مدتی است بحث "تعیین حداقل دستمزد" و محاسبات "كارشناسان حكومتی"، از شورای عالی كار تا  وزیر تعاون، كار و رفاه اجتماعی، رئیس اتاق بازرگانی، "فعالین كارگری" حكومت، خانه كارگر، مقامات دولتی، كارفرمایان و چند دوجین "كارشناس، متخصص واقتصاد دان" كرایه ای راه افتاده است و رسانه های حكومتی پر از پروپاگاند پوچ و ضد كارگری شده است. اوضاع چنان وخیم است كه همه این صف بلا استثنا، از فقر خانواده كارگر، از بالا رفتن هزینه های زندگی، پایین آمدن ارزش پول، بالا رفتن اجاره مسکن و دارو و دكتر و هزینه آب و برق و ... میگویند. همه بلااستثنا لباس كارگر دوستی پوشیده و دستمال بدست اشكهای نداشته خود را پاك میكنند و مدعی اند همراه دولت و حاكمیت در فكر "بهبود زندگی" طبقه كارگر در ایران اند. 

وقتی به این كارنوال سران ضد كارگر و اظهار نظرهایشان نگاه میكنید، از این درجه بی شرمی، ریاكاری و كلاشی و وقاحت، از شعبده بازی و كلاهبرداری و حقه بازی این صف، انگشت به دهان میشوید. اما حقیقت این است كه این صف از خبره ترین عناصر و با تجربه ترین مبلغین و مروجین تحمیل استثمار و بردگی و فقر به نام ״كارگر دوستی״ به طبقه كارگر و اقشار محروم جامعه ایران اند. كسانی كه تلاش میکنند ضدكارگری ترین، بیرحمانه ترین و ضد انسانی ترین تعرض بورژوازی ایران به معیشت طبقه كارگر در این جامعه را با لاف زنی های متعفن و به نام ״دفاع از كارگر״ و وكیل مدافع او در بسته بندی شیك تحویل جامعه بدهند. اینها سربازان قسم خورده بورژوازی ایران برای مهندسی افكار، كاشتن تخم یاس و ناامیدی در طبقه كارگر، مهندس شكستن حرمت و كرامت و اعتماد به نفس و حق طلبی كارگری در این جامعه اند. كلاشان ضد كارگری كه به مرگ میگیرند تا طبقه كارگر به لرز قناعت كند. 

این مجموعه بازاری راه انداخته اند و چنان به چانه زنی و "نقد" دیدگاههای هم میپردازند كه انگار واقعا بخشی از آنها از موضع "كارگر دوستی" میخواهند بقیه را ״سر راه״ بیاورند كه باید برای كارگران كاری كرد و گوشزد میكنند كه كارگر حق دارد. بازار مكاره "جنگ و جدال" بر سر "حق كارگر" راه انداخته و جناح بندی های درون حكومتی و جدالهای خود را به "كارگر و حقوق كارگر و دستمزد كارگر"، آویزان میکنند تا بتوانند بر سر هر ناباوری كلاه شرعی بزرگی بگذارند. میكوشند توجه طبقه كارگر را به خود جلب كنند، متقاعدش كنند كه ״اوضاع خوب نیست״ و باید برای حفظ نان شب از ״بلند پروازی״، یعنی حق خود، دست برداشت و ״پا روی زمین گذاشت״ و به تحمیل فقر و فلاکت بیشتر تن داد و تحمل كرد. 

در میان "تلاشهای" این صف و در نتیجه كار تا كنونی آنها، انواع ارقام، از رقم ٢٣ میلیون تومان به عنوان حقوق پایه از جانب شورای عالی كار تا افزایش ٣٠ تا ٥٠ و حتی ٧٠ درصد دستمزدها، مطرح شده است. میگویند با توجه به هزینه بالای زندگی در كلان شهرها، دستمزدهای محلی و استانی تعیین كنیم. عده ای از این صف لباس كارگر دوستی پوشیده و با توجه به افزایش هر روزه قیمتها و افزایش ارزش دلار و تورم، مدعی اند، راه "نجات" طبقه كارگر بررسی هر سه ماهه حقوق پایه یا حداقل دستمزد به جای تعیین سالانه آن است. همزمان تئوری های رایج و ضد كارگری قدیمی خود را با ملقمه ای از بحث هایی چون؛ سطح دستمزد باید توان كارفرمایان و ضرورت رشد اقتصادی، توجه به خطر بیكاری، تاثیرات افزایش مزد بر افزایش تورم را در نظر بگیرد، و... را به عنوان خطر در مقابل جامعه قرار میدهند. بحث ها و تئوری هایی که در آن زندگی انسانی و مرفه طبقه کارگر جای خود را به حفط توان کارفرما، یعنی سودآوری شان، میدهد و نتیجه ای جز ادامه زندگی زیر خط فقر به میلیونها نفر خانواده کارگری در ایران ندارد! 

