در دهه های اخیر و تا به امروز مساله کرد در منطقه تحولات سریع و سرنوشت سازی داشته است. اتفاقاتی که در چند سال اخیر افتاد نتیجه ی ناگزیر چند دهه سیاست و عملکرد ناسیونالیسم کرد در منطقه است.
پیام اوجلان برای خلع سلاح و انحلال حزب کارگران کردستان ترکیه "پ.ک.ک"، توافق حزب اتحاد دموکراتیک کردستان سوریه "پ .ی . د" با دولت احمد الشرع در دمشق و ادغام نیروهای کرد در ارتش سوریه و کنترل اقتصاد بویژه منابع نفت کردستان توسط دولت مرکزی سوریه و سرنوشت سرگردان بیش از دو دهه ی دولت اقلیم کردستان عراق، تحولاتی است که در جریان است.
سوال این است که آیا تحولات کنونی در تعیین سرنوشت مساله ملی کرد در این سه کشور اجتناب ناپذیر است؟
از نظر من جواب مثبت است و دلایلش را توضیح خواهم داد. بحث من در مورد درست یا غلط بودن سیاست جدید اوجلان و صالح مسلم رهبران احزاب کردی در ترکیه و سوریه نیست. چرا که اگر کسی فکر می کند راه حل دیگری وجود دارد باید بگوید. من این سیاست جدید را در شرایط کنونی دو کشور محتوم و اجتناب ناپذیر میدانم. این که آرزو و ایدآل های ما رفع ستم ملی چه با استقلال و چه با حقوق شهروندی برابر در دو کشور است، تغییری در معادلات کنونی نمی دهد. ظاهرا هم اوجلان و حزبش و هم صالح مسلم و حزبش که استقلال را رد کرده اند، باید راه حل همزیستی سراسری با حقوق شهروندی برابر را انتخاب کرده باشند. آیا این حق طبیعی و مسلم مردم کردستان در ترکیه و سوریه مسجل می شود یا نه را توازن قوای جدید بین این احزاب و دولت های حاکم بر دو کشور پاسخ میدهد. از نظر من دورنما چندان روشن نیست. چرا که هم دولت اردوغان در راس یک دولت فاشیستی و غیر دمکراتیک است و هم دولت جدید الشرع تا بن دندان مرتجع با گذشته ی ارتجاع دینی سلفی و القاعده است که برای همه آشنا است. در نتیجه، توافقات جدید برای هر دو دولت تاکتیکی است نه حل ستم ملی کرد و یا حتی حقوق شهروندی برابر. این مخاطره ای است که مردم کردستان هم در ترکیه و هم بخصوص در سوریه با آن مواجه اند.
اما چرا سرنوشت مساله ملی کرد در منطقه به اینجا رسید؟
برای پاسخ به این سوال باید برگردیم و با توجه با فاکت و واقعیات های مسلم، به سیاست و عملکرد ناسیونالیسم کرد در منطقه، "ترکیه، سوریه، عراق و ایرانی، نگاهی بیندازیم:
۱- کردستان ترکیه
حزب کارگرات کردستان "پ.ک.ک" حدود 40 سال قبل تاسیس و به مدت 30 سال با دولت مرکزی درحال جنگ بوده است. عبدالله اوجلان رهبری این حزب ابتدا خواهان استقلال کردستان و تشکیل دولت واحد در هر چهار پارچه کردستان "ترکیه، سوریه، عراق و ایران؟ بود. بعدا این سیاست کنار گذاشته شد و اوجلان نهایتا امروز دنبال حقوق فرهنگی و زبانی کردها و ایجاد نوعی از خودگردانی در چهارچوب مرزهای ترکیه است.
