مصاحبه رادیو نینا با خالد حاج محمدی
هیمن خاکی: اعتصاب کارگران هفت تپه از روز دوشنبه ۲۶ خرداد با شرکت جمع بزرگی از کارگران کارخانه نیشکر هفت تپه شروع شد. کارگران بخش های تجهیزات مکانیکی و زیربنایی، امور اداری، خوراک و دام و کارگران بخش کشاورزی اعتصاب را در کارخانه نیشکر هفتتپه شروع کردند. خواست و مطالبات کارگران هفتتپه پرداخت حقوق های معوقه، خلعید از کارفرمای اختلاس گر و بخش خصوصی از هفت تپه، تمدید دفترچه های بیمه درمانی و خدماتی، بازگشت به کار همکاران اخراجی و بازگرداندن ثروتهای اختلاس شده به کارگران و حکم حبس ابد برای اسدبیگی و رستمی است. به نظر میرسد که دور جدید کمکش و جدال در هفت تپه در دل اوضاع بحرانی و بحران کرونا دوباره شروع شده است. خالد حاجمحمدی اساساً ما در دوره گذشته شاهد مبارزات درخشانی از کارگران هفت تپه بودیم، رژیم در دوره گذشته به اعتصاب و اعتراضات کارگران هفتتپه حمله کرد و رهبرانش را دستگیر و زندانی کرد و در یک پروسه پر پیچ و خم رژیم عقب نشینی کرد. ابتدا در این رابطه صحبت کنیم که ارزیابی شما از اعتراضات این دوره کارگران هفتتپه چیست و اساساً رابطه بین اعتراضات این دوره و دوره گذشته را چگونه میشود ارزیابی کرد؟
خالد حاجمحمدی: هفت تپه تقریبا در یک دهه گذشته و قبل تر از آن هم همیشه یکی از مراکزی بوده که اعتراضات زیادی در آن صورت گرفته است. دو سال گذشته به طور واقعی اعتراضات هفت تپه و مبارزه و ایستادگی کارگران هفت تپه و همزمان کارگرن فولاد، کل فضای جامعه را تحت تاثیر قرار داد. من فکر میکنم ارزیابی از این دوره مبارزه کارگران هفت تپه در چهار چوب خود هفت تپه یا مطالباتی که کارگران در هفت تپه داشتند، خیلی محدود و قالبی تنگ است. فکر میکنم مبارزات این دوره کارگران هفت تپه به عنوان یک کانون اعتراض کارگری و عدالت خواهانه، تاثیر بسیار جدی و دستاوردهای بسیار بزرگی برای هفت تپه و طبقه کارگر و جنبش آزادی خواهی در ایران داشته است.
اجازه بدهید چند نمونه را بیان کنم! اسدبیگی یکی از مهره های گردن کلفت بورژوازی ایران است. محاکمه اسدبیگی و وادار کردن حاکمیت که پای این محاکمه بروند، اختلاس ها و افشاگری هائی که شد، که زنجیره ای از مسئولین دولتی در آن بودند و در آن دست و سهم داشتند، افشای رابطه و همکاری همه ارگانهای حاکمیت با اسد بیگی از مراکز اطلاعاتی، امام جمعه، استاندار خوزستان و ...، تا صدا و سیما و افشای اینها توسط هفت تپه و به یمن تلاش آنها اتفاق افتاد که پدیده بسیار بزرگی است.
