حکمتیست: قريب به اتفاق نيروهاي سياسي در اپوزيسيون ايران بويژه اپوزيسيون راست، بر اين امر تاکيد ميکنند که ارتش اهل سرکوب مردم نيست و سرکوبي که امروز در ايران اتفاق مي افتد نتيجه ماجراجويي هاي بخش هايي از سپاه پاسداران است. ميگويند که ارتش از ملت است و ميتواند در روند گذار از جمهوري اسلامي به يک نظام دمکراتيک به آغوش ملت بازگردد و نقش ”دوست مردم“ را بازي کند. حزب حکمتيست (خط رسمي) در ”منشور سرنگوني جمهوري اسلامي“ از انحلال کامل ارتش و ارگانهاي سرکوب اسم مي برد. چه نيازي اين تمايز شما را با بقيه پلاتفرم هاي سياسي در برخورد به ارتش توضيح ميدهد؟ اگر ارتش نه، پس چه نيرويي ميتواند جاي ارتش را بگيرد؟
ثریا شهابی: در پاسخ به این سوال و مقدم بر موضع اصولی ما کمونیست ها در مورد دلایل و ضرورت انحلال همه نیروهای حافظ نظام و از جمله و بخصوص نیروهای نظامی و پلیسی و سرکوب در سیر جابجایی قدرت، ابتدا باید دید که آیا در شرایط امروز ایران، بین نیروهای راست و چپ، تعریف مشترکی از ”ارتش جمهوری اسلامی ایران“ یا به اختصار ”اجا“، وجود دارد یا نه، که بنظر من یک تعریف وجود ندارد.
طبعا منظور از ارتش، نهاد ارتش است و نه موسسه ای که در آن فرزندان مردم و اکثرا از اقشار فرودست و طبقات پایین، برای مدت معینی به ”خدمت اجباری“ مشغولند. جدا از بحث های کلاسیک مارکسیست ها در مورد نیروی نظامی حکومت ها، نقش آن در حفظ حاکمیت طبقه حاکم، و جایگاهش در دست بدست شدن قدرت بین جناح های مختلف آن، لازم است که مشخصا به ارتش موجود، ارتش جمهوری اسلامی ایران، نگاهی بیندازیم. به این منظور که ببینیم که توقعات و امیدها و پروژه های راست در مورد مشخصا این ارتش، و نه هر ”ارتش“ ی بطور کلی، در سیر سرنگونی جمهوری اسلامی، چقدر ”واقع بینانه“ و ”شدنی“ است. ببینیم ابزار و امکاناتی که آنها تصور میکنند، یا تبلیغ میکنند که میتواند در اختیار راست در اپوزیسیون قرار گيرد تا چه اندازه ممکن است!
بنظر من، جدا از مواضع اصولی ما، امیدها و توقعات راست در اپوزیسیون، بیش از آنکه کمترین پایه ای در واقعیات جامعه ایران و نوع حکومت و نیروهای نظامی آن داشته باشد، تحت تاثیر یک نوستالژی بشدت عقب مانده از اوضاع ایران و اوضاع جهانی است. ارتش جمهوری اسلامی، ارتش مصر نیست که دست نخورده مانده باشد و در سیر سرنگونی رژیم دست نخورده بماند و مثلا به سادگی یک ژنرال سیسی وطنی و ”آریایی“ بتواند آن را پس و پیش کند و در گره گاههای سرنوشت ساز در آن نقش تعیین کننده داشته باشد.