من به سیاست های این حزب در منطقه "کردستان سوریه و عراق و بویژه در کردستان ایران فعلا کاری ندارم. از اتوپی ایده های اوجلان به نام "کنفدرالیسم دمکراتیک" و "خودمدیریتی" و "انحلال دولت" میگذرم که نه موضوعیت دارد و نه اصلا با تحولات و توافقات جدید خوانایی و جایگاه دارد. حل مساله ملی و رفع ستم ملی کرد در ترکیه دو راه حل داشت. یکی استقلال با رای مردم و یا همزیستی و حقوق شهروندی برابر در سراسر ترکیه.
شکی نیست که دولت های ترکیه بخصوص دولت اردوغان به هیچکدام از این دو راه حل واقعی و انسانی و دمکراتیک تن نداده اند. بیش از 20 سال جنگ هم هیچکدام از طرفین نتوانستند بر دیگری غلبه کامل کنند. دلیل این که دولت ترکیه تن به هیچگونه مصالحه و برسمیت شناختن حق مردم کردستان و رفع ستم ملی نداد و به جنگ حتی در سطح نسل کشی ادامه داد تنها برتری نظامی دولت مرکزی نبود. دلیلش اساسا سیاسی و به سیاست و عملکرد پ.ک.ک هم بر می گردد.
رهبری پ ک ک در مقابل توحش نظامی و کشتار ارتش دولت، همان رفتار را در پیش گرفت. پ ک ک در مقابل کشتار جمعی در کردستان، در مناطق ترک زبان همان شیوه ی ارتش ترکیه را در مقابل مردم انتخاب کرد. تبلیغات و پروپاگاند دولت، دشمنی کور و خونین کرد و ترک را دامن میزد. کردها را کوهی و وحشی می نامید و پ ک ک هم با انتقامجویی کشتار در مقابل کشتار، به فاشیسم و ناسیونالیسم ترک خدمت می کرد. اگر ارتش ترکیه منازل فعالین کرد را تخریب و خانواده هایشان را قتل عام میکرد. پ ک ک هم به منازل ترک زبان ها چه در خود کردستان و چه سایر مناطق حمله متقابل انجام می داد. در نتیجه، جنگ 30 ساله، جنگ کرد و ترک تلقی شد و بر آتش کینه ی قومی دامن می زد.
در حالی که اگر پ ک ک یا هر حزب سیاسی انقلابی اگر وجود میداشت، چه با آگاهگری و چه در عمل و رفتار بر برادری و برابری مردم صرفنظر از زبان و قومیت و مذهب تاکید می کرد، می توانست تبلیغات فاشیست ها و ناسیونالیست های عظمت طلب ترک را خنثی کرده و سمپاتی کارگران و زحمتکشان و مردم سراسر ترکیه را به خود جلب کند. این کار می توانست توازن قوا را به نفع مردم کردستان و تحقق خواستهایش تغییر دهد.
این جنگ می توانست جنگ دو ناسیونالیست یکی قومی و دیگری عظمت طلب و ضد کرد نباشد. می توانست جنگ کرد و ترک تلقی نشود. تحولات بعدی ترکیه هم این را نشان می دهد.
دولت های ترکیه بویژه دولت اردوغان همیشه به رای مردم کردستان نیاز داشته اند. بعلاوه "حزب دمکراتیک خلق ترکیه" که خواهان حل مساله ملی نه از طریق جنگ و حامی مردم کردستان است... نشان می دهند که زمینه رفع ستم ملی می تواند فراهم شود. حزب دمکراتیک خلق با وجود فشارهای سیاسی و امنیتی دولت که این حزب را طرفدار پ ک ک می نامد و تعطیلی بیش از 30 شهردار منتخب مردم کردستان و بازداشت و زندانی کردن بسیاری از رهبران حزب از جمله صلاح الدین دمیرتاش رییس این حزب...، با وجود این ها سومین حزب پارلمان ترکیه است و با دیگر جریانات چپ اپوزیسیون قدرتمندی در مقابل حزب حاکم ترکیه به رهبری اردوغان است. بعلاوه رفتار دولت اردوغان درمقابل ستم ملی مردم کردستان و حزب دمکراتیک خلق مدافع مردم کردستان باعث شده است سال ها دولت ترکیه پشت درب اتحادیه اروپا بماند و پذیرفته نشود. شورای اروپا بارها از دولت اردوغان خواسته که صلاح الدین دمیرتاش را آزاد کند.
