هیستری شناسایی و شکار ایتام و زنان بی سرپرست
از "سخآ" تا "خانه برای ایران"

در فاصله سه هفته از اردیبهشت ماه دو پروژه بزرگ بورژوازی ایران بر روی صفحات خبری قرار گرفت. "سخا"، سامانه ملی خیر و احسان است و "خانه برای ایران" طرح جامع تحول صنعتی است. سخا اشاره به سر و سامان دادن به صدها هزار میلیارد تومان در سال و "خانه برای ایران" طرح جهش بزرگ تولید صنعتی از پالایشگاه ها و کارخانه ها به سمت کار ارزان خانگی در بردگی مافیای کمیته امام و شرکا است. موتور محرکه این دو طرح بر دوش  ایتام و محسنین و زنان بی سرپرست قرار گرفته است. به این ترتیب در همان ضرب اول وزیر و وزارتخانه های و متخصصان اقتصادی ول معطل و زاید خواهند بود، جملگی به اتفاق وزیر کار و اعوان و انصار خانه کارگرش میتوانند به سائیدن کشک اعزام گردند، چرا که کمیته امام سر نخ همه ماجرا را در دست دارد.  در هسته مرکزی این بیان طنز آلود هیستری ننگین شناسایی و شکار بازماندکان خانواده های کارگری قربانیان تلفات ناشی از سالها فقر و سوانح جنایی محیط کار قرار دارد. همان اطلاعات محدود تاکنونی نشان از سالها تدارک برای این جنگ مافیایی دارد. کند و کاو در زمینه دروغ کثیف خدمات کذایی دستگاه مافیایی خیریه های مذهبی و دولتی؛ و بعلاوه، تاکید بر واقعیت پنهان و  با شکوه دخالت مستقیم کارگران و مردم شرافتند  در همیاری و مراقبت از  قربانیان کار در جامعه موضوع نوشته است. 

بالاخره رمز بقاء و پیشرفت کاپیتالیستی ایران توسط جمهور اسلامی بورژوازی ایران خود را در قالب هیستری مسخره نمایان ساخت. همه کسانی که سانتی مانتال نهفته در عشق و عرفان افراطی به ایتام و محسنین را دست کم گرفتند، امروز وقت آنست تمام نیروی خود را برای کوتاه کردن دست  مرده خوری کفتارها، همه آنچه که بورژوازی ایران میداند و میتواند، بکار گیرند.     

"سخا" – نقطه عطف بزرگ در پهنه اقتصاد سیاسی جامعه

" هدف سامانه سخا  شناسایی ظرفیت خیریه‌ها و شفاف‌سازی عملکرد آنان و کمک به رفع مشکلات این تشکل‌هاست" (باشگاه خبرنگاران جوان، 16 اردیبهشت 1404 ،  www.yjc.ir/00bXaE ) ایشان، ابراهیم باغبانی است که با اعلام ثبت نام هفت هزار و ۶۹۶ خیریه، تشکل و مراکز نیکوکاری از ضرورت شفاف سازی میگوید. او دم از یک نقطه عطف میزند. 

"با وجودی که بیش از ۴۵ سال از عمر نظام می‌گذرد اما باز هم تعداد فقرا به صورت دقیق مشخص نیست و اینگونه نمی‌توان منابع را درست مصرف کرد. ما در شناسایی، رتبه بندی و ارائه خدمات به نیازمندان مشکل داریم و باید بر اساس اولویت و نیاز به فقرا خدمات ارائه شود.  تعداد خیریه‌ها به صورت دقیق در کشور مشخص نیست و ارائه خدمات از چند خیریه در یک حوزه به یک خانوار وجود دارد." (رئیس مرکز پایش فقر و شناسایی کمیته امداد، سایت صاحب خبران،  16 اردیبهشت 1404) 

جناب نوکر و جیره خوار، توضیح  پانزده سال لفت و لعاب و اجتناب از ساده ترین حساب و کتاب در امور هردنبیل حداقل 7 هزار بنگاه "خیریه" خوار با حیف و میل نهصد هزار میلیارد تومان را  با حمله به "ارائه خدمات در چند خیریه در یک حوزه به یک خانوار" به گردن خود مددجویان میاندازد! 