تمام کارگرانی که در این دوره زندانی شدند، اخراج شدند، شلاق خوردند و پرونده برایشان تشکیل دادند، این پرونده ها ملغی شد، نه تنها کارگران هفت تپه بلکه و بعلاوه حامیان آنها به همت هفت تپه ای ها و حمایتهایی که از آنها شد، همه را آزاد شدند. هفت تپه ای ها در کار این دوره صمیمانه و تا امروز هم که از کارگران اخراجی و بازگشت به کارشان دفاع می کنند یک اطمینان خاطر یک ضرورت را برای جنبش کارگری پیش کشیده اند و آن اهمیت و جایگاه رهبران کارگری و ضرورت دفاع و حفظ آنها، لزوم دفاع از همکاران اخراجی و تلاش برای بازگشت به کار آنها. بعلاوه در دل این اعتراضات آدمهائی در هفتتپه عروج کردند که قبلا اسمی از آنها نبود. رهبرانی پا پیش گذاشتند که امروز هیچ کس به آنها فقط به عنوان رهبر یک اعتراض کارگری نگاه نمی کند، بلکه آنها را به عنوان شخصیتهای بالای سیاسی جامعه ایران و رهبران و سخنگویان یک جنبش اعتراضی بزرگ و عدالتخواهانه جامعه ایران، به عنوان شخصیتهای لایق و سطح بالای ایران نگاه میکنند. قبلا میدیا و همه جا از شخصیت های دوم خردادی و شاعر و نویسنده و لیبرال و... اسم و رسم بود و آنها را برجسته میکردند. سد میدیا و تصویری که از شخصیتهای جامعه میداند در دل مبارزات هفت تپه از جانب مردم درهم شکسته شد. و الان هرکسی در جامعه ایران بحث از شخصیت های لایق در آن جامعه بکند، غیرممکن است که تعدادی از کارگران هفتتپه و رهبران و سخنگویان شان جزو آن نباشد. اسماعیل بخشی های هفت تپه امروز دیگر رهبران جنبش کارگری در ایران هستند. در خارج ایران از آنها اسم برده می شود و شناخته شده و محبوب هستند. به اضافه اینکه هفتتپه ای ها اتکا یشان به مجامع عمومی کارگری بود، بحث شوراهای کارگری را پیش کشیدند، دستاوردهائی که در این زمینه داشتند، اتحادی که ایجاد کردند، حمایت هائی که از بخشهای دیگر جنبش کارگری و اعتراضات کارگری کردند، ضرورت حمایت از هم و ظاهر شدن به عنوان یک طبقه و دنبال کردن منافع این طبقه در چهارچوبی که برای هفتتپه میگنجید، به نظر من یک درجه بالا از خودآگاهی درون کارگران هفتتپه را نشان میدهد که بی نظیر و قابل احترام است. فکر کنم اینها دستاوردهای بزرگی برای کل جامعه ایران بود! هفت تپه ای ها وزارت اطلاعات و مقامات محلی و غیر محلی حاکمیت و همه شان را به چالش کشیدند. بالاترین مقامات ایران مجبور شدند بیایند و عقب نشینی کنند و تحمیل این عقب نشینی در هر سطح از آن، از آزادی کارگران تا بستن پرونده ها، یک جدال بزرگ بود. ی کارگر هفتتپه با اتکا به اتحادش، اتکا به مجامع عمومی اش، به رهبران هوشیارش و به افق و آرمانی که برای خودشان گذاشته اند و خودشان را به عنوان بخشی از کل جنبش کارگری ایران تعریف کردند، توانستند یک حاکمیت هار جنایتکار چهل سال حکومت کرده و با تجربه را به عقب نشینی وادار کنند. مستقل از اینکه ادامه این جدال به کجا می انجامد و کارگران هفتتپه در این جدال به چه میرسند یا نمیرسند، تا همین الان جنبش کارگری با اتکا به ازجمله مبارزات هفتتپه گامی به جلو برداشت. جامعه به آن امید بسته است، به نقش طبقه کارگر به نقش جنبش کارگری، به لایق بودن رهبرانشان برای اداره جامعه در آینده ایران، در سرنگونی جمهوری اسلامی و در بعد از سرنگونی امید بسته است. و این پدیده ها پدیدهای بسیار بسیار بزرگی هستند که با سالها کار مستمر نمیشد تامین کرد اما هفتتپه ای ها تامین کردند. به این اعتبار هفتتپه در صف مقدم جنبش اعتراضی طبقه کارگر و علیه نظام کاپیتالیستی جامعه ایران و علیه جمهوری اسلامی به عنوان مجری و به عنوان نماینده و سخنگوی این نظام قرار دارد. فکر کنم این دستاوردها بسیار ارزنده و بزرگ هستند. شورا، مجامع عمومی، اداره میکنیم، مدیریت به دست خودمان وهمه اینها دستاوردهای بزرگی است برای کل طبقه کارگر در ایران و فضای اعتراضی جامعه ایران را به طور واقعی تغییر دادند. دیوار استبداد و سانسور را پائین کشیدند.