تبین آنها از ارتش جمهوری اسلامی از تاریخ زمانه خود، هم در بعد محلی و کشوری و هم در بعد بین المللی، از رویدادهای جهان و ایران، بشدت عقب است! دادن تصویر ممکن از مقام و جایگاه ارتش جمهوری اسلامی ایران، برای خدمت به طبقه حاکم و ”به زور آن“ دست بدست کردن قدرت از بالا بین جناح های بورژوایی و بدون دخالت مردم یا با سرکوب مردم، به شکلی که در گذشته ممکن بود، به شکل ”کلاسیکی“ که در تجربه انقلاب های گذشته و کودتا ها در آمریکای لاتین و ایران و این و آن گوشه جهان در قرن گذشته اتفاق افتاد، تمام چهار چوب امیدواری راست در اپوزیسیون است. این سرمایه سیاسی راست است برای دادن تصویری ممکن از شانس به قدرت رسیدنش در حکومت بعدی. دادن تصویری ممکن از شکل ”مسالمت آمیز“ نه به معنی کاهش سرکوب پایین که به معنی کاهش تخاصم و جنگ قدرت بین خودشان، در پروسه دست بدست شدن قدرت است. تا مثلا یک ”جمهوری ایرانی“ با ارتش و سپاه و وزارت اطلاعات و سازمان زندان ها و .. را، بدون فونکسیون ”ولایت فقیه“ و با اعمال درجه ای از تخفیف در حاکمیت اسلام، جای جمهوری اسلامی بگذارد و سوت پایان بزنند! این توهم محض است و ممکن نیست. این ارتش آن چه که آنها میخواهند و آرزو میکنند، نیست! چهل سال است که تغییر کرده است. ”پرزیدنت ترامپ“ هم اینطور رویش حساب نمی کند. ارتش جمهوری اسلامی ایران، ارتش شاهنشاهی و تعلیم دیده آمریکا و بخشی از قدرت مسلحانه بورژوازی غرب و ناتو در جنگ سرد نیست. ارتش ”کلاسیک“ قبل از انقلاب ۵۷ نیست!
این ارتش جمهوری اسلامی ایران است که ماهیت طبقاتی اش همان بورژوایی و عنصر سرکوب طبقه محکوم است، اما رسما بخشی از ناتو و نیروی مسلح بورژوازی غرب نیست! چهل سال است که نیست. به خاطر فاکتور های مهم و متعددی تغییر کرده است. این تغییرات دلبخواهی ”امام خمینی“ و یا به دلیل“اسلامیت“ نظام، نبوده است. ارتش شاهنشاهی ایران، یعنی همان نیروی متحد ناتو، علیرغم توافقات قدرت های اصلی ناتو و در راس آن آمریکا با آیت الله خمینی در دوران انقلاب مبنی بر حفظ آن و تلاش مشترک شان برای دست نخورده نگاه داشتن آن برای ایفای همان نقش ”کلاسیک“ و سنتی اش در نظام پادشاهی و همه نظام های ”معمول“، منحل شد. علیرغم مقاومت سرسختانه خمینی، توسط قیام مردم شکست خورد، خلع سلاح و تسلیم قیام مردم شد.
برخلاف روایت جمهوری اسلامی ایران، این روند ”پیروزی گل بر تفنگ“ و ”ارتش برادر ما“ است نبود که شاه را سرنگون کرد و قیام را به پیروزي رساند! ارتش، توسط مردم انقلابی و در یک قیام کلاسیک خلع سلام شد و پادگانهایش به تصرف مردم و انقلابیون در آمد! علیرغم دستور اکید خمینی که نکنید و فریاد های ”امام دستور قیام نداده“، مردم انقلابی از توافقات خمینی و دولت های غربی و در راس آن آمریکا، جلو زدند و ارتش شاهنشاهی را با عمل و قهر مستقیم خود، شکست دادند و عملا منحل کردند. مردم خلع سلاح کردند و با تسلیم شدن ارتش و کمترین ”خونریزی“ خود مسلح شدند.
سالها طول کشید تا حکومت بعدی بتواند اسلحه را از دست این مردم انقلاب کرده که پس از خلع سلاح ارتش احساس قدرت و پیروزی شان قابل کنترل نبود، جمع کنند. همه ”برکت“ جنگ ایران و عراق و هالوکاست اسلامی دهه شصت به بعد، برای شکست آن انقلاب، شکست آن قیام، خلع سلاح مردم و بازسازی ارتش و همه نهادهای قدرت قبلی بود.
اما ارتشی که پس از سرکوب و به شکست کشاندن آن انقلاب باز سازی یا در واقع ”سرهم بندی“ شد، دیگر ارتش مصر و ارتش شاهنشاهی ایران و ارتش شیلی و برزیل نیست. پدیده جدید، جسم نحیف و ضربه خورده و بی قدرتی است که ”ناچارا“ بعنوان ”ارتش کشور“ به بورژوازی ایران و نماینده جدیدش در قدرت، تحمیل شد.