"میزان یارانه حمایتی در بودجه ۱۴۰۴ حدود ۹۲۳ هزار میلیارد تومان تعیین شده که مجموع پولی که به عنوان مستمری به کمیته امداد میرسد داده می‌شود ۱۰۰ هزار میلیارد تومان است" (ابراهیم باغبانی، همانجا). ایشان میپرسد بودجه رسمی قریب هزار میلیارد تومان، یک رقم که هنوز باید در حسابرسی به هفت هزار واحد خیریه تکمیل شود صرف چه میشود که هنوز فقط صد هزار میلیارد تومان  آن به پدرخوانده مافیای این بیزینس میرسد؟

 بورژوازی و جمهور اسلامی سرمایه در ایران ماشین "تولید" بی وقفه جمعیت از شهروندان که هراسان در پی نان و سرپناه و دارو از هر طرف به کمیته امام حواله داده شده اند؛ به یک هیولا در سرکوب و در تخطئه حقوق و حرمت انسانی اکثریت شرافتمند جامعه تبدیل شده است. کمیته امام حق دارد در سوابق خود هنوز در مقابل پرونده وزارت کار بخود ببالد که در مقابل پیکر چهار هزار کارگر در کشتار سالانه برنامه ریزی شده در محیطهای کار فقط شانه بالا انداخته است. 

ملاحظه میفرمائید بعد از چهار سال دوندگی تعداد کل نیازمندان ثبت شده در کل سامانه سخا بسختی از یک میلیون نفر تجاوز میکند. تنها 600 هزار کارگر ساختمانی فاقد بیمه و با درآمد یک کارگر روز کار موقت با دستمزد معادل سی در صد از خط فقر، 96 درصد از کل طبقه کارگر در قرارداد موقت، صدها هزار کارگر بیکار ... سوال این است اگر نه از صف ثبت نام در سامانه سخا، پس  فقر و نیاز آن جامعه سر از کجا در میاورد؟  اگر نه کمیته امام و شرکا، پس این کدام مدد و کدامین درب است که بصدا در میاید؟ 

فغان هیستریک عالی جناب شکارچی کمیته امام آشکارتر از این حرفهاست. از کل افراد نیازمند ثبت‌نام شده " تعداد ۱۸ هزار و ۵۶۸ نفر آن مربوط به نیازمندان معرفی شده استان کردستان است". (ابراهیم باغبانی همان گفتگو) 

"خانه برای ایران": یک دسیسه و دیگر هیچ!

کمیته امام و بهزیستی و شعبات دیگر این مافیا هرگز انتخاب داوطلبانه و آگاهانه مددجویان نبوده است. از صف طولانی فروش کلیه و مغز استخوان، دست فروشی، کار کودکان، تا کارتن خوابی، و مال باختگانی  که دار و ندار خود را در جستجوی یک افسانه ابلهانه  بر باد داده اند، زندانیان جرایم غیر عمد که شاید بقول شاملو "راه بر مردی رباخوار"  بسته اند، مشتریان نگون بخت طب گیاهی و جادو و کف بینی ... همه از جمله پیچ و خم راه  طولانی است که به بنگاه های خیریه ختم شده است تا آنجا در بیغوله های کار اجباری در ازاء "مدد" جزیی و پیش پاافتاده استثمار شوند. دارهای قالی بافی متعلق به کمیته امام درخانه فقیرترین  خانواده های کارگری در "کمرکش طلای قالی ایران" ازشهرهای بیجار ودیواندره تا سنندج و مریوان با همه نکبت کار کودکان و لطمات جسمی و فرسایش روحی زنان زحمتکش بسیار گویا است.

 ساماندهی امروز ربطی به خیرات و نجات مدد جویان  ندارد. بلکه اینجا سر از رویای "خانه برای ایران" و به بیان دقیق تر  "مشاغل خانگی و تعیین آینده بازار کار در ایران" در میاوریم. توسعه اقتصاد و چشم انداز  آینده بازار کار هفته گذشته در اولین گردهمایی "رویداد مشاغل خانگی ایران" وزیر کار را در همراهی با مقامات دولتی و پارلمانی میزبان کمیته امداد و همزیستی شهرداری پشت میکروفن سخنران قرار داد:

" طی هفته آینده مقررات جدیدی که با آن بتوان کالاها و صنایع دستی واحدهای خرد و کوچک را صادر کرد تدوین خواهیم کرد و درصدد هستیم با ایجاد تغییرات گسترده در سیستم مالی، آموزشی و تجاری که در حمایت از مشاغل خانگی ایجاد می‌کنیم، جهش قابل توجهی در این بخش داشته باشیم. باید از دست پتروشیمی‌ها و معادن و شرکت‌های بزرگ و پالایشگاه‌ها راحت شویم و آنها را به بخش خصوصی و بخش‌های دیگر دولت بسپاریم و به وظیفه اصلی خود یعنی حمایت از مشاغل خرد و خانگی بپردازیم. ... مشاغل خانگی نقش مهمی در توسعه اقتصاد دارند و آینده بازار کار جهانی را تعیین می‌کنند. " (وزیر کار، سایت دنیای اقتصاد، 22 اردیبهشت 1404)

وزارت کار و کمیته امداد و بهزیستی هر سه قطب های جنایت رسمی علیه طبقه کارگر، زیر تیتر "امداد و خیریه" هستند که سالهای سال از تجربه سازمان دادن بیغوله های بهره کشی از نیروی کار زنان و کودکان و ممدجویان را پشت سر دارند. زیر زمین های استثمار وحشیانه روی دار قالی بافی، بافندگی و آشپزی و کارهای خدماتی و خیاطی ها بازاء پول سیاه صدقه خیرات، فقدان هر گونه نظارت قانون کار و هر گونه بازرسی، تحت نظارت پایگاه های کنترل مذهبی امروز نیاز به تجدید سازمان پیدا کرده اند.

حقیقت با شکوه ولی پنهان کارگری

از دوران معاصر در شرح سخت ترین دوران حیات طبقه کارگر زیاد گفته شده است. در بازگویی این تاریخ هنوز چیز زیادی  از رگه اصلی کرامت و عمق اصالت همبستگی کارگری جامعه در حمایت سخاوتمندانه و بدون توقع و بیدریغ از اعضای بیمار، سالمند، معتادیان و دیگر قربانیان  آن در خودآگاهی نسل  معاصر طبقه به چشم نمیخورد. این دوره با تسری سرطانی شغلهای دوم و سوم،  اضافه کاری کاری "داوطلبانه" کارگران صنعتی، فرسودگی کمرشکن ناشی از کار خانگی دوران صف ها و کوپن ها و زندگی کوفتی نسیه ها و قسطی و کرایه عقب افتاده بود. در این رهگذر بخش مهمی از انرژی و توان طبقه کارگر در ایران صرف سازماندهی یک شبکه مالی به عزم تامین ملزومات اعتصاب برای افزایش دستمزد، علیه اخراج، و هر سنگر تازه در دفاع از مزد و در پاس همبستگی و حرمت کارگران گردید؛ تا از پس  وضعیت فلاکت بار  بربیایند.   

تاریخ معاصر باید به نفع طبقه کارگر قدرتمند، با انبوه روایت از اراده و مبارزات کارگری  ورق بخورد. این جز با یک شبکه قدرتمند همبستگی مالی توده ای ممکن نیست. این همبستگی و این شبکه ها هم اکنون وجود دارند. اما در مسیر انواع خیریه های دولتی  به هدف خود نمیرسد. بازماندگان فجایع در خانواده های کارگری "ایتام و بیوگان" بینوا نیستند.  آنها اعضای خانواده بزرگ کارگری هستند که باید قبل از هر چیز از دست جنایات و از دست فریبکاری چندش آور سانتی مانتال  طبقه حاکم حفاظت شوند. فقر و فاقه همه گیر در آن جامعه حاصل تبعیض و بهره کشی یک مشت انگل تبهکار است که خون میلیونها خانواده شریف و زحمتکش را در شیشه کرده اند. هیچ بلیه آسمانی هرگز قدرت خلق این فاجعه را نمیداشت و هرگز توانایی تداوم آنرا نمیداشت. 

طبقه ما هنوز به هر اعتصاب کارگری، به هر تک پیروزی، به هر تک عضو تازه و آگاه و سختگیر شبکه همبستگی مالی در کارخانه و در محلات نیاز مبرم دارد تا نیروی عظیم خود را برای بگور سپردن نکبت اسلامی سرمایه بی مهابا بکار اندازد.