هیمن خاکی: یعنی تصویری که شما دادید به ابعاد اجتماعی دستاوردهای هفتتپه و نقش و جایگاهی که اعتراضات هفتتپه در دور گذشته در بستر سیمای اعتراضی جامعه ایران داشته اشاره کردید ولی اگر از یک زاویه دیگر نگاه کنیم گفته می شود که کارگران هفتتپه هنوز خواست و مطالباتشان را نتوانسته اند به آن دست یابند. برای مثال، حقوقهای معوقه، بازگشت به کار همکاران اخراجی و غیره و غیره . چطور این دو تصویر را کنار هم گذاشت؟ چگونه است که هفتتپه در ابعاد اجتماعی در بستر این اعتراضاتی که در جامعه ایران هست این تاثیر بسزائی دارد ولی در ابعاد مشخص و مطالبات خود کارگران در هفتتپه هنوز نتوانسته به خواسته هایش برسد. آیا این یک تناقض است یا خیر؟ چگونه به این مسئله میتوان نگاه کرد؟ وچگونه ارزیابی کرد؟
خالد حاجمحمدی: من فکر نمی کنم تناقضی موجود است. من فکر میکنم هفتتپه ای ها به بخشی از مطالباتشان رسیده اند. اینهائی که من اشاره کردم بخشی از تلاش آنها بود و اینها بخشی از دستاوردهای خود آنها است.
ببینید، موقعیت امروز هفتتپه را درک میکنم! یک مسئله را و آن هم موقعیت حساس، شرایط سخت اش، و اینکه به قول شما هنوز بخشی از مطالباتشان براورد نشده است، ولی اتحادی که حفظ کرده اند و ایستادگی که داشتند از امروز و اعتصاب امروزشان نیست، بلکه خودآگاهی است که کارگر هفتتپه کسب کرده اند، تجربه ای است که کسب کرده اند. بالا را شناخته است و اتکا به خود و ضرورت اتحاد دورن خودشان به یک خودآگاهی بالائی درون کارگران هفتتپه تبدیل شده و گفتم به هفت تپه محدود نمی شود. کارگران هفت تپه دستاوردهائی کسب کرده اند که برای جنبش کارگری در ایران دستاورد محسوب میشود . به اضافه این که بخشی از مطالبات هنوز براورد نشده است. ببینید هفتتپه درون جامعه ای است که در حال حاضر همین مسائل در فولاد هست، همین مسائل در هپکو و آذراب و پتروشیمی ها هست، الان اعتصابات معادن کرمان را ما شاهد هستیم. در ماشین سازی ها یک دنیا مشکل هست و اقتصادی که بخشی از آن ورشکسته است و جامعه ای که تحریم شده است و در بسیار از مراکز کارگری حقوق معوقه موجود است و هر ماه یک اعتصاب می شود تا حقوق معوقه سه ماه را پس بگیرند و این وضعیت شامل حال هفتتپه هم میشود. احتیاج به یک جنبش بزرگتر و همگانی تر ویک فشار بیشتر از هفتتپه را لازم دارد که در ابعاد وسیعتر ازجمله در هفتتپه بخشی از آن مطالبات تامین بشود.