باید چیزی و قدرت نظامی جایگزین ”شاهنشاهی“ بودن ارتشی که باید ”بازسازی“ می شد، کرد! این جا است که ”اسلامیت“ در مقابل شکل گیری میلیش توده ای و نیروی مسلح مردمی، بر تن جنازه لت و پار شده ”آرتش شاهنشاهی“ دوخته میشود. این اما، جامه و لباس دیگری است! همان ارتش شاهنشاهی نیست. ضرورت شکل گیری و قدرت گیری سپاه و تشکیل ”ناجا“ و سپاه قدس و بسیج و انواع و اقسام دستجات نظامی و تولید پدیده ”ارتشبد پاسدار“ و ”سپهبد پاسدار“ در کنار نوع غیر سپاهی آن در ارتش، و جایگاه آنها در نیروهای متعدد مسلح جمهوری اسلامی ایران، از این رو است. به این دلیل است که آن جنازه وصله پینه شده نیروی نظامی قبلی تحویل گرفته شده، ارتش، مطلقا قادر به سرکوب و ساکت نگاه داشتن مردم نبود. یعنی کاری که ارتش شاهنشاهی در تمام دوران حیات قادر به انجام آن بود و جزو روتین های آن بود، یعنی سرکوب مستقیم مردم، از این بدنه خالی و شکست خورده، بر نمی آمد.
سناریو راست برای حفظ نیروهای مسلح رژیم، در واقع نه حفظ ارتش موجود، که پوشاندن لباس آریایی بر تن سپاه و ناجا و همه نیروهای نظامی حکومت و از جمله ارتش است. تلاش میکنند به اصطلاح از ”کمتر بدنامی ارتش“ چون در نقش سپاه رسما و عملا ظاهر نشده است، سواستفاده تبلیغاتی کنند، تحمیق کنند به این امید که گروه های قدرت در درون نظام، که سپاه و ناجا است بعلاوه ارتش، را پشت سر خود بیآورند. راست دوراندیش و ”واقع بین ایران“ در اپوزیسیون ایران، این را به خوبی میداند. بنام حفظ ارتش در واقع نگاهش به سپاه و ناجا است و ارزش مصرف پروپاگاند حول ”خوش نامی“ ارتش را میداند.
در عین حال در بعد جهانی هم، در کمپ بورژوازی غرب و ناتو اوضاع مطلقا شباهتی به چهل سال قبل ندارد. بورژوازی غرب بعنوان یک کلیت، در موقعیتی نیست که چون گذشته بتواند ”متحدانه“ در مورد این و آن ارتش در این و آن گوشه جهان تصمیم قطعی و مشترک بگیرد! اغتشاش و رقابت و از هم گسیختگی بورژوازی جهانی پس از پایان جنگ سرد، علاوه بر فاکتور انقلاب ایران و نتایج آن در مورد ارتش، سناریوهای سنتی راست ایران چون: ارتش + حمایت دول غربی + یک ژنرال شجاع و آماده ریسک = جابجایی قدرت در ایران، را پوچ میکند. در جهان بورژوایی امروز، تا جایی که به کشورهای دور از محور غرب و دور تر از قدرت های اصلی باز میگردد، جهان ”جنگ های نیابتی“ و سرمایه گذاری همگان برروی نیروهای این ”جنگ های نیابتی“ است. از این نظر هم راست ایران، تا جایی که در مورد ارتش تبلیغ میکند، از اوضاع جهانی عقب است.
به اعتبار این فاکتور ها، نیرویی که رویش حساب یا در واقع تبلیغ میکنند، اساسا موجود نیست. پروژه شان در مورد ایران قادر نیست تجربه مثلا مصر را تکرار کند و مثلا با تولید یک ”ژنرال سیسی“ ایرانی و ”آریایی“ که اسلامی ها را برایشان کنار بزند و با یک عملیات کشتار وسیع انقلاب را تمام شده اعلام کند!
