تغییر و تحولات سوریه و رژیم چینجی از بالا با توافقات آمریکا ، اسرائیل ، ترکیه و پیام نتانیاهو رهبر دولت فاشیست اسرائیل در مورد  آزادی مردم ایران و بشارت ”خاورمیانه نوین” عاملی شده است تا جریانهای راست اپورتونیسم (ناسیونالیستهای عظمت طلب ایرانی، ناسیونالیستهای کرد و مجموعه ای از اپوزسیون راست و چپ پرو غرب) به جنب و جوش بی افتند تا شاید از این راه بتوانند از بالای سر مردم به  نان و نوایی رسیده و درکسب قدرت سیاسی سهیم و یاری  شوند.  

این طیف اپوزسیون سالهاست که بنا به  “شرطی شدن واکنش”  با هر زنگی که بصدا در می آید، بزاق دهان شان  شروع به ترشح می کنند.

گیدئون ساعر، وزیر امور خارجه جدید اسرائیل در مورد روابط با کردها گفته بود: «مردم کُرد ملت بزرگی هستند، یکی از بزرگ‌ ترین ملل بدون استقلال سیاسی هستند.  قربانیان سرکوب حکومت های ترکیه و ایران که باید دست دوستی به سوی آنها دراز و روابط خود با آنها را تقویت کنیم.»  این سخنان از دهان حاکمان فاشیستی بیرون می آید که خود عامل جنگ، کشتار، ویرانی و تخریب یک جامعه مدنی دومیلیونی هستند، کسانی که دها هزار کودک، زن، پیر و جوان فلسطینی را به خاک و خون کشیده اند و خانه هایشان را بر رویشان ویران کرده اند. امروز بخاطر منفعت سیاسی و تضاد منافع با ترکیه و ایران، خواهان “آزادی و رهایی” مردم ایران و کردستان هستد.

صدای این زنگ برای  عبدالله مهتدی،  بعد از بی اعتباری در بارگاه  ناسیونالیستهای کرد، شکست ها و سر افکندگی های پیاپی  در ائتلافهای ارتجاعی "کنگره ایران فدرال" ، "شورای مدیریت گذار" و "ائتلاف جرج تاون" فرصتی گرانبها بود که به جان  بی رمق و بی افقش امید تازه ای ببخشد.  ایشان در واکنش به این پیام ، فرصت را غنیمت شمرده تا از یک طرف مقبولیت خودش را پیش امریکا و اسرائیل به اثبات برساند و از طرف دیگر نیرو های پراکنده را بدور خودش جمع و متحد کند.

مهتدی  در سخنرایی در “ کنگره ۱۶” حزبش گفته است:  “ حزب کمونیست و ایدئولوژی کمونیستی ما را تکه تکه کرد”.  آیا عبدالله مهتدی بعد از سالهای سال در راس جریانهای سیاسی، واقعاً نمی داند که تغییر و تشخیص منافع انسانها عامل اساسی جدایی از احزاب سیاسی است!؟  آقای مهتدی بهتر از همه می داند که چرا امروز در تقابل و مخالفت با  احزاب کمونیستی کارگری و منافع طبقاتی کارگران قرارگرفته است.  اما امروز بخاطر توهم پراکنی و استتار منافع، ماهیت سیاسی و طبقاتی حزبش، به قول معروف پلتیک سیاسی می زند.  آیا ایشان شرم دارند که سر راست و بدون هیچگونه پرده پوشی اعلام کنند که حزب مطبوعش یک جریان ضد کارگری، علیه منافع زحمتکشان و یک جریان ناسیونالیستی و بورژوازی است!  آقای مهتدی خیلی خوب می داند که ناسیونالیسم یکی از افکار بورژوازی برای کسب قدرت سیاسی است،  قدم گذاشتن ایشان در این راستا و در جهت این منافع عامل اساسی این جدایی بود نه حزب کمونیست و یا افکار کمونیستی.

