مبارزه و اعتراض طبقه كارگر به بی حقوقی، به فقر مطلق و سهم خود از زندگی، به اخراج و استبداد حاكم بی وقفه ادامه دارد. ما روزانه شاهد دهها تجمع و اعتراض و اعتصاب كارگری در ایران هستیم. دوره اخیر  جامعه ایران شاهد وسیعترین اعتراضات و اعتصابات كارگری در مراكز مهم از صنایع نفت، گاز و پتروشیمی ها تا فولاد، معادن، ترانسپورت، مراكز تولیدی، خدمات شهری و...است.

همزمان ما شاهد اعتراضات و تجمعات روزانه سایر اقشار محروم جامعه از معلمان تا پرستاران، بازنشستگان و اعتراضات نسل جوان در مراكز تحصیلی و اعتراضات زنان به قوانین ضد زن هستیم. این اعتراضات، علیرغم هر فراز و نشیبی، حول مطالبات رفاهی و بهبود زندگی و آزادی و امنیت و آزادی زن، به یك صف بندی بزرگ و مقابله روزانه در پایین جامعه علیه بورژوازی ایران و حكومتش شكل داده است و سیمای سیاسی جامعه ایران را دستخوش تحولات جدی كرده است. وجود یك طبقه كارگر صنعتی قدرتمند، معترض و به میزان زیادی خود آگاه، با تجربه و انقلاب دیده در جامعه ایران، همراه با صفی از رهبران خود كه بخشا در سطح جامعه شناخته شده اند، وزن و جایگاه این طبقه را در ذهن مردم محروم بشدت بالا برده است. 

موقعیت و نقش و جایگاه طبقه كارگر در فضای سیاسی ایران،  بورژوازی و احزاب و جریانات مختلف آنرا چه در حاكمیت و چه در اپوزیسیون نگران كرده است. این حقیقت و آگاهی دشمنان طبقاتی ما از آن كل این جبهه در پوزیسیون و اپوزیسیون را علیه افق رهایی بخش كارگری، علیه سوسیالیسم كارگری، با پرچمهای مختلف و تبلیغات كر كننده، بسیج كرده است. سیر تحولات یكی دو دهه اخیر و به میدان آمدن طبقه كارگر و تاثیرات آن در فضای سیاسی جامعه، چنان پولاریزاسیونی را ایجاد كرده است كه صف بندی های سیاسی، فاصله ها، دشمنی ها و مقابله ها را بسیار عریان و بی پرده كرده است.

جمهوری اسلامی 

جمهوری اسلامی علیه طبقه كارگر و هر اعتراض و تجمع و ابراز وجود این طبقه با حساسیت بسیاری بالایی برخورد میكند و هر اعتراض كارگری را زیر ‌ذ‌ره بین میگذارد و برای مقابله با جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه جامعه از همه ابزارهای ممكن استفاده میكند. جمهوری اسلامی این دوره و بر متن تحولات بزرگ در جهان و  خاورمیانه، علیرغم جنگ و کشتار و فضای جنگی كه به راه انداخته اند، حتی یك ثانیه قطب نمای ضد كارگری خود را گم نكرد، حتی یك ثانیه فراموش نكرد كه مخالفین جهانی و منطقه ای و جدالی كه با آنها دارد به اندازه جدال با طبقه كارگر، و محرومینی كه به این طبقه امید بسته و متحد او هستند، در حفظ این حكومت و سیستم كاپیتالیستی مهم و تعیین كننده نیستند. لذا در تمام مقاطع مهم تاریخی گذشته و خصوصا یك دهه اخیر، جدال با "دشمنان خارجی" را دستمایه جنگ روزانه برای عقب زدن طبقه كارگر و جنبشی كرد كه پرچم آن، آزادای، برابری و آزادی زن است. 