هفتتپه ای ها ایستاده اند در این میدان و تلاششان را میکنند ولی فکر میکنم بخشی از این پدیده ها و بخشی از این مسائل احتیاج به قدرت بیشتری دارد . هفتتپه جزو شرکت های بسیار سوده نیست. الان هفتتپه و بخشی از معادن جزو جاهائی هستند که به اصطلاح ورشکسته یا نیمه ورشکسته هستند. درنتیجه اینکه بخشی از این مطالبات تامین نشده است واقعی است ولی تامین همه این مطالبات در گرو یک جنبش بزرگتر است و احتیاج به این جنبش بزرگتر و در کنار هفتتپه و اعتراض هفتتپه در مراکر کارگری ایران نیاز به یک هماهنگی، به یک اتحاد وسیعتر دارد تا حاکمیت را در این میدانها وادار به عقب نشینی کرد. این راهی است که در مقابل هفتتپه و در مقابل جنبش کارگری ایران قرار دارد ولی این به هیچ وجه و مطلقا دستاوردهای هفتتپه را کمرنگ نمی کند. فکر میکنم دستاورد های برزگی داشتند. توجه کنید در این مدتی که به ظاهر قوه قضائیه عقب نشینی کرده و این امر بر کسی پوشیده نیست، اما در تمام این دوره تلاش کردند انواع و اقسام دسیسه ها و توطئه ها و انشقاق ها را ایجاد کنند. کارگر محلی و غیر محلی، یا اینکه چه کسی لر یا عرب یا کرد و فارس و ترک است، چه کسی از کجا امده و از کجا نیامده است، چه کسی قدیمی است و چه کسی نیست، چه کسی کارگری کشاوزی است یا چه کسی کارگر بخش تعمیرات است و بخشهای مختلف دیگر، همه ی اینها را هفتتپه ای ها خنثی کردند. و درسی دادند و تجربه ای به جنبش کارگری دادند که من مستقل از قوم و مذهب و اتکتهای اینجور و اختلافات از این قبیل که حاکمان میکنند و کارگر را در مقابل هم قرار میدهند، هفت تپه گفت ما همه کارگر و همسرنوشت و از یک خانواده بزرگ هستیم. اینها را حاکمین کردند و حتی گروههای به نام اپوزیسیون همین تبلیغات را کردند و کارگر را به نام خلق عرب، خلق لر، خلق ترک، خلق کرد و فارس و... تقسیم کردند و سعی کردند کارگران را با این دسته بندی ها در مقابل هم قرار دهند. این کمک به حکمان است و می بایست در مقابلش ایستاد و افشا کرد و این تلاشهای ضد کارگری را خنثی کرد و هفت تپه ای ها همین کار را کردند. هفتتپه دقیقا همه اینها را از تهدیدها، ارعاب ها، زندانها، پرونده سازی ها، را حاشیه کرد و درهم شکست. اینها دستاوردهای کمی نیستند ازجمله برای هفتتپه. به همین دلیل است که امروز هفتتپه توانسته است با این اعتماد به نفس در شرکت کارگران را جمع میکند و هر وقت بخواهد شهر شوش در قرق کارگران هفتتپه است. یک حمایت وسیع را از خودش ایجاد کرده و یک هاله بزرگ حمایتی از کارگر هفتتپه را هفتتپه ای ایجاد کردند . هر کسی میتواند برود سخنرانی و صحبت کند و حرف اش را بزند و نهایتا تصمیم جمعی میگیرند و به همین دلیل هم امروز توانسته اند دوازدهمین روز اعتصاب متحد خود را تامین کنند تا مطالباتی که باقی مانده است را بدست بیاورند. ولی این جدال بزرگی است! این جدال به این زودی ها خاتمه پیدا نمیکند و امیدوارم موفقیت هائی کسب کنند و قدمی دیگری به پیش بردارند. ولی این احتیاج به این هماهنگی و احتیاج به حمایت وسیع تر و همه جانبه تر کل طبقه کارگر دارد چه در هفتتپه و چه در هپکو و آذراب.
الان برای چهل و دو نفر از کارگران آذرآب حکم داده اند، حکم شلاق دادند و کار اجباری به عنوان حکم به آنها داده اند. در این چنین جامعه ای هفتتپه در این چنین جهنمی با حاکمیت این اندازه ضد کارگری و این اندازه آگاه به ضرورت ضدیت اش با طبقه کارگر از زاویه منافع سرمایه و تولید سود، با اینچنین حاکمیتی هفتتپه ایستادگی کرده و این پدیده بسیار بسیار باارزشی است.