راست ایران در پروژه حفظ نیروهای نظامی حکومت و برای شکل دادن به قدرت نظامی آینده خود، عملا ناچار است که علاوه و مهمتر از ارتش، ”ناجا“ و سپاه و بسیج، فاطمیون، زینبیون، جبهه النصره، و حشدالشعبی را هم در نیروهای مسلح فرضی فردای حاکمیت شان، بگنجاند. تا بتوانند در جهان امروز، با مشخصات و فاکتورهای نظامی موجود، به اتکا این نیروها، اعمال قدرت نظامی کند. با جنگ های نیابتی شان در عراق و افغانستان و پاکستان، ”عظمت ایران“ را حفظ و از قدرت نظامی شان علیه مردم در کشورهای همسایه هم استفاده کنند.
نسخه راست در مورد نیروی نظامی، تلاشی است برای یارگیری از امروز برای شرکت در فردای جدال دستجات نظامی قدرت در داخل حکومت. تا با جمع کردن بخشی از آن پشت سرخود، با اتکا به حمایت دولت های غربی، و با رساندن وعده پول و اسلحه و ”سوخت“ مالی، تسلیحاتی، تبلیغاتی به این و یا آن دسته نظامی جدا شده از بدنه حاکمیت در سپاه و بسیج و .. در تخاصمات و جنگ قدرت داخل صف ارتجاع، دخالت کند. تحت نام حفظ ارتش و راه حل ”دمکراتیک“ در واقع تحمیل و گسترش یک سناریو سیاه و جنگ داخلی را نوید میدهند. سناریو راست نه کاهش ”اغتشاش“ که دامن زدن و گسترش اغتشاش و نا امنی است. به این دلیل که قویا خواهان از میدان بدر رفتن مردم در تعرض به نهادهای قدرت حاکم و مخالف دست بردن مردم به قدرت خودشان و از جمله قدرت نظامی خودشان هستند. این تمام مضمون ”روند گذار مسالمت آمیز“ راست است از جمهوري اسلامي به يک نظام دمکراتيک“! پنهان شدن راست پشت اعتبار نداشته ارتش ایران، پاشنه آشیل جنبش شان است.
اگر در جوامع غربی، بعد از دو جنگ جهانی، ارتش های درگیر در جنگ ها و کمپ ”پیروز“، توانستند بر سینه ارتش هایشان مدال ”افتخار“ و ”دفاع از میهن“ بزنند و برای مدت طولانی در اذهان عمومی مقام ارتش را ”مقدس“ کنند، ”قدوسیتی“ که بسرعت تحت تاثیر عملیات مخرب ضدبشری شان در ویتنام و کره و این و آن گوشه جهان در ذهن مردم خود جوامع غربی پوچ شد، ارتش شاهنشاهی ایران، هرگز قادر نشد چنین مکانی در جامعه ایران پیدا کند. ارتش شاهنشاهی ایران ”بیش از دشمن“، از مردم ایران و منطقه کشته است! کودتا و سرکوب کردستان و آذربایجان و کشتار در انقلاب ۵۷ هنوز در خاطره جامعه ایران زنده است. بعلاوه از اعزام ارتش شاهنشاهی ایران به فرسنگها دورتر و برای سرکوب شورش برحق مردم ظفار و سه سال کشتار از مردم عمان، نمی تواند امروز سرمایه ”افتخار“ ساخت.
ماجرا تماما برعکس است. ارتش ایران هیچ مدال شکسته ای هم بر سینه ندارند. در جنگ ایران و عراق، نیروهی ایدیولوژیک قدرت حاکم، نه بنام دفاع و ”حفظ تمامیت ارضی“، که بنام ”فتح کربلا“ و ”آزاد سازی قدس“ با دادن کلید بهشت بدست جمعیت وسیع تحمیق شده و با فرستادن کودکان بروی میادین مین، و برای ”جنگ با کفار“ نیروی نظامی خود را بسیج و برای ”نوشیدن شربت شهادت“ به جنگ میفرستاد. این سوخت و ساز ربطی به ارتش کلاسیک، چه اسلامی و چه شاهنشاهی، ندارد.