جنگ خونین در نوار غزه و نسل كشی اسرائیل در فلسطین و تلاش برای تحمیل جنگی بزرگ با دخالت ناتو علیه ایران، برای اسرائیل راهی برای بقا و نجات از بن بست و استیصال خود در منطقه است. همزمان برداشتن پرچم دروغین دفاع از مردم فلسطین توسط جمهوری اسلامی در جدال خود با اسرائیل، بیش از جایگاه آن در کسب اعتبار در جهان عرب، بدوا و مهمتر از آن تلاشی برای عقب راندن طبقه كارگر از مطالبات خود و تحمیل استیصال به این طبقه است. امروز در دل تخاصمات منطقه ای، چه حول نسل کشی مردم فلسطین و چه سقوط بشار اسد، نه فقط تحكیم و حفظ موقعیت خود خصوصا بعد از سقوط دولت بشار اسد، بلکه تحكیم موقعیت داخلی خود در مقابل طبقه كارگر و خطر عروج آن، قطب نمای اصلی سیاست منطقه ای جمهوری اسلامی و داخلی او است.

امروز بر متن این اوضاع متشنج جمهوری اسلامی همه جانبه میكوشد، سنگر محكم و قابل دوامی را علیه طبقه كارگر ایران و هر نوع تحولی انقلابی در ایران ببندد. بی تردید ادامه استبداد سیاسی و دستگیری و اعدامهای همه جانبه كه در این دوره بشدت افزایش یافت، بسته به توازن قوا ادامه خواهد یافت. اما این سلاح مدتهای زیادی است كارایی خود را از دست داده است. مدتها است مقابله و مقاومت جامعه در مقابل جمهوری اسلامی، سركوب را ناكارآمد كرده است. این كه یكی از دستاوردهای جنبش كارگری و زنان و نسل جوان آزادیخواه و مردم معترض در ایران است. اما فقر و تحمیل گرانی و بیكاری بزرگترین حربه و ابزار جنگی برای جمهوری اسلامی و بورژوازی ایران در جدال سرنوشت ساز آنها با طبقه كارگر است. گرانی روز افزون مایحتاج عمومی، افزایش قیمت بنزین، اجاره سرسام آور سرپناه، زمستان و مشكل برق و افزایش هزینه آن، دستمزدهای بسیار پایین، ناامنی كاری و آمار بسیار بالا و رو به فزونی بیكاری، ترس از اخراج و گرسنگی، طبقه كارگر در ایران را دست به عصا كرده است. بر این اساس هیولای فقر بیشترین لطمه را به اتحاد طبقه كارگر و جدال او علیه جمهوری اسلامی و بورژوازی ایران  زده است و همزمان اعتراضات وسیع این دوره طبقه كارگر برای بهبود را رقم زده است. 

وضعیت بحرانی منطقه، جنگ و خونریزی اسرائیل در فلسطین و ویرانی كامل نوار غزه، حمله به لبنان، اشغال بخش نسبتا بزرگی از سوریه و حملات هوایی به مراكز نظامی این كشور توسط اسرائیل، تهدیدات مكرر سران اسرائیل برای جنگ با ایران با توجیهات و بهانه های رایج "خطر ایران هسته ای"، حمایتهای همه جانبه آمریكا و كشورهای غربی از اسرائیل و تبلیغات و بهانه جویی های آنها، مستقل از اینكه حمله نظامی به ایران در دستورشان نباشد و به نفع خود ندانند، اما فضایی مملو از ناامنی و ترس، در كل منطقه و در میان مردم ایران ایجاد كرده است. این فضای جنگی و خطر جنگ با اسرائیل و جنگ طلبی كه میدیای رسمی و دول غربی از آمریكا تا انگلستان، آلمان و... به آن دامن میزنند، برای جمهوری اسلامی به عنوان فرجه ای علیه طبقه كارگر و مردم معترض و آزادیخواه استفاده شده است. تبلیغات غلیظ ناسیونالیستی و ״وطن پرستانه״ این دوره، مقدس شدن ایران و ״ایرانیت״ و ״دفاع از وطن״ علیه دشمن خارجی و مشخصا اسرائیل و اشاعه فضای پادگانی، افزایش سرسام آور بودجه نظامی و تسلیحاتی، بوجه سپاه و ارتش و وزارت اطلاعات، استفاده از تحریمها و تاثیرات آن بر اقتصاد ایران برای توجیه فقر حاكم بر جامعه، همراه با اعدامهای وسیع به بهانه های مختلف، اخراج از كار فعالین كارگری و گرو گرفتن نان شب خانواده كارگری و صادر كردن احكام زندان و پرونده های مختلف برای هر انسان آزادیخواه و مبارزی، از جمله سیاستی است كه جمهوری اسلامی علیه طبقه كارگر و جنبش های اعتراضی و آزادیخواهانه راه انداخته است.