حزب کمونیستی و کارگری یا تفکر کمونیستی، نه تنها عامل تکه تکه شدن و پراکندگی انسانهای فعال اجتماعی نبوده و نیست، بلکه متحد کننده و سازمانده مبارزات طبقاتی کارگران و مردم زحمتکش  برای رهایی از تمام  قید و بندهای جامعه سرمایه داری است.  واقعیت این است که در سیر مبارزه طبقاتی، انسانها با منافع متفاوت سیاسی طبقاتی از هم جدا شده و در این راستا سازمان و تشکل خود را ایجاد می کنند.  دلیل جدایی (بنا به حرف خودشان تکه تکه شدن) آقای  مهتدی و همفکران سیاسیش دقیقا هم در این راستای منافع طبقاتی بوده است

اولا هر انسانی آزاد است که در طول زندگیش دنبال هر آرمان وعقیده ای در جهت منافع طبقاتیش برود و یا عقیده و راهش را در طول زمان تغییر دهد،  کسی نمی تواند سد راه انتخاب او شود. دوما انسانها ازاد هستند که گذ شته سیاسی و یا خط فکری گذشته  شان را  نفی ونقد کنند و برای پیشبرد راه وخط جدید شان تبلیغ و نیرو جمع کنند. این بخودی خود قابل قبول و با ارزش است. اما اگر کسی بخواهد بنای فکری و سازمانی ونقطه عزیمتش را،  با دروغ ،اکاذیب ، فریب ،توطئه ، ترور و زیر پا گذاشتن پرنسیبهای انسانی بسازد، نه تنها باید ان را محکوم کرد  بلکه باید آن را رسوا و افشا نمود.

مهتدی  همچنین می گوید:  “بیائید حرفهای تلخ گذشته را که بخاطر جدالهای  مان که زیر تاثیر ایئولوژی کمونیسم بودیم را فراموش کرده و همدیگر را ببخشیم و متحد شویم”.   خطاب مهتدی  به مردم انقلابی کردستان و یا  به انسانهایی که قبلا برای آزادی و برابری و سوسیالیسم در کومله کمونیست مبارزه کرده بودند نیست، خطاب ایشان اولا  به صف پراکنده و ورشکسته خودشان به ناسیونالیستها، فدرالیست ها و باندهای مرتجعی که از کمونیسم و طبقه کارگر بیزارند می باشد.  ثانیأ پیامش  به امریکا و اسرائیل است که با تکفیر کردن کمونیسم پیش آنها  مقبولیتی پیدا کنند. عبدالله مهتدی بخوبی دریافته است که هرچند ضد کمونیست تر، باند سیاهی تر، مرتجعتر، نان به نرخ روز خور ترباشید بیشتر پیش دولتهای  امریکا و اسرائیل مقبولیت پیداخواهید کرد.

عبدالله مهتدی در تمام مراحل فعالیتش از نظر سیاسی ، انسانی اپورتونسیم و نان به نرخ روز خور بوده است.  ایشان زمانی در نتیجه جو کمونیستی  و انقلابی درایران بویژه کردستان با تشکیل شوراهای محلات از پائین، بنکه ها( نیروی مسلح شوراهای محلات) وشورای شهرسنندج و اعتباری که کومله بخاطر افکار و پراتیک کمونیستی و کارگری در جامعه کسب کرده بود و بعنوان یک نیروی  محبوب اجتماعی در دل توده های کارگر و زحمتکش  ایران و کردستان شناخته می شد، مهتدی خود را “ کمونیست “ و “فعال جنبش کمونیستی” بحساب می آورد وعملأ در راس رهبری ان قرار گرفته بود.

با حمله امریکا به عراق و جنب و جوش فعالیت ناسیونالیستها در کردستان عراق و قدرت گیری سیاسی آنها، مهتدی با پیشنهاد طرح چند ماده ای« دوستان حال و آینده» در دفاع از جلال طالبانی، دنبال دوستان و همفکران جدیدی برای گام بر داشتن به سوی کسب قدرت سیاسی روان گشت که ‌با این کار فرصت طلبانه ماهیت سیاسی و دیدگاه واقعی خود را آشکار نمود.  از این به بعد مهتدی اعتبار و شخصیت سیاسی  گذشته اش را از دست داد و آشکارا به جرگه ناسیونالیسم و ارتجاع خزید.

با پیوستن به جرگه ناسیونالیسم بعد از جدایی خط کمونیسم کارگری از حزب کمونیست ایران، مهتدی در حزب کمونیست ایران ماندگار شد و در سال ۲۰۰۰میلادی در جدال بر سر قدرت و اتوریته حزبی با شکست مفتضحانه و به بار آوردن رسوایی در این زمینه، مجبور شد از این حزب  جدا شده و یک  جریان یکدست فدرالیستی و قوم پرست زیر نام  قدیمی کومله زحمتکشان کردستان ایران  تشکیل دهد.  در این جریان عبدالله مهتدی آن سوی چهره ارتجاعی و فرقه ای خود را بوضوح نشان داد و دست به طراحی  توطئه و ترور فعالین سیاسی زد.  سازمان زحمتکشان با آن تفکرات عبدالله مهتدی، نمی توانست بعنوان یک جریان و یا یک سازمان نرمال سیاسی در جامعه به کار و فعالیت سیاسی بپردازد. از این رو به یک باند ترور و توطئه تبدیل شد.