خوب، این شرایط بویژه امکان فعالیت سیاسی و تبدیل شدن پ ک ک به یک حزب سیاسی توده ای همیشه فراهم بوده است. در طول سه دهه جنگ با توجه به دورنمای تاریک حل مساله کرد از طریق جنگ، فرصتهایی وجود داشته که پ ک ک بعنوان حزب سیاسی که حمایت توده های مردم کردستان را هم داشته بهمراه دیگر احزاب اپوزیسیون از جمله حزب دمکراتیک خلق اپوزیسیون سیاسی قدرتمندی در مقابل دولت اردوغان تشکیل دهند. این اتفاق می توانست ده سال قبل بیفتد به شرطی که پ ک ک نه بعنوان ضد مردم ترک زبان بلکه حامی حقوق سراسری و حقوق شهروندی برابر برای همه ی مردم ترکیه باشد.
اتفاقی که امروز افتاده و یا در حال انجام است هم زخم کینه دشمنی کرد و ترک را هنوز برخود دارد و هم توازن قوا به نفع ناسیونالیسم عظمت طلب ترک تغییر کرده است. و این شرایط بد و نامناسبی است که نتیجه اش انحلال پ ک ک و عواقب نامعلوم بعدی است.
۲- کردستان سوریه
من به گذشته دور برنمیگردم. زمانی که مردم کردستان سوریه علیه بشار اسد برخاستند، دخالت دول عربی منطقه و امریکا و متحدین و همزمان با جنگ علیه داعش، جنگ داخلی گسترده ای دراین کشور را به مردم تحمیل کردند. مردم کردستان سوریه به رهبری "حزب اتحاد دموکراتیک"، در جنگ داخلی علیه بشار اسد بیطرف ماند و در جنگ علیه داعش مبارزه ی چشمگیری داشت. جنگ کوبانی علیه حمله داعش به این شهر توسط حزب و مردم مسلح کوبانی حماسه ی افرید که تحسین افکار عمومی جهان را بهمراه داشت. مردم کوبانی و حزب شان داعش را شکست دادند و به عقب نشینی وادار کردند.
بعد از شکست داعش، نیروهای جنگ داخلی که از اقوام و ادیان مختلف بودند هر کدام بربخشی از سوریه تسلط داشتند. بخشی از این نیروها در شمال سوریه از جمله جبهه النصره و جریان دیگری به نام "ارتش ازاد سوریه" توسط دولت ترکیه تسلیحات و تجهیزات قابل توجهی از دولت ترکیه دریافت کردند. نهایتا جبه النصره به رهبری محمد جولانی " احمد الشرع" که اعلام کرده بود از القاعده جدا شده است، به همراه دیگر گروههای جهادی به هیات تحریر شام تبدیل شد. این گروه ها بهمراه ارتش ازاد ترکیه تحت حمایت ارتش ترکیه در مدت کوتاهی دمشق را تصرف کرده و بشار اسد و نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی فرار کردند.
در تمام این مدت کردستان سوریه تحت فشار نظامی سنگین ارتش ترکیه از هوا و زمین قرار داشت. دولت ترکیه خواستار خلع سلاح حزب اتحاد دمکراتیک شد. سرانجام در هفته های اخیر توافقی بین حزب دمکراتیک و دولت موقت احمد الشرع امضا گردید که بر اساس آن نیروهای مسلح این حزب بخشی از ارتش ترکیه محسوب می شوند. به این معنا این حزب دیگر نیروی مسلح مستقل نخواهد داشت. ضمنا علاوه بر نیروهای منظم حزب دمکراتیک، مردم کردستان سوریه عموما مسلح هستند.