نقش اپوزیسیون راست

بخش قابل توجهی از اپوزیسیون بورژوایی جمهوری اسلامی نیز، با تكرار تبلیغات رسانه های پرو امریكایی، با تحریكات جنگی، با وعده هر روزه ״انقلاب״ بر دوش تخاصمات دولتهای غربی از جمله اسرائیل به نام "سرنگونی طلبی"، نقش مخربی علیه انقلاب كارگری و دخالت طبقه كارگر در سرنوشت جامعه دارند. این اپوزیسیون با تشدید خطر جنگ و جدال دولت اسرائیل و جمهوری اسلامی، جان میگیرد، با پیامهای امثال نتانیاهو جنایتكار آژیته میشود، با حمله گروههای اسلامی به دولت بشار اسد در سوریه و به نام تضعیف جمهوری اسلامی به وجد می آیند، به هر سناریوی سیاهی بر دوش اسرائیل و امریكا و شركای آنها در ایران به نام ״پایان عمر جمهوری اسلامی״ امیدوار میشوند و عملا به دنبالچه رسانه های غربی تبدیل شده اند. نقش مخرب این اپوزیسیون علیه انقلاب كارگری و دعوت به دفاع از رژیم چینج و انقلابات مخملی بر دوش ناتو و كشورهای غربی و تلاش برای فریب توده كارگر و مردم منتنفر از جمهوری اسلامی، غیر قابل توصیف است. نقش آنها در عمل مقابله با دخالت طبقه كارگر و امید و تصور گرفتن قدرت از پایین و توسط این طبقه و احزاب كمونیستی آن است. آنها عملا همراه جمهوری اسلامی و به نام مقابله با حكومت ایران، در مقابل جنبش سوسیالیستی طبقه كارگر قرار دارند و مشتركا قلب این طبقه و افق سوسیالیستی و برابری طلبانه آنرا نشانه گرفته اند. 

رهبران و فعالین كمونیست طبقه كارگر

جمهوری اسلامی علیرغم تمام تلاشهای تاكنونی اش، نتوانسته است طبقه كارگر ایران را به زانو در آورد. نتوانسته است امید این طبقه به تغییر این زندگی جهنمی، با اتكا به نیروی خود، را از بین ببرد و نتوانسته است عطش این طبقه به تحولات انقلابی در جامعه ایران را فروكش كند. اما با این وصف فقر عمومی و فضای جنگی بلای جان طبقه كارگر و مردم محروم است، چیزی كه برای تفوق بر آن و نجات طبقه كارگر و بخش محروم جامعه، نیاز به ارتقا سطح مبارزات و اتحاد وسیعتر طبقه كارگر را دارد. 

محور اصلی مبارزات موجود و مشترك طبقه كارگر بهبود زندگی و امنیت آن است. طبقه كارگر برای بهبود زندگی و كوتاه كردن دست بورژوازی ایران از تعرض بیشتر به سطح معیشت، خود راهی جز اتكا به اتحاد وسیعتر حول مطالبات مشترك خود ندارد. مبارزات روزانه و پراكنده در مراكز كارگری علیرغم اهمیت بالای آن، برای تامین تغییراتی جدی و محسوس در زندگی این طبقه و فتح سنگرهای جدید، نیاز به اتحادی فرا فابریكی و محلی دارد. و همزمان تامین امنیت در جامعه ایران محتاج مقابله جدی طبقه كارگر و رهبران و فعالین آن نه نه تنها علیه جمهوری اسلامی و استفاده از فضای جنگی حاكم بر منطقه، كه بعلاوه علیه هر نوع جنگ طلبی، تحریكات جنگی و تبلیغات جنگی است. 

طبیعتا تغییر توازن كنونی با اتكا به مبارزات متحد كارگری و فراتر رفتن از اعتراضات فابریكی و محلی، بر دوش شبكه فعالین و رهبران این طبقه و خصوصا كمونیستهای طبقه كارگر است. در جامعه ای كه تشکل مستقل کارگری ممنوع است و طبقه كارگر فاقد تشكلهای مستقل خود است، نقش شبكه فعالین كارگری در تامین اتحاد این طبقه به مراتب بیشتر میشود. پا پیش گذاشتن فعالین كمونیست طبقه كارگر در این دوره و تلاش برای متحد كردن كارگران، متصل كردن و همبسته كردن مبارزات موجود حول مطالبات اصلی این طبقه یك گام اساسی برای ارتقا و قدرتمند كردن طبقه كارگر در جدال با بورژوای ایران و حكومتش است.