جنگ ایران و عراق، نه یک جنگ میهنی کلاسیک در دفاع از مرزها و ”میهن“ که جنگ یک حکومت ضدانقلابی تازه به قدرت رسیده بود و اساسا برای سرکوب آن انقلاب، خواهان ادامه جنگ بود! قدرت ایدیولوژیکی اش را از عشق به مام میهن و ”پان ایرانیسم“ نمی گرفت! از عطش و هیجان ”جنگ با کفر“ و ”جدال با استکبار جهانی“ و ”آزاد سازی قدس“ و ”کربلا“ و در یک کلام از پان اسلامیسم، میگرفت. از این رو ست که از پس از جنگ ایران و عراق و سرکوب انقلاب و پس از به شکست کشاندن آن، حکومت هرگز روی ارتش، بعنوان تنها قدرت نظامی خود، حسابی باز نکرد.
اما در مورد میزان مشارکت در سرکوب و نقش ارتش. ممکن است با آمار بشود نشان داد که ارتش بعنوان یک نهاد، نه فرماندهان و مسئولین و تصمیم گیرندگان، کمتر در سرکوب نقش داشته اند. این میتواند ادعای واقعی باشد چرا که در آن فرزندان مردم به اجبار به خدمت گرفته شده اند و در عین حال بعنوان یک ”ارتش کلاسیک“ امکان بازسازی نیافت. اما این تغییری در واقعیت ماهیت این نهاد نمی دهد. آن ارتش در دوران انقلاب در خیابانها مردم را به رگبار بست و کشت! چون رفتار ارتش اسرائیل علیه مردم فلسطین، با مردم ایران رفتار کرد. نهادی است که توسط مردم انقلابی و نه توسط شبکه مساجد و دفتر امام، خلع سلاح و عملا منحل شد! سلاح ها بدست مردم افتاد! نه آن ارتش اساسا برای دفاع از مرزها بود و امنیت مردم، و نه این ارتش. هردو حافظ نظام و برای حفظ منافع طبقه حاکم اند. بعلاوه بالاتر در مورد واقعیت وجودی این پدیده به تفصیل توضیح دادم.
در مورد اینکه ”ميگويند که ارتش از ملت است و ميتواند در روند گذار از جمهوري اسلامي به يک نظام دمکراتيک به آغوش ملت بازگردد و نقش ”دوست مردم“ را بازي کند“. این هم به اعتبار تاریخ جامعه ایران، ادعای پوچی است. ارتش ایران تاریخا رابطه اش با مردم، کودتا و کشتار بوده است، جدا از جنبه های نظری و فکری! این ارتش نبود که با دادن دست دوستی با مردم، موجب سقوط حکومت قبلی شد! این تعرض پایین و خلح سلاح و تسخیر پادگانها توسط مردم بود، باز نه به دستور خمینی که علیرغم او، صورت گرفت. بالا تر توضیح دادم. پروژه ارتجاع اسلامی، تحویل دست نخورده ارتش و اعلام وفاداری به خمینی بود که بروند و سالم دست نخورده تحویل گیرند، چیزی که راست امروز آرزوی برآورده شدن آن را دارد، ان روزها برآورده نشد و ارتش بدست مردم سقوط کرد و امروز هزار مرتبه غیرممکن تر است.
به خاطر روانشاسی جامعه ای که یک بار پادگانها را خلع سلاح کرده است. با اولین به اصطلاح ترمیم و ”اصلاحات“ و جابجایی جدی در ارتش یا هرکدام از نهادهای نظامی رژیم، پایین پادگانها را تسخیر و خلع سلاح شان میکند.