این صف، از شورای عالی كار و وزیر و وكیل تا كارشناسان دولتی، در میان طبقه كارگر، آبرو باخته تر از آنند كه كسی برای تئوری های آنها ارزشی قائل باشد. پروپاگاند بالایی ها در پایین جامعه جز نفرت و بیزاری انعكاس چندانی ندارد. بخش بزرگی از رهبران و فعالین كارگری چند دهه است كل این صف را به عنوان دشمنان قسم خورده طبقه كارگر و نمایندگان بورژوازی ایران می شناسند و به صفوف كارگران معرفی كرده اند. اینكه هر نوع انتظاری برای بهبود زندگی طبقه كارگر از این صف، سم و توهم كشنده ای است، امروز دیگر به داده این طبقه تبدیل شده است.

حداقل دستمزد تعیین شده اولا در دنیای واقعی تنها بخش كوچكی از طبقه كارگر را شامل میشود و دوما میزان دستمزد طبقه كارگر اساسا در میدان نبرد این طبقه با بورژوازی ایران و در توازن قوای واقعی میان این دو صف تعیین میشود. این توازن حتی در میان صفی كه امروز توسط جمهوری اسلامی حول شورای عالی كار و مسئله حداقل دستمزد در جریان است تعیین كننده است. هراس از تحرک طبقه كارگر در مراكز اصلی صنعتی، اعتراض و حق طلبی بالای رهبران و فعالین این طبقه، كمونیسم و نفوذ و اعتبار آن در طبقه كارگر، سایه خود را چون شبح خطرناكی بر فراز نشستهای شورای عالی كار و دولت و كارفرمایان گسترانده است. ترس از این شبح و عروج طبقه كارگری كه نفرت عمیق و ضد كاپیتالیستی آن در هر اعتصاب و تجمع كارگری نمایان است، همه را وادار كرده است، لباس كارگر دوستی بپوشند. 

مستقل از سرنوشت شورای عالی كار و حداقل دستمزد آن، پدیده دستمزد و میزان آن، یكی از مهمترین عرصه های مبازره طبقه كارگر علیه بورژوازی ایران در دفاع از زندگی خود است، بویژه که امروز طبقه كارگر در ایران یكی از سخت ترین دوره های زندگی خود را سپری میكند. دوره ای كه گرانی هر روزه مایحتاج زندگی هیچ تناسبی با سطح دستمزد این طبقه ندارد و خطر فلاكت سراسر جامعه ایران را در خود فرو برده است. پایین بودن دستمزدها، ناتوانی بخش بزرگی از طبقه كارگر در تامین ابتدایی ترین نیازمندیهای خود، بیكاری وسیع و تبدیل بخش مهمی از طبقه كارگر به محرومترین بخش جامعه در حاشیه شهرها، ناتوانی از پرداخت هزینه مسکن و تامین هزینه های درمانی، خوراك و هزینه تحصیل و بهداشت، كمر طبقه كارگر را خم كرده است. فقر و فلاكت اقتصادی در میان این طبقه خطرناكترین و براترین اسلحه علیه اتحاد طبقه كارگر در مقابل بورژوازی ایران و حكومتش است. مهمترین ابزار تفرقه در صف طبقه كارگر امروز فقر مطلقی است كه تحمیل كرده اند. بورژوازی ایران امروز این فقر را با تحریمهای غرب و كارگران "خارجی" توجیه میكند. در یكی دو سال گذشته به نام "نجات" جامعه و تامین كار برای "كارگر ایرانی"، وسیعترین تعرض به بخش ضعیف طبقه كارگر به نام كارگر "خارجی" و مهاجر از جمله كارگران با پیشینه افغانستانی را، پیش برده اند. این در شرایطی است كه عده ای در این جامعه و در همین مدت، در تمام دوره ای كه تحریم اقتصادی در جریان بوده، سرمایه های بزرگی جمع كرده اند و امروز فاصله طبقاتی در ایران با هیچ دوره ای قابل قیاس نیست. امروز ما با یك طبقه بورژوا طرف هستیم كه از هر دوره ای توان مالی و اقتصادی بیشتری دارد و به هر میزان طبقه كارگر و اقشار محروم، فقیر تر شده اند، این طبقه توان مالی و اقتصادی بیشتری پیدا كرده است. و این در شرایطی است كه هزینه های نظامی، اطلاعاتی و جاسوسی و هزینه مجلس نشینان و آخوند و مبلغ و مروج این نظام هیچ حد و مرزی بر نمیدارد.