هیمن خاکی: اگر بریم سراغ بحثهائی که در خود هفتتپه و حول و حوش هفتتپه مطرح است. دولتی، خصوص، تعاونی، سه گانه ای که امروز در رابطه با مسئله هفتتپه با آن روبرو هستیم. در دور قبل که خصوصی و دولتی بود ولی اخیرا بحث تعاونی هم باز شده است. به نظر میرسد که سه راه برای هفتتپه مد نظر است یا دولتی بشود، خصوصی که کارگران خواست و مطالبه شان این است که خصوصی برچیده بشود و یا تعاونی بشود. اساسا راه حل برای هفتتپه چیست و این خصوصی دولتی تعاونی مسئله سه گانه را چگونه می شود دید و شما فکر میکنید که راه حل چیست و چگونه باید آن را ارزیابی کرد؟
خالد حاجمحمدی: ابتدا سر خصوصی یا دولتی یک مسئله را بگویم، به طور واقعی در دوران گذشته یا در یکی دو دهه گذشته نه تنها در ایران بلکه در ابعاد وسیعتر در دنیا این که دولتهای بورژوایی سعی کردند کاملا دست بازار را باز کنند و سرمایه داران خصوصی بر بخشهادی از مراکزی که تاریخا در دست دولت بوده، از ایران تا انگلستان از اسکاندیناوی تا آمریکا، (آمریکا که خیلی زودتر) تا کشورهای آلمان و غیره به بخش خصوصی بسپارند و دست بازار و سرمایه داران خصوصی را باز بگذارند. این یک پدیده بسیار بزرگ و قدیمی است. تا مرحله ای که این سیاست اجرا شده و به میزانی که این پیش رفته است، در دنیای واقعی موقعیت طبقه کارگر بدتر شده است. امروزه در برخی از کشورها حتی بیمارستانها، طب و دکتر و دارو وغیره هم به بخش خصوصی سپرده شده است. به این معنی دست تعرض بازار را باز کرده اند و در بسیاری جاها این بحث مطرح است که دولت خودش باید مسئولیت بپذیرد و این خیلی محق است. دولت باید مسئول باشد در قبال جامعه و فکر میکنم در ایران و در خصوص هفتتپه هم دولت باید مسئول باشد، راه درستی است. دولت در راس این جامعه است و وقتی حاکم است حاکمیت در قبال جامعه و در قبال کارگران و در قبال کارگر هفتتپه هم باید جواب گو باشد. والا در دنیای واقعی وقتی که کارگر کارگر است و طبقه سرمایه دار حاکم است، این سرمایه دار چه اسدبیگی باشد و چه روئسای دولت و از کانال دولتی پیش برود، مستقل از نکته ای که گفتم (دولت مسئول است) در دنیای واقعی کارگر کارگر است و بورژوا هم بورژوا است و بورژوا حاکم است چه با دولت و چه با خصوصی اش در هر دو حالت طبقه کارگر در موقعیتی است که استثمار میشود ، بردگی با دولتی و یا خصوصی جای خودش باقی است.
لذا هر دوی اینها یک پدیده اند، اشکالی هستند از حفظ جامعه بورژوایی و حفظ بردگی طبقه کارگر و به حال طبقه کارگر زیاد فرقی نمی کند. ولی اینکه دولت بالاخره مسئول است پدیده ای است که خیلی وقتها علیه خصوصی و تعرضاتی که بازار و سرمایه های خصوصی به زندگی مردم میکنند، به درست می گویند دولت باید جوابگو باشد، دولت باید دخالت داشته باشد، دولت مسئول است.