انحلال احتمالی پ.ک.ک از طرفی و توافق صالح مسلم با احمدالشرع از طرف دیگر دست دولت و ارتش ترکیه را برای تداوم حملات نظامی به کردستان سوریه حداقل برای مدتی می بندد.
در این تحولات آیا مردم کردستان سوریه به نوعی خودگردانی و در بهترین حالت حقوق شهروندی برابر میرسند یا نه را هنوز نمیتوان بطور قطع جواب داد. توازن قوای نیرو در سوریه جدید تعیین می کند که کردستان سوریه چه نقشی در حاکمیت جدید برعهده گرفته و چقدر می تواند از سکولاریسم و حق زن که در کردستان سوریه برقرار است دفاع کند. واقعیت کنونی دولت ارتجاعی مذهبی دمشق این را نشان می دهد که تبدیل سوریه به کشوری دمکراتیک و سکولار با حق برابر زن و مرد بسیار بعید و به معجزه میماند. آنچه مسلم است حزب اتحاد دمکراتیک باید بر این قوانین پافشاری کرده و به قوانین مذهبی ضد زن و تهدیدات دولت مرکزی تن ندهد. البته نباید فراموش کنیم که تشکیل یک دولت واحد مرکزی با حضور همه ی نیروهای ضد و نقیض موجود و بقایای طرفداران بشار اسد که جمعیت عظیم علوی های شیعه را تشکیل می دهند با حمایت جمهوری اسلامی، بسیار سخت و چه بسا جنگ داخلی دیگری قابل تصور است. مردم کردستان سوریه باید با دیدن این مخاطرات بتوانند گلیم خود را از اب بیرون بکشند.
۳- کردستان عراق
داستان کردستان عراق هم طولانی است و همه شاهد تحولات در این بخش بوده ایم. احزاب ناسیونالیست حاکم بر کردستان عراق بیشتر از دو دهه است نتوانسته اند اداره واقعی جامعه را برعهده گرفته و معیشت و امنیت مردم را تامین کنند. تقسیم کردستان بین دو حزب عشیره ای طالبانی و بارزانی یکی وابسته به جمهوری اسلامی و دیگری وابسته به دولت ترکیه از عوامل این شکست است. امروز دولت فدرال در کردستان بی معنی است. بخش بزرگی از کردستان حدود یک سوم آن در کنترل دولت مرکزی است. بعلاوه کنترل مرزهای کردستان و درآمد نفت هم در اخیتار دولت مرکزی و حشد شعبی نیابتی جمهوری اسلامی است. حقوق بگیران کردستان همواره باید منتظر رسیدن مزدهایشان از بغداد باشند و معیشت مردم در گرو داد و ستدهای دو حزب حاکم و دولت مرکزی است که همواره مورد مناقشه است. در این دو دهه کردستان عراق بیشتر شبیه به یک اردوگاه است که احزاب حاکم و سرمایه داران با درآمدهای میلیاردی خون جامعه را می مکند و بیحقوقی و فقر و بیکاری دردناکی را به جامعه تحمیل کرده اند. سرمایه داران وابسته به احزاب کردی، دست در دست سرمایه گزاران ایران و ترکیه، بازار کردستان را در اختیار دارند. از قانون کار کارگری و برابری زن و مرد خبری نیست.
در نتیجه بعد از دو دهه که ستم ملی ملت بالادست وجود ندارد، مردم کردستان با ستم های مضاعف و کم ترین امکان معیشت و زندگی سالم حتی برق و آب و بهداشت و درمان مواجه هستند.
این در حالی که است مردم کردستان عراق فرصت هایی داشته اند تا به استقلال از حکومت عشیره ای و مذهبی تحت حمایت جمهوری اسلامی برسند. حداقل در دهه اول با توجه به عدم استقرار واقعی حکومت مرکزی و دعواهای قومی و عشیره ای و مذهبی برای تقسیم قدرت و ثروت و در حالی که ارتش صدام هم متلاشی شده بود، اعلام استقلال کردستان کاملا ممکن بود. زمانی که بارزانی رفراندوم استقلال را فراخوان داد و اکثریت عظیم مردم به آن رای مثبت دادند، معلوم شد این سیاست و ترفندی برای فشار بر حکومت مرکزی بغداد است نه استقلال واقعی کردستان. در نهایت کردستان عراق هنوز جامعه ای سرگردان و بدون افق و دورنما است.
من در جواب سوال این که آیا این تحولات اخیر در تعیین سرنوشت مساله ملی کرد در این سه کشور اجتناب ناپذیر بوده است؟ گفتم آری چنین است. ناسیونالیسم کرد و احزابش در هر سه کشور هیچ وقت دارای سیاست و افق روشن و استفاده از فرصت های تاریخی نبوده اند. سیاست و عملکرد احزاب این جنبش، با هر تفاوتی که داشته اند، از آغاز تا امروز مخرب بوده و دودش به چشم ده ها میلیون زحمتکشان کردستان رفته است.
این واقعیت تاریخی نشان داده و اثبات کرده است که رفع ستم ملی با درد کم تر تنها بر عهده جنبش کمونیستی و کارگری و زحمتکشان کردستان در هر بخش آن است.
۴- کردستان ایران
در تاریخ جنبش ناسیونالیسم کرد در منطقه، هر تحولی در یکی از بخش های کردستان بر دیگر مناطق تاثیر مستقیم داشته است. این تاریخ و جنبش با محتوای مشترک "کردایتی" اما احزاب و جریانات و سیاست های متفاوت، شامل ضد و نقیض ها، دوستی های مقطعی تا دشمنی تمام عیار می شود. رویای کردستان یک پارچه ی اوجلان نتوانست در بخش های دیگر کردستان طرفدار پیدا کند و کنار گذاشته شد.
در صورت خلع سلاح و انحلال پ.ک.ک و ادغام حزب برادرش در دولت مذهبی و سوپر ارتجاعی سوریه، پ.ک.ک که چشم و چراغ جنبش ناسیونالیسم کرد منطقه محسوب میشد، به نقطه ضعف این جنبش تبدیل میشود.
به قدرت رسیدن احزاب ناسیونالیست کردستان عراق در آغاز به قبله ناسیونالیسم کرد بویژه در کردستان ایران تبدیل شد. اما شکاف و جدال دو جریان ناسیونالیست در کردستان "طالبانی و بارزانی" بر سر قدرت و ثروت، هم حاکمیت یکپارچه ی آن ها در کردستان را ناممکن کرده و هم آن ها را به وابستگان دول منطقه یکی جمهوری اسلامی و دیگری دولت اردوغان ترکیه تبدیل کرد. در همین رایطه احزاب چپ و راست جنبش ناسیونالیسم کردستان ایران هم، دو قطبی شده و بخشی تحت حمایت جریان طالبانی و بخش دیگر زیر نفوذ حزب بارزانی قرار گرفتند.
با افول حکومت فدرال کارتنی اقلیم کردستان و سلطه ی مستقیم دولت مرکزی بر بخش های بزرگی از شهرها و منابع و مرزهای کردستان، "برادران کرد" حاکم در اقلیم کردستان به دستور جمهوری اسلامی، احزاب اپوزیسیون کرد ایران را خلع سلاح و روانه اردوگاه های آوارگان کرد.
در نتیجه، برای احزاب ناسیونالیست کرد ایران، کورسویی از امید باقی نمانده است. آنچه که قابل تصور است این است که این احزاب با وجود هر شعاری که در هر مقطعی دارند، در ادامه ی سیاستهای تا کنونی بیش از پیش به طرف جمهوری اسلامی و جناح هایش سوق پیدا می کنند. رییس جمهور کرد زبان، انتخاب استاندار یا فرماندار کرد، تعیین رشته ی زبان کردی در دانشگاه، تعیین روز لباس کردی...، چیزی برای احزاب ناسیونالیست کرد باقی نگذاشته است. انتصاب مسعود پزشکیان، می رود انقلاب فرهنگی احزاب کردی در کردستان که با فراکسیون کرد با لباس کردی در مجلس شورای اسلامی و تشکیل حزب اصلاح طلب کرد آغاز شده بود را به سرانجام برساند. به این ترتیب "رویای اعدام کرد به دست کرد" رهبری حزب دمکرات "خالد عزیزی" متحقق میشود.
اما عواقب سرنوشت ناسیونالیسم کرد و احزابش در کردستان ایران، دورنمای سرنوشت مردم کردستان نیست. دوست و دشمن می دانند پدیده ای که کردستان ایران را از دیگر بخش های کردستان "ترکیه، سوریه، عراق" متفاوت و مجزا می کند وجود یک جنبش کمونیستی آزادیخواه و برابری طلب کارگران و زنان و جوانان است.
تجارب عینی و واقعی تا کنونی کردستان ایران، این تفاوت را آشکارا نشان می دهد. جنبش کمونیستی و کارگری در جنبش انقلابی کردستان توانست با سیاست های رادیکال و آگاهی بخشی و انساندوستی و آزادیخواهانه، کردستان را از تنگناهای زیادی بگذراند و به امروز برساند. جنبش انقلابی کردستان تا زمانی که توانست و ممکن بو، مسلحانه از دستاوردهای انقلاب بهمن 57 و سرنگونی دیکتاتوری شاه دفاع کرد. جنبش ما ضمن این که هیچ وقت مبارزه مسلحانه علیه جمهوری اسلامی را نفی نکرد، اما سیاست اراده گرایانه ی "جنگ جنگ تا پیروزی" هم نداشته است. سیاست جنبش ما دفاع از اردوگاه نشینی بهر قیمت نبود. توده های کارگر و زحمتکش هم از مبارزه مسلحانه ی جنبش انقلابی خود حمایت کردند و هم با دخالت مستمر خود تنور مبارزه و مقاومت توده ای علیه جمهوری اسلامی را گرم نگه داشته اند. ما توانستیم توطئه های ضد کمونیستی و ضد کارگری احزاب ناسیونالیست را خنثی کنیم. توانستیم همبستگی و هماهنگی مبارزه کارگران و مردم کردستان با جنبش سراسری ایران را تامین و تضمین کنیم. جمهوری اسلامی تلاش بیشرمانه زیادی کرد تا جنبش انقلابی کردستان را جنگ کرد و فارس تصویر و تحریک کند. بنگاه های پروپاگاند شفاهی و کتبی و فیلم و مستند جعلی ساختن جمهوری اسلامی برای خدشه دار کردن جنبش انقلابی کردستان سنگ تمام گذاشتند. اما صحت و قدرت جنبش کمونیستی و کارگری ما در کردستان و تامین همبستگی سراسری، این تلاش را خنثی کرد.
خیزش ها و جنبش های اجتماعی یک دهه اخیر از 96 تا جنبش ازادی زن در 1401 و تا به امروز نمونه های همبستگی سراسری و بویژه نقش پیشروانه ی کارگران و زحمتکشان زن و مرد در کردستان در جنبش آزادی زن، کردستان را به پایگاهی رزمنده و رادیکال و آزادیخواه برای جنبش آزادی و رفاه و برابری در سراسر ایران تبدیل کرده است. "کردستان چشم و چراغ ایران" نمونه ی تاریخی و اثباتی این تحول تاریخی است.
در یک کلام و بر اساس تحولات و فاکت های روشن، در جهان معاصر دستیابی به آزادیهای دمکراتیک، رفاه و برابری زن و مرد و از جمله رفع ستم ملی برعهده جنبش کمونیستی واحزاب کمونیست و کارگری این جنبش است.