خاورمیانه ی نفرین شده همچنان در محاصره ی ناتوی امریکا و اروپا، صهیونیست های اسرائیل و نیروهای سیاه اسلامیست نیابتی جمهوری اسلامی، ترکیه و کشورهای عربی خلیج فارس...، قرار دارد.

جنگ و کشتار سرسام آور، آوارگی میلیون ها انسان در فلسطین، لبنان و بازهم سوریه، مسابقه تسلیحاتی رنگارنگ به قیمت تباهی انسان ها از بزرگ و کوچک از جمله کودکان و ویرانی سقف منازل بر سر آن ها، تخریب کامل مدارس و بیمارستان ها، به اسارت کشاندن زنان درافغانستان، قانونی کردن آپارتاید جنسی در جمهوری اسلامی، بعلاوه ی کشتار و فراری دادن میلیون ها مردم اوکراین در رقابت های امریکا و ناتو با روسیه  بر سر کشاندن پای ناتو به اوکراین و بیخ گوش پوتین و مصائب بیشمار دیگر، به مثابه ی فروریزی بهمن یا سونامی ای است که امپریالیست ها و بورژوازی حاکم در جهان بر سر طبقه کارگر و زحمتکشان منطقه بیوقفه فرو می ریزد. 

چرا که حضور و قدرت نمایی نیروی رهایی بخش کارگری و کمونیستی بین المللی برای به زیر کشیدن بورژوازی جنایتکار مسلح به موشک و بمب و تصاحب دارائیهای جوامع بشری و استثمار طبقه کارگر و ستم کشان، در این صحنه ی مرگبار تحمیل شده به بشریت، غایب است.

اما مشاهدات عینی و نه تحلیل و تفسیر نشان داده است که در دسترس ترین تحول در این منطقه، چشم انداز روشن و روزنه ای به رهایی بشر در کوتاه مدت در ایران وجود دارد. ایران قلب طپنده ی خاورمیانه، برای آزادی و رهایی منطقه ی اسیر باندهای غارتگر دارائیهای جامعه از حکومت و دولت و نیروهای سیاه ارتجاع قومی و دینی، است. جامعه ما با طبقه کارگر چند ده میلیونی، زنان آزادیخواه و جوانان انقلابی، میرود تا از این سونامی کشنده سر برآورده و الگویی از آزادیخواهی و برابری طلبی و انقلاب توده ای از پایین، علیه بورژوازی حاکم و دیگر دشمنان رنگانگ در لباس دوست به جوامع بشری بویژه مردم ستمدیده ی خاورمیانه، را نشان دهد.   

طبقه کارگر، زحمتکشان مردم ‌آزادیخواه در ایران علاوه بر پشت سر نهادن یک انقلاب، در چند دهه اخیر حیات جمهوری اسلامی، حتی یک روز از مبارزه برای آزادی، رفاه و برابری غافل نبوده اند. جامعه ی ایران علاوه بر اعتصابات مداوم و بدون وقفه کارگران، اعتراضات بازنشستگان، فرهنگیان، پرستاران وجوانان و دانشجویان دانشگاه ها، خیزش های انقلابی مکرر از ۷۸ و ۹۶ و ۹۸ تا جنبش ازادی زن در۱۴۰۱ را تجربه کرده است. اعتصابات و تظاهرات و خیزش هایی که تهاجم و سرکوب و کشتار و زندان حکام جمهوری اسلامی را با شعار سرنگونی "مرگ بر دیکتاتور" جواب داده است. جنبش های طبقاتی و اجتماعی که از مبارزات خود تجارب و مهارت کسب کرده و درعین حال به کم بودهای خود نیز واقف است. 

رهبران و فعالین طبقه کارگر و جنبش های اجتماعی زنان، جوانان و دیگر زحمتکشان، با چشمان باز به تحولاتی نگاه می کنند که تنها با اتکا به نیروی متحد و سازمانیافته ی صفوف خودشان تعیین تکلیف می شود. جامعه ی بپا خاسته ی ما، باید به این امر واقف و آگاه باشد که علاوه بر جمهوری اسلامی و سازمان های دولتی و قضایی و مجلسی و دینی و نیروهای نظامی و پلیسی سرکوبگرش، اپوزیسیون بورژوایی چپ و راست هم از زمره دشمنان طبقه کارگر و جنبش های اجتماعی و انقلاب پیشاروی جامعه ما است. 