در مورد تعاونی و بحثی که در هفتتپه است و رفقای دیگری در حزب ما اظهار نظر کرده اند و نکات ارزشمندی را طرح کرده اند. فکر کنم راهی که الان در هفتتپه مورد بحث است و اینکه شرکت به خودشان واگذار بشود و اینکه کارگران هرکدام سهمی داشته باشند و گویا شکر را فردا روز کارگر هفتتپه ای تولید میکند و بالاخره خودشان مجری بشوند، فکر کنم راه درستی نیست. چند نکته و دلیل را در این زمینه اشاره کنم. بطور واقعی شرکت به درجه زیادی ورشکسته است. جامعه جامعه بورژوایی است و در این جامعه که دشمنان آما حاکمند، نمیتوان در یک گوشه ای یک جامعه عادلانه حال در هفتتپه داشته باشید و خودت تولید کنید و خودت بفروشی و سودش را تقسیم کنید و زندگی ات را تامین کنید. این چنین چیزی محال است در این جامعه پیروز شود. بازار دست دشمنان طبقاتی یعنی طبقه سرمایه دار است. بازار دست بورژوازی است، بانکها و سیستم بانکی دست آنها است، صادرات و واردات دست آنها است. اسدبیگی در را باز کرد برای شکر ارزان و شرکت هفت تپه دست اش بود ولی فکر میکرد شکر از جای دیگری بیاید و پول هفتتپه را بخورد ارزانتر تمام میشود. این ماجرا از سر فقط بد نیتی اسد بیگی نیست، از سر سود بود و فکر میکرد اینطور سود بیشتری میبرد. در شرایطی که اینها حاکم هستند فکر نمی کنم کارگر هفتتپه بتواند در گوشه تولید کند و رابت کند و امرش پیش برود و متاسفانه نهایت این شکست است.
بعلاوه در چنین موقعیتی گسستی در جنبش کارگری ایجاد می شود. کارگر هفتتپه امروز مورد اعتماد، مورد اعتبار و مورد حمایت کل طبقه کارگر ایران است. وقتی شرکت مال خودت باشد، آنموقع اینها نمی ماند، هفت تپه تنها میشود و این گسست با طبقه کارگر صورت میگیرد و حاکمیت هار هم رهایت نمیکند و شکستت میدهد. تلاش میکنند شکست بخورید. آنها حاکمند، دادگاه و قانون و همه مال آنها است، بازار و بورس و خرید و فروش و نرخ و قیمت همه دست آنها است.آزاد و رهایت نخواهند گذاشت و دوست دارند این تجربه شکست بخورد. تلاش میکنند شکست بخورد تا طبقه کارگر را شکست بدهند و شکست یا پیروزی در این زمینه ها به هرحال شکست یا پیروزی بزرگی برای طبقه کارگر خواهد بود و شکست خواهد خورد.امیدوارم پای اجرای این طرح نروند ولی یک نکته را اجازه بدهید در این زمینه توضیح بدهم.
اگر شخص من در هفتتپه باشم تلاشم را بر این میگذارم کارگر هفتتپه پای این طرح نرود. بلکه دولت در قبال کارگران هفتتپه مسئول است. چند دهه است استثمار می شوند و امروز هم پولشان را دولت خورده، حاکمین و بورژواها خورده اند و امروز هم آنها مسئول هستند در قبالشان. نفت و گاز دست آنها است، معادن دست آنها است، درآمدهای مملکت دست آنها است. درگوشه ای سود هفتتپه پائین آمده زندگی کارگر هفتتپه را آنها باید جوابگو باشند و تامین کنند و همین راه درست است و همین اتحاد سراسری طبقه کارگر را حفظ میکند. ولی رهبر کارگری که در هفتتپه قرار دارد، اگر تلاش کند و بگوید آخر این طرح شکست است و به نظر من شکست است، ولی تلاش کند قانع کند که نروند پای این طرح، ما اگر زورت نرسید و اگر اکثریت گفت میروم پای این طرح، نباید پشت آنها را خالی کرد. اگر من هم کارگر و فعال کارگری در هفتتپه باشم و مخالف این