شۆڕش خراسانە یکی از اعضای سابق سازمان زحمتکشان در یک برنامه زنده فیسبوک فاش کرد که در سال ۲۰۰۵ سران سازمان زحمتکشان( بهرام رضایی – رضا کعبی) به رهبری عبدالله مهتدی از او خواسته بودند تا  اعضای کادر رهبری پیشین حزب حکمتیست را ترور کنند که شورش به شدت آن را رد کرد. .  به دنبال آن "جوامیر مارابی" از مسئولین سطح بالای آنها نه فقط ادعای شورش خراسانه را تایید کرد بلکه پرده از طرح دیگری برداشت که طی آن قرار بوده جمع دیگری از رهبری حزب حکمتیست، که در ماموریت تشکیلاتی در سلیمانیه بودند، ترور شوند. جوامیر مارابی به دقت طرح مذکور را توضیح داده و گفته و نوشته که این طرح در دقیقه نود لو رفت و ناموفق ماند.  آشکار کردن و افشاگری این انسانهای دلسوز و مسئول، باعث شد که پرده از روی توطئه و جنایات این جریان به رهبری عبدالله مهتدی بر داشته شود.  .  رضا کعبی عضو رهبری همان وقت جریان مهتدی در دفاع از خود مدعی شده که شخص او در قضیه طرح ترور رهبران حکمتیست نقشی نداشته است. رضا کعبی طرح های ترور رهبری حزب حکمتیست و حمله به اردوگاه کومله را انکارنکرده و اساسا از بی نقشی شخص خود در این ماجر میگوید و رفع اتهام میکند

توطئه و ترورتوسط این جریان به یکروال طبیعی فعالیت تبدیل شده است که می توان به  نمونه های مختلفی از آن اشاره کرد:  اقدام به حمله به اردوگاه کومله ابراهیم علیزاده، ترور ۱۶ نفر از اعضای حزبش در قالب خودکشی، حمله به اردوگاه رضا کعبی ( بعد از جدایی)  وکشتن دو نفر به اسم هیوا صادقی و سامان ابراهیمی.  این عمل کرد کومله عبدالله مهتدی زمانی بوده است که آنها هیچ ربطی به کمونیسم و افکار کمونیستی نداشته اند، بلکه با همین افکار ارتجاعی و ناسیونالیستی به جنگ احزاب برادرنشان( کومله ها ی دیگر) می رفتند.  لازم به یاد آوری است که جریان زحمتکشان بعد از جدائی از حزب کمونیست، تکه تکه شده وبه چند جریان به نامهای:  کومه له مهتدی، کومله عمر ایلخانی زاده و کومله رضا کعبی تقسیم شدند!‌  ایشان فرمودند که کمونیسم و ایدئولوژی کمونیستی آنها را تکه تکه و پراکنده کرده است! آیا پرپر شدن این  “کومله ها” هم زیر تاثیر ایدئولوژی کمونیسم بودند!؟

عبدالله مهتدی نمی تواند با این دروغ پردازی ها ، بی پرنسیبی ها و اپورتونیسم صف مضمحل و از هم پاشیده خود را منسجم کند‌. اولا هیچ کدام از این جریانها  نه جوابی به پیامش داده اند و نه خواهند داد و نه اعتباری برای گفتار و کردارش قائل هستد.  ثانیا این جریان و شخص مهتدی سالها است که اعتبارسیاسی خودشان را در میان مردم انقلابی کردستان و اعضا و خانواده های پیشمرگان قدیم کومه له از دست داده است و ایشان را به اسم یک دلال سیاسی و فرصت طلب در دالانهای امریکا و اسرائیل و رضا پهلوی می شناسند. ثالثا با حمله به کمونیسم و ضدیت با جنبش طبقاتی کارگران، هیچوقت نخواهد توانست صفوف ناسیونالیستی را پشت خودش به خط کند و یا به  یک سازمان نرمال سیاسی تبدیل شود.