در مورد این ادعا که ”ارتش اهل سرکوب مردم نيست“. این ادعا کاملا بی پایه است. که اگر لازم باشد هست و در گذشته هم سرکوب کرده است. یا گفته میشود که ” سرکوبي که امروز در ايران اتفاق مي افتد نتيجه ماجراجويي هاي بخش هايي از سپاه پاسداران است“ که اینطور نیست. سرکوبی که اتفاق می افتد نه نتیجه ماجراجویی که نتیجه عملکرد رسمی و قانونی سپاه و همه نهادهای نظامی، امنیتی و اطلاعاتی و کل نظام است. این نهاد ها برای این روزها ساخته شده اند و بارها و بارها در تاریخ چهل سال حاکیمت جمهوری اسلامی وسیعا به کار گرفته شده است. پشت این ادعای دروغین که سرکوب ها ناشی از ”ماجراجویی“ سپاه است، در واقع تلاشی برای شستن دست نهادهای سرکوب، نه فقط ارتش که سپاه و ناجا و بسیج، خوابیده است. همانطور که توضیح دادم، راست بنام ارتش، همه نیروهای مسلح موجود در داخل و منطقه را میخواهد تحویل بگیرد، مستقل از ممکن بودن یا نبودن، باید این حقایق را گفت.
اما ما چه میگویم! و در جواب به سوال شما که گفته اید: چه نيازي اين تمايز ما را با بقيه پلاتفرم هاي سياسي در برخورد به ارتش توضيح ميدهد؟ اگر ارتش نه، پس چه نيرويي ميتواند جاي ارتش را بگيرد؟
تصور میکنم در توضیح خصلت امروز ارتش جمهوری اسلامی و کلا نیروی نظامی آن، برخی از تمایزات را توضیح دادم. نیازی که این تمایز را ایجاب میکند، نیاز ما و جنبشی که در میدان است، به پیروزی واقعی است. نیاز به جلوگیری از سناریو سیاه و از هم پاشیدن شیرازه جامعه در این سیر پیروز است. نیاز به جلوگیری از تحمیل نقطه سازش های مخرب و بازدارنده به مردمی است که از کارخانه تا دانشگا و مدرسه و محل زندگی و شهر و روستا، حتی در زندان، در تلاش برای یک دنیای بهتر اند. نقطه سازش هایی چون، بنام حفظ آرامش و جلوگیری از خشونت، خشن ترین شرایط تسلیم به فقر و فلاکت و بی حقوقی مطلق و رها شدن در چنگال قدرت نظامی و نهادهای سرکوب حاکمیت، و از جمله سازش با سپاه و ارتش و وزارت اطلاعات، را تحمیل کردن. نیاز به مقابله با تحمیل عقب نشینی و تسلیم و خالی کردن میدان برای سایر آلترناتیو ها، از جمله آلترناتیوهای راست و تحمل چهل سال و سه نسل دیگر سرکوب، این بار تحمل همین وضعیت تغییر نام داده به یک ”جمهوری ایرانی“ فرضی!
پس از دو انقلاب و بخصوص ۴۰ سال اختناق و سرکوب قرون وسطایی بنام مردم و بنام انقلاب و بنام مستضعفان، این بار و پس از دو تجربه، در تجربه سوم باید نوبت محرومین، طبقه کارگر، پایین، و مردم رسیده باشد. باید نوبت مردم رسیده باشد که به نیروی خودشان به قدرت برسند.
ما میخواهیم تضمین کنیم که برای فراهم کردن شرایط آن، و برای فراهم کردن شرایط انتخاب آزادانه و آگاهانه مردم، از امروز مبارزه می کنیم. برای ایجاد امکان اعمال قدرت مردمی، شما باید قدرت حاکم را تماما به زیر بکشید و نهادهای حاکمیت اش را همه منحل کنید. آنهایی که میخواهند این نهادها را نگاه دارند، مخالف پیروزی کامل مردم بر جمهوری اسلامی ایران هستند. آنهایی که از هرج و مرج و اغتشاش و پاشیدن همه چیز می ترسانند، خود بیش از همه سناریو هایشان متکی به خشونت و اغتشاش است. باید مجبورشان کرد که بگذارند یک بار هم مردم انتخاب و حکومت کنند!