طرح باشم، ضمن همه ی تلاشم برای این که پای این طرح نروند، روزی که اکثریت گفت میرویم و این را اجرا میکنیم، من پشتشان را خالی نمی کنم و میمانم. اتحاد کارگران هفتتپه مقدس است و این اتحاد باید حفظ بشود. فکر کنم گفتن اینکه رفقا نرویم این راه ما نیست و شکست است، بگذارید دولت خودش مسئول باشد، او مسئول است او حاکم است و تلاش برای اینکه کارگران پای این چیزی که آخرش شکست است نروند، ولی اگر علی رغم تلاش من رفتند پای آن، آن موقع من که پشت کار هفتتپه را خالی نمی کنم. ما هیچ وقت پشت کارگران هفت تپه و اعتراضات کارگری نه در هفتتپه نه جای دیگری را خالی نمی کنیم، تا جائی که از منافع کارگری دفاع می کنند، تا جائی که از منافع عمومی جنبش کارگری حمایت می کنند. اکنون هفتتپه این موقعیت را دارد، حفظ این موقعیت ارزشمند است و دفاع بلامنازع از کارگر هفتتپه یک وظیفه است. ما این کار را خواهیم کرد و فکر میکنم هر آدم شرافتمندی، هر کمونیستی، هر رهبر دلسوز کارگری همین کار را میکند. ولی فکر کنم راهش این نیست و راهش انداختن صورت مسئله روی میز خود دولت و حاکمیت است نه کارگران هفتتپه. ولی موقعیت حساس امروز کارگر هفتتپه قابل فهم و درک است. شرکت را رها کرده اند، دولت تلاش میکند خودش را صاحب آن نکند. کارفرما که فعلا پرونده اش میگردد ولی اختلاسها و پولهائی که اسدبیگی برده یک دهم آن چند سال زندگی کارگر هفت تپه را تامین میکند. این بازی هائی که دولت در می آورد از زاویه دفاعش هنوز از اسدبیگی و اسدبیگی های حاکم بر جامعه ایران است و این بر چشم کسی پوشیده نیست.
هیمن خاکی: به عنوان نکته آخر خیلی کوتاه البته اگر فکر میکنید که نکته ای هست باید به آن توجه بشود خیلی کوتاه بفرمائید.
خالد حاجمحمدی: من راستش را بخواهید در مورد هفتتپه از زوایای مختلفی می توان صحبت کرد و طبیعتا قبلا هم به آنها پرداخته ایم. ولی آخر صحبتهایم یک فراخوان است! یک فراخوان به کل طبقه کارگر! به همه مراکز کارگری دیگر و آن هم ضرورت دفاع از هفتتپه است. هفتتپه نوک پیکان جنبش عدالت خواهانه کارگری در جامعه ایران، علیه نظام سرمایه داری ،علیه استثمار و بردگی است. شکست و پیروزی هفتتپه، شکست و پیروزی کل جنبش کارگری است. هفتتپه نباید تنها بماند! هفتتپه دین بزرگی بر گردن ما دارد و حمایت از هفتتپه ضروری است، وظیفه است. امروز هفتتپه به حمایت احتیاج دارد که این دوره را طی کند و هر موفقیتی کسب کند در جنبش کارگری موثر است. درنتیجه رفقا دوستان! هر آدم شرافتمندی که در این جامعه است، هپکوئی ها، آذرآبی ها، کارگران معادن، کارگران پتروشیمی، نفت، گاز، مراکز دیگر کارگری، به هر شیوه که ممکن است کارگران هفت تپه را حمایت کنید. جدال هفتتپه فقط مختص به هفتتپه نیست، جدال جنبش کارگری، جدال یک طبقه است با نظام کاپیتالیستی، با جمهوری اسلامی و در این جدال نباید هفتتپه ای ها تنها بمانند. احتیاج دارند، ضروری و وظیفه ما است هفتتپه را حمایت کنیم. هفتتپه قلب طپنده جنبش کارگری ایران است و رهبران و فعالین آن زبان حال کل طبقه کارگر ایران،علیه بردگی مزدی، علیه نظام کاپیتالیستی و علیه جمهوری اسلامی است. هفتتپه را باید حمایت کرد. هفتتپه نباید تنها بماند.
٢٦ ژوئن ٢٠٢٠