با ید توجه داشت که تغییر و تحولات کشورها بویژه خاورمیانه  در راستای  نظمی بوده است  که دولت های قدر قدرت سرمایه داری بر اساس منافع سیاسی و اقتصادی خود به پیش برده اند  ، نظمی  که امروزه در اکراین، افریقا و خاورمیانه جنگ و ارتجاع تولید می کند. جنگ و ارتجاعی که منافع کشورها و دولت های فاشیستی را تامین و حفظ می کند. بعد از عراق و لیبی، نوبت سوریه شد تا به ارتجاع سیاه مذهبی ، به باند های تروریستی القاعده و داعش و النصره رنگ و لعاب و لباس مترقی بپوشانند و به جامعه سوریه از بالا تزریق کنند.  نیرو های سیاه نیابتی در سوریه نمایندگان زمینی امریکا و ترکیه  هستند که از بالا به مردم تحمیل شده اند تا جامعه ویران شده و زخمی سوریه را از دست یک دیکتاتور بدست یک باند مرتجع سیاه مذهبی  بار دیگر به قهقرا ببرند.

دولتهای امپریالیستی امریکا  و اروپا  « بنا به گفته خودشان» دیگر احتیاجی به مداخله مستقیم ندارند. هم از نظر سیاسی و هم از نظر مالی به  نفعشان نیست، از این جهت  هر نیروی تروریستی، باند سیاهی، مذهبی، ناسیونالیستی، قوم پرست و مرتجعی که مطیع و گوش بفرما نشون باشد و بتواند منافع این اربابان سرمایه را به پیش ببرد ، پیش آنها مقبولیت پیدا کرده و با یک کراوات و کت و شلوار مهر مترقی را بر گردنشان آویزان خواهند نمود.

عبدالله مهتدی   بعد از شکست های مکرر، اینبار می خواهد با  اکاذیب و پروپاگاند در مورد بینش کمونیستی و پایان آن، شانس خود را در جمع کردن نیروهای مرتجع و ضد کمونیست امتحان کند تا شاید پیش حاکمان سرمایه مقبولیت پیدا کند.  اما ایشان بخوبی می داند که بعد از چهار دهه  مبارزه خستگی ناپذیر کارگران و مردم آزادیخواه و برابری طلب و زنان و جوانان انقلابی ایران، بویژه کردستان، برای آزادی و برابری، برای یک دنیای بهتر، برای سوسیالیسمِ، آنها شانسی نخواهند داشت. تا زمانیکه این جنبش در میدانهای کار و زندگی اجتماعی حضور فعال دارند،  تا زمانیکه تفکر شورایی  در کردستان و در سنندج سرخ حرف اول و آخر را می زند،  ناسیونالیسم و مذهب و کهنه پرستی جایی از ارعاب ندارند
ناسیونالیسم و یا بطور واقعی بورژوازی در قدرت همان کاری را می کند که تمام دولت های سرمایه داری انجام  داده و میدهند، یعنی انباشت سرمایه از طریق نیروی کار، یعنی پاشیدن  فقر، فلاکت، بیکاری، بی مسکنی ، حاشیه نشینی، استثمار، ستم، نابرابری  سیاسی،اجتماعی، ‌اقتصادی .  برقراری چنین سیستمی تمام  آرزوها و خواستگاه های  انسانهایی با تفکر اتی مثل عبدالله مهتدی هستند. یعنی سیستم سرمایه داری.

سیستمی که اکثریت انسانها را به بردگی مزدی کشانده است تا حاکمان سرمایه از نعمت، رفاه، ثروت و ‌قدرت بی حد و حصردر دنیای موجود بر خوردار شوند.  این سیستم و این دنیای موجود که بر نابرابری سیاسی، اجتماعی و اقتصادی انسانها بنا شده است، باید دگرگون شود و بر ویرانه های آن، سیستمی را قرار داد که سعادت ،خوشبختی، شادی و رفاه انسانها نقطه عزیمتش باشد.  کمونیسم  جنبش طبقاتی کارگران برای یک زندگی انسانی است، جنبشی برای برابری سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است، جنبشی اجتماعی برای رهایی انسانها از کار مزدی و مالکیت خصوصی بر ابزار تولید است. جنبشی است که سعادت و خوشبختی و حرمت و ارتقای انسانها حرف اول و آخرش است. جنبشی برای دنیای بهتر، آزاد و رفاه اجتماعی است. جنبشی است بر علیه نظم موجود سرمایه داری و تغییر و دگرگونی نظامی که انباشت سرمایه أساس حرکت آن است.