اكنون فضای عمومی جامعه و خصوصا فضای جنبش كارگری و خودآگاهی این طبقه و سطح مبارزات آن، برای ایفای نقش شبكه فعالین كمونیست طبقه كارگر مهیا است. همسرنوشتی و احساس یكی بودن و مطالبات مشترك در مبارزات موجود و فضای حمایتی جامعه از طبقه كارگر، حمایت نسل جوان، بازنشسته و اقشار محروم از این طبقه چیزی است كه شاهدش هستیم. رهبران كمونیست و برابری طلب طبقه كارگر به هر میزان كه جلو صحنه آمده اند و جامعه آنها را دیده است، به عنوان شخصیتها و بخشا رهبران سیاسی جامعه صاحب اتوریته شده و توقع و انتظار از آنها بالا رفته است. این پدیده علیرغم تمركز جمهوری اسلامی بر این فعالین و تلاش برای دور كردن آنها از محل كار با توسل به زندان و پرونده سازی و اخراج، سرمایه ای بزرگ برای طبقه كارگر و جنبش اعتراضی و آزادیخوهانه مردم در ایران است.

امروز مبارزه با فقر با مبارزه برای عقب زدن تعرضات جمهوری اسلامی به فضای سیاسی، اعتراضی و رادیكال جامعه، پدیده هایی مانند آزادی زن و فشار جنبش حق زن بر جمهوری اسلامی، پدیده مقابله با اعدام و دستگیری و زندان و فضای پادگانی در مراكز كار، پدیده فضا نظامی و تبلیغات جنگی در جامعه به هم گره خورده اند. هر اعتراض كارگری، اعتراض بازنشسته، اعتراضات نسل جوان در دانشگاهها، بیانیه های و تومارهای اعتراضی كه علیه جنگ و فضا و تبلیغات جنگی و علیه اعدام و زن ستیزی و پدیده حجاب و علیه فقر و محرومیت منتشر شده اند، به خوبی این در هم تنیدگی را به نمایش میگذارد. این واقعیت كه بیان رفاه طلبی، صلح طلبی، قوی بودن جنبش علیه جنگ و اعدام و فقر و بی حقوقی زن است در تمام مبارزات كارگری، بازنشستگان، زنان، دانشجویان و اقشار محروم نمایان است. این مهم علاوه بر اینكه بیان خودآگاهی طبقه كارگر و اقشار محروم است، بعلاوه موقعیت كمونیسم و جنبش برابری طلبانه آن در جامعه را نشان میدهد. این حقایق امكاناتی جدی برای تاثیر گذاری كمونیستها در سیاست ایران و خصوصا فعالین و رهبران رادیكال كارگری را نشان میدهد. این سرمایه عظیم اگر بدرستی مورد اتكا و استفاده قرار بگیرد، جنبش كارگری میتواند قدمهای بزرگی به پیش بردارد و كمونیستها میتوانند بیشترین نقش را و باید در تامین این تحول بر دوش بگیرند.

این اوضاع امكانی برای جنبش كارگری و كمونیستی باز كرده است كه بتواند به راحتی به زبان خود سخن بگوید، پرچم عدالتخواهی كارگری را بلند كند، كل آزادی، كل برابری و جامعه بری از استثمار و بی حقوقی را پرچم خود كند. در چنین شرایطی نه تنها جمهوری اسلامی و بورژوازی ایران را در تنگاه جدی قرار خواهیم داد، نه تنها انقلاب سوسیالیستی را به عنوان یك گزینه قوی و ممكن روی میز خواهیم گذاشت، كه راه جنبشهای ارتجاعی و ضد كارگری كه امروز همگی در جوار دولتهای غربی و سیاست و امیال آنها میچرخد را نیز بیش از همیشه به حاشیه میرانیم. 

۲۲ دسامبر ۲۰۲۴