بنظرم این ما نیستیم که باید از اهداف مان دفاع کنیم، آنها هستند که باید از تلاش شان برای نگاه داشتن حکومت و نظم و نسق کهنه و پوسیده، دفاع کنند! بگویند که میخواهند با ارتش و سپاه و وزارت اطلاعات کدام اغتشاش ها و به چه شکلی، را خنثی کنند. ما گفته ایم قدرت مسلح مردم متشکل در شوراهای محل کار و زیست. میلیش توده ای. آنها معتقدند که به مردم مسلح نمی توان اعتماد کرد، اما به ارتش آمریکا و سپاه و ناجا و آجا و .. میتوان! نگاهی به دنیا که کدام ارتش ها جنگ ها و منجلاب ها را آفریده، گویا است. دستجات قومی و مذهبی داعش و القاعده و سلفی گری و دهها و دهها گروه دیگر، با پول و اسلحه، همین قدرت ها، شکل گرفته اند در رقابت های بین خود، جهانی را به منجلاب تبدیل کرده اند. ارتش مورد نظر این ها فردا به بهانه تمامیت ارضی لابد قرار است به کردستان فرمان این بار نه جهاد علیه کفار که جهاد علیه دشمن مام وطن، و فرمان حمله به کارگران و مردم محروم در جنوب را به بهانه دفاع از ”ذخایرنفتی“ و سرمایه کشور و فرمان حمله به دانشگاه را به بهانه مبارزه با ”ارتجاع سرخ“ بدهد! که امروز خجولانه گاها از زیر زبانشان به بیرون درز میکند! باید بگویند که منظورشان چی است؟ که با فقر و بیکاری و محرومیت میلیونی و توقعات رفاه و آبادی و آزادی مردم چه میکنند؟ چگونه جواب میدهند.
ما در این کیس، همه واقعیات را میگوییم که همه شان باید منحل شوند. در مقابل این دسیسه ها و توطيه ها و بند بازی ها، بنام منافع مردم می ایستیم. فرزندان مردم در ارتش، مورد سوال نیست. طبعا کار ما بیرون کشیدن تعداد هرچه بیشتری از آنها برای گریز از خدمت اجباری و پیوستن به مردم است. کار در میان سربازان یکی از وظایف ما است. ما در کنار مردم ایران، همه نظام را با همه بالها و جناحها و وزارتخانه ها و زندان ها و ”ناجا“ و ”آجا“ و وزارت اطلاعات و همه دستجات شبه نظامی شان در منطقه و در مرزها و ... نمی خواهیم. آنهایی که قصد دارند این ها را نگاه دارند باید به مردم جواب بدهند که با این نهاد ها میخواهند چه کنند و چگونه حکومت کنند و منظورشان از حفظ مرزها و تمامیت ارضی چی است؟ مگر جمهوری اسلامی این ها را به خطر انداخته بود، که شما بیایید و حفظ کنید و جامعه را نجات دهید!
توضیحات ما در این سند، روشن است و در دهها و دهها نوشته و گفتگو باز شده است که اعلام انحلال کامل جمهوری اسلامی یعنی چه و این تنها راهی است که شما بتوانید بگویید که شرایطی را فراهم میکند که در آن شرایط، مردم در ایران در فضای تا حد ممکن آزاد، یعنی ازاد از احساس ترس و فشار پلیس و ناجا و آجا و وزارت اطلاعات و زندان ها و .سپاه و ... و نسبتا آزاد از فشار فقر و گرسنگی و محرومیتی که باعث شود بخش اعظم برادران و خواهران گرسنه تان را این و آن دسته جنایی و مافیای قدرت ملی و مذهبی و بین المللی، اجیر کنند و علیه منافع مردم محروم، یعنی علیه منافع خود اجیر شدگان، بکار گیرند، به کشتن شان بدهند و بکشند، بتوانند با دسترسی به حداقلی از منابغ ثروت جامعه که با مصادره اموال و دارایی های نهادهای مذهبی و اقتصادی و مالی حکومت بدست آمده است، تامین شوند. تا در فضایی که در آن آزادی احزاب و سازمانها و آزادی اجتماعات و بیان و ممنوعیت اعدام، و همه مطالبات منشور سرنگونی تامین شده است، بتوانند نظام بعدی شان را انتخاب کنند.
در غیراین صورت هیچ انتخابی کمترین نشانه ای از انتخاب آزادانه و آگاهانه ندارد.
۶ فوریه ۲۰۲۰ ۱۷ بهمن ۱۳۹۸