در تحولات کنونی و آتی ایران و بویژه جنبش سرنگونی، شناختن دشمنان مردم در لباس دوست از جانب طبقه کارگر و جنبش های اجتماعی حیاتی است. ممکن است این سوال مطرح  شود که چرا؟ مگر اپوزیسیون بورژوایی خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی نیست؟

پاسخ روشن است. اولا چهار دهه از حیات جمهوری اسلامی گذشت تا این اپوزیسیون از ״اصلاحات״ و ״استحاله״ و ״تغییر رفتار״ جمهوری اسلامی نسبت به خود نا امید شوند. جمهوری اسلامی حاضر نشد آن ها را برای شریک شدن در قدرت و ثروت دعوت کند. بالاخره این اپوزیسیون مستاصل، با مشاهده ی جنبش و خیزش های اجتماعی مکرر، شاخک هایشان به کار افتاده و فرصت طلبانه و فریبکارانه خود را همراه مردم بپاخاسته نشان می دهند. تا حدی که حتی مدعی رهبری و ״مدیریت״ جامعه ایران پس از جمهوری اسلامی شده اند.

از نظر اپوزیسیون بورژوایی ایران، امریکا، ناتو و نتانیاهو راه سرنگونی  جمهوری اسلامی را هموار می کنند. در نتیجه لازم نیست آنها زحمت بکشند، بلکه کافی است ״آماده״ باشند تا جمهوری اسلامی تضعیف شده را ״تحویل بگیرند״ و نامی دیگر از قبیل سلطنت، مشروطه، جمهوری پارلمانی بدون پسوند اسلامی بر آن بگذارند. این اپوزیسیون زبون و فرصت طلب شوربختانه فهمیده است که ترامپ و نتانیاهو و دول اروپایی خواهان براندازی جمهوری اسلامی نیستند. با وجود این هنوز از این دلبستگی و امید به اینکه سیاست های ترامپ و تهدیدات نتانیاهو نهایتا به تضعیف جمهوری اسلامی منجر شده و باعث تغییراتی شود که زمینه را برای به قدرت رسیدن آن ها فراهم کند، دست بر نداشته است.

تغییرات مورد نظر اپوزیسیون بورژآیی به این شکل است که، امریکا و غرب و بخشی از کشورهای عربی و البته نتانیاهو هم، جبهه ای در مقابل جمهوری اسلامی تشکیل دهند تا او را تضعیف کرده و به تسلیم وادار کنند. بویژه با فشار اقتصادی و سیاسی خود جمهوری اسلامی را به مذاکره و گرفتن امتیازات حداکثری از آن مجبور کنند. در این سناریو مقاومت جمهوری اسلامی با فروپاشی اقتصاد و لاجرم گسترش اعتراض و نارضایتی عمومی و تغییر و انتقال قدرت به اپوزیسیون بورژوایی داخلی و خارجی، روبرو خواهد شد. کل اپوزیسیون بورژوایی چپ و راست تعریف واحدی از سرنگونی جمهوری اسلامی و دست به دست شدن قدرت دارند. 

سیاست و اهداف اپوزیسیون بورژوایی حول این تحلیل ذهنی و توهم شکل گرفته است. اگر جمهوری اسلامی با امریکا و غرب کنار بیاید و تهدیدات اقتصادی و تحریم ها برداشته شود، کل این ذهنیت پا درهوا فرو می ریزد و انتقال قدرت از جمهوری اسلامی به این اپوزیسیون به کمک تهدیدات و فشارهای امریکا و غرب پوچ میشود. بگذریم که هنوز بورژوازی حاکم بین المللی روی این اپوزیسیون حسابی باز نکرده و آنها را فاقد کفایت و صلاحیت و توانایی برای جانشینی جمهوری اسلامی می داند. هر گامی که بورژوازی بین المللی برای مذاکره و توافق با جمهوری اسلامی بر می دارد، دیوار آمال و ارزوهای اپوزیسیون بورژوایی فرو میریزد! 

اما علاوه بر توهم و تخیلات ذهنی بی پایه، مشکل اساسی اپوزیسیون بورژوایی جمهوری اسلامی مخاطره ی جدال طبقات بالا و پایین و اساسا کارگر علیه سرمایه دار است. ضدیت اپوزیسیون با مبارزه طبقاتی کارگر و انقلاب کارگری، بسیار بیشتر از ضدیت با جمهوری اسلامی است. اپوزیسیون بورژوایی هنوز جمهوری اسلامی تعدیل شده را به انقلاب توده ای و از پایین جامعه ترجیح می دهد. شعار رضا پهلوی که: "اگر انقلاب آتی ضد مذهب باشد، جمهوری اسلامی را ترجیح می دهد"، حرف دل کل اپوزیسیون چپ و راست بورژوایی است. این طیف ضد انقلابی، می دانند که انقلاب کارگری و توده ای مردم ستمدیده و محروم نه تنها مذهب را از جامعه جارو می کند بلکه کل نظام سرمایه و سود را به درک می فرستد. آن ها می فهمند که مبارزه و مخالفت انقلابیون کارگر و زحمتکش و جوانان و زنان با دخالت مذهب در زندگی مردم، متوقف نمی شود و نظام کار مزدی و بردگی سرمایه داری و تحمیل فقرو فلاکت به جامعه نشانه جدال طبقه کارگر است. اپوزیسیون چپ و راست بورژوایی طبقات و مبارزه طبقاتی را نفی و انکار و حاکمیت سرمایه داران بر اکثریت زحمتکشان جامعه را ازلی و ابدی تعریف می کنند.

