هرج و مرج حاکم بر جامعه در ایران بر هیچ کس پوشیده نیست. این هرج و مرج تعرض افسار گسیخته سرمایه علیه کار و علیه موجودیت جمعیت بزرگ جامعه است که حکم میراند. دستمزد کارگران در مرکز این هرج و مرج قرار گرفته و هیچ نشانی از پایان آن در دست نیست.
هیچ کس نمیداند چند نفر، چند کارگاه یا در چه محدوده ای و چگونه مشمول قانون کار قرار دارند؛ ایران را باید نوبر جامعه کاپیتالیستی تاریخ بشری به حساب آورد که در آن قوانین ناظر بر استثا و عدم شمول، دست کم پنج برابر قدرت اجرایی قانون کار است. دستمزدها فقط یک وجه آفتابه لگن حقوق کار را تشکیل میدهد. دم از تامین اجتماعی زده میشود در حالیکه کلنجار جمعیت کارگری جامعه در فرسایش جسمی و روحی، در گرداب بیکاری و حوادث کار و گرانی کارد را به استخوان رسانده و قابل تحمل نیست.
دستمزدها تنها محل تامین زندگی کارگران جامعه است، هیچ کس از دستمزد واقعی کارگران خبر ندارد، مصوبات و تشریفات دستمزد نوبت به کارگران که میرسد پوچ است. خود را مسخره کرده اند، بعد از چهل پنجاه سال حداقل معیشت شان از ده درصد هزینه ماهانه یک خانواده کارگری فراتر نمیرود هنوز هم حضرات حاکم طلبکارند و دو قورت و نیم شان باقی است! با نیشهای تا بنا گوش باز رو به کارگر ادای نمایندگی درآورده، تشر نظم و کار میزنند، برایش کارزار و شکایت نامه و عدالت اداری علم میکنند!
بحران و تورم و تحریم و بودجه و ارز از سر و کول جامعه بالا میرود، هیچ کس نمیداند چاره چیست، میان بالایی ها در قمارخانه کاپیتالیستی برایش حزب میسازند، رئیس جمهور میتراشند و با گاری خبرگان هر روز در قانون و مصوبه تازه دست کارگر و زحمتکش جامعه از درمان و دارو و بهداشت و مسکن و امکانات رفاهی کوتاه میشود، هر روز اقلیت کوچکتری هر چه بیشتر گردن کلفت میکنند... و در اوج افتضاح و سرشکستگی و هرج و مرج رو به کارگر جامعه موعد موعود سالانه تعیین حداقل دستمزدها آنهم حاصل چانه زدن مواجب بگیران خانه کارگر در شورای عالی کار را نشان میدهند.
هرج و مرج حاکم مظهر عیان ذات نظام کارمزدی حاکم است. در روز روشن موجودیت و توقعات کارگر جامعه بر اساس سود سرمایه لگدمال میشود. همه امکانات و نعمات جامعه از مدارس، بیمارستانها، تا پوشاک و خوراک و همه چیز تولید کار کارگران از دسترس خالقین آنها دور نگه داشته میشود. هر روز هزاران هزار خانواده کارگری در دل بیماری و احتیاج از صف بیمارستانها، دارو، غذا و نان تا چه رسد به تفریحات بیرون انداخته میشوند، هرج و مرج حاکم جایی به اوج خود میرسد که مصوب شورای عالی کار را به صورت او کوبیده میشود، که دستمزد او کفایت نمیدهد، که مطابق نقشه طبقه حاکم تا چانه زدنهای بعدی خود و خانواده اش فاقد ارزش صرف سیب زمینی و قرص مسکن یا نیمکت مدرسه بدرد بخور است ... که چاره ای جز سوختن و ساختن ندارد!
سناریوی تعیین دستمزد سالانه و خیمه شب بازی جفنگ شورای عالی هرگز خواسته و انتخاب طبقه کارگر در ایران نبود. سی سال پیشتر، در اولین بارزه های قدرت کارگری بساط شوراهای اسلامی و خانه کارگری ها با اردنگی از مراکز تولیدی جمع شد. هیچ وقت، هرگز، کوچکترین اقدامی در جهت نمایندگی قانونی و بر حق کارگران در ایران صورت نگرفته است. هر اندازه هرج و مرج هرگز نمیتواند سر سوزن از ادعا و اقدامات کل بالماسکه تعیین سالانه دستمزدها در ایران را به انتخاب و به منافع کارگران در ایران نسبت دهد. هیچ کس نمیداند و ظاهرا بنظر میرسد وجدان سیاسی رایج در رسانه و الیت روشنفکری جامعه خود را در مقابل توحش آشکار علیه موجودیت دهها میلیون مردم کارگر و زحمتکش، اینچنین بی شرمانه، به نفهمی بزنند.
کارگر جامعه مجبور نیست، محکوم به تسلیم نیست، قربانی خاموش هرج و مرج حاکم، هر چقدر سازمان یافته، هر چقدر جنایتکارانه، هر چقدر متکی به چماقداران وزارت کار و خانه کارگر؛ نخواهد بود. همه از خود میپرسند، کسی میدانند کی شورش کارگری به این وضعیت پایان خواهد داد. اما در این میان همه، و بیش از همه کارگران میدانند چرخ تولید جامعه و در اوج نظم و سازندگی در دست آنها است.
در اوج هرج و مرج حاکم، مطالبه دستمزدها ابزار اتحاد وسیع و سراسری طبقه کارگر را در دسترس قرار داده است. اهرم شکل گیری عملی و فوری آن در اعتراضات مراکز اصلی صنعتی در جریان است، خواسته های آن شناخته شده و بدیهی و قابل دفاع هستند. شبکه رهبران کارگری و توافق بر سر یک حرکت رادیکال و تعرضی میتواند از دستمزدها یک سکوی پرش تعیین کننده و تاریخی بسازد:
پایان فوری بازی "ارباب و رعیت" در شورای نمایشی عالی کار
رجوع به خود کارگران، نمایندگان واقعی و مستقیم کارگران برای تعیین دستمزدها
شهامت داشته باشید: از خود کارگران بپرسید چه میخواهند!