اولین قربانیان یک ویروس فراگیر، پایین ترین و محروم ترین بخش های جامعه هستند. کارگران مهاجر، همه جا به همین سرنوشت محکوم شده اند. این وضعیتی است که کارگر مهاجر، "بومی" و "غیربومی" نمی شناسد. قربانیان اول و اصلی این ویروس در هند، کارگر مهاجر هندی، کارگران مهاجر سریلانکایی، پاکستانی و .. اند. اوضاع کارگر سریلانکایی و افغان در هند و پاکستان و کارگر "مهاجر" در ایران و چین و استرالیا و امریکا و ... یکی است.
در ایران جمهوری اسلامی، همچون دیگر دولت های بورژوایی، با اطلاق مهر "مهاجر غیر قانونی"، کارگران مهاجری که به شاق ترین کارها، بدون برخورداری از کمترین حقوق ناچیزی که طبقه کارگر در ایران دارد، مشغولند و حتی از حق شهروندی هم برخوردار نیستند، را در موقعیتی قرار داده است که یا باید قادر به پرداخت امکانات پزشکی باشند، یا جزو همان آمار ثبت نشده مبتلایان به این بیماری و یا قربانیان آن، در حاشیه جامعه، در مخروبه ها و کوچه پس کوچه ها، تلف شوند.
سیاست همه، از دولت های "مهد دمکراسی" گرفته تا "توتالیتر"، از چین و هند و ایران تا استرالیا و آمریکا، در قبال کارگران "مهاجر" و "خارجی"، این ضعیف ترین و بی حقوق ترین بخش طبقه کارگر، یکی است و این بخش از طبقه کارگر، با یک صحنه و یک سناریو روبرو است: آواره شدن در جاده ها و بیابانهای هند یا اسیر شدن در اردوگاههای پناهندگی در مرزهای ترکیه و یونان یا پشت سیمهای خاردار در مرزهای امریکا با مکزیک و ..!
اگر دنیا فقط در دست بورژوازی بود سرنوشت این اکثریت محروم و فراموش شده چیزی جز مرگ نبود اما دنیا را فقط بورژوازی و دول مرتجع آن نمی سازند. در مقابل این هجوم دولت های بورژوایی و محروم کردن میلیونها انسان از حداقلی از امکانات زندگی، همزمان با اشاعه کرونا، موجی از همبستگی و کمک رسانی و هم سرنوشتی در تمامی جوامع گسترش یافته است. این همان انساندوستی عمیقی است که اینبار تبلیغات میدیایی و رسمی هم نمی توانند آنرا به کلیسا و مساجد و انواع و اقسام ارگان های تحمیق و خرافات نسبت دهند. امروز این کشیشان نیستند که برای کمک به این مردم، درهای کلیساها را باز کرده اند. امروز، امام زاده ها و مساجد مراکز "پناه" بیماران نیستند. بلکه برعکس، نهادهای گوناگون مردمی، انجمن های متعدد کمک رسانی محلی همه جا به مثابه نیروی واقعی حافظ جامعه، قد علم کرده اند. این نیرو و این حرکت است که مرز و بوم و کشور را برسمیت نمی شناسد. این نیرویی است که از دهات و شهرهای کوچک در اسکاتلند گرفته تا حوالی شهر سیدنی استرالیا و آتن در یونان، به حرکت در آمده و امکانات و سرپناه را در هر حد ممکن به دست کسانیکه در این سیستم پوسیده سرمایه در معرض له شدن قرار گرفته است را فراهم می کند.
نیرویی که با جمع آوری غذا و خوراک در ایستگاه های قطار دهلی نو به کمک رسانی می پردازد، بخشی از جنبشی است که در شمال ایتالیا، با بکار گیری خلاقیت و ابتکارات خانگی و محلی، سعی در سازمان دادن و ساختن حداقل های حفاظتی علیه اشاعه ویروس کرونا زده است، در یونان به کمک سالمندان و مردم محرومی که امکان تهیه نیازهای اولیه خود را ندارند، میرود، بخشی از جنبشی است که در گوشه و کنار ایران، با فراهم آوردن امکانات بهداشتی به پا خواسته است. این جنبشی جهانی برای نجات جان محرومترین ها است.
امروز مردم در سرتاسر دنیا مهر بی اعتباری و بی لیاقتی را بر دولت ها و سیستم و نظامی که علیرغم در اختیار داشتن آخرین امکانات و تخصص های "مدیریتی"، با مجهز بودن به آخرین سلاح های کشتار جمعی، با در اختیار داشتن آخرین و پیشرفته ترین بمب افکن ها و زیردریایی های اتمی و غیره، قادر نیستند که حداقلی از امنیت و رفاه را برای پیشگیری و مقابله با یک ویروس را سازمان دهند، زده اند.
همزمان با شیوع کرونا، ناکارآمدی و توحش نظامی که با شعار "هرکس برای خود" و اتصال همه و همه چیز به "بازار آزاد" را بر سر جامعه بشری برافراشته است، آنچنان آشکار شده است که مردم در گوشه و کنار دنیا، همه جا خود مستقیما برای نجات یکدیگر، دست بکار شده اند. اگر این نیروی انسانی، اگر این بشریت انسان دوست نبود، امروز تعداد قربانیان کرونا، بمراتب وسیع تر از این می بود. این نیرو، این جنبشی است که حتی میدیای نان به نرخ روز خور بورژوایی، نیز نمی تواند آنرا سانسور کند. آینده، هر چه باشد، دنیای پس از کرونا در همه عرصه ها، رابطه مردم با هم، رابطه پائینی ها با حاکمین، اعتبار و اعتماد به حاکمین "دمکرات" و "دمکراسی" و .... تغییرات بنیادی خواهد کرد. در دنیای پس از کرونا عقربه ها به عقب برنمیگردند!