اما طبقه کارگر و مردم ستمدیده و زخم خورده، استثمار طبقه کارگر و تخریب جوامع انسانی با جنگ ها و کشتار و تباهی و بیحقوق کردن اکثریت نود درصدی مردم را بانی و مسبب شکاف طبقاتی می شناسند و مبارزه طبقاتی برای تغییر بنیادی و برقراری جامعه ی آزاد و برابر را تنها راه رهایی بشر تعریف و پراتیک می کنند.  نظام سرمایه داری در جهان بر اساس دو طبقه ی کارگر و سرمایه دار می چرخد. هر تحولی غیر از این و خارج از این واقعیت عینی و مبارزه طبقاتی دائمی بین این دو طبقه، تحولاتی است که محورشان حفظ جامعه طبقاتی است. با نگاهی به نظام های جهان امروز از امریکای مهد دمکراسی تا چین و اروپا و روسیه و ژاپن و کشورهای عربی و نظام های دیکتاتوری و دینی و غیره، همگی متعهد به  یک اصل بی بروبرگرد، یعنی حفاظت و نگهبانی از نظام سرمایه داری، اند. حال می خواهد دولت از دل پارلمان ها و انتخابات ها و یا کودتاها و نظامیگری و اسلامیستی برخاسته و تشکیل شده باشد. هر چه هست نظام اقتصادی و سیاسی سرمایه داری بر استثمار طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه که اکثریتند و قدرت سیاسی سرمایه داران و صاحبان ثروت استوار است و لاغیر!

آیا اپوزیسیون بورژوایی ایران توانسته است یا می تواند توده های وسیع ناراضی جامعه را حول تخیلات ذهن بیمار خود، یعنی دست به دست شدن قدرت از بالا و تداوم نظام سرمایه و سود، بسیج کند؟ جواب این سوال منفی است. کل اعتراضات طبقاتی و اجتماعی و جنبش ها و خیزش های تا امروز ایران این نفی را تایید می کند. این که ماهیت و محتوای همه ی اعتراضات و جنبش ها و خیزش ها در باره ی خواست "آزادی، رفاه و برابری" است، غیر قابل انکار و برای بورژوازی چه در حاکمیت و چه در اپوزیسیون ترسناک است. 

آزادی به معنای دخالت مستقیم اکثریت زحمتکشان جامعه در تعیین سرنوشت خود و خاتمه دادن به بقای نظام حاکمیت اقلیت دارا در موضوعی به نام مشروطه سلطنتی، دمکراسی و انتخابات پارلمانی و دولت اقلیت حاکم بر اکثریت جامعه.

رفاه به معنای برخورداری توده های زحمتکش از حاصل کار و تلاش خود و تامین همه ی نیازمندیهای انسان از نعمات جامعه، یعنی معیشت، مسکن، بهداشت رایگان، آموزش رایگان... و همه ی نعماتی که بوجود آورنده و تولید کننده اش طبقه کارگر و زحمتکشان هستند. 

برابری به معنای امکان استفاده یکسان و بدون تبعیض کل انسان های جامعه از نعمات و نیازمندیهایی که به دست خود اکثریت کارگران و زحمتکشان تولید و تهیه می شوند. یعنی برابری اقتصادی و اجتماعی و جنسیتی و برابری کامل و بی قید و شرط زن و مرد. 

آیا رفرم خواهان و ״اصلاح گراهای״ اپوزیسیون درون و بیرون جمهوری اسلامی می توانند این خواست های اساسی اکثریت جامعه را یعنی آزادی، رفاه و برابری را تامین کنند؟ جواب بطور قطع "نه" است. خود رفرمیست ها و ״اصلاح طلبان״ هم چنین ادعایی ندارند. اگر ادعایی ولو ناچیز در مورد حقی از انسان های جامعه در اقتصاد و سیاست و غیره مطرح می شود، اولا فقط ادعا است، دوما با شرط حفظ نظام طبقاتی دارا و ندار است. چرا که دست بردن اکثریت کارگران و زحمتکشان و زنان و جوانان به ریشه و نفی نظام ظالمانه ی کاپیتالیستی از نظر بورژوازی حاکم و اپوزیسیون گناه کبیره و جرم است. بورژوازی با تمام نیروی نظامی و پلیسی و سرکوب و ابزار مذهب و خرافات مدام در حال جنگ وجدال با جامعه برای حفظ نظام طبقاتی و حاکمیت اقلیت دارا بر اکثریت ندار و نیازمند است.

بنا براین، سرنوشت تحولات آتی در ایران در واشنگتن و لندن و ریاض، با دخالت ناتو، تهدیدات پوشالی نتانیاهو و یا ساخت و پاخت ترامپ با خامنه ای و حفظ یا نابودی نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی، تعیین نمی شود. اپوزیسیون بورژوایی کاری جز گذراندن زندگی در دالان های دول خارجی و گدایی قدرت از ترامپ و نتانیاهو، ندارند. از زاویه منفعت طبقه کارگر و اکثریت بینوایان و زحمتکشان، دخالت اپوزیسیون داخلی و خارجی و پروپاگاند و ادعای رهبری و جانشینی جمهوری اسلامی، پوچ، دردسر ساز و مزاحم در تحولات انقلابی ایران است. 

پروپاگاند و دخالت اپوزیسیون بورژوایی رنگارنگ و با هر نامی سلطنت، مجاهدینی، مشروطه، جمهوری خواهی پارلمانی و... و نسبت دادن اعتراضات و جنبش ها و خیزش های توده ای، از جمله جنبش آزادی زن، به خود، دروغ شرم آور و فریب و  ریاکاریی بیش نیست. 
 
جنبش آزادی زن هم نشان داد که خواست لغو حجاب اجباری تمام خواست های این جنبش نیست. سارینای ۱۷ ساله که علم اقتصاد و کاپیتال مارکس را هم نخوانده بسیار روشن و صریح می گوید: آنچه که ما میخواهیم "رفاه، رفاه و رفاه" است. تعریف رفاه هم کمی شل کردن سر کیسه ی سرمایه داران و دولتشان و اضافه کردن ناچیزی به دستمزد کارگران و یا حقوق فرهنگیان و بازنشستگان و پرستاران و ....، نیست. جامعه تمام حق خود را می خواهد. جامعه می خواهد تمام قدرت و تمام ثروت در دستان خود یعنی اکثریت مردم باشد. نه در دست اقلیت دارا و حاکمانشان.

شعار "اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا"، در عمل یعنی همین. یعنی نفی نظام نابرابر و دولت طبقات دارا "اصلاح طلب یا اصولگرا" و انتقال قدرت و ثروت به جامعه و اکثریت کارگران و زحمتکشان و محرومان. یعنی خلع  ید کل بورژوازی و جناح هایش از قدرت و ثروت.

تحقق این واقعیت بی برو برگرد، اما در صلاحیت اپوزیسیون چپ و راست بورژوایی و امیدشان به دخالت ترامپ و ائتلاف همراهانش و تهدیدات و تحریم و فشار اقتصادی و فروپاشی اقتصاد و تغییر قدرت از بالا، نیست. 

حتی اگر جمهوری اسلامی وادار به تسلیم شده و به کمپ بورژوازی بین المللی بپیوندد، به معنای تغییر در رابطه ی دولت و مردم در ایران و انتقال قدرت و ثروت به جامعه نیست. برعکس هر گونه تهدید و تحریم و فشاری از جانب امریکا و غرب، به تعویق انداختن مبارزه طبقاتی و اجتماعی و آلوده کردن فضای جامعه، خاک پاشیدن به چشم مردم، ایجاد سردرگمی و انتظار در جامعه و کمک به بقای بیشتر جمهوری اسلامی است. 

سرنوشت جامعه ی ایران را مبارزه طبقاتی کارگران، حق طلبی و عدالتخواهی توده های زحمتکش، برابری طلبی زنان و رفاه خواهی جوانان رقم می زند. رهایی جامعه در گرو رهایی طبقه کارگر است. برابری کامل و بدون قید و شرط زن و مرد امر طبقه کارگر زن و مرد است. سرنوشت جامعه ایران را انقلابی از نوع ۵۷ و بهار عربی تعیین نمی کند. انقلاب توده ای و از پایین به رهبری طبقه کارگر و کمونیسمش می تواند کل نظام سرمایه و دین جمهوری اسلامی را جارو کند و نظام سوسیالیستی آزاد و برابر را مستقر سازد.