فصل تعیین دستمزدها برای طبقه كارگر و فعالین آن، فرجه و فرصتی برای صف بندی نیروی خود است، فرجه ای برای جمع شدن در هر مركز صنعتی و تولیدی و خدماتی كه پرچم مطالبات اساسی خود و از جمله افزایش فوری دستمزدها را بلند میكند و حول آن نیروی وسیع خود را متحد كند. فرجه ای برای شکل دادن به مجامع عمومی کارگران و انتخاب نمایندگان واقعی خود برای تعیین دستمزدها! جمهوری اسلامی با هر درجه از توحش ضد كارگری نمیتواند مانع هیچ تجمع كارگری برای بحث بر سر مشكلات این طبقه از جمله معضلات اقتصادی او شود. زمانی كه سران حكومت، مجلس و دولت و حتی قوه قضائیه آن از فقر گسترده در جامعه میگوید و راه حل در مقابل خود میگذارد، نمیتوان مانع تجمع و بحث و مشورت كارگران مراكز كارگری شد كه بر سر سرنوشت و زندگی خود، بر سر فقر و تعرض بورژوای، بر سر افزایش بی رویه درجه استثمار خود، بر سر قساوت و دشمنی طبقه حاكم با این طبقه، صحبت كند، تصمیم بگیرد، نماینده خود را انتخاب کند و جامعه كارگری را حول تصمیمات خود، متحد كند.

آیا نمیتوان صدای اعتراض و بغض و نفرت این طبقه را یک کاسه کرد و حول بهبود شرایط زندگی و برای افزایش دستمزد و تامین زندگی انسانی تر، برای کل احاد این طبقه با شاغل و بیکار آن، علیه وضع موجود اعلام وجود متحد کرد. سوال این است که آیا وقت این نیست که این همصدایی را در همه جا به وسعت ایران، از نفت و خودروسازی ها، تا معادن، از هفت تپه و فولاد تا هپکو و آذر آب، از ترانسپورت تا برق و آب و شهرداری ها، از محلات کارگر نشین تا صف میلیونی کارگران بیکار، یکی کرد و خونی در قامت جوشان این جنبش واحد کارگری روان کرد و ترس و وحشت را به جان حاکمین انداخت؟

جامعه ایران در یك دهه گذشته تحولات بزرگی از سر گذرانده است. فضای اعتراضی و انقلابی در جامعه بالا است، اعترضات و اعتصابات كارگری برای رفاه و بهبود، كل بورژوازی ایران را ترسانده است. موقعیت كنونی این طبقه، قدرت بزرگ آن و نیروی عظیمی كه دارد، و اعتباری كه این طبقه در میان مردم محروم دارد، را نباید دست كم گرفت. این دوره سیاه را میتوان هوشیارانه و با سد كردن تعرض جمهوری اسلامی، سربلند و با قامت استوار سپری كرد. 

بی تردید رهبران و فعالین كارگری و خصوصا كارگران كمونیست، میتوانند نقش محوری در این جدال داشته باشند. تامین اتحاد كارگری، عقب راندن تعصبات قومی، ملی، مذهبی، جنسی و... كه ابزار نفاق افكی بورژوازی ایران در طبقه كارگر است، بدون دخالت فعال كمونیستهای طبقه كارگر ممكن نیست. امروز بیش از همیشه طبقه كارگر به اتحادی سراسر برای سد بستن در مقابل بورژوازی ایران نیاز دارد. چنین اتحادی امر شبكه و محافل و كار رهبران و فعالین این طبقه است. باید به نیروی خودمان اعتماد كنیم و یك بار برای همیشه خطر مرگ تدریجی و روزانه را كه جان دهها میلیون كارگر و خانواده كارگری، بازنشسته و معلم و پرستار و اقشار محروم را تهدید میكند و حرمت و كرامت انسانی مان را سلاخی میكند، از سر این طبقه برداریم. ما نسلهای متمادی زیر چرخ تولید نظامی كاپیتالیستی، برای سود آنها، تباهی شده ایم، جان داده ایم، اعدام و زندان، تهدید و ارعاب و گرسنگی و فقر و... را دیده ایم. پایان اینها ممكن است و ما توان آنرا داریم، پایان این توحش ارزش هر جان فشانی و فداكاری را دارد. كمونیستها ضامن این قدم در متحد كردن و یك كاسه كردن توان این طبقه اند. این وظیفه بر دوش ماست و تامین دستمزد مناسب، بهبود زندگی و رفاه جامعه اولین قدم